پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دوست دو دشمن


دوست دو دشمن
● گفت وگو با عمار حکیم رئیس موقت مجلس اعلای اسلامی عراق
با وخامت وضعیت سلامتی حجت الاسلام عبدالعزیز حکیم رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق و رئیس ائتلاف یکپارچه عراق که بزرگترین و قدرتمندترین حزب شیعه این کشور محسوب می شود، فرزند او عمار حکیم به طور موقت ریاست مجلس اعلای اسلامی عراق را بر عهده گرفته است. عبدالعزیز حکیم که در حال حاضر برای درمان سرطان ریه خود در تهران به سر می برد، به تازگی سومین دوره شیمی درمانی خود را در بیمارستان مسیح دانشوری با موفقیت به پایان رسانده است و تا زمان آغاز دور چهارم شیمی درمانی که دو هفته دیگر آغاز می شود، ممکن است با موافقت تیم پزشکی معالج شان سفری هم به عراق داشته باشد. عمار حکیم ۳۶ ساله که با وجود احترام به کسوت روحانیت تلاش می کند خوش پوش و جذاب باشد، تا پیش از بیماری پدر بیشتر به عنوان عضوی فرهنگی در مجلس اعلا، در سایه شخصیت روحانی و سیاسی او قرار داشت. اما و اکنون با به دست گرفتن ریاست مجلس اعلای اسلامی عراق نقشی مهم تر از گذشته در صحنه سیاسی این کشور بازی می کند.
به ویژه که با افزایش فشار کنگره امریکا برای تعیین یک جدول زمانی مشخص برای خروج نیروهای امریکایی از کاخ سفید طی روزهای اخیر و نیز تزلزل کابینه نوری المالکی نخست وزیر عراق، بر اثر بایکوت وزرای سنی به خاطر صدور حکم دستگیری یکی از وزرای سنی کابینه، صحنه سیاسی عراق روزهای دشواری را پشت سر می گذارد.
عمار که عضوی از خانواده با نفوذ حکیم است، به طور سنتی به ایران نزدیک است ولی در عین حال با امریکایی ها هم رابطه خوبی دارد و در سفر سال ۲۰۰۵ خود به این کشور با سخنرانی های سیاستمدارانه و شیوای خود، به ویژه آنجا که لینکلن را به خاطر جلوگیری از در غلتیدن امریکا در ورطه یک جنگ داخلی ستایش کرد، دل بسیاری از اعضای کنگره و سیاستمداران امریکایی را به دست آورد. شاید به همین خاطر است که بسیاری او را از نیروهای فعال در پشت صحنه برگزاری دور دوم مذاکرات ایران و امریکا بر سر مساله عراق می دانند.
مجله نیوزویک در آخرین شماره خود گفت وگوی مفصلی با عمار حکیم انجام داده است که از مساله خروج نیروهای امریکایی از عراق تا ماجرای دستگیری اش توسط نیروهای امریکایی هنگام عبور از مرز ایران را در بر می گیرد.
▪ در حال حاضر بحث های داغی در امریکا درباره خروج نیروهای امریکایی از عراق وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟
ما همیشه آرزو داشته ایم که نیروهای ائتلافی چندملیتی به کشورشان برگردند. البته این امر پیوند نزدیکی با ایجاد یک نیروی امنیتی کارآمد در عراق دارد. پیش نیاز خروج نیروهای ائتلافی در عراق همیشه ایجاد و بهسازی نیروهای امنیتی عراقی بوده است.
▪ اگر سربازان امریکایی همین الان از عراق خارج شوند، آیا بر هرج و مرج و ناآرامی های موجود در عراق افزوده می شود؟
خروج ناگهانی نیروهای امریکایی پس از این دوران طولانی حضور در عراق، موجب ایجاد یک خلاء امنیتی در عراق خواهد شد. گمان نمی کنم که در حال حاضر پلیس یا ارتش عراق توانایی پر کردن این خلأ را داشته باشند. به این ترتیب گروه های افراطی و شبه نظامی شانس این را پیدا می کنند که کنترل بعضی نقاط عراق را در دست بگیرند و این امر برای پیشرفت فرآیندهای سیاسی عراق زیان بار خواهد بود. این امر همچنین ممکن است بعضی از کشورهای منطقه را وسوسه کند که تلاش کنند از این خلأ به نفع خود بهره برداری کنند و از آن در جهت منافع خود استفاده ببرند.
▪ آیا شما تا به حال برخوردی با مقامات سفارت امریکا در بغداد داشته اید؟
بله، البته. ما دیدارهای منظمی با آنها داریم و خود من هم شخصاً با سفیر امریکا در عراق و همچنین مگان اوسولیوان فرستاده ویژه پرزیدنت بوش دیدار کرده ام. یکی از مباحثی که همیشه در این دیدارها مطرح می شود تلاش برای ارتقای وضعیت سیاسی عراق و ایجاد شور و اشتیاق در مردم برای شرکت در قابلیت های سیاسی است.
در دیدارهای اخیرتان با مقام های امریکایی، آنها از نوعی حس اضطرار و عجله سخن نگفته اند. اینکه وضعیت سیاسی واشنگتن متحول شده است و ممکن است نیروهای امریکایی ناچار شوند به زودی عراق را ترک کنند.
آنها همیشه به این موضوع اشاره کرده اند که فشار زیادی روی کاخ سفید و دولت امریکا وجود دارد. اما ما نیز به نوبه خود تلاش می کنیم تا با ایجاد پیشرفت های سیاسی و اقتصادی، به نیازهای شهروندان عراقی پاسخ دهیم و هم گام با فرآیندهای سیاسی عراق پیش رویم.
▪ مدتی پیش بود که شما در مرز عراق و در حال بازگشت از ایران، توسط نیروهای ارتش امریکا دستگیر شدید. دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟
این موضوع دیگر خیلی قدیمی شده است. من تا همین الان هم نمی دانم که چرا دستگیر شدم. دلایلی که از سوی نیروهای امریکایی مطرح می شد هیچ کدام جدی نبود و بیشتر شبیه نوعی بهانه به نظر می آمد. ابتدا گفتند که ما از مسیر عبور کاروان های قاچاق عبور می کرده ایم، اما در واقع از همان جاده معمولی که همیشه از آن رد می شدیم، عبور می کردیم. بعد ادعا کردند که مهلت گذرنامه من منقضی شده، اما چنین چیزی هم نبود. بعد گفتند چرا اسلحه همراه دارید. اما تمام سلاح های ما دارای مجوز بودند و در واقع به پلیس هایی تعلق داشتند که ما را همراهی می کردند. به هر حال موضوع هر چه بود، گذشت و زلمای خلیل زاد سفیر وقت امریکا هم رسماً به خاطر این اتفاق عذرخواهی کرد.
▪ سفرتان به ایران، یک سفر شخصی بود؟
بله، تعطیلی مدارس بود و فرزندانم از من خواستند تا چند روزی به ایران برویم. ما ابتدا به مشهد رفتیم تا حرم امام رضا (ع) را زیارت کنیم و بعد من بچه ها را همان جا گذاشتم و خودم به عراق برگشتم. همان طور که می دانید من در این جا مشغله زیادی دارم. به واقع من از زمان سقوط دولت صدام هیچ دیدار رسمی ای از ایران نداشته ام.
▪ در حال حاضر در عراق بحث های زیادی در مورد تعدیل قانون پاکسازی اعضای حزب بعث در جریان است تا به این ترتیب افراد بیشتری بتوانند در فرآیندهای سیاسی شرکت کنند. شما از این قانون حمایت می کنید؟
بسیاری از بعثی ها به این خاطر به حزب بعث پیوستند که شانس بهتری برای استخدام در ادارات و سازمان های دولتی داشته باشند. این حق شان بود که کار خوبی داشته باشند. مسلماً این افراد کسانی نبودند که در جنایات صدام و حزب بعث علیه مردم نقش داشته باشند. تنها عده اندکی از اعضای حزب بعث در عملیات ددمنشانه صدام شرکت داشتند. ما اکنون کلمه دیگری برای این افراد داریم و به آنها «صدامیون» می گوییم. اینها کسانی هستند که ما اصرار داریم هیچ نقشی در صحنه سیاسی عراق نداشته باشند.
حتی ما در مورد همین «صدامیون» هم معتقدیم که آنها باید از حقوق شهروندی خود برخوردار باشند. ما به فرض نمی خواهیم آنها از حق بیمه یا دریافت حقوق بازنشستگی خود محروم شوند. اما نمی خواهیم آنها بار دیگر به مناصب حساس حکومتی بازگردند. تنها آن دسته از اعضای حزب بعث که دست داشتن شان در جنایت علیه مردم عراق محرز باشد، به دادگاه فرستاده می شوند.
▪ آیا اکنون کسانی در ساختار سیاسی عراق هستند که به اعتقاد شما در زمره «صدامیون» باشند؟
بله، چند نفری هستند.
▪ آیا در مورد این که چنین افرادی می توانند در پست های سیاسی خود به کار ادامه دهند یا این که باید به کلی از ساختار سیاسی کشور خارج شوند، بحث و اختلاف نظری وجود دارد؟ آیا اعضای حزب نازی آلمان اکنون می توانند در مناصب حساس حکومتی مشغول به کار شوند؟
همین که ما معنای کلمه «آشتی سیاسی» را به این چند نفری که به صدام در کارهایش کمک می کرده اند پیوند می زنیم، نوعی توهم و بی انصافی در حق برادران سنی مان محسوب می شود.
▪ پیش از این در جایی گفته بودید که از تشکیل یک منطقه خودمختار و قدرتمند در جنوب عراق حمایت می کنید. بعضی ها نام این منطقه را شیعستان گذاشته اند. هنوز هم از اجرای این ایده حمایت می کنید؟
بله، به اعتقاد ما قوانین ایالتی و منطقه ای می توانند به هر ایالت و منطقه قدرت و ظرفیت توسعه خاص خودش را ببخشد. در همین حال، وجود یک دولت مرکزی قدرتمند هم می تواند کمک زیادی به عراق کند. این تقریباً شبیه همان سیستمی است که در امریکا پیاده می شود.
▪ فکر نمی کنید انجام چنین کاری مقدمه و زیربنای فروپاشی و تجزیه عراق را فراهم کند؟
ما اعتقاد داریم که اجرای این طرح می تواند موجب اتحاد عراق شود. این کار پایانی بر این احساس تاریخی شیعیان خواهد بود که انگار همیشه در حاشیه قرار گرفته اند. در حال حاضر مشکلات زیادی در جنوب وجود دارد و درگیری های زیادی میان گروه های مختلف شیعه در بصره به چشم می خورد. این درگیری ها اغلب بین فرماندهان و دولت محلی در جنوب وجود دارد. هنگامی که نیروهای امنیتی عراق از قوت و کارایی بیشتری برخوردار شود، آن گاه برخورد با این موارد از طریق دولت بسیار آسان تر خواهد بود.
▪ آیا تنش و رقابت خاصی میان دو خانواده صدر و حکیم وجود دارد؟
من فکر نمی کنم این گونه رقابتی که شما می گویید بین دو خانواده وجود داشته باشد. ازدواج هایی هم که میان این خانواده ها وجود دارد در تحکیم پیوندها و روابط دو خانواده کمک می کند. مثلاً پدر من سید عبدالحکیم عزیز شاگرد سید محمد صدر، پدر مقتدا بود. مادر من هم به خانواده صدر تعلق دارد. بنابراین من نیمه حکیم ـ نیمه صدر هستم. به همین ترتیب پیوندهای محکم و عمیقی میان دو خانواده صدر و حکیم وجود دارد. بنابراین در عمل پیوندها بیشتر از تفاوت ها هستند.
▪ آیا شما تا به حال با مقتدا صدر دیداری داشته اید؟
بله، معلوم است.
▪ در نجف یا بغداد؟
در نجف. مقتدا زیاد به بغداد نمی آید.
▪ دیدار شما طی یک گردهمایی سیاسی یا مذهبی روی داد؟
اقوام و خویشاوندان برای ملاقات یکدیگر به بهانه و مناسبت خاصی نیاز ندارند. گفت وگویی که ما داشتیم بیشتر حول مسائل فرهنگی دور می زد. من پیش از این دارای علایق فرهنگی خاصی بودم که با مقتدا درباره شان حرف می زدیم.
▪ شما تقریباً هم سن هستید؟
بله، گمان می کنم.
▪ طی گفت وگوهایتان با مقتدا صدر به دیدگاه ها و نظرات مشترکی هم رسیدید؟
به لحاظ نظرگاه های فرهنگی ما تفاوت هایی با یکدیگر داریم، اما در بسیاری از موارد نیز نظرات مشابهی داشتیم.
▪ شما بسیاری از دوران جوانی تان را در ایران گذرانده اید، به نظرتان ایران اکنون چه نقشی در عراق ایفا می کند؟
ما عموماً علاقه داریم که روابط مستحکمی با کشورهای همسایه داشته باشیم. اما در عین حال که به ایجاد چنین روابطی بسیار علاقه مندیم، مراقبت می کنیم که این امر منجر به دخالت کشورهای منطقه در امور داخلی عراق نشود. ما گاه می شنویم که امریکایی ها، ایرانی ها را متهم به دخالت در امور داخلی عراق می کنند. ما در این مورد با ایرانی ها حرف زدیم و آنها به کلی این مساله را انکار کردند. البته من فکر می کنم که دلیل این اتهامات بخشی از تنش ها و مشکلات میان دو کشور ایران و امریکا باشد.
این گونه برچسب زدن ها تنها کارکردی سیاسی دارند و ما امیدوارم که دو کشور به گونه ای مشکلات شان را حل و فصل کنند. البته اگر این اتهامات مبتنی بر واقعیت و سند و مدرک باشند، با مخالفت های ما مواجه خواهند شد به همین خاطر هم هست که ما از تهران و واشنگتن خواسته ایم تا با یکدیگر سر میز مذاکره بنشینند و عراق را به صحنه نزاع سیاسی خود تبدیل نکنند.
▪ منتقدان به شما لقب «عدی حکیم» (اشاره پسر منفور صدام) داده اند. به کسانی که از این لقب برای توصیف شما استفاده می کنند، چه می گویید؟
هر کسی که این اسم را برای من درست کرده است، می خواسته به گونه ای تلویحی این طور در ذهن مردم تداعی کند که ما صاحب مقادیر عظیمی پول و ملک و قدرت هستیم. اما بنیاد حکیم یک موسسه فرهنگی و انتفاعی است که بیش از ۱۸۴ شعبه در سراسر عراق دارد. ساختمان مراکز این بنیاد را می توانید در تمامی شهرهای کوچک و بزرگ عراق مشاهده کنید. اغلب این ساختمان ها اجاره ای هستند و بعضی دیگر هم خریداری شده اند یا به بنیاد اهدا شده اند که سند تمامی این نقل و انتقال ها موجود است. اما هیچ یک از این اسناد به نام من نیست و همگی به نام بنیاد هستند.
این ساختمان ها بهانه خوبی به دست هر کسی می دهد که بخواهد چنین تهمت هایی را به من بزند. اما بد نیست شما هم بدانید که تمامی این ساختمان ها متعلق به بنیاد هستند. اکنون بیش از ۶۵ هزار کودک بی سرپرست تحت حمایت بنیاد قرار دارند. افراد خیری از سراسر جهان نیز به این بنیاد کمک می کنند. هنگامی که بنیاد این کمک ها را تقسیم می کند، مردم فکر می کنند من تمام این پول ها را از جیب خودم داده ام. اما این پول ها فقط کمک های خیریه ای است که به بنیاد می رسد.
در واقع تمام چیزی که من در عراق دارم خانه ای بسیار کوچک و قدیمی است که حدود ۴۵ سال پیش ساخته شده است. من حتی در این مدت به فکر بازسازی این خانه هم نیفتادم. بخشی از پول این خانه وام است که هر ماه بخشی از آن را می پردازم.
از دیگر نکاتی که درباره من می گویند، درباره محافظانم است. مردم نمی دانند که اینها پلیس هستند که پس از چند حمله نافرجام که برای ترور من انجام شد، مامور مراقبت از من شده اند.
یکی از این ترورهای نافرجام همین چند ماه پیش بود.
بله. اما من دوست ندارم هر جا می روم کلی آدم هم دنبالم بیایند و مواظبم باشند. مثلاً من همیشه دوست داشتم خودم رانندگی کنم، اما الان دیگر نمی توانم.
▪ تهدیدهای امنیتی باعث نشده است فعالیت های عام المنفعه خود را کمتر کنید؟
اگر دنبال پست و مقام بودم، ممکن بود چنین کاری بکنم. اما من این جا هستم که به مردم خدمت کنم. مردم عراق بهترین مردم دنیا هستند و شایستگی بهترین خدمت را دارند.
▪ از زمان بیماری پدرتان مسوولیت جدیدی بر عهده نگرفته اید؟
چرا. اما کاری که من دوست دارم انجام دهم همان کار خودم در بنیاد حکیم است که نوعی شغل و مقام فرهنگی است. وقتی مریضی پدرم وخیم شد، دیگر رهبران مجلس اعلا از من خواستند جای پدرم را پر کنم. من هم فعلاً اینجا هستم تا پدرم بازگردد و من به همان پست معاونت فرهنگی بنیاد حکیم برگردم.
نیما ملک محمدی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید