چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

۵۹ سال پیش، ۱۱ دقیقه پس از نیمه شب!


۵۹ سال پیش، ۱۱ دقیقه پس از نیمه شب!
● بررسی پیوند پیچیده ایالات متحده و رژیم صهیونیستی از نگاه روزنامه نگار كهنه كار آمریكایی
اسرائیل بدون ایالات متحده، ماندنی نیست. این عبارت كوتاه و گویا، نماینده بخشی از دیدگاههای «كریس هجز» درباره رژیم صهیونیستی است. در كارنامه حرفه ای این روزنامه نگار كهنه كار آمریكایی كه در آستانه سومین دهه از عمر فعالیتهای رسانه ای خود قرار دارد، سابقه حضور و گزارشگری از نقاط بحران خیزی مانند آمریكای مركزی، خاورمیانه، آفریقا و بالكان - كه بیشتر از ۵۰ كشور را شامل می شود- چشمگیر است.
كریستین ساینس مانیتور، رادیو ملی آمریكا، دالاس مورنینگ نیوز، نیوریورك تایمز و مجله های نیشن، فارین افرز، هارپر و مادر جونز، نمونه هایی از رسانه های دیداری و شنیداری هستند كه گزارشهای «كریس هجز» را منتشر كرده اند. او یكی از اعضای تیمی از خبرنگاران نیویورك تایمز بود كه در سال ۲۰۰۲ به سبب پوشش خبری مسائل مربوط به تروریسم جهانی، برنده جایزه پولیتزر شدند. جایزه سال ۲۰۰۲ سازمان عفو بین الملل(جایزه جهانی روزنامه نگاری حقوق بشر) نیز به كریس هجز تعلق گرفت.
هجز كه علاوه بر فرانسه، اسپانیولی و زبانهای لاتینی به زبان عربی هم صحبت می كند، حدود هفت سال به عنوان مسؤول دفتر خاورمیانه ای روزنامه آمریكایی نیویورك تایمز فعالیت كرده است.
دیدگاههای ضد جنگ كریس هجز و مخالفت او با حمله به عراق سبب شد روزنامه آمریكایی وال استریت ژورنال در سرمقاله ای مواضع او را به باد انتقاد گرفته و محكوم كند. دو هفته پس از سخنرانی معروف جرج دبلیو بوش - موسوم به «مأموریت تمام شد»- در مورد جنگ عراق، كریس هجز در مراسم آغاز سال تحصیلی كالج راكفورد حاضر شد و در نطقی جنجالی، سیاستهای آمریكا را در عراق زیر سؤال برد.
پس از این سخنرانی، نیویورك تایمز با این توجیه كه «اظهاراتش، اعتماد عمومی را به روزنامه و بی طرفی آن متزلزل می كند»، رسماً او را توبیخ كرد. اندكی بعد، كریس هجز از كار در نیویورك تایمز كناره گرفت تا وقتش را صرف تدریس در دانشگاه و تألیف كتاب كند.آنچه در ادامه می خوانید، بخشهایی از تازه ترین یادداشت «كریس هجز» است كه با عنوان «اعلام استقلال از اسرائیل» در مجله اینترنتی «تروث دیگ» منتشر شده و به بررسی پیوندهای اسرائیل و ایالات متحده پرداخته است.
اسرائیل بدون ایالات متحده احتمالاً وجود نخواهد داشت. هنگامی كه مصر با آموزش و پشتیبانی اتحاد شوروی در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ از كانال سوئز عبور كرد و سوریه بر فراز بلندیهای جولان قامت افراشت، موجودیت اسرائیل به گونه خطرناكی در آستانه نابودی قرار گرفت.
در گرماگرم این رویارویی، هواپیماهای ترابری غول پیكر آمریكا به كمك اسرائیل شتافتند. هواپیماهای آمریكایی هر نیم ساعت یكبار بر زمین می نشستند تا به ارتش از هم پاشیده اسرائیل كه بیشتر توان زرهی خود را از كف داده بود، خدمات بدهند. در طول مدتی كه جنگ ادامه داشت، كمكهای نظامی ایالات متحده به اسرائیل از مرز ۲/۲ میلیارد دلار گذشت.
مداخله آمریكا در این درگیری از یك سو اعراب را به خشم آورد و از دیگر سو تحریم نفتی اوپك را به دنبال داشت كه خسارت اقتصادی قابل توجهی را برای غرب به ارمغان آورد. احتمالاً این جنگ را باید شگفت انگیزترین نمونه سامانه حمایتی بی وقفه ایالات متحده از حیات دولت یهود دانست.
اسرائیل در نیمه شب ۱۴ می ۱۹۴۸ متولد شد و ۱۱ دقیقه بعد، ایالات متحده آن را به رسمیت شناخت. از آن زمان تاكنون، دو كشور ارتباط تنگاتنگی با یكدیگر داشته اند.
در ابتدای رابطه، واشنگتن نقش تعدیل كننده ای را ایفا می كرد. پس از اشغال غزه در سال ۱۹۵۶، رئیس جمهور آیزنهاور كه به خشم آمده بود، اسرائیل را وادار به عقب نشینی از این منطقه كرد. هواپیماهای جنگی اسرائیل در جریان جنگ ۶ روزه كه در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاد، ناو آمریكایی «یو اس اس لیبرتی» را بمباران كردند.
این كشتی با پرچم ایالات متحده در ۱۵ مایلی ساحل اسرائیل مستقر بود و ارتباطات تاكتیكی و استراتژیك طرفین جنگ را شنود می كرد. در نتیجه حمله اسرائیل به این ناو، ۳۴ ملوان آمریكایی كشته و ۱۷۱ نفر دیگر مجروح شدند. در پی این تهاجم عمدی، دلبستگی واشنگتن به اسرائیل برای مدتی به سردی گرایید. با این وجود ثابت شده كه تنشهایی از این دست دوام چندانی نداشته است و لابی پیچیده و كاركشته اسرائیل در آمریكا كه از لحاظ مالی بخوبی پشتیبانی می شود و همواره در پی یك كاسه كردن سیاست خاورمیانه ای اسرائیل و آمریكا بوده، مسائل بوجود آمده را برطرف می كند.
پیوند با آمریكا، منافع بی شماری را برای اسرائیل به ارمغان آورده كه كمك مستقیم اقتصادی- نظامی ایالات متحده به ارزش ۱۴۰ میلیارد دلار، مهمترین بخش آن محسوب می شود.
اسرائیل سالانه ۳ میلیارد دلار كمك مستقیم مالی دریافت می كند. این رقم تقریباً ۲۰ درصد بودجه مربوط به كمكهای خارجی ایالات متحده را شامل می شود. اعطای كمكهای خارجی ایالات متحده منوط به آن است كه دریافت كنندگان كمكها، خریدهای نظامی خود را از شركتهایی آمریكایی انجام دهند با این وجود، اسرائیل اجازه دارد حدود ۲۵ درصد از پول دریافتی از آمریكا را صرف یارانه دادن به صنایع نظامی پرسود و رو به رشد خود كند.
همچنین اسرائیل بر خلاف دولتهای دیگر، از حسابرسی نحوه هزینه كردن كمكهای مالی دریافتی معاف است و بدین ترتیب بودجه دولت اسرائیل معمولاً صرف ساخت شهركهای یهودی نشین جدید می شود تا از این رهگذر اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل و ساخت دیوار امنیتی كه هزینه هر مایل آن یك میلیون دلار برآورد شده، با قوت و قدرت ادامه یابد.
گذر پر پیچ و خم دیوار حائل از میانه كرانه باختری، محله های دورافتاده و پراكنده ای را پدید می آورد كه زیستگاه فلسطینیان فقیر است. پیش بینی می شود هنگامی كه كار ساخت دیوار حائل پایان یابد، آمد و شد به ۴۰ درصد از سرزمین فلسطینیان غیرممكن شود. این مسأله، بزرگترین زمین خواری اسرائیل از جنگ ۱۹۶۷ به این سو خواهد بود. در این میان، ایالات متحده از یك سو رسماً با گسترش شهركهای یهودی نشین و دیوار حائل مخالفت می كند و از دیگر سو هزینه های چنین اقداماتی را تأمین می كند!
ایالات متحده علاوه بر اعطای نزدیك به ۳ میلیارد دلار كمك اقتصادی به اسرائیل برای توسعه سیستمهای تسلیحاتی، زمینه دسترسی آن را به بخشی از حساسترین اندوخته های زرادخانه نظامی آمریكا - مانند بالگردهای تهاجمی بلك هاك و جتهای جنگنده اف - ۱۶ - نیز فراهم آورده است. همچنین آمریكا اطلاعاتی را كه از همپیمانانش در ناتو دریغ می كند، در اختیار اسرائیل گذاشته است.
هنگامی كه اسرائیل از امضای معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای سر باز زد، ایالات متحده سكوت پیشه كرد تا اسرائیلیها نخستین برنامه سلاحهای هسته ای منطقه را تهیه و اجرا كنند.
افول جایگاه سیاست خارجی ایالات متحده - بویژه در دوران حكومت جرج دبلیو بوش- باعث شده، راهبردهای این كشور در عرصه جهانی تا حد ضمیمه سیاست خارجی اسرائیل تنزل كند.
ایالات متحده از سال ۱۹۸۲ تاكنون، ۳۲ قطعنامه شورای امنیت را كه در انتقاد از اسرائیل صادر شده، وتو كرده است. تعداد دفعاتی كه آمریكا به وتوی قطعنامه های سازمان ملل متوسل شده، از مجموع موارد وتوی دیگر اعضای شورای امنیت بیشتر است. ایالات متحده ادعا دارد، از شورای امنیت و قطعنامه های آن پشتیبانی می كند اما از فشار آوردن برای اجرای قطعنامه هایی كه علیه اسرائیل صادر شده، رویگردان است؛ قطعنامه هایی كه اسرائیل را به عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی فرامی خواند.
جانبداری بی شرمانه آمریكا از اسرائیل، خشم و تنفر اعراب را برانگیخته است. در این راستا افراد اندكی را در خاورمیانه می توان یافت كه بین سیاستهای اسرائیل و آمریكا تفاوتی قائل باشند. با این وصف، هنگامی كه مسلمانان از مسأله حمایت آمریكا از اسرائیل به عنوان نخستین دلیل انزجارشان از ایالات متحده یاد می كنند، باید به حرفهای آنها گوش فرا دهیم. پیامدهای این رابطه ناعادلانه و یكسویه در حال بازتاباندن آثار خود در جنگ مصیبت بار عراق، افزایش تنش با ایران، لبنان و نیز بحران انسانی- سیاسی در غزه است.
سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده كه تحت تأثیر رابطه با اسرائیل نخ نما شده، می تواند كابوس شعله ور شدن آتش درگیریهای منطقه ای را با ابعادی اسفبار عینیت بخشد.بسیاری از مقامات حوزه سیاستگذاری و نیز وزارت خارجه ایالات متحده از مدتها پیش چنین وضعیتی را پیش بینی كرده بودند.
گره زدن سرنوشت آمریكا به اسرائیل در خاورمیانه مسأله ای است كه در ابتدا مورد قبول صاحبنظران سیاست خارجی آمریكا - شخصیتهایی مانند ژنرال جرج مارشال، وزیر خارجه رئیس جمهور هری ترومن- نبود و همه در مورد تبعات آن هشدار می دادند، زیرا آنها می دانستند هزینه ای كه باید ایالات متحده در این منطقه نفت خیز بپردازد، از بزرگترین خطاهای استراتژیك آمریكا در دوران پس از جنگ است و البته حق با آنها بود؛ چنانكه اكنون در نتیجه این تصمیم، امنیت آمریكا و اسرائیل به مخاطره افتاده و زمینه برای بروز یك جنگ منطقه ای مهیا شده است.
پیوندی كه هیچ توجیه ژئوپولتیكی ندارد، هنگامی معنا می یابد كه از منظر بومی و داخلی به آن نگریسته شود. لابی اسرائیل تبدیل به یك جریان قدرتمند در نظام سیاسی آمریكا شده كه هیچ كاندیدای دموكرات یا جمهوریخواهی را جرأت به چالش طلبیدن آن نیست. این لابی موفق شد وزارت خارجه آمریكا را از آن گروه كارشناسان عرب كه موافق نظریه «وحدت منافع اسرائیل و آمریكا» نبودند، پاكسازی كند.
حامیان اسرائیل، صدها میلیون دلار برای پشتیبانی از آن گروه نامزدهای انتخابات ایالات متحده كه دوستدار اسرائیل انگاشته می شوند، هزینه كرده و كسانی را كه از این مسیر منحرف شده اند بسختی مجازات كرده اند؛ چنانكه بوش پدر را با این استدلال كه به اندازه كافی در دفاع از منافع اسرائیل جدی نبود، گوشمالی دادند و این درسی شد برای بوش پسر كه این مسأله را فراموش نكند. جرج دبلیو بوش نخواست همانند پدرش، رئیس جمهور یك دوره ای باشد.
سیاستهای خاورمیانه ای ایالات متحده توسط كسانی طراحی می شود كه پیوندهای نزدیكی با لابی اسرائیل دارند.
هر كس كه در صدد مقابله با مواضع خصمانه اسرائیل در این خصوص برآید، همانند وزیر خارجه سابق كاولین پاول بی رحمانه سر جایش نشانده می شود. این پیوستگی و ارتباط در دوران حكومت كلینتون نیز توسط تیمی از كارشناسان خاورمیانه متمایل به اسرائیل، وفادارانه پیگیری می شد كه در میان آنها چهره هایی مانند دنیس راس(هماهنگ كننده اسبق مسائل خاورمیانه) و مارتین ایندایك(معاون سابق قدرتمندترین لابی اسرائیل در واشنگتن موسوم به آیپاك) جلب نظر می كردند.
افرادی مانند راس و ایندایك، حداقل دیدگاههای متعادلی داشتند و تا جایی كه مخالفت اسرائیل برانگیخته نمی شد، با تشكیل یك دولت فلسطینی - اگر چه ناپایدار یا غیرممكن- موافق بودند. اما حكومت بوش به جناح راست افراطی لابی اسرائیل متوسل شد.
این شاخه از لابی اسرائیل، ذره ای با فلسطینیان سر آشتی ندارد و از سویی حتی یك كلمه انتقاد را به اسرائیل تحمل نمی كند و چهره هایی مانند الیوت آبرامس، جان بولتون، داگلاس فیث، لوئیس اسكوتر لیبی بدنام، ریچارد پرل، پل ولفوویتز و دیوید ورمسر نمایندگان این جریان سیاسی هستند.... به هر رو، حكومت كنونی آمریكا اشتباهات فاحش و مصیبت بار اسرائیل - از ساخت دیوار امنیتی در كرانه باختری، محاصره غزه و آغاز یك بحران انسانی تا تهاجم ویرانگر و بمباران گسترده لبنان- را تأیید كرده است.
در این میان، چند تحرك نه چندان جدی كاخ سفید برای انتقاد از عملیات نظامی اسرائیل، تحت فشارهای اسرائیل به عقب نشینی شتاب زده و تحقیرآمیز دولت آمریكا از مواضعش منتهی شد. هنگامی كه نیروهای نظامی اسرائیل در آوریل ۲۰۰۲ بار دیگر ساحل غربی را اشغال كردند، رئیس جمهور بوش از نخست وزیر وقت اسرائیل(آریل شارون) خواست عملیات را متوقف و شروع به عقب نشینی كند. پس از یك هفته فشارهای سنگین لابی اسرائیل و متحدان آن در كنگره(كه تقریباً همه نمایندگان كنگره را شامل می شد!)، رئیس جمهور آمریكا از موضع خود عقب نشست و شارون را «مرد صلح» نامید! بدین ترتیب یكی از لحظات تحقیرآمیز تاریخ ایالات متحده رقم خورد و روشن شد كه كنترل آمریكا در دست چه كسانی است....
آینده ایالات متحده آبستن حوادث شومی است، زیرا نه تنها اهداف سیاست خارجی اسرائیل با منافع آمریكا همخوان و سازگار نیست بلكه به صورت جدی به آنها لطمه می زند. رشد ستیزه جویی در خاورمیانه، زمزمه حمله به برخی كشورهای منطقه و نیز شكست طرح بزرگ آمریكا در عراق همگی فرصتهای بی سابقه ای را برای رقبای ایالات متحده بوجود آورده اند.
روشن شدن آتش درگیریهای منطقه ای نه به سود اسرائیل است نه به نفع آمریكا، اما به نظر می رسد كسانی كه سكان كشتی دولت ایالات متحده را در دست دارند، عزم خود را جزم كرده اند كه آن را با سرعت مرگباری به صخره های پیش رویمان بكوبند.
محمدی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید