پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پاکستان،آغازی پس از پایان یک بحران


پاکستان،آغازی پس از پایان یک بحران
پاکستان به ظاهر آرام شده است!عبدالرشید غازی و صدها تن از طلاب مدرسه حفصه کشته شده اند و مسجد لعل به طور کامل پاکسازی شده است.اما در این میان نکات و وقایعی به چشم میخورند که مطابق آنها نمی توان نسبت به تداوم وضع موجود در اسلام آباد امید چندانی بست:
● درگیری از کجا آغاز شد؟
درگیری نه از برکناری “چودهری”آغاز شد و نه از فعالیت گروههای سکولار طرفدار بوتو و نواز شریف.! هر چند که لیبرالهای پاکستان سعی کردند از اوضاع بحرانی ایحاد شده در اسلام آباد نهایت استفاده را ببرند.اما اصل مساله از یک مدرسه دینی آغاز شد.مدرسه ای که طلاب آن پیرو عقاید تند سلفی و افراطی بودند و با پیروی از اندیشه های “ابن تیمیه”و”محمد بن عبدالوهاب”،شخصیت و منش خود را شکل داده بودند.”احیای شریعت”در پاکستان هدف اصلی طلاب این مدرسه محسوب میشد.هر چند که تعریف این افراد از “شریعت”جای سوال دارد،ولی آنها معتقد بودند که دولت ژنرال مشرف در پیاده سازی احکام اسلامی ناکارآمد بوده است.همین مسئله انگیزه ای شد تا طلاب به دستور “عبدالعزیز غازی”در مسجد “لعل”که در کنار مدرسه قرار داشت سنگر بگیرند و مبارزه خود با ارتشیان پاکستان را آغاز نمایند.در خلال این مبارزه عبدالعزیز غازی که امام جماعت مسجدلعل بود با لباس زنانه توسط نیروهای ارتش دستگیر شد،ولی برادر وی “عبدالرشید غازی” رهبری طلاب را تا زمان کشته شدن خود برعهده گرفت.
● پاکستان پس از پایان حادثه
.بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند که پایان خونبار ماجرای مسجدلعل سبب فعال شدن کانونهای بالقوه بحران در بخش قبایلی شمال پاکستان و هزاران مدرسه مذهبی موجود در این کشور خواهد شد.شریعت” و نسبت آن با “سیاست” و مقتضیات عصر و شرایط زمان و مکان ، در پاکستان همواره تعریف نشده بوده است. اما همین ابهام دستمایه مناسبی را جهت خروج افراطیون علیه “وضع موجود” فراهم نموده است. از این رو وجود ده هزار طلبه شاغل به تحصیل در ۱۳ مرکز پاکستان که تنها به “عبدالعزیز غازی” وابسته هستند خطری محسوس برای حکومت پاکستان محسوب می‌شود.”اسلام آباد “اینک با افرادی روبه روست که بر اساس تعریفی که از شریعت دارند،حکومت پاکستان را حکومتی اسلامی و مشروع نمی دانند و تنها راه برانداری آن را نیز در مجرای نظامی جستجو میکنند.واژگانی مانند”حرکت گام به گام”،”براندازی نرم”و”مقابله مدنی و سیاسی”در نزد این گروههای قبایلی و افراطی محلی از اعراب ندارد و مطالبات خود را از طریق “اسلحه” مطرح میکنند.
پاکستان پس از حادثه مسجد لعل و مدرسه حفصه به مانند آتشفشانی نیمه فعال تبدیل شده است که هرلحظه در آن “احتمال طغیان”وجود دارد. خشم دیگر طلاب مدارس پاکستان از کشته شدن “عبدالرشید غازی”و حمله کماندوهای ارتش به دورن مسجد به گونه ای است که مهار آن از سوی اسلام آباد چندان آسان و بی دردسر به نظر نمی رسد.از سوی دیگر،پاکستان کشوری است که در آن جابه جایی قدرت و کودتا به سهولت صورت می گیرد.این مسئله را تاریخ مصور پاکستان اثبات کرده است.ذوالفقار علی بوتو،ضیاءالحق ، نواز شریف و بی نظیر بوتو هر یک به گونه ای کشته شده یا توسط فرد بعدی خود از قدرت برکنار شده اند.آیا مشرف نیز به جزگه این افراد خواهد پیوست؟
کشتن چند صد تن طلبه ای که با علوم و فنون نظامی و نحوه مقابله در جنگهای نفر به نفر و جمعی آمادگی چندانی نداشته اند،نمی تواند افتخاری برای مشرف محسوب شود.اما در صورتی که رئیس جمهور پاکستان و همراهانش می توانستند این بحران را به گونه ای مدیریت کنند که پایانی آرام داشته باشد،نقطه درخشانی در کارنامه سیاسی دولت اسلام آباد ثبت میشد.
● انتقام از دولت مشرف
پس از وقوع حادثه مسجد لعل،انگیزه گروههای تندوروی پاکستانی جهت انتقامگیری از مشرف به شدت افزایش یافته است.ایمن الظواهری، مرد شماره دو سازمان القاعده از مردم پاکستان خواسته است از دولت رئیس جمهور این کشور انتقام بگیرند. بالظواهری در نوار ویدئویی که به شکل اینترنتی منتشر شده است از مردم خواست مخصوصا به دلیل ظهور عبدالعزیز غازی، امام جماعت این مسجد در لباس یک زن در صفحه تلویزیون ها، از مشرف انتقام بگیرند.
به گفته ایمن الظواهری،عملیات حمله به مسجد لا‌ل اقدامی جنایتکارانه و پست بوده است که نیروهای امنیتی و نظامی پاکستان به دستور مشرف انجام دادندوچنین جنایتی تنها با توبه و ریخته شدن خون، پاک می شود. در ایالت باجور نیز بسیاری از حامیان “عبدالرشید غازی”اعلام کرده بودند که در صورت کشته شدن طلاب ،علیه دولت مشرف اعلام جهاد خواهند کرد.
● ماهیگیری سکولارهای پاکستان از آب گل آلود
در شرایطی که بحران مسجدلعلبه نقطه اوج خود رسیده بود،سکولارهای پاکستان که بیشتر طرفدار نواز شریف بودند،با تشکیل جلسه ای در لندن خواستار برکناری پرویز مشرف از قدرت شدند.اما بر همگان مشخص است مشکل اصلی پاکستان در شرایط کنونی وجود سکولارها نیست.چرا که دموکراسی میلیتاریستی و مبتنی بر نظامی گری در پاکستان ،معادلات قدرت را به شود دولت کنونی حفظ می کند.اما فعال شدن گروههای افراطی و سلفی علیه دولت مسئله ای نیست که بتوان آن را با استناد به نظامی گری و تاکید بر وجهه خشونت آمیز دولت اسلام آباد حل و فصل نمود.ار یان رو برخلاف آنچه برخی محافل وابسته به شاخه نواز حزب مسلم لیگ و برخی احزاب دیگر سعی در القای آن دارند،حادثه مسجد لعل ریشه در برکناری رئیس دادگستری پاکستان و خدشه دار شدن دموکراسی در این کشور ندارد.بلکه معلول بر هم ریختن نسبت “مذهب”و “سیاست”در اسلام آباد است.
● آمریکا و معمای پاکستان
“شریعت تحریف شده” در کنار “سیاست وابسته” پاکستان مفهوم و عینیت می‌یابد. پاکستان سومین کشور وابسته به کمک‌های آمریکا در جهان محسوب می‌شود.مناسبات اسلام‌آباد و واشنگتن همواره موجب در هم شکستن ساختار سیاسی پاکستان و حرکت پرفراز و نشیب سیاستمداران شده است. اما در زمان پرویز مشرف این “از هم گسیختگی مستمر” با اقدام مشترک اسلام‌آباد و واشنگتن در حمایت از طالبان و سپس عواقب بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ گره خورد تا مذهب تحریف شده در خدمت “سیاستی غیر مستقل” قرار گیرد.
پاکستان و آمریکا با روی کارآوردن حکومت طالبان در افغانستان اولین حکومت سنی در کابل را تاسیس کردند.
اما حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و انهدام برج‌های دوقلو در نیویورک پازل چیده شده در دهه آخر قرن بیستم را برهم ریخت. پرویز مشرف که از سال ۱۹۹۹ به قدرت رسیده بود در این جا باید دست به انتخابی حساس می‌زد: “ادامه حمایت از طالبان یا ادامه همکاری با آمریکا”. مثلث آمریکا - طالبان - پاکستان در هم شکسته بود و اسلام ‌آباد مجبور بود در قالب رابطه‌ای خطی با طالبان یا آمریکا به حیات خود ادامه دهد.البته اسلام‌آباد چشم خود را بر گزینه‌های دیگر بست و ادامه ارتباط با آمریکا و سرکوبی القاعده و طالبان دست‌پرورده خود را در دستور کار قرار داد.هر چند که حکومت طالبان سرنگون شد،‌اما اندیشه تشکیل حکومتی سنی مذهب در مدارس دینی پاکستان تقویت شد. حادثه مسجدلعل در قالب چنین اندیشه‌ای رخ داد.
اندیشه‌ای که هنوز در سرتاسر پاکستان، خصوصا شمال این کشور حکم یک آرمان مذهبی و سیاسی را پیدا کرده است.هم اکنون ایالات متحده آمریکا با معمایی سخت و پیچیده رو به رو شده که خود مسئول اصلی بوجود آمدن آن است.هر چند که کاخ سفید روابط نزدیکی با القاعده دارد،اما “القاعده عاری از هدایت آمریکا”در حاشیه القاعده اصلی رشد پیدا کرده و مزاحمتهای زیادی را بر سر راه واشنگتن ایجاد نموده است.این “القاعده خودرو”در آینده خطرات زیادی را برای آمریکا و پاکستان و حامیان اولیه طالبان بوجود خواهد آورد.خطراتی که هریک حکم پاشنه آشیل دولتهای وابسته به آمریکا را دارند.
سحاب فاطمی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید