سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


فرار «دست»ها


فرار «دست»ها
مهاجرت پدیده تازه ای نیست و قدمتی طولانی دارد. جذب صاحبان فکر و سرمایه از کشوری با امکانات ضعیف تر به کشورهای غنی تر همیشه مورد توجه کشورهای مبدأ و مقصد بوده است. انگیزه های مهاجرت از آرزوها و نیازهای مردم کشوری به کشور دیگر تفاوت دارد. ولی صاحبان فکر و سرمایه برای رسیدن به امکانات بیشتر، آرامش روحی و آسایش جسمی اقدام به مهاجرت می کنند.
امریکا، اتحادیه اروپا، کانادا و استرالیا به ترتیب مهاجرپذیرترین کشورهای دنیا محسوب می شوند. در حالی که بیشترین آمار مهاجرت از یک کشور متعلق به انگلستان بوده و پس از آن فیلیپین، هند و چین قرار دارند. بدیهی است انگیزه مهاجرت یک انگلیسی با یک فیلیپینی یا هندی متفاوت است ولی وجه مشترک همه آنها رسیدن به امکاناتی برتر از کشور مبدأ است.
در سال گذشته از میان کشورهای در حال توسعه، ایران با مهاجرت سیصد هزار نفر در رده پانزدهم قرار گرفت که از این تعداد ۱۷۰ هزار نفر تحصیلکرده دانشگاهی بودند لذا صندوق بین المللی پول در سال گذشته رتبه اول فرار مغزها را به کشورمان اختصاص داد. خروج این افراد از ایران معادل خروج سرمایه ای برابر با ۱۱ میلیارد دلار برآورد شده است.
«فرار مغزها» در میان انواع مهاجرت پدیده ای قابل توجه بوده و هنگامی که در محافل داخلی درباره آن بحث می شود بلافاصله اذهان و افکار عمومی در جست وجوی اساتید ممتاز دانشگاه ها، دانشجویان نخبه و برگزیدگان المپیادهای کشور برمی آیند.
درحالی که اینان همگی بخشی از جامعه بزرگی به نام «نخبگان» هستند که شامل طیف وسیعی از دارندگان سرمایه، مشاغل فنی، افراد باتجربه و کارآمد و نیروهای خلاق و مستعدی است که در بخش های مختلف تولیدی و خدماتی کشور مشغول به کار و تلاش هستند و در حرفه خود صاحب تجربه، سبک و ایده های نو شده اند.
آنان تجربیاتی را که طی سال ها با زحمت خویش، سرمایه فراوان و نیز آزمون و خطاهای مکرر بر روی هموطنان یا منابع کشور به دست آورده اند، پس از مهاجرت با کمترین خطا در اختیار میزبانان خود قرار می دهند. به این ترتیب علاوه بر فرار مغزها، با پدیده جدیدی به نام «فرار دست ها» آشنا می شویم که در جامعه رو به گسترش بوده و اشاره به نیروهای باتجربه، کارآمد و خلاق در رشته های مختلف دارد.
اگر تا دیروز پزشکان عالی رتبه، مهندسان برجسته و اساتید و دانشجویان برتر دانشگاه ها و المپیادها با عنوان فرار مغزها ترک دیار می کردند، امروز نیروهای باتجربه و کارآمدی مثل کادرهای درمانی بیمارستان ها، تکنسین های شاغل در کارخانجات و تولیدی های کوچک و بزرگ و خیل روزنامه نگاران، هنرمندان و افراد توانمند دیگر با تحمل هزینه های زیاد اقدام به مهاجرت می کنند و تجربیات گرانبهای خود را در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار می دهند.
به گفته یک استاد دانشگاه خروج این افراد تنها خروج سرمایه و دانش نیست، بلکه خروج خصوصیات ارثی و ژن های هوشمندی است که در نهاد این افراد قرار دارد. به این ترتیب کشورهای مقصد دارای نسل های بعدی برجسته تر و کشورهایی با ژن های هوشمندتر می شوند و حاصل آن عدم تعادل جهانی نه تنها از نظر سرمایه بلکه از نظر زیربنای فکری و ژنتیکی می شود.
نیروهای انسانی یکی از اساسی ترین شاخص های توسعه یافتگی کشورها محسوب می شوند، لذا با مهاجرت آنان قدرت مدیریت و حاکمیت کاهش یافته و امور به نحو مطلوب اداره نمی شوند.
هرچند گفته می شود سرمایه ایرانیان در خارج از کشور حدود ۸۰۰ تا هزار میلیارد دلار است که برابر با پنجاه سال صدور نفت است ولی نیروهای انسانی متخصص و باتجربه، تنها سرمایه ای است که نمی توان قدر و قیمت آنها را همچون منابع طبیعی و فیزیکی با میزان پول سنجید، بنابراین زیان های ناشی از مهاجرت آنان شامل زیان های بالفعل و بالقوه است.
طنز تلخ قضیه اینجاست که این نیروهای باتجربه پس از کسب روادید مهاجرت، هنگامی که برای استعفا یا اجازه خروج به محل کار خود مراجعه می کنند، با استقبال و گشاده رویی جهت تسویه حساب روبه رو می شوند، چرا که مسوولان با از دست دادن یک نیروی باسابقه و باتجربه که خواهان شرایط و امکانات عادلانه است، رو به سوی نیروهای جوان و بی تجربه ای می آورند که خواهان حداقل حقوق و امکانات رفاهی بوده و با قراردادهای متزلزل به استخدام درمی آیند و فسخ این گونه قراردادها هم به راحتی و یک سویه امکان پذیر است.
در بررسی علل خروج «فرار دست ها» از ایران می توان به عواملی اشاره کرد از جمله عدم تامین امکانات زندگی در شأن و حقوق شهروندی و مقایسه خود با حقوق و شرایط افراد مشابه در کشورهای مقصد، تفاوت آشکار حقوق و درآمد بین افراد در یک مجموعه حقوقی مثل پزشکان با نیروهای درمانی بیمارستان ها، مهندسان با تکنسین ها و مدیران با کارمندان که در حد غیرقابل توجیهی در تمام نهادها و ارگان ها به چشم می خورند.
از دیگر علل می توان تبعیض و عدم برخورد اجتماعی مناسب با قشرهای مختلف جامعه، عدم آرامش در سیاست های جاری کشور در پهنه داخلی و خارجی و افراط و تفریط در بسیاری از شئون را نام برد که متقاضیان مهاجرت را در تصمیم خود مصمم می کند.انسان ها مایلند در محیطی زندگی کنند که تاثیرگذار باشند و خدمت شان دیده شود، در حالی که در جامعه ما ظاهراً چنین چیزی محقق نیست و کار و تلاش عده ای به نام و به کام عده ای دیگر تمام می شود.
با کاستی ها می توان زندگی کرد و برای جبران آن تلاش کرد ولی با بی صداقتی، ناامنی، تبعیض و بی اعتنایی به کار کیفی نمی توان کنار آمد. در حال حاضر بزرگترین عامل بازگشت ایرانیان به کشور وابستگی های عاطفی است و خانواده محوری در ایران سبب شده است آن گروه از کسانی که خارج شده اند در اثر دلتنگی های خاص ایرانیان به کشور مراجعت کنند حال که شهروند ایرانی به دلیل مشغله های اقتصادی و درگیری بر امرار معاش، دیدار با دوستان و بستگان خود را در طول سال به حداقل رسانده است، این انگیزه عاطفی نیز اثربخشی خود را از دست داده لذا آخرین انگیزه بازگشت به کشور کمرنگ شده و قابل چشم پوشی است.
گفته می شود از هر ۱۰ دانشجوی ایرانی که در خارج از کشور به سر می برند تنها ۳ نفر پس از پایان تحصیلات به کشور بازمی گردند در حالی که این رقم برای هندی ها ۷ نفر و برای ژاپنی ها ۹ نفر است.
اخیراً کشورهای بزرگ صنعتی اعلام کرده اند که تا سال ۲۰۲۰ نیازمند هشتاد میلیون نیروی کار متخصص هستند و برنامه ای جهت جذب سالانه حدود پنج میلیون نفر را طراحی و تدوین کرده اند. در این سو هم کشورهای مبدأ همچون ایران قرار دارند که بخش وسیعی از جامعه علمی و تخصصی خود را تقدیم بیگانگان می کنند.
با خروج نخبگان از کشور تولید علمی، بنیه اقتصادی و فعالیت های تخصصی کشور ضعیف شده و کارایی سرمایه فیزیکی نیز رو به کاستی می رود. همچنین با این برون رفت، خلاقیت و نوآوری کاهش یافته و رقابت از بین می رود. با نگاهی به اطراف خود و میان دوستان و وابستگان که تجربیات گرانبهای خود را در سال های اخیر به دیگر کشورها منتقل کرده اند باید متوجه به صدا درآمدن زنگ خطر شده باشیم.
در پایان این سوال به ذهن می رسد که اگر فرصت مهاجرت به همه مردم حتی افراد بسیار معمولی داده شود آیا آنان نیز اقدام به مهاجرت نمی کنند؟
فراموش نکنیم کشورهای مقصد با ایجاد شرایط و ضوابط متعدد و گزینش های خاص که هر سال به مراتب دشوارتر از سال قبل می شود، نوعی محدودیت در مهاجرت اتباع کشورهای مبدأ ایجاد می کنند و کاهش آمار مهاجرت در کشورهای مبدأ غالباً به دلیل جاذبه های داخلی نبوده بلکه به دلیل سخت گیری های کشورهای مقصد و مهاجرپذیر است که در صورت تحصیل در این شرایط اوضاع به گونه ای بسیار وخیم تر برای کشورهای مبدأ از جمله کشور ما رقم می خورد.
محمد پورزادی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید