پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

جنگ و صلح


جنگ و صلح
به کمک تفسیر تازه ای از تاریخ و تحلیل های اقتصادی درباره کارکرد نظام سرمایه داری، می باید پدیده جهانی شدن را وضوح بخشید و با دیدگاهی روش شناختی، نقد نابرابری و سرکوب را مهم دانسته و در پی بسط رویکردی انتقادی به شکل های جهانی سلطه و وابستگی بود و نظریه های امپریالیسم و توسعه نابرابر را گسترش داد. در علوم سیاسی بدترین کاستی های فکری را می توان به راهنمایی آموزشی تبدیل کرد. اگر خواهان بهره گیری از این راهنمای آموزشی هستیم، باید به نگرش متخصصان تاریخ اندیشه رو کنیم.
توانایی هر نظریه پردازی برای توجه به دشواری های بارز و بزرگ حتی اگر نتواند آن ها را به طرز موثری بر طرف سازد، چیزی است که قطع نظر از این که معیارهای علمی بودن تلاش های بشر را به کدام سمت و سو رهنمون سازد، در نهایت به رسمیت شناخته خواهد شد. غالبا تلفیق و نوسازی واژه ها یا عبارت ها توسط اندیشمندان، کلید بسیار ارزشمندی برای شناخت این مسئله است که دیگر نفوذها و تنگناهای اجتماعی چگونه تاثیری بر توسعه اندیشه های آنان داشته است.
ارزش های انسانی زاده ی فشارهایی در جهت دگرگونی اجتماعی است که در نهایت بر فرصت های تازه ی تولیدی مبتنی است. زمانی دگرگونی اجتماعی موفق است که با قوانین پویش اجتماعی همخوانی داشته باشد و آینده نگری و تلاش مناسب بشر، می تواند وقوع آن را شتاب بخشد. موفقیت را هر زمان که اراده ی لازم، تشخیص علمی و زمان بندی درست وجود داشته باشد می توان به دست آورد.پیشرفت های بزرگ اجتماعی در نتیجه علل اقتصادی حاصل خواهد شد.
جنگ های امپریالیستی با تعیین کننده بودن فشارهای اقتصادی در پایان کار همراه است. صلح و جنگ زمانی پاسخ خود را خواهد یافت که معضلات اجتماعی اساسی تری که از مرزها فراتر می رود به شکل رضایت بخشی حل و فصل شود. جنگ در دوره های گوناگون اقتصادی و فرهنگی معانی بسیار متفاوتی دارد و بر تاریخ بشر تاثیرات متفاتی خواهد گذاشت. در جنگ جنبه ای خلاق یا ارزش انسانی مثبتی دیده نمی شود همان طور که صلح سرمایه داری نیز پدیده ای ظاهری است که ستیزهای جان سخت و گاه مرگبار را از نظر پنهان می سازد. جنگ در معنای امپریالیستی اش، پدیده ای نیست که بتوان آن را جز با توجه به تضادهای اجتماعی عمیق بررسی کرد یا شناخت که صلح اغلب آن ها را پنهان می سازد. هر حکومت امپریالیستی در صورت روبه رو شدن با وضعیت ناپایداری اقتصادی، احتمال بسیار دارد به ابن وسوسه افتد که با متمسک قرار دادن یکپارچگی ملی در برابر تجاوزی ادعایی – تجاوزی که عمدا خودش محرک آن باشد – موقعیت خود را بهبود بخشد. طبقات حاکم با از دست رفتن پایگاه اقتصادی قدرت شان، برای حفظ قدرت خود خواهند جنگید. سرمایه داری، زمانی که همه حربه ها جز توسل به زور بی اثر شده باشد و زور هم تاثیر چندانی نبخشد، محکوم به فروپاشی خواهد بود. حکومت های سرمایه داری یکه سالار همواره در مظان بی اعتمادی اند.
در میان حکومت های امپریالیستی و ذاتا نظامی گرا تفاوت های بزرگی از حیث آسیب پذیری شان در برابر تجربه جنگ وجود دارد. میان کشورهای تا دندان مسلح، شر هولناکی است که تا آن جا که شکاف های اساسی جامعه بشری اجازه دهد باید جلوی آن را گرفت یا دست کم محدودش ساخت. وقتی نظام چشم و هم چشمی تسلیحاتی تا نهایت خود پیش رود و تضادهای نظام سرمایه داری به فروپاشی آن منجر شود، چشم اندازی فرا روی ما گشوده خواهد شد و در نهایت ثمرات خود را به بار خواهد آورد.
سیّد محمّد صدرالغروی*
منبع : صدای مردم


همچنین مشاهده کنید