شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


جانیان اقتصادی و امپراتوری آمریکا


جانیان اقتصادی و امپراتوری آمریکا
آنچه در پی می‌خوانید گفت‌وگوی امی گودمن، مجری برنامه «اینك دموكراسی» با جان پركینز، كارشناس اقتصادی و نویسندهء كتاب جنجالی: «اعترافات یك جانی اقتصادی» است كه در آن از تلاش‌های خود و دیگر همكارانش برای اخلال در اوضاع اقتصادی كشورهای «غیرهمسو» و «غیرهمراه» با امپراتوری جدید ایالات متحده و نظم سلطه‌جوی جهانی سخن می‌گوید. این مصاحبه در تاریخ ۹ ژانویه ۲۰۰۶ انجام شده است. روزنامهء «سرمایه»، ماه پیش، یك گفت‌وگوی دیگر گودمن با پركینز را در همین صفحه منتشر كرد.
ما اكنون با جان پركینز صحبت خواهیم داشت. پركینز نویسندهء كتاب «اعترافات یك جانی اقتصادی» است. جان پركینز از ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۰ به عنوان مشاور بین‌المللی در موسسهء Chas T. Main ، جایی كه او شغل خود را «جانی اقتصادی» می‌نامد، مشغول به كار بوده است. سال‌ها پیش او نوشت: «جانی اقتصادی كسی است كه به دلیل تخصص و كاردانی‌اش دستمزد بسیار بالایی به او پرداخت می‌شود تا او متقابلا با تقلب بر سر كشورهای جهان، میلیارد‌ها دلار از جیب آن‌ها خالی كند. جانیان اقتصادی پول را از بانك جهانی، آژانس آمریكایی توسعهء بین‌الملل (The US Agency for International Development) و سایر سازمان‌هایی كه كلمهء «كمك» ( Aids ) را در عناوین خود یدك می‌كشند، گرفته و به خزانهء كمپانی‌های بزرگ و جیب تعدادی از خانواده‌های سرشناس و متمول كه كنترل منابع طبیعی كرهء زمین هم در دستان آنان است، هدایت می‌كنند. از جمله ابزارهای جانیان اقتصادی، تهیه گزارشات مالی جعلی، دستكاری و تقلب در انتخابات كشورها، دادن رشوه و حق السكوت، اخاذی و رابطه جنسی و قتل است. آن‌ها همان بازی قدیمی «امپراتوری» را انجام می‌دهند با این تفاوت كه اكنون این بازی‌ها در «دنیای جهانی شده» ابعاد بسیار هولناك و دهشتباری را پیدا كرده‌اند. جان پركینز می‌نویسد: «بر این واقفم كه من یك جانی اقتصادی بودم.»
▪ جان، به برنامهء دموكراسی الان، خوش آمدید!
ـ ممنونم امی. خوشحالم كه دوباره این‌جا هستم.
▪ خب، از صحبت آخر ما در این‌جا، اتفاقات بسیاری در جهان افتاده است: نشست سازمان تجارت جهانی در هنگ‌كنگ، تا پیروزی و انتخاب اوو مورالس در بولیوی تا اعتصاب حمل و نقل عمومی شهر نیویورك. آیا می‌توانید در مورد ربط این قضایا برایمان صحبت كنید؟
ـ فكر می‌كنم كه ما هم‌اكنون شاهد یك تغییر واقعی در میزان «آگاهی‌ها» هستیم، چیزی كه سال گذشته در همین حوالی زمانی در همین جا ما به دنبالش بودیم. یكی از دلایلی كه من این كتاب را نوشتم، برای این بود كه مردم نیاز دارند آگاه شوند، مردمی كه در زیر سایهء دموكراسی زندگی می‌كنند، احتیاج دارند آگاه باشند كه در پیرامونشان چه می‌گذرد و فكر می‌كنم كه مردم آگاهی‌شان از آنچه كه در پیرامونشان می‌گذرد، در حال افزایش است. بله بولیوی به «اوو مورالس » رای داد و مورالس یكی از هفت رییس‌جمهوری آمریكای جنوبی است كه آرای بیش از ۸۰ درصد از جمعیت رای‌دهندهء آمریكای جنوبی را نمایندگی می‌كند، هفت رییس‌جمهوری كه به دلیل مخالفت با سیاست‌های ایالات متحدهء آمریكا، به مقام ریاست جمهوری كشورشان برگزیده شده‌اند.
ما در جریان اعتصاب اخیر حمل و نقل شهری نیویورك مشاهده كردیم كه چگونه اعتصابیون در برابر «كمپانی سالاران» و مقامات عالیه شركت حمل و نقل شهری نیویورك ایستادند و گفتند «ما حق داریم كه حقوق بازنشستگی داشته باشیم. ما حق داریم كه سیستم بهداشتی شامل حالمان بشود. ما حق داریم مزایا و بیمه داشته باشیم.»
و خوب بله در اجلاس سازمان تجارت جهانی در هنگ‌كنگ ما شاهد بودیم كه مردم چگونه حال «كمپانی سالاران» را جا آوردند. كشورهای شركت‌كننده در انتها بیانیه‌ای دادند كه همه چیز عالی است، اما در حقیقت كشورهای در حال توسعه در آن‌جا با آن‌ها سرشاخ شده بودند. شروع این برخوردها و رودررویی‌ها هم از سال ۱۹۹۹ در سیاتل شروع شد و پس از آن در سال ۲۰۰۳ در كنكون (مكزیك) ادامه یافت. بنابراین فكر می‌كنم كه سال گذشته ما یك افزایش عظیم در آگاهی‌های مردم را شاهد بودیم كه می‌خواهند در مسیر نوین و دموكرات‌تری حركت كنند و رهبران سیاسی‌شان به احكام و خواسته‌های دموكراتیك آن‌ها جوابگو باشند.
شما راجع به خودتان به عنوان یك «جانی اقتصادی» صحبت می‌كنید، گرچه ما قبلا راجع به این مساله صحبت داشته‌ایم، اما لطفا یك بار دیگر برای شنوندگان ما كه قبلا گفت‌وگو‌ی شما را نشنیده‌اند در مورد شغلتان به عنوان یك مشاور توضیح بدهید.
ما «جانیان اقتصادی» در طی چهار دههء گذشته برنامه‌ریزی كرده‌ایم تا اولین «امپراتوری حقیقی جهانی» خلق شود و من در كتابم «اعترافات یك جانی اقتصادی» به طور مشروح دربارهء آن صحبت كرده‌ام. در واقع به قصد خلق چنین «امپراتوری جهانی» و به این منظور به كشورهای مختلفی برای ماموریت رفته‌ایم. ما این عمل را در وهلهء اول بدون دخالت نظامی انجام می‌دهیم. عملیات نظامی تنها به عنوان راه حل آخر منظور می‌شود. ما از طریق اقتصادی، مسایل را پیش می‌بریم و خیلی خیلی هم آن‌ها را استادانه و ظریف پیش می‌بریم، چرا كه شیوهء كار امپراتوری، بسان آنچه كه در تاریخ تمامی «امپراتوری»‌های سابق به شكل پنهانی و مخفی بوده است، می‌باشد. اغلب آمریكایی‌ها متوجه نیستند و نمی‌دانند كه ما «امپراتوری آمریكا» را خلق كرده‌ایم. آن‌ها نمی‌دانند كه ما این عملیات را در آمریكای لاتین انجام داده‌ایم.
شیوه‌ای كه جانی اقتصادی به كار می‌گیرد، با تكنیك‌های مختلف و گوناگونی همراه است، اما احتمالا مشخص‌ترین شیوه‌ای كه به كار می‌بریم این است كه ما یك كمپانی (یا كشور) را شناسایی می‌كنیم كه دارای منابعی بوده و كمپانی‌های بزرگ به آن چشم طمع دارند، مانند نفت. ما تدارك گرفتن وامی بسیار بزرگ از یك سازمانی مانند بانك جهانی را برای آن كشور می‌بینیم، اما این وام و پول به هیچ وجه به جیب آن كشور نمی‌رود. این پول به جیب كمپانی‌های بزرگ آمریكایی - مانند بكتل، ‌هالیبرتون و كمپانی‌هایی مانند آن‌ها كه مدام در موردشان می‌شنویم- می‌رود كه قرار است برای آن كشورها پروژه‌های زیربنایی بسازند.
این پروژه‌ها، مانند مجتمع‌های صنعتی و نیروگاه‌ها تنها در جهت منافع ثروتمندان آن كشورها و نه برای به كارگیری در جهت منافع مردم فقیر و تهیدست آن كشور به اجرا در می‌آید و تنها چیزی كه برای مردم فقیر باقی می‌ماند وام‌های كمرشكنی است كه كشور را به كام خویش فرو می‌برد، وام‌هایی كه احتمالا هیچگاه از پس پرداخت آن بر نمی‌آیند و به این ترتیب آن كشور باید سرویس خدمات اجتماعی، آموزش عمومی، سرویس‌های بهداشتی برای عموم مردم و مستمندان را كاملا كاهش داده و وضع مالی خود را چنان سامان دهد كه قادر باشد از پس بازپرداخت چنین وام‌هایی برآید. بنابراین ما در چنین مواقعی دوباره ظاهر می‌شویم، یعنی در وضعیتی كه این كشورها با همهء صرفه‌جویی‌هایشان در خدمات اجتماعی و حذف آن‌ها باز هم قادر نبودند كه وام خود را بازپرداخت كنند، آن موقع ما جانیان اقتصادی دوباره ظاهر می‌شویم و می‌گوییم: «ببینید، شما نمی‌توانید وام‌های خودتان را بازپرداخت كنید، بسیار خب در عوضش یك پوند گوشت به ما بدهید.
نفت به كمپانی‌های نفت ما با قیمت خیلی ارزان بدهید و یا در نشست بعدی سازمان ملل به نظر ما رای بدهید، به پیشنهادهای ما رای موافق بدهید و یا ارتش‌تان را به حمایت از ارتش ما به مكان‌هایی كه ما در جهان، لشكرفرستاده‌ایم بفرستید و این‌گونه بوده است كه «امپراتوری» خود را در جهان آفریده‌ایم و ما این كار را بدون این‌كه بسیاری از آمریكاییان حتی كوچك‌ترین آگاهی نسبت به این عملیات و چگونگی شكل‌گیری امپراتوری داشته باشند، ساخته‌ایم.
▪ لطفا توضیح بدهید شما برای چه كسانی كار می‌كردید؟
ـ من را سازمان امنیت ملی آمریكا (National Security Agency, NSA) استخدام كرده بود، یعنی سازمانی كه هم اكنون در كار جاسوسی میان مردم آمریكا بسیار فعال است، زمانی كه من هنوز در دانشگاه بوستون مشغول تحصیل بودم، NSA مرا در معرض یكسری تست‌ها و آزمایش‌ها قرار داد، كه از جملهء آن‌ها، تست‌هایی مانند آزمایش دروغ‌سنجی و تست‌های شخصیت‌سنجی بود. من آن موقع در دانشكدهء اقتصاد و تجارت بودم. با انجام این تست‌ها آن‌ها مطمئن شدند كه من قادرم كه یك جانی اقتصادی خوبی باشم. آن‌ها همچنین طی این آزمایشات كشف كردند كه در كاراكتر و شخصیت من نقطه ضعف‌های متعددی نیز وجود دارد (علاقه دارم كه راجع به این ضعف‌ها به عنوان سه عنصر افیونی- فرهنگی جامعه آمریكا یاد كنم كه: پول، قدرت و سكس هستند) كه آن‌ها با استفاده از آن نقاط ضعف می‌توانند من را به میدان بكشند. از همان آغاز توسط كلودین (زنی حیرت انگیز كه در كتابم به تفصیل توضیح داده‌ام) كه كار آموزش من به عهدهء او بود، به من گفته شده بود: «تو داخل شغل كثیفی می‌روی. زمانی كه به این شغل وارد شدی دیگر هرگز امكان این‌كه از آن بیرون بیایی، وجود ندارد، اما ما در عین حال سعی می‌كنیم كه برایت این شغل را بسیار جذاب كنیم.»
▪ پس شما برای NSA كار نكردید؟
ـ نه، هیچ‌وقت به طور مستقیم برای NSA كار نكردم، من برای یك كمپانی به نام Chas T. Main كه یك موسسهء مشاور بسیار بزرگ و در خارج از بوستون است، كار می‌كردم. امروزه این جور عملیات به وسیله همین كمپانی‌های خصوصی انجام می‌شود، سازمان‌های امنیتی مانند سیا یا NSA این عملیات را به طور مستقیم خودشان انجام نمی‌دهند. آن‌ها اشخاصی مانند ما را استخدام می‌كنند و البته ما هم برای صنایع خصوصی و پیمانكاران خصوصی كار می‌كنیم.
برای شغال‌ها هم همین طور است. اگر جانیان اقتصادی نتوانند كار خود را به درستی انجام دهند، كه غالبا هم نمی‌توانند (آن‌طور كه من در پاناما انجام دادم به طور كامل در كتاب توضیح داده‌ام كه ماجرا چگونه ختم شد)، اما شكست من با عملیات شغال‌ها خاتمه یافت، به این ترتیب كه آن‌ها در نهایت «عمر توریخوس» رییس‌جمهوری پاناما را ترور كردند. زمانی كه عملیات جانیان اقتصادی مانند ما به شكست بینجامد، شغال‌ها وارد عملیات می‌شوند كه در این صورت یا حكومت‌ها را سرنگون می‌كنند و یا رهبران آن كشورها را به قتل می‌رسانند و البته شغال‌ها هم همین‌طور، آن‌ها هم مستقیما برای دولت آمریكا كار نمی‌كنند. این روزها از پیمانكاران خصوصی برای این كارها استفاده به عمل می‌آورند. دیگر روزهای ماموران سرویس مخفی حكومت‌ها - مانند مامور ۰۰۷ كه گواهینامهء آدم‌كشی هم داشتند- سرآمده است.
▪ وقتی كه می‌گویید در ماموریت‌تان شكست خوردید منظورتان دقیقا چیست؟
ـ من را به پاناما فرستادند تا عمر توریخوس را به راه بیاورم، یعنی او را به سیستم خودمان واردش كنم، ولی او از این كار امتناع كرد. او گفت: «ببین، من می‌دانم اگر بازی شما را انجام دهم (او این حرف را مستقیم به خودم گفت)، خیلی ثروتمند می‌شوم، اما این چیزی نیست كه برای من جالب باشد. من می‌خواهم به مردم فقیرم كمك كنم.» و در ادامه گفت: «شما می‌توانید از پاناما خارج شوید و یا این‌كه بایستید و به بازی كه روش من است، بپردازید.» ما تصمیم گرفتیم كه در پاناما بمانیم و بر تلاش خودمان برای به راه آوردن او ادامه دهیم، اما او هیچ‌گاه به راه نیامد و من این را می‌دانستم كه زمانی كه در كارم شكست بخورم و نتوانم این آدم را به راه خودمان بیاورم اتفاق بدی برای او خواهد افتاد.
و شما می‌دانید، این چیزی است كه همین حالا هم در آمریكای لاتین در شرف وقوع است. همین هفته یك جانی اقتصادی، «اوو مورالس» را در دفتر كارش ملاقات خواهد كرد و به او خواهد گفت: «آقای پرزیدنت! تبریك می‌گویم...»
▪ كی؟ چه كسی مورالس را ملاقات خواهد كرد؟
ـ یك جانی اقتصادی كه تا این زمان باید ناشناس باقی بماند، اما...
ترجمه: المیرا مرادی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید