پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


پرتگاه اوهام


پرتگاه اوهام
● جیم کری شماره ۲۳
ما همواره در موقعیت تکذیب این حقیقت هستیم که روی صفحات سنگی شناور در مواد گداخته یی قرار داریم و هیچ چیز در دنیا ثابت نیست.
● جیم کری
جیم کری بعد از نقش های بسیار جدی اش در فیلم های «مردی روی ماه» میلوش فورمن و «درخشش ابدی ذهنی پاک» میشل گوندری این بار در فیلمی از جوئل شوماخر نقش آفرینی کرده است. فیلمسازی که کارش را از سال ۱۹۵۴ آغاز کرده است و فیلم های «هشت میلی متر»، «بتمن» و «باجه تلفن» از مهمترین آثارش به شمار می آیند.
این بار نیز با یک شخصیت جدی از جیم کری مواجه هستیم که اتفاقات عجیبی برایش پیش می آید. او در نقش یک کنترل کننده حیوانات به نام والتر اسپارو به همراه همسرش آگاتا (با بازی ویرجینیا مدسن) و فرزندش رابین، زندگی معمولی و خوبی را می گذرانند تا اینکه در روز تولدش آگاتا کتابی به اسم «شماره ۲۳» را از یک کتابفروشی دست دوم خریداری کرده و به وی هدیه می دهد.
کتاب درباره یک کارآگاه خصوصی به اسم فینگرلینگ است که درگیر ماجرای زنی مرموز به اسم فابریزیا و خودکشی زن دیگری با موهای بلوند می شود که مدام از مساله هجوم عدد ۲۳ برای کارآگاه فینگرلینگ می گوید. والتر در حین خواندن کتاب احساس می کند نزدیکی زیادی بین وی و شخصیت داستان وجود دارد و بسیاری از وقایع زندگی فینگرلینگ را با زندگی خودش مطابق می بیند.
کم کم عدد ۲۳ ذهنش را به خود مشغول کرده و در تمام فضای اطراف و وقایع زندگی اش به شکلی عدد ۲۳ را جست وجو می کند. از این به بعد است که احساس می کند در هر گوشه یی، عدد ۲۳ انتظارش را می کشد. آدرس فروشگاهی که از آن کتاب را خریده اند ۷۸۸ است؛ ۲۳= ۸«۸«۷، اتاق والتر در تیمارستانی که از آنجا با آگاتا آشنا شده ۳۱۸ بوده؛ ۲۳= ۸-۳۱، تعداد حروف بخشی که در آن کار می کند یعنی قسمت کنترل حیوانات (تعداد حروف عبارت انگلیسی اش) ۲۳ تا است، نام سگی که در ابتدا وی را به سمت گوری مشکوک می برد و در آخر هم باعث کشف کلیت ماجرا می شود، NED است که موقعیت حروف تشکیل دهنده آن در الفبای انگلیسی ۲۳ است
(۲۳= ۴«۵«۱۴) شماره پلاک اتومبیل والتر ۹۰۶۸ است؛ ۲۳=۸«۶«۰«۹ و... در پایان متوجه می شویم والتر اسپارو در حقیقت مثل فینگرلینگ زندگی می کرده و اصلاً کتاب مورد نظر را خود والتر نوشته است. بعد از آن به خاطر می آورد که سال ها پیش با دختری ۲۳ ساله به نام لورا دوست بوده و زمانی که به او بدبین می شود با چاقو او را به قتل می رساند و فرار می کند. هنگامی که به خانه می رود با احساس گناهی که دامنش را می گیرد داستانی در این رابطه می نویسد و دست به خودکشی می زند، ولی زنده می ماند و حافظه اش را از دست می دهد و زندگی جدیدی با آگاتا آغاز می کند...
جوئل شوماخر در این فیلم از منظر اخلاقی به مقوله تخطی و گناه و بازگشت آن می پردازد، دغدغه یی که وی در فیلم قبلی اش «باجه تلفن» (۲۰۰۲) به شکل قابل قبول تری به آن پرداخته بود.
در فیلم «باجه تلفن» ما با شخصیتی ( کالین فارل) مواجه هستیم که در کیوسک تلفنی گیر افتاده و با اسلحه یی که از دور او را نشانه گرفته اند مجبور است که به خیانت ها و خطاهایش اعتراف کند، به طوری که این سایه مرگ در انتهای فیلم نیز رهایش نمی کند. موقعیتی که باعث می شود ما تمام رفتارهای مضطرب شخصیت و اعترافاتش را پذیرفتنی بدانیم. اما اینجا شوماخر و جیم کری دوست داشتنی در دام فیلمنامه نویس جوان شان فرنلی فیلیپس افتاده اند که باعث شده ما فیلمی به مراتب ضعیف تر از آخرین کار هر دویشان تماشا کنیم.
بسیاری از گره های داستان و راه حل هایش، دم دستی ترین چیزهایی است که ممکن است برای تراژیک کردن یا حادثه یی کردن یک فیلمنامه مورد استفاده قرار گیرد. سقوط از پنجره و فراموشی تمام زندگی و برخورد والتر با آگاتا در اولین لحظات مرخصی از بیمارستان، نگاه ساده انگارانه به بیماری پارانویا و مساله فراموشی محض و زندگی کاملاً معمولی وی بدون هیچ مشکلی بعد از آن اتفاق و... همه مسائلی است که در فیلم ناکارآمد به نظر می آید.
در شاهکار فیلمنامه نویسی چارلی کافمن «درخشش ابدی ذهنی پاک» با بازی جیم کری نیز اتفاقاً ما با همین حوادث مواجه هستیم ( شاید فیلمنامه نویس با توجه به موفقیت و ارزش این فیلمنامه نگاهی هم به آن داشته است.) ولی آنقدر درست و بسزا که نه تنها جای هیچ خدشه یی باقی نمی گذارد بلکه حتی از واقعیت داستانی آن، می توان ملاکی برای واقع نمایی واقعیت بیرونی ساخت.
اما از نقاط قوت فیلم می توان گفت با اینکه فیلم در لبه باریک پرت شدن به خیالات و اوهام قرار دارد، دائم منطق خودش را در طول فیلم حفظ می کند و همه اتفاقات فیلم را ناشی از تصورات پارانویایی شخصیت می داند نه مساله جادویی یک عدد یا مسائل دیگر(چیزی که بسیاری از ظن خود به آن دامن می زنند و اتفاقاً سینما ها نیز با شروع اکران فیلم در ۲۳ فوریه ( امریکا) و ۲۳ مارس (اروپا) از آن بهره برداری کرده اند.)
فیلم در انتها به ما نشان می دهد که در سراسر فیلم ما با شخصیتی روانی و فرافکن مواجه بوده ایم که به خاطر حوادثی که در دوران کودکی اش اتفاق افتاده ناخواسته یک گناهکار مفروض است و باید تاوان آن را پس بدهد.
در هر صورت، جیم کری شماره ۲۳ همان جیم کری مستعد و موفق است که وادارمان می کند فیلم را تا به آخر ببینیم و منتظر بنشینیم تا فیلم بعدی اش از راه برسد.
● «شماره ۲۳» از نگاه عوامل فیلم
جوئل شوماخر؛ یک روز بعدازظهر جیم (کری) به من تلفن زد و گفت؛ «می آیی روی فیلم «شماره ۲۳» کار کنی؟» پرسیدم؛ «چطور مگر؟» گفت» «اگر در این فیلم هستی، من هم هستم.» آن شب خیلی هیجان زده بودم. تقریباً نصفه شب بود و داشتم دندان هایم را مسواک می کردم و فکر می کردم؛ «پسر، این همه فیلم ساختی، این یکی ممکن است بیستمین فیلمی باشد که ساخته یی.
این همه وقت است که تو و جیم دل تان می خواهد دوباره با هم کار کنید.» بعد پیش خودم گفتم؛ «ای خدا، کاشکی این بیست و سومین فیلمم بود.» در همان موقع مسواک زدن، بخش دیگری از مغزم به کار افتاد. «راستی آن سه فیلم تلویزیونی ات چی؟» (می خندد) «مگر اینطوری بیست و سومین کار کارگردانی ات نمی شود؟» آن شب در خانه میهمان داشتم. یادم می آید از این طرف خانه به آن طرف دویدم و در اتاقش را زدم و گفتم؛ «الی، حدس بزن چی شده، این بیست و سومین فیلم منه.»
او هم گفت؛ «آها، خیلی خب، باشد.» من نتوانستم صبر کنم تا صبح روز بعد به جیم بگویم.اتفاق عجیبی که افتاد این بود که دنی (هیوستن) و ویرجینیا (مدسن) را وارد پروژه کردم و از آنها خواستم که در این فیلم با هم بازی کنند. صبح روز اول فیلمبرداری فهمیدم آنها قبلاً یک زمانی با هم ازدواج کرده بودند، ۲۳ سال قبل، جیم کری؛ من عاشق شخصیت والتر هستم چون مرد خانواده است.
مردی است که دلش می خواهد زندگی عادی داشته باشد. مثل بیشتر ما فقط دلش می خواهد زیر پایش سفت باشد. ما دل مان می خواهد نگذاریم هم آنچه در اطراف ما است زیاد تکان بخورد، یا خیلی تغییر کند. به همین خاطر از این آدم خوشم می آید. مردی است که با خانواده اش مهربان است و کارش را دوست دارد. اما آن شخصیت دیگر کمی با من فرق دارد، به خاطر همین بازی کردن آن برایم هیجان انگیز بود.
ویرجینیا مدسن؛همه ما سویه یی تاریک داریم و سویه یی حتی تاریک تر از آن که به جنسیت ما مربوط می شود. هر نقشی که من بازی می کنم جنبه متفاوتی از خودم است و من به عنوان یک بازیگر باید بتوانم این وجه را به نمایش بگذارم. این فیلم از آن جهت فوق العاده بود که باید چندین وجه گوناگون را به نمایش می گذاشتم.
مهدی فاتحی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید