جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مهاجران مکزیکی


مهاجران مکزیکی
کشور ایالات متحده مکزیک در منطقه آمریکای مرکزی، در کنار دریای کارائیب و خلیج مکزیک، بین بلیز و ایالات متحده و درکنار اقیانوس آرام شمالی و در بین گواتمالا و ایالات متحده قرار گرفته است. وسعت این کشور۱/۹۷۲/۵۵۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۰۸/۷۰۰/۸۹۱ نفر (برآورد جولای ۲۰۰۷) می باشد. مرز ایالات متحده و مکزیک، شامل دو بخش خشکی و آبی است. مرز مشترک ایالت کالیفرنیای آمریکا با مکزیک از شهر مرزی "تیخوانا " مکزیک آغاز شده تا رودخانه کلرادو که به خلیج کالیفرنیا می ریزد در خطی مستقیم امتداد می یابد. پس از چند کیلومتر رودخانه کلرادو بار دیگر مرز مشترک به خشکی رسیده به سمت جنوب پیش می رود. مرز یاد شده جز چند مورد شکستگی تقریبا بر خطی مستقیم قرار گرفته و مرز ایالتهای آریزونا و نیو مکزیکو را تشکیل می دهد. خط مرزی از شهر "ال پاسو" در منتهی الیه غرب ایالت تگزاس به رود "ریوگرانده دل نورث" می پیوندد. خط مرزی بین ایالات متحده و مکزیک در مسیر رودخانه پرآب ریوگرانده به سمت جنوب پیش می رود و پس از طی صدها کیلومتر در خلیج مکزیکو به آبهای آزاد می رسد. نام این رود از زبان اسپانیولی گرفته شده و به معنای رود بزرگ شمالی می باشد که این نام را اسپانیایی های ساکن مکزیک به آن داده اند زیرا نسبت به موقعیت آنها در شمال واقع شده بود. طول این رود ۳۰۵۶ کیلومتر مربع است که از کوههای ایالت کلرادو سرچشمه گرفته و به خلیج مکزیک می ریزد و ۲۰۰۰ کیلومتر از مسیر این رود بخشی از نوار مرزی ایالات متحده و مکزیک را تشکیل می دهد. مرز کنونی ایالات متحده و مکزیک، در اواسط قرن نوزدهم پس از جنگ و امضای یک قرارداد تعیین شد. ایالت تگزاس در سال ۱۸۳۵ (با وسعتی معادل کل فرانسه) از دولت مرکزی در مکزیکوسیتی جدا شد و اعلام استقلال کرد. ۱۰ سال پس از آن تاریخ، مجلس تگزاس بر الحاق به ایالات متحده رای داد و بدین ترتیب ایالتی جدید به ایالات متحده آمریکا پیوست که به مراتب از ایالت تگزاس کنونی بزرگ تر بود. نتیجه چنین الحاقی، جنگی سخت و نابرابر بین ایالات متحده و مکزیک بود. مجموع اختلافات دو کشور منجر به قطع روابط دیپلماتیک و سرانجام آتش جنگ شد. عملیات جنگی در ۱۳ می ۱۸۴۶ آغاز شد و در فوریه ۱۸۴۸ با اشغال مکزیکو سیتی (پایتخت مکزیک) به پایان رسید. بی درنگ پس از آن، معاهده "گوادالوپ هیدالگو" به امضا رسید که بر اساس آن مکزیک تقریبا نیمی از خاک خود را به ایالات متحده واگذار کرد. این سرزمین وسیع بعدها ایالتهای کالیفرنیا، نوادا، یوتا و بخش هایی از نیومکزیکو، آریزونا، کلرادو و وایومینگ را تشکیل می داد و دربر می گرفت و بر الحاق تگزاس به ایالات متحده نیز صحه گذاشت. در ادامه گسترش ایالات متحده به سمت جنوب و تکمیل نوار مرزی با مکزیک، در سال ۱۸۵۳ نوار باریکی از جنوب آریزونا و نیومکزیکو از مکزیک خریداری و به ایالات متحده ملحق شد. بر اساس این معاهده، مرزکنونی مکزیک بوجود آمد و تاکنون نیز تغییر نکرده است. مرزهای ایالات متحده با مکزیک را می توان یک مرز بین المللی فرهنگی در نظر گرفت زیرا این مرز جداکننده فرهنگ های انگلوساکسون از فرهنگ لاتین است. ایالات متحده و مکزیک هم اکنون با یکدیگر منازعه مرزی ندارند اما مسائلی مانند تردد آزادانه کاروان های قاچاق مواد مخدر و مساله مهاجرین غیر قانونی، مشکلاتی را برای ایالات متحده به وجود آورده است. طی سالیان گذشته چندین موافقتنامه گمرکی و مرزی برای سر و سامان دادن به چنین مسائلی بین واشینگتن و مکزیکو سیتی به امضا رسیده است.
جدای از بومیان سرخپوست ساکن در ایالات متحده که می توان آنها را ساکنان اصلی این سرزمین نامید، مسکون شدن دنیای جدید و ایالات متحده آمریکا با امواج مهاجرت ممکن شد. ایالات متحده کنونی را می توان چکیده دو عامل موثر اجتماعی و طبیعی (جغرافیایی) دانست. ایالات متحده آمریکا، به دلایل زیر از آغاز کشف تا کنون کشوری مهاجرپذیر بوده است:
۱) وسعت خاک،
۲) داشتن منابع غنی و بکر،
۳) جمعیت کم بومی سرخپوستان (پیش از ۱۹۰۰).
علاوه بر علل یاد شده در مقاطع مختلف، جنگ و گرسنگی در سایر کشورها، باعث افزایش میزان مهاجرت به این کشور بوده است. از جمله در سالهای ۱۸۶۷-۱۸۲۰، ۱۸۹۱-۱۸۶۸، ۱۸۹۴-۱۸۹۲، ۱۸۹۸-۱۸۹۵ از کشورهای مختلف به آمریکا مهاجرت صورت گرفت و این مهاجران در سال ۱۸۹۸ رسمیت قانونی پیدا کردند. بیشتر مهاجران ایالات متحده از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۸۰ جزو ساکنان دائمی (اقامت دایمی) کشور شدند. جاذبه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، در سه دهه اخیر باعث مهاجرت افراد مختلف به آمریکا شده است. به ویژه نیروهای متخصص و تحصیلکرده دیگر کشورهای جهان، خصوصا کشورهای درحال توسعه برای مهاجرت، آمریکا را انتخاب می نمایند. آهنگ رشد جمعیت ایالات متحده به دلایل فرهنگی، ایجاد محدودیت در برابر مهاجرت اتباع خارجی کاهش چشمگیری یافته است. اما نرخ رشد جمعیت ایالات متحده را نمی توان تنها با رشد طبیعی آن محاسبه کرد. به علت مهاجرپذیر بودن ایالات متحده، هرساله عده بسیاری از گوشه و کنار جهان به این کشور مهاجرت می کنند. با افزودن رقم مهاجران به نرخ رشد طبیعی، نرخ رشد عمومی جمعیت ایالات متحده سالانه به ۹درصد می رسد. به این ترتیب تقریبا هر ۸۰ سال جمعیت ایالات متحده دو برابر می شود.
● وضعیت هیسپانیک ها در جامعه ایالات متحده
با ورود ایالات متحده به قرن ۲۱، این کشور شاهد متنوع ترین ترکیب نژادی جمعیت در طول ۲۲۸ سال تاریخ گذشته خود بوده است. از ۲۷۵ میلیون نفر جمعیت ایالات متحده در سال ۲۰۰۰ حدود ۳۲ میلیون نفر (۱۲درصد) اسپانیایی تبار بوده اند. هیسپانیک ها (اسپانیایی تبارها) در تمامی نژادهای دیگر یافت می شوند. به عبارت دیگر در میان اسپانیایی تبارها، سفید، دورگه سیاه، زرد پوست، سرخپوست دیده می شود.
بر این اساس از جمعیت ایالات متحده، ۲۹ میلیون نفر سفید پوست اسپانیایی تبار و ۳ میلیون نفر اسپانیایی تبار سیاه، زرد، سرخ و ... هستند. بر اساس محاسبات انجام شده، پیش بینی می شد تا سال ۲۰۰۵ اسپانیایی تبارها به بزرگ ترین گروه اقلیت نژادی آمریکا تبدیل شوند که همین طور هم شد. همچنین این پیش بینی ها نشان می دهد تا سال ۲۰۵۰ جمعیت اسپانیایی تبارها به ۹۸ میلیون نفر خواهد رسیدکه به این ترتیب ۲۵درصد جمعیت آمریکا در سال ۲۰۵۰ اسپانیایی تبارها خواهند بود. پس از زبان انگلیسی، اسپانیولی به عنوان زبان دوم بیشترین متکلم را در میان آمریکاییان غیر انگلیسی زبان داراست. در واقع بیش از نیمی از آمریکائی های غیر انگلیسی زبان به اسپانیولی صحبت می کنند. در مدت دو قرن از پیدایش ایالات متحده، جمعیتی که از ابتدا چندقومی بود به مراتب چند قومی تر شد. مساحت سرزمین ایالات متحده از راه جنگ، خرید و الحاق بیشتر شد و به وسعت سرزمین اصلی افزوده شد. اما منبع اصلی گوناگونی، همچنان تداوم جریان ورود گسترده مهاجران (تقریبا از همه جا) به آن می باشد. فرهنگ پذیری این مردمان موجب پدید آمدن یکی دیگر از عناصر سازنده فرهنگ و هویت ویژه آمریکایی شد. ایالات متحده سرزمینی است که تاریخ آنرا از داشتن نیاکان مشترک محروم ساخته است. امروزه مهاجران اسپانیایی تبار به ویژه از کشور مکزیک امیدوارند کاری را که دیگران نتوانستند انجام دهند، آنها به آن جامه عمل بپوشانند. کثرت صحبت کنندگان به زبان اسپانیولی موجب شد دولت فدرال در سال ۱۹۶۸ برای نخستین بار مجوز آموزش دوزبانه در مدارس عمومی را صادر کند. آنچه که باید منتظر بود و دید اینست که زبان اسپانیولی تا چه زمانی می خواهد با برتری زبان انگلیسی مقابله کند. بزرگ ترین گروه قومی پس از تیره های گوناگون سفید پوست در ایالات متحده (انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، ایتالیایی، ایرلندی و...) سیاهان و اسپانیایی تبارها هستند. اسپانیایی تبارهای ایالات متحده خود به دو دسته تقسیم می شوند.
۱- سفید پوستان اسپانیایی که از شبه جزیره ایبری به آمریکا مهاجرت کرده اند. این اسپانیایی ها شامل تیره ای سفید پوست هستند و تعداد آنها در ایالت کالیفرنیا قابل ملاحظه است. اما منظور اصلی در اینجا از اسپانیایی تبارها، مهاجران آمریکای لاتین است که در اثر اختلاط اسپانیایی های سفید پوست و سرخپوستان آمریکای لاتین پدید آمده اند. به این گونه افراد اصطلاحا مستیزو (دورگه سفید و سرخ) گفته می شود که البته خود این اسپانیایی تبارها در اثر اختلاط با مردم ایالات متحده بسیاری از خصوصیات خود را از دست داده اند. وضعیت اجتماعی و سیاسی اسپانیایی تبارها و سیاهپوستان در سه دهه اخیر در ایالات متحده بهبود و ارتقا یافته است و نفوذ آنها به گونه ای چشمگیر افزایش یافته است.
این دگرگونی را باید مدیون سه عامل جمعیت شناسی دانست:
۱) افزایش روزافزون میزان زاد و ولد،
۲) خروج سفیدپوستان عضو طبقه متوسط از شهرهای بزرگ دور از مناطق ساحلی،
۳) مهاجرت روزافزون اسپانیایی تبارها به ایالات متحده به گونه ای که تعداد خارجیان متولد شده در ایالات متحده بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ از ۹/۶ میلیون نفر(۴/۷درصد کل جمعیت) به ۲۵ میلیون نفر (۹/۷درصد کل جمعیت) افزایش یافته بود. این مهاجرتها موجب شده است میانگین سن کل مهاجران به آمریکا به ۳۰ سال کاهش یابد. اگرچه اسپانیایی تبارها و سیاهپوستان هنوز به نحو برجسته ای در اقلیت هستند و از نظر سیاسی گرایش خاصی ندارند، اما این نیروی سیاسی و اجتماعی در چند ایالت در سطح شهرها عامل بسیار مهمی به حساب می آید. جامعه اسپانیایی تبار در ایالتهای جنوب غربی آمریکا متمرکز شده است. در سال ۱۹۹۰، ۷۱ درصد از جمعیت اسپانیایی تبار ایالات متحده در چهار ایالت کالیفرنیا، تگزاس، فلوریدا و نیویورک بسر می بردند. در کالیفرنیا و تگزاس مکزیکی ها ۷۵ درصد اسپانیایی تبارها را تشکیل می دهند. در نیویورک اکثر جمعیت اسپانیایی تبارها اهل پورتوریکو هستند. در فلوریدا نیز اکثر اسپانیایی تبارها را مهاجران کوبایی تشکیل می دهند. تداوم مهاجرت و بالا بودن نسبی میزان زاد و ولد در بین اسپانیایی تبارها موجب افزایش سریع جمعیت آنها در کل جمعیت آمریکا شده است. به گونه ای که در سال ۱۹۹۸ ۱۰/۳ درصد جمعیت آمریکا را اسپانیایی تبارها تشکیل می دادند. از لحاظ پراکندگی فضایی ایالتهای تگزاس، نیومکزیکو، آریزونا، کالیفرنیا، نوادا، کلرادو، هاوایی و نیویورک مهمترین مکانهایی هستندکه اسپانیایی تبارها در آنجا بسر می برند. از سال ۱۹۷۶ به این سو، تعداد مقامات رسمی اسپانیایی تبار انتخاب شده به دو برابر افزایش یافته و به حدود ۳۲۰۰۰ نفر در اواخر دهه ۱۹۸۰ رسیده که نیمی از آنها در ایالات تگزاس فعالیت می کنند. یک عامل اصلی در این موفقیت روزافزون، برنامه ترغیب اسپانیایی تبارها به شرکت در انتخابات است. این برنامه با عوان "پروژه آموزشی رای دهندگان" در ایالتهای جنوب و غرب به مورد اجرا درآمد و مرکز آن شهر " سان آنتونیو" در تگزاس است.
بیشترین مهاجران به ایالات متحده، مکزیکی ها (هیسپانیک تبارها) هستند. اسپانیایی تبارها ۱۱ درصد جمعیت ایالات متحده را در سال ۱۹۹۹ تشکیل می دادند. این گروه در سال ۲۰۰۰ جمعیتشان به۳۳ میلیون نفر می رسید. اسپانیایی تبارهای جامعه آمریکایی، اقلیتی با تبار آمریکای لاتینی است که در بخش جنوبی سکنی گزیده اند و با رشد فزاینده شان تعداد آنها از سیاهپوستان بیشتر شده است. گویا اسپانیایی تبارها تسخیر ایالات متحده را از هم اکنون آغاز کرده اند. همچنین روند مکزیکی کردن ایالتهای آمریکایی نزدیک به مرزهای آمریکای لاتین، به شکل خزنده و فراگیری جریان دارد. اسپانیایی تبار ها ۲۳درصد جمعیت آریزونا، ۳۰درصد جمعیت تگزاس، ۴۰درصد نیومکزیکو و ۳۱درصد کالیفرنیا را تشکیل می دهند. آنان با رشد فزاینده شان طی چند سال دیگر، اکثریت جمعیت ایالات یاد شده را تشکیل خواهند داد. شهر ال پاسو با ۷۰۰ هزار نفر جمعیت دارای متوسط سن ۲۸ سال است و ۷۶درصد ساکنانش اسپانیایی تبار هستند. اقلیت اسپانیایی تبار جامعه آمریکایی، دارای اهمیت بسیار است، زیرا در پاییز سال ۲۰۰۰ سومین شبکه اسپانیولی زبان در سطح ملی با نام "آزتکای آمریکا"، در ایالات متحده راه اندازی شد. شبکه دوم تلویزیون مکزیک و شرکتی کالیفرنیایی، شبکه یاد شده را از نظر مالی تامین می کنند و برنامه های آن در چهارده شهر ایالات متحده که دارای جمعیتهای اسپانیایی تبار هستند، پخش می شود. میزان مصرف جامعه اسپانیایی تبار ایالات متحده به بیش از ۴۲۱ میلیارد دلار در سال می رسد که رقمی برابر با تولید ناخالص داخلی مکزیک است. گویا اسپانیایی تبار ها در ایالات متحده در پی کشورگشایی دوباره اند زیرا صد و پنجاه سال پیش مکزیک نیمی از سرزمین خود را در جنگ با ایالات متحده از دست داد و در حال حاضر هیسپانیک ها با رشد روزافزونشان موجب جهش های بزرگی در جامعه آمریکایی می شوند. در آغاز دهه ۱۹۹۰، ۲۲ میلیون نفر اسپانیایی تبار در ایالات متحده زندگی می کردند و با روند گسترده مهاجرت کنونی، تعداد آنان به ۳۴ میلیون نفر (۵/۱۵درصد جمعیت ایالات متحده) رسیده است. بر پایه پیش بینی هایی که می شد در سال ۲۰۰۵ اقلیت اسپانیایی تبار با ۳۸ میلیون نفر جمعیت، اولین اقلیت ایالات متحده (بیش از سیاهپوستان) شد. اسپانیایی تبار ها دارای اهمیت بسیار زیادی می باشند زیرا جورج دبلیو. بوش و الگور، طی سخنرانی های انتخاباتی شان در سال ۲۰۰۰ با به کارگیری جملاتی به زبان اسپانیولی، درصدد جلب آرای مخاطبان هیسپانیک برآمدند و جپ بوش (برادر جورج دبلیو. بوش و فرماندار فلوریدا) با فردی مکزیکی ازدواج کرده است و با وی برای جلب آرای اسپانیایی تبار ها کمک بسیاری به برادرش کرد. اسپانیایی تبار ها که بیشتر در رستوران ها، ساندویچ فروشی ها یا شرکت های خدمات شهری (مشاغل کارگری و خدماتی) مشغول به کار هستند، جزو نیروی کار ارزان و پرشمار ایالات متحده می باشند. درآمد سرانه اسپانیایی تبار ها در طول سال ۱۱/۴۳۴ دلار بوده است در حالی که درآمد سرانه سیاهپوستان ۱۲۹۵۷ دلار و درآمد سفید پوستان آمریکا ۲۲۹۵۲ دلار بوده است.
اسپانیایی تبار ها به علت عدم تسلط بر زبان انگلیسی، مشاغل سطح پایین را از آن خود کرده اند مثلا در مشاغل پست که نوع پرداخت هر ساعت ۸ تا ۹ دلار است، اسپانیایی تبار ها و همچنین سیاهپوستان را می توان یافت. همچنین اقلیت اسپانیایی تبار جزو بخش عظیمی از مهاجران تازه وارد هستند و به امکانات آموزشی و نهادهای اجتماعی دسترسی کمتری دارند. در نتیجه با توجه به شرایط اقتصادی مکزیکی ها (عمده ترین دلیل مهاجرت آنان) یا سایر اتباع آمریکای لاتینی در ایالات متحده، سطح درآمد و نوع زندگی برای آنان نسبتا مطلوب است. آنان با وجود حضورشان در جامعه آمریکایی، توانسته اند زبان و فرهنگشان را حفظ نمایند، زیرا ساختار قدرت سیاسی ایالات متحده کمک موثری در این زمینه بوده است و ایالت ها بر اساس بافت جمعیتی و با توجه به گرایش های فرهنگی و سیاسی شان، تعطیلات و مراسم مختلف فرهنگی و مذهبی دارند و می توانند کاملا مستقل عمل نمایند، بدون آنکه تضادی با مرکز داشته باشند. مهاجرت آنان به ایالات متحده و ورود به سرزمین مادری شان، نمایانگر وارد آمدن صدمه به ساختار قدرت در ایالات متحده است، اگر چه آنان از نظر سیاسی در جامعه آمریکایی جزو جوامع تقریبا منفصل به شمار می آیند، استقلال نسبی ایالتها به نوعی فشار سیاسی مرکز را کاهش می دهد. در نتیجه تنها خطر جنوب برای ایالات متحده، افزایش خزنده جمعیت آنان و کاهش رشد جمعیت سفید پوست است. افزایش روز افزون جمعیت اسپانیایی تبار در آینده دور، مشکل ساز خواهد شد و ساختار قدرت، ایالات متحده را وادار خواهد کرد تا توجه بیشتری در قبال این اقلیت نشان دهد.
● دلایل مهاجرت مکزیکی ها به ایالات متحده
مکزیکی ها در جنوب غربی ایالات متحده متمرکز شده اند. آمریکاییها هیچ گاه دلیل مهاجرت مکزیکی ها به کشورشان را نمی پرسند و تنها می خواهند که دولتشان از ورود مکزیکی ها جلوگیری نماید، در حالی که علت اصلی مهاجرت بی رویه وغیر قانونی مکزیکی ها به ایالات متحده خود آمریکایی ها هستند که با اتخاذ سیاست نادرست اقتصادی در قبال مکزیک و به انحطاط کشیدن اقتصاد آن کشور باعث مهاجرت غیر قانونی مکزیکی ها شده اند. اما این یک روی سکه است، کارشناسان اکونومیست اعتقاد دارند که انحصار اقتصاد مکزیک بوسیله کارلوس اسلیم (مکزیکی لبنانی تبار، یکی از ثروتمندترین مردان جهان با دارایی فعلی ۶۷/۸ میلیارد دلار) و ۱۰۰ خانواده شناخته شده دیگر مکزیکی، ضرر و زیان هایی زیادی برای اقتصاد مکزیک دارد، به گونه ای که درآمد سالیانه مکزیکی ها را به زیر ۷ هزار دلار رسانده است. شواهد چنین فقری را می توان در انبوه مهاجرانی که سالیانه برای کار به ایالات متحده، مهاجرت می کنند، جستجو کرد. در واقع ۱۰ درصد جمعیت مکزیک به ایالات متحده مهاجرت کرده اند.
بنیاد قانون مهاجرت آمریکا، تاثیرات کارگران مهاجر مکزیکی را بر اقتصاد ایالات متحده اینچنین ارزیابی می کند:
۱) کارگران مهاجر مکزیکی بخش جدایی ناپذیر رشد اقتصادی ایالات متحده هستند.
۲) کارگران مهاجر مکزیکی در حال پر کردن مشاغل مورد نیاز را در مناطق جغرافیایی جدید هستند.
۳) مشاغل جدید به آموزش پیشرفته نیاز ندارد.
اما دلایل چندی موجب گسترش مهاجرت مکزیکی ها به ایالات متحده می شود.
۱) همجواری و همسایگی; آمریکایی ها مهاجرت را با مجسمه آزادی، جزیره الیس و فرودگاه کندی می شناسند. در گذشته مهاجران با پیمودن چند هزار مایل از اقیانوس وارد ایالات متحده می شدند. نگرش ایالات متحده نسبت به مهاجران و سیاست های مهاجرپذیری این کشور نیز همواره با این تصور شکل گرفته است. ولی این موج عظیم مهاجرت از کشوری فقیر و همجوار است که جمعیت آن نیز معادل یک سوم جمعیت ایالات متحده است که با عبور از خطوط مرزی در سطح زمین یا عبور از رودخانه های عمیق، مرز هزار مایلی را پشت سر گذاشته، وارد خاک این کشور می شوند.
۲) کمی هزینه های مهاجرت; هزینه ها، چالش و خطرات مهاجرت برای مکزیکی ها بسیار کمتر از دیگر مهاجران است. آنها به آسانی می توانند به ایالات متحده رفته و به مکزیک بازگردند و با خانواده و دوستانشان در تماس باشند و این عوامل موجب افزایش زیاد مهاجرت از مکزیک پس از سال ۱۹۶۵ شد به طوری که در دهه۱۹۷۰ حدود ۶۴ هزار، دردهه ۱۹۸۰ در حدود ۱۶۵۶۰۰ و در دهه ۱۹۹۰ در حدود ۲۲۴۹۰۰۰ مکزیکی بصورت قانونی به ایالات متحده مهاجرت کردند و همچنین تعداد عظیم مهاجران غیر قانونی نیز بر این تعداد افزوده می گردد.
۳) غیرقانونی بودن; ورود غیر قانونی به ایالات متحده پدیده ای مکزیکی است که پس از سال ۱۹۶۵ رواج یافت. برآوردهایی که کمیسیون مشترک مکزیکی- آمریکایی در زمینه ورود غیر قانونی مکزیکی ها به ایالات متحده انجام داده، بیانگر ورود غیر قانونی سالانه ۱۰۵ تا ۲۵۰ هزار مکزیکی است. تقریبا دو سوم مهاجران مکزیکی پس از سال ۱۹۷۵ بصورت غیر قانونی وارد خاک ایالات متحده شدند و این مساله تا بدان حد است که بیل کلینتون قاچاق سازمان یافته افراد به ایالات متحده را تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا نامید و جورج دبلیو. بوش نیز خواهان اصلاح قانون مهاجرت واخراج مهاجران غیر قانونی شده است.
۴) حضور تاریخی; هیچ گروه مهاجر دیگری به غیر از مکزیکی ها در تاریخ ایالات متحده وجود ندارد که ادعا کرده یا بتواند ادعا تاریخی بر سرزمین ایالات متحده داشته باشد. در حالی که مکزیکی ها وآمریکایی های مکزیکی تبار می توانند چنین ادعایی داشته باشند تقریبا تمام تگزاس، نیومکزیکو، آریزونا، نوادا و یوتا تا زمان جنگ استقلال تگزاس در سال ۱۹۳۶ وجنگ مکزیک وآمریکا در سال ۱۸۴۸ بخشی از خاک مکزیک به حساب می آمدند و ایالات متحده نیمی از سرزمین مکزیک را از آن جدا کرد، موضوعی که مکزیکی ها آنرا هرگز فراموش نکرده اند.● تاثیر مهاجران در روابط دو کشور
ایالات متحده و مکزیک همواره بر سر مهاجرت غیر قانونی و قاچاق مواد مخدر، در منطقه مرزی بین ایالات متحده و مکزیک دارای اختلاف و تنش سیاسی بوده اند. به عنوان نمونه در اینجا به تنش و اختلافی که بر سر مهاجرت غیر قانونی و قاچاق مواد مخدر که در آگوست ۲۰۰۵ بین دو کشور ایجاد شد اشاره می شود. فایننشال تایمز در این زمینه نوشت: افزایش تنش بین دو کشور، پس از آن بالا گرفت که "ویسنته فوکس" رییس جمهوری سابق مکزیک، از عدم همکاری مقامات آمریکایی برای رفع مشکلات مرزی دو کشور انتقاد کرد. به نوشته فایننشال تایمز، دو مقام دولت آمریکا اوضاع مرزی بین دو کشور را در حالت اضطراری توصیف کرده بودند. فایننشال تایمز به نقل از رئیس جمهور مکزیک نوشته بود:"خواسته من از دولت ایالات متحده این است که به جای آن که تنها پیشنهاد ارائه کنیم و به جای آن که هر یک از ما جداگانه در پشت مرز خود دست به اقداماتی بزند، برای رفع مشکلات مرزی، با یکدیگر همکاری کنیم." "ویسنته فوکس" با اشاره به خشونتهای مربوط به مواد مخدر در مرز ایالات متحده پرسیده بود: "تمام مواد مخدری که به بازارهای مصرف مکزیک می رسد، از مرز ایالات متحده می گذرد، آمریکایی ها در آن طرف چه می کنند؟" "تونی گارزا" سفیر ایالات متحده در مکزیک که دوست "جورج دبلیو. بوش" رییس جمهور آمریکا نیز محسوب می شود دراین خصوص گفته بود:"خشونت سراسر منطقه مرزی بین دو کشور، از "ماتاموروس" تا "تیخوانا" را فرا گرفته و در حال ویران کردن ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع مرزی ما است." "گارزا" در یک موضع تهدید آمیزعلیه مکزیک گفت:" هر چه خشونت های مرزی بیشتر ادامه یابد، برای بسیاری از مردم ایالات متحده سخن گفتن درباره مکزیکی ها به عنوان شریک قابل اعتماد ما در منافع دو جانبه، سخت تر خواهد شد."
جورج دبلیو. بوش در آخرین مرحله از سفر خود به منطقه آمریکای لاتین در روز سه شنبه ۱۳ مارس ۲۰۰۷ وارد "مکزیکوسیتی" پایتخت مکزیک شد. بوش در این سفر با "فیلیپ کالدرون" همتای مکزیکی خود پیرامون موضوعاتی همچون امور مهاجرت، کنترل مرزی و کنترل قاچاقچیان مواد مخدر مذاکره کرد. فیلیپ کالدرون یکی از معدود متحدان نزدیک منطقه ای بوش است. کالدرون طی انتخابات ریاست جمهوری پایان سال گذشته میلادی به قدرت رسید و از ابتدای کارش وعده مبارزه جدی و پیگیر با قاچاق مواد مخدر را داد. ایالات متحده هزاران کیلومتر دیوار مرزی را در مرزهای خود با مکزیک برای جلوگیری از سیل هجوم مهاجران غیرقانونی کشیده است. این اقدام با اعتراض شدید کالدرون و مهاجران مکزیکی تبار داخل ایالات متحده مواجه شده است. دولت بوش برای حل مشکل مهاجران غیرقانونی علاوه بر کشیدن دیوار حائل، سال گذشته قانون "کارگران میهمان" را تصویب کرد. جورج بوش در حالی آخرین روز سفر خود به آمریکای لاتین را گذراند که همتای مکزیکی وی "فیلیپ کالدرون"ضمن انتقاد شدید از سیاست های واشینگتن علیه مکزیکوسیتی، ایالات متحده را به بی اعتنایی نسبت به مکزیک متهم کرد. "فیلیپ کالدرون"رئیس جمهوری مکزیک در اولین دیدار با همتای آمریکایی اش در وطن خود تاکید کرد که مکزیک پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی ازسوی بزرگ ترین همسایه خود مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. کالدرون در ملاقات تاریخی خود با بوش که محلی در خارج از شهر "مریدا" در جنوب شرقی مکزیک صورت گرفت، بدون در نظر گرفتن احتیاط های سخنوری، ساخته شدن دیواری به طول۱۰۰۰ کیلومتر در مرزهای مشترک ایالات متحده و مکزیک را مورد انتقاد قرار داد.
آمریکایی ها اعتقاد دارند که این دیوار از شدت یافتن مهاجرت های غیرقانونی جلوگیری به عمل می آورد.این درحالی بود که همزمان با دیدار بوش و کالدرون که در شرایط امنیتی بالایی برگزار شد، صدها مکزیکی مقابل سفارت ایالات متحده در مکزیکوسیتی راهپیمایی کردند و فریاد "بوش قاتل" را سر می دادند. در مکزیک تعداد زیادی معترض در جلوی سفارت ایالات متحده در مکزیکوسیتی در اعتراض به سفر بوش به این کشور تظاهرات کردند. در این تظاهرات معترضان پلاکاردی با این مضمون: نام من جورج بوش است، قاتل مکزیکی ها! توسط معترضان حمل می شد جالب توجه است. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس تظاهرات و تجمع گسترده مردم مکزیک در مکزیکوسیتی در اعتراض به سفر بوش به کشورشان با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد و پلیس برای متفرق کردن تظاهرکنندگان از گاز اشک آور و باتوم استفاده کرد. معترضان همچنین پرچم های ایالات متحده را به آتش کشیده و پلاکاردهایی را به اهتزاز درآوردند که بر روی آنها عباراتی همچون "بوش برو به جهنم" نوشته شده بود. چند معترض در این تجمع بازداشت و یا مجروح شدند.
اکثر مردم مکزیک مخالف جنگ عراق هستند و بوش را به خاطر سیاست های شدید ضد مهاجرت سرزنش می کنند. رئیس جمهور مکزیک که در ماه دسامبر ۲۰۰۶ سوگند یاد کرد، سخنان بوش را یادآور شد که در سال ۲۰۰۱ میلادی اعلام کرده بود روابط با مکزیک از مهمترین اولویت ها برای واشینگتن به شمار می رود. کالدرون در این دیدار با اشاره به حملات ۱۱ سپتامبر افزود: متاسفانه حوادث وحشتناکی که در آمریکا رخ داد اولویت ها را برای کاخ سفید تغییر داد. وی خاطرنشان کرد: من کم و بیش عقیده دارم که زمان آن فرارسیده است تا روابط دوجانبه مکزیکوسیتی و واشینگتن باردیگر روبه بهبودی برود. مردم مکزیک از آغاز سفر آمریکای لاتین بوش تظاهرات خود را در این کشور آغاز کردند و حتی پس از ترک مکزیک نیز همچنان علیه بوش شعار سر می دادند. بوش در سال ۲۰۰۶ با تصویب ساخت دیوار مرزی با مکزیک و شدت یافتن مبارزه با مهاجرت های غیرقانونی اما راه را برای قانونی کردن موقت حضور حدود ۱۲ میلیون خارجی که به صورت غیرقانونی در این کشور مشغول به کار هستند، باز گذاشت. بین چهار تا پنج میلیون مکزیکی هم اکنون در ایالات متحده بصورت غیرقانونی مشغول کار هستند. جالب توجه است که براساس نظرسنجی های صورت گرفته، اکثر مردم مکزیک مخالفت جنگ علیه عراق بوده و هستند و بسیاری از آنان نیز بوش را به خاطر سیاست های ضد مهاجرت و جنگ طلبانه اش مورد انتقاد قرار می دهند. این درحالیست که بوش و کالدرون با وجود اختلافات آنان در زمینه مهاجرت، به توافق نظری در این باره که یکی از مهمترین مسائل مطرح بین این دو کشور می باشد دست نیفتند.
فیلیپ کالدرون رئیس جمهوری مکزیک روز ۲۹ ژوئن ۲۰۰۷ در نخستین واکنش نسبت به رد لایحه مهاجرت در سنای ایالات متحده گفت: سنای ایالات متحده در رد طرحی که از سوی جورج دبلیو. بوش رئیس جمهوری حمایت می شد، "خطای بزرگی" مرتکب شده است. به گزارش رویترز از مکزیکو سیتی، براساس لایحه ای که بوش به سنای ایالات متحده ارائه کرده بود، موقعیت مهاجرانی که برای یافتن کار به ایالات متحده سفر کرده اند از نظر قانونی تثبیت و تقویت می شد. براساس این گزارش، این لایحه از نظر قوانین و مقررات پارلمانی در ایالات متحده برای تصویب نهایی در سنا به رای مثبت دست کم ۶۰ تن از سناتورها نیاز داشت اما تنها ۴۶ تن از مجموع ۱۰۰سناتور آمریکایی به لایحه مهاجرت که جورج بوش به سنا تقدیم کرده بود رای مثبت دادند . بنابراین گزارش، کالدرون در ادامه سخنانش در یک همایش مطبوعاتی گفت: "اقتصاد ایالات متحده بدون کارگران مهاجر نمی تواند رشد خود را حفظ کند." برپایه این گزارش، سالانه صدها هزار مهاجر برای یافتن کار به صورت غیرقانونی وارد خاک ایالات متحده می شوند که اغلب با کمترین دستمزد، پر مشقت ترین مشاغل را عهده دار می شوند و این مهاجران با خصوصیات ذکر شده به عنوان کلید رشد اقتصادی ایالات متحده مدنظر قرار گرفته اند. بسیاری از این مهاجران که سالها پیش به ایالات متحده سفر کرده و پس از سپری شدن مدت زمان زیادی از زندگی جدیدی که در این کشور برای خود و خانواده هایشان ترتیب داده اند و اقامتشان صورت قانونی یافته، با این وجود همواره ممکن است با خطر اخراج از ایالات متحده روبرو شوند.
● ارزیابی نهایی
نخستین مکزیکی هایی که بخشی از ایالات متحده شدند، هرگز از مرز عبور نکردند بلکه مرزها از میان آنها عبور کرد. مکزیک در جنوب ایالات متحده، دارای جایگاه بسیار مهمی در سیاست خارجی و روابط اقتصادی با واشینگتن است و از نظر امنیت-سیاسی، حفظ ثبات و امنیت در کل کشور، جزو منافع ملی ایالات متحده به شمار می آید. کاخ سفید همواره برآن بوده است تا با نظارت کامل بر تحولات سیاسی- اجتماعی مکزیک، ۲۰۰۰ کیلومتر مرز مشترک خود را با آن کشور حفظ کند. سیاستمداران آمریکایی مکزیک را خط مقدم مقابله با تهدیدات سیاسی، امنیتی و اجتماعی می دانند و بر این عقیده اند که هرگونه بی ثباتی و آشوبی در مکزیک، ایالتهای جنوبی ایالات متحده را با خطر مواجه می سازد. همانگونه که اشاره شد عمده ترین مسائل و چالش های بین واشینگتن و ومکزیکو سیتی، معضل مهاجرت غیرقانونی مکزیکی ها به خاک ایالات متحده و قاچاق مواد مخدر است، زیرا در حال حاضر تقریبا نیمی از مواد مخدر مصرفی ایالات متحده به صورت قاچاق از مرز مشترک دو کشور وارد می شود. تاکنون تلاش های دو کشور برای مقابله با آن بی نتیجه بوده است. تردد کاروان های مواد مخدر و سیل مهاجران غیر قانونی مکزیکی یا اتباع دیگر کشورهای آمریکای لاتین برای ایالات متحده مشکل ساز بوده است. بر اساس آمارهای موجود سالانه بیش از ۳۴۰ میلیون نفر از مرز مشترک ایالات متحده و مکزیک تردد می کنند که رقم بزرگی است. بسیاری از مناطق مرزی ایالات هم مرز با مکزیک همچون نیومکزیکو، آریزونا و جنوب ایالت کالیفرنیا کاملا فرهنگ مکزیکی را پذیرفته اند و بیشتر افراد به زبان اسپانیولی صحبت می کنند. جامعه اسپانیایی تبار ایالات متحده دارای بالاترین میزان رشد جمعیت در سرتاسر کشور است و بر اساس پیش بینی های انجام گرفته پس از سفید پوستان دومین گروه نژادی ایالات متحده را تشکیل می دهند.
ورود مهاجران غیر قانونی موجب افزایش چشمگیر جمعیت اسپانیولی تبار شده که این موضع امنیت ملی ایالات متحده را به خطر می اندازد و تاکنون نیز دولتهای حاکم بر کاخ سفید نتوانسته اند راه حل نهایی آن را پیدا بکنند. روابط اقتصادی و تجاری مکزیک با ایالات متحده که هردو عضو نفتا (موافقت نامه تجار آزاد آمریکای شمالی) در سطح بسیار بالایی قرار دارد. مکزیک دومین شریک تجاری آمریکاست (۸۵/۷ درصد صادرات به ایالات متحده و ۵۳/۴درصد واردات از ایالات متحده- آمار سال ۲۰۰۵). بخش وسیعی از تولیدات آمریکایی در بازار پرمصرف مکزیک به فروش می رسد. بیش از ۲۶۰۰ شرکت آمریکایی با ۵۰۰ هزار شهروند آمریکایی در سراسر مکزیک وجود دارند و ۶۰درصد سرمایه گذاریهای خارجی در مکزیک به اتباع آمریکایی و دولت ایالات متحده تعلق دارد.
در نتیجه عوامل عدم جذب مهاجران مکزیکی، در جامعه آمریکا (زبان، تابعیت و هویت) مکزیکی ها در کنار دیگر گروههای اسپانیایی تبار و زبان در حال ایجاد یک انشعاب در ساختار سیاسی-اجتماعی ایالات متحده هستند که به تقسیمات ملیتی شباهت دارد و وجود کشور مکزیک در مرزهای ایالات متحده به اضافه تقویت الگوهای فرهنگی مکزیکی، به آن معناست که تاریخ طبیعی مهاجران مکزیکی در تضاد با دیگر گروههای مهاجر بوده است. در همین رابطه می توان برای بخش هایی از جنوب غربی ایالات متحده، از تسلط فرهنگی و اجتماعی سخن گفت که تحت اختلافات سیاسی قرار دارند و در عمل مکزیکی شده اند. آمریکایی های مکزیکی تبار به نوبه خود بیان می کنند که مناطق جنوب غربی ایالات متحده متعلق به مکزیک بوده و به واسطه تجاوز نظامی ایالات متحده در دهه ۴۰ قرن ۱۹ از مکزیک گرفته شده است و هم اینک زمان برای تسخیر دوباره فرا رسیده است و این شرایط از لحاظ جمعیتی، اجتماعی و فرهنگی در جریان است. مسلما این امر می تواند به یکپارچه کردن این سرزمین ها با مکزیک منجر گردد. تا جایی که پروفسور "چارلز تراکسیلر" از دانشگاه نیو مکزیکو، پیش بینی می کند که تا سال ۲۰۸۰ ایالات جنوب غربی ایالات متحده با ایالات شمالی مکزیک با یکدیگر کشور جدیدی را با عنوان جمهوری شمالی تشکیل خواهند داد. اساس چنین تحولی در افزایش مهاجران مکزیکی و روابط اقتصادی میان جوامع دو طرف مرز قرار دارد. این وضعیت به پدیده ای تبدیل شده است که در جنوب غربی ایالات متحده و به میزانی کمتر در شمال مکزیک، از آن تحت عنوان"AMERICA MAX" یا"AMEXICA" یاد می شود. اگر این گرایشات همچنان تداوم یابد ممکن است به توسعه و تحکیم مناطق مکزیکی و تبدیل آن به بلوکی خود مختار با فرهنگ وزبانی متمایز و اقتصادی خود کفا در ایالات متحده منجر گردد و چنانچه گراهام فولر هشدار می دهد با توجه به " همزمانی منحصر به فرد قومیت هیسپنیک (اسپانیایی تبار)، با سرزمین وایدئولوژی مشخص" پدیده ای در حال ایجاد است که از تداوم کشوری با قومیت های مختلف ایالات متحده جلوگیری خواهد کرد و منطقه ای قومی با تمرکز گروهی که خواهان جذب در حیات چند قومی و انگلیسی زبان آمریکا نیستند، به وجود خواهد آورد و این چیزی نخواهد بود، جز سر آغازی برای تجزیه و چند تکه شده ایالات متحده آمریکا.
در پایان باید اشاره کرد که مکزیک در ۵۰ شهر ایالات متحده دارای سرکنسولگری و کنسولگری می باشد که عمدتا در ایالت های تگزاس، کالیفرنیا و آریزونا است. روابط اقتصادی گسترده ایالات متحده-مکزیک، باعث شده است تا افکار عمومی مردم ایالات متحده یا اندیشمندان آن کشور دیدگاه نسبتا مثبتی به مکزیک داشته باشند و به استثنای موضوعاتی مانند مهاجرت های غیر قانونی و قاچاق مواد مخدر، همچنین باعث شده نوعی احساس همبستگی با مکزیک به ویژه در جنوب ایالات متحده به وجود آید. بسیاری از شهروندان مکزیکی تبار ایالات متحده، هنوز با کشور سابق خود احساس نزدیکی می کنند. آنان رای دهندگان رشد یابنده ای به شمار می آیند که مانند گروه های فشار یا لابی موجب گسترش مناسبات و روابط سیاسی-اقتصادی ایالات متحده -مکزیک می شوند و با اعمال فشار بر کنگره به ویژه نمایندگان هیسپانیک (اسپانیایی تبار) در پی دست یافتن به منافع خاص خودشان هستند. نگرش مطبوعات و رسانه های گروهی آمریکایی به مکزیک دوگانه و جالب توجه است. آنان از سویی مکزیک و ناتوانی رهبرانش را عامل توزیع روزافزون مواد مخدر و مهاجرت های غیرقانونی می دانند و از سوی دیگر مکزیک را کشور مادر میلیونها شهروند آمریکایی به شمار می آورند.
نویسنده : نادعلی بای
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید