شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


کلیشه های جنسیتی در برنامه های خانواده تلویزیون


کلیشه های جنسیتی در برنامه های خانواده تلویزیون
چند سالی است که تلویزیون بخشی از برنامه های خود را تحت عنوان برنامه خانواده به آموزش مشاغل خانگی اختصاص داده است. تصویر زنی در حال آشپزی یا شاید هم شمع سازی و بسیاری از مشاغل سنتی دیگر که ظاهراً در فرهنگ ایرانی تنها مشاغلی هستند که به وضوح برای زنان در نظر گرفته شده اند. اگرچه در برخی موارد، از مردان نیز برای آموزش آشپزی دعوت می شود اما غالب برنامه هایی از این دست براساس مشاغل تعریف شده برای زنان و با حضور زنان است.
با بررسی چنین کلیشه هایی در معرفی تخصص زنان از طریق رسانه های گروهی، می شود از یک سو به کلیشه های موجود در مورد کار زنان پی برد و از سوی دیگر نابرابری ها در ساختار اجتماعی و جنسیتی کردن مشاغل را مورد بررسی قرار داد.
یکی از این کلیشه ها رابطه بین این آموزش ها و درآمدزایی است. آیا درآمد زنان برای برآوردن نیازهای ثانوی خانواده است؟ ظاهراً نحوه پرداختن تلویزیون به کار زنان گویای چنین تصور اشتباهی است. نمایش زنانی در حال گلدوزی، خیاطی، آشپزی و مشاغلی از این دست این شبهه را به وجود می آورد که اساساً کار زن ها، صرفاً برای تفریح، تزئین و داشتن درآمدی دست دوم است. در این برنامه ها کمتر به تخصص هایی پرداخته می شود که خارج از چارچوب آشپزخانه و خانه است و زن را ملزم می کند که با اجتماع در ارتباط باشد بلکه مدام یادآوری می شود خانه زنی کدبانو می خواهد که به قول قدیمی ترها از هر انگشتش هنر بریزد و صنعت و کشاورزی و سطوح مدیریتی، مردانی که جامعه و تصمیم گیری برای جامعه را در سیطره خود داشته باشند.
از طرف دیگر اگر تلویزیون مبنای هدف تهیه برنامه های آموزشی را آماده کردن زنان برای کسب درآمد فرض کرده باشد با نوع آموزش های خود دست به جنسیتی کردن مشاغل زده است و این حقیقت را نمی شود کتمان کرد که دستمزد چنین مشاغلی بسیار کمتر از درآمد فرصت های شغلی دیگر است و عملاً باز هم عمده درآمد متعلق به مشاغل تخصصی تر و پست های مدیریتی مختص مردان است.
همچنین تهیه کنندگان برنامه های خانواده که مشاغل خانگی را تبلیغ کرده و آموزش می دهند ظاهراً زنان را تنها اعضای خانواده تصور کرده و مردان را نادیده می گیرند. به جز مباحث روان شناسی سطحی که آن هم بیشتر مخاطبانش زنان هستند، برای مردها هیچ آموزشی در برنامه های مزبور تدارک دیده نشده است.
رویکردی که بار مسوولیت در خانواده را از دوش مردان برمی دارد و نقش آنها را به عنوان عابر بانک در خانواده تعریف می کند. این در حالی است که اگر زن سرپرست خانواده باشد باز هم مخاطب اصلی همان برنامه های آموزشی مشاغل خانگی برنامه های خانواده بوده و مجدداً برای مردان جایی در نظر گرفته نشده است.
اگر بخواهیم دید روان شناسانه را نیز در مورد برنامه های خانواده داشته باشیم، می توان از دو زاویه آن را بررسی کرد. نخست نگرش و پذیرشی است که در مورد نقش زنان در جامعه به وجود می آورند. بدین صورت که این برنامه ها به طور مدام شغل زن را کدبانوی خوب تعریف می کنند و او را تنها در قالب مشاغل سنتی به تصویر می کشند بنابراین زنانی که می خواهند خارج از این مشاغل سنتی فعالیت کنند با انواع تبعیض های روان شناختی روبه رو می شوند چرا که در جامعه یی که مدیریت زن را به رسمیت نمی شناسد یا آن را جدی نمی گیرد یک زن باید تلاشی مضاعف نسبت به همتایان مرد خود برای پذیرفته شدن داشته باشد.
مساله دوم نگرشی است که در خود زن به وجود می آید. بخش های آموزشی برنامه های خانواده به طور مستمر نقش های دست دوم زن را در جامعه به تصویر می کشد. آیینه یی در مقابل زن قرار می دهد که به او تصویری با مسوولیتی محدود و کم تاثیر را نشان می دهد و بر عکس مردان را سازندگان جامعه، راهبران صنعت، اقتصاد و سیاست معرفی می کند. در چنین شرایطی زن وقتی به بررسی ارزش فردی و نقش خود در توسعه جامعه می پردازد به طور ناخودآگاه اعتماد به نفسش متزلزل می شود.
در تحقیقات روان شناختی، محققان دریافته اند زنانی که تجربه مدیریتی داشته اند از میزان اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بوده اند زیرا آنها خود را موثرتر یافته اند و در نتیجه برای کارها ی شان و تاثیر آن در جامعه ارزش بیشتری قائل شده اند.
در مجموع به نظر می آید که برنامه های تلویزیون بیشتر سعی در نگه داشتن زنان در خانه و انجام مشاغل خانگی دارند و از فرضیه کمبود پیروی می کنند. براساس فرضیه کمبود، افزوده شدن یک نقش، مثل کار بیرون از خانه، فشار ایجاد کرده و بهداشت روانی و جسمانی زن را به خطر می اندازد. در حالی که اگر تهیه کنندگان برنامه های تلویزیونی، فرضیه بهبود و افزایش را نیز مدنظر قرار دهند به تاثیر تشویق زنان به انجام کارهای تخصصی تر در پیشبرد جامعه و حتی خانواده پی خواهند برد.
این فرضیه به صراحت نشان می دهد که مشاغل بیرون از خانه، میزان احترام به خود را در زنان بالاتر می برد. در نتیجه چنین احترامی است که زن می تواند نقش مادری خود را نیز موثرتر دانسته، فرزندانی با اعتماد به نفس بالاتر تربیت کرده و در نهایت جامعه یی سالم را شکل دهد.
پریسا کاکائی
۱) هاید، جانت شیبلی- روان شناس زنان
ترجمه دکتر اکرم خمسه- نشر آگه-۱۳۸۴
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید