شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

پدیده ای به نام امیر قلعه نویی


پدیده ای به نام امیر قلعه نویی
امیر قلعه نویی از هر طرف که نگاهش کنید یک پدیده است. فوتبال ما در هر دوره ای یکی دو تا از این پدیده ها داشته چرا که اصلاً این پدیده پروری در ذات فوتبال آماتوری است.
برخلاف دنیای حرفه ای که همیشه آسمانی برای ظهور ستاره ها بوده، دنیای آماتور ظرف و زمینه ای است برای پدید آمدن پدیده ها... امیر قلعه نویی هم پدیده ای است متعلق به همین فوتبال آماتوری- ایرانی، یکی مثل حشمت مهاجرانی که بدون شرکت در یک کلاس حرفه ای و بدون رشد در فضای حرفه ای، فوتبال را حرفه ای تر از خارجی ها می شناخت و بهتر از آنها نتیجه می گرفت یا یکی مثل علی پروین که نحوه حرف زدنش «عوام» را می خنداند و «خواص» از استیل راه رفتن و از اخلاقش ایراد می گرفتند اما خاص و عام فقط از او توقع قهرمانی داشتند و اتفاقاً همین او بود که به سال ۱۹۷۶ به عنوان کاپیتان فوتبال ما را قهرمان آسیا کرد و به سال ۱۹۹۰ به عنوان سرمربی، فوتبال ما با او دوباره قهرمان آسیا شد.
علی دایی هم یکی دیگر از همین پدیده ها بود. وقتی او ظهور کرد، آن پاهای بلندش که گاه از کنترل توپ عاجز می ماند، در تمرینات باعث تردید کادر فنی می شد، اما موقع بازی همه از همین دایی توقع گل زدن داشتند و او هم گل می زد بدون آنکه تکنیک «محمدخانی» را داشته باشد یا قدرت سرزنی باوی یا شم گلزنی «فرشاد پیوس» را... دایی به تنهایی به اندازه تمامی این مهاجمان گل زد، پروین بیشتر از تمام مربیان تحصیلکرده ایران مقام و افتخار دارد و حشمت مهاجرانی بالاتر از تمامی مربیان داخلی و خارجی تاریخ فوتبال ایران قرار گرفته و نظیر چنین اتفاقاتی فقط در یک فوتبال آماتور رخ می دهد.
این فوتبال آماتور حالا پدیده ای به نام امیر قلعه نویی دارد. مردی که با قد و قواره یک سرباز معمولی به او ژنرال می گویند در حالی که ژنرال های کوتاه قامت چینی هم از او بلندتر هستند، امیر قلعه نویی با این قد و قامت هیچ شباهتی به یک «مربی ژنرال» ندارد.
او این لقب را در دوره بازیگری اش از یک نویسنده ورزشی وام گرفت و حالا درست مثل کسانی که نان ثروت پدرشان یا نان اعتبار گذشته شان را می خورند، به عنوان مربی هم در حال استفاده کردن از لقبی است که فقط برازنده دوران بازیگری اش بود و هیچ ارتباطی به دوران شش ساله سرمربیگری اش ندارد، اما هیچ بعید نیست با قهرمانی در جام ملت های آسیا این لقب مثل چسب به نام و نشان سرمربی تیم ملی بچسبد.
تصور اینکه تیم ملی با امیر قلعه نویی قهرمان آسیا شود، از این تصور که قلعه نویی روزی سرمربی استقلال باشد، سخت تر نیست، ده سال پیش وقتی فتح الله زاده قلعه نویی را دنبال «نخود سیاه» به تمرینات بایرلورکوزن فرستاد و او ۱۶ روز زیردست کریستوف دام و رولندکخ پلکید و دست آخر با یک ورقه تاییدیه حضور ۱۶ روزه اش در این باشگاه به تهران برگشت، استقلال متعلق به حجازی بود و حجازی رقبایی چون پورحیدری، برادران مظلومی، روشن، صلاحی، رنجبر و... داشت و هیچ کس فکر نمی کرد آدمی به اندازه امیر قلعه نویی روزی بتواند این همه اسم و رسم را کنار بزند و روی نیمکت آبی بنشیند. امیر قلعه نویی اما نشست و حالا کسی که تا همین چهار سال پیش برای رهبری استقلال کوچک به حساب می آمد، سرمربی تیم ملی است.
شاید اگر صعود راحت به جام جهانی و قهرمانی در بازی های آسیایی و سومی جام ملت ها برانکو را مغرور نمی کرد و از آنجا که همیشه تکبر قبل از نابودی می آید، این غرور منجر به نابودی برانکو نمی شد، الان امیر قلعه نویی و قلعه نویی ها فرسنگ ها با نیمکت تیم ملی فاصله داشتند و رویکرد فوتبال ایران به استفاده از خارجی ها جدی تر و پررنگ تر می شد اما دری به تخته خورد تا امروز ما کسی را که چهار سال پیش به عنوان سرمربی استقلال قبولش نداشتیم سرمربی تیم ملی بنامیم و حتی از او توقع قهرمانی در آسیا داشته باشیم.
امیر قلعه نویی شاید به اندازه متسو و ماچالا و ریدل حرفه ای نباشد که نیست و از لحاظ فنی از ایویکا اوسیم، پیم وربیک و گراهام آرنولد پایین تر باشد که هست اما برای قهرمانی در آسیا یکی از بهترین و باتجربه ترین تیم های ملی تاریخ فوتبال ایران را در اختیار دارد و برای موفق شدن به اندازه کافی جاه طلب هست.
همیشه به قلعه نویی این ایراد وارد بوده که برای عرضه به لژیونرهای اروپادیده فوتبال ما هیچ چیز در چنته ندارد و به اندازه ای بزرگ نیست که در دقایق بحرانی بازی، ملی پوشان به ریسمان بزرگی نام و مرغوبیت دانش او چنگ بزنند و از بن بست تاکتیکی خارج شوند.
اتفاقاً او با واکنش های عصبی اش کنار زمین، اعتراض کردن به داور به خاطر یک اوت دستی ناقابل یا یک سوت بی مورد و بی ارزش و لگد زدن به بطری آب که نمونه اش در همین بازی با ازبکستان در دقایق برتری تیم ملی دیده شد و اخراج او را در پی داشت، به فرضیه کوچک بودن خودش دامن زده است، اما با احترام به نظریه تمامی متفکرانی که پرخاش را زاییده ترس و ترس را نشانه کوچک بودن شخص در قبال وظیفه بزرگش می دانند، می خواهیم خارج از حب و بغض، روحیه پرخاشگری قلعه نویی را به پای جا ه طلبی اش بنویسیم.
قلعه نویی اگر جاه طلب نبود هرگز در اول راه مربیگری مقابل ناصر حجازی که باعث و بانی ورود او به جرگه مربیان شد، موضع نمی گرفت یا در حالی که زیر ورقه تنها تاییدیه آموزشی اش امضای رولندکخ به چشم می خورد و او به همین ورقه می بالید، کخ را یک مربی بی دانش نمی نامید. آدم های جاه طلب در طول تاریخ همیشه پرخاشگر بودند و هستند و سرمربی تیم ملی هم که در محافل عمومی دوست دارد مثل علی پروین حرف بزند و با پروین مقایسه شود اما در محافل خصوصی پروین را با لهجه پروین گونه خودش نفی می کند، همین روحیه پرخاشگری را دارد. گاهی اوقات او با بسم الله الرحمن الرحیم و جملات قشنگ این روحیه را استتار می کند، اما خیلی زود پوست می اندازد. امیر قلعه نویی شاید هیچ چیزی فراتر از سقف کوتاه فوتبال ایران نداند اما از فوتبال ما کمتر هم نیست.
او نظام فوتبال ایران (کدام نظام؟) را می شناسد و با آنارشیسم فوتبالی ما خو گرفته و هزارتوهای این فوتبال را پیموده و با پیچ و خمش آشناست و درست بر پایه همین شناخت و آشنایی است که کارهای تاکتیکی را به دستیارانش می سپارد و خودش سرگرم جنبه های روحی، روانی فوتبال می شود و با کمک ابزارهایی که در رسانه های گروهی و روی سکوها و حتی در طبقات بالا و پایین مدیریتی ورزش و دولت دارد، روز به روز خودش را بزرگ تر از آنچه هست، جلوه می دهد. قلعه نویی با کمک همین ابزارها روز به روز در حال بزرگ شدن است و نباید از ما توقع داشته باشید برویم جلویش را بگیریم و از او بخواهیم بزرگ نشود. ما فقط می توانیم دعا کنیم کالبد این ژنرال کوچک جنبه این همه بزرگ شدن بی دلیل و بادلیل را داشته باشد.
مهدی هژبری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید