پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

اخلاق عرفانی در مسیحیت


اخلاق عرفانی در مسیحیت
● مناسبات میان اخلاق و عرفان مسیحی
حتی اگر تجربهٔ دینی را از سنخ تجربهٔ عرفانی ندانیم، باز عرفان به لحاظ داشتن ابعاد متعدد، همانند دین است. و یكی از ابعاد عرفان ــ در كنار بُعد شعائری، بُعد عقیدتی، بُعد نهادی و … ــ بُعد اخلاقی آن است. همچنین همانند دین، این بُعد از عرفان ــ همچون سایر ابعاد آن ــ در عرفانهای مختلف، دارای تفاوتهایی است. این نوشتار، با پذیرش وجود چیزی به اسم «عرفان مسیحی»، به بررسی تاریخی بُعد اخلاقی آن می پردازد و سنتهای مختلف اخلاقی پدیدآمده در آن را برمی شمارد.
هرچند «عرفان» نوعاً مستلزم تجربه ای است كه در آن عارف به بصیرت یا فهم خاصی دست می یابد (خواه از طریق مراقبه، خواه از طریق دعا و خواه از طریق اشراق بی واسطه)، اما هیچ توصیف جامع قابل قبولی از ماهیت آن وجود ندارد. این نوشتار عمدتاً به انواعی از عرفان كه مورد قبول عموم است و مباحث اخلاقی ای كه در شرح و بسط و نقد آن انواع پدید آمده، خواهد پرداخت. روابط بین اخلاق و عرفان در طی ازمنه، امكنه و سنن متفاوت است. هر چند كه این نوشتار در وهله اول به روابط بین فلسفه غربی و سنتهای عرفانی مختلف مسیحی می پردازد، در به كارگیری{واژهٔ}‌ «عرفان» هیچ نظریه خاصی را دربارهٔ ماهیت عارفان، تجربه شان یا متعلق آن تجربه پیش فرض نمی گیرد.
آمیزه ای بی نهایت مؤثر از عرفان، اخلاق و متافیزیك از نوشته های فیلسوف نوافلاطونی سدهٔ سوم، فلوطین (۲۰۵ـ ۲۷۰) پدید‌ آمد. فلوطین بر این باور بود كه هر وجودی از واحد فیضان می یابد و هدف فردی كه اشراق فلسفی یافته{۴}، این است كه به بازگشتی حضوری{۵} به واحد دست یابد. دست یافتن به این مراقبه و حضور مستلزم آزاد ساختن نفس از قید و بندها و انگیزه های مادی است. اخلاق از این منظر، وظیفه اش استقرار نظمی در فرد و جامعه است با محوریت حیات فضیلت مند انسان حكیم.
فضایل حد و اندازه ای بر زندگی انسان می نهند، مانع شهوت می شوند و نظمی را مستقر می سازند كه نظم اخلاقی وجود را، هر چند به نحوی محدود باز می تاباند. هر چند زندگی با فضیلت ذاتاً خوب است اما غایت قصوای انسان نیست. هنگامی كه فیلسوف در مراقبه و حضور ورزیدن متبحرتر گردید، خودش را از قید زندگی عمومی آزاد می سازد و «با زیر پا نهادن این زندگی، زندگی ای دیگر، یعنی زندگی خدایان را در پیش می گیرد» (انئادها، الف، ۲). فلوطین با استفاده از كتاب دهم اخلاق نیكوماخوس ارسطو (۳۲۲ ـ ۳۸۴ ق. م.) این زندگی الهی را، آزاد از شهوات و متعالی از همه الزامات مادی تصویر می كند.
استنباط فردی و عقلی فلوطین از مراقبه و حضور در نوشته های اولیهٔ قدیس اگوستین (۳۵۴ ـ۴۳۰) رنگ و بوی مسیحی به خود می گیرد. اما متعلق مراقبه در اینجا واحد غیر شخصی فلوطین نیست، بلكه خدای با محبت مسیحیت است. با این حال، زندگی در انزوا و وقف مراقبه ای كه آگوستین در كتاب نهم اعترافات خود، توصیف می كند، استمرار وارستگی و تجرّد نوافلاطونی فلوطین است. اما مهمترین ناقل سنّت فلوطینی، مسیحی اهل سوریه در قرن پنجم بود كه امروزه او را دیونوسیوس كاذب{۶} می نامند. در{كتاب} الهیات عرفانی و در جاهای دیگر از مجموعه آثار دیونوسیوس كاذب، خداوند مختفی و متعالی دانسته شده است. هیچ زبانی برای درك ذات او كفایت نمی كند؛ راهیابی به ساحت امر متعالی ورای رؤیت{۷} و معرفت بودن است. این الهیات سلبی از قرن دوازدهم به بعد، در بسیاری از تفسیرها و كاربردها از جمله تفسیرهای توماس آكویناس (۱۲۲۵ ـ ۱۲۷۴) و مایستر اكهارت (۱۲۶۰ـ ۱۳۲۷) شرح و بسط یافت. اكهارت جنبه های عملی عرفان فلوطین را در مجموعه ای جامع از مواعظ بسط داد.
دومین سنّت را می توان سلسله های راهبانه اوایل قرون وسطی دانست. قدیس بندیكتوس{۸} (حدود ۴۸۰ ـ ۵۴۷) در Regula Monachorum{= آداب رهبانی} (۵۱۵) خود، بر تواضع و فرمانبرداری به عنوان فضایل اولیه راهب تأكید می كند. در نهضت اصلاحی سیسترسیان{۹} در قرن دوازدهم، این سنّت موجب پدید آمدن مجموعه ای غنی از آثاری شد كه عشق عرفانی را با انضباط راهبانه مرتبط می سازند. كمال یافتن در فضایل راهبانه، به راهب این امكان را می دهد كه از نردبان احسان{۱۰} كه در آن قلب به دریافت عشق كامل مسیح نائل می آید، بالا رود. این سنّت از چندین جهت قابل توجه، با سنّت نوافلاطونی تفاوت دارد.
تأكید بر جماعت و عشق،‌ در نسبت با فلوطین، مجال بیشتری را به فضایل عمومی می دهد. علاوه بر این، گروش درونی نفس، به جای انقطاع از عالم مادی، شرط لازم توفیق عرفانی است. در نتیجه، محل تأكید در آثاری چون رساله در باب مراتب فروتنی و عجب قدیس برنار كلرووئی{۱۱} (۹۱ یا ۱۰۹۰ ـ ۱۱۵۳) تغییر می كند. از نظر برنار، عجب،‌ قالب اصلی شرّ اخلاقی و در واقع علت هبوط شیطان است، شخص باید كاری كند تا عجب را از نفس ریشه كن سازد. از طریق لطف، ثالوث، عقل و اراده را در نفس مهیا می كند تا به بوسهٔ عشق الهی كه غایت عرفانی است، نایل آیند، برنار به تفضیل در مواعظ متنفذ خود در باب غزل غزلها{ی منسوب به سلیمان} از این غایت سخن می گوید. در همین سنت، ایلرد ریولوئی{۱۲} (۱۱۰۹ ـ ۱۱۶۷) دو كتاب آینه احسان و دوستی معنوی را می نویسد. كتاب اخیر پاسخی مسیحی به كتابDe amicita{= در باب دوستی} سیسرون{۱۳} (۴۳ ـ ۱۰۶ ق. م.) است. پیتر لسلی (وفات ۱۱۸۲) سیسترسی دیگر در رساله اش، در باب وجدان، رابطه میان حیات طیّبه را با وجدان مهذّب راهبانه شرح و بسط می دهد.
قرن دوازدهم، نشان از پیداش سنّت عرفانی دیگری نیز دارد كه بر حیات مسیحانه و یكی شدن با مسیح تكیه داشت. در این سنّت، با نفوذترین چهره قدّیس فرانسیس آسیزی{۱۴}(۲/۱۱۸۱ـ ۱۲۲۶) است. فرانسیس و پیروان اولیه اش، با طرد متاع دنیوی و در پیش گرفتن فقر مطلق، خود را تجسم بخش آن شكلی از زندگی می دانستند كه عیسی در{انجیل} متی ۲۲ ـ ۱۶ : ۱۹ بدان توصیه كرده است. از نظر فرانسیسیان اولیه این زندگی مستلزم دوره گردی برای وعظ كردن و گذران زندگی تنها از طریق صدقات بود. فرانسیس همچنین احساس یكی بودن بارزی با تمامی موجودات داشت. این احساس یكی بودن، آنقدر كامل بود كه گفته می شد وی به طرز معجزه آسایی جراحات مسیح، یا زخمهای میخ{۱۵} را به عنوان نقطهٔ اوج تجربهٔ عرفانی اش پذیرا گشته است.
انواعی از این گرایشها در عرفان اواخر قرون وسطی، با یكدیگر تركیب یافتند، بویژه در آلمان كه سنّت عرفانی غنی ای در راینلند{۱۶} پدید آمد كه از الهیات عرفانی مایستر اكهارت كه پیرو سنّت دیونوسیوس كاذب بود تا ریاضت نفس هانیریش سوسو{۱۷} (۱۲۹۵ ـ ۱۳۶۶) امتداد یافته و وارد نهضت اصلاحی اولیه گردید. تلاقی مشابهی از سنّتها كمك كرد تا عرفان اسپانیایی در قرن شانزدهم شكوفا گردد. مشهورترین چهره در این سنّت قدیسه ترزا آویلایی{۱۸} (۱۵۱۵ ـ ۱۵۸۲) و قدیس یوحنای صلیبی{۱۹} (۱۵۴۲ ـ ۱۵۹۱) بودند، كه هر دو بر تجربهٔ وجد{۲۰} به عنوان نقطهٔ اوج انضباط شدید تأكید داشتند. این جذبه{۲۱} در تمثیلات جنسی شعرهای قدیس یوحنا بیان مناسبی یافت، هرچند كه این اشعار را نمی توان خارج از سیاق تفاسیر معنوی همراهشان، بدرستی فهمید.
نهضت اصلاحی پروتستان و تجزیه نهایی سنت مسیحی، از قرن شانزدهم به بعد موجب پدید آمدن بحثهایی در باب «شور و شوق»{۲۲} گردید. در مواجهه با تفاسیر رقیب از خواسته های خدا، از امتش، پرسشی كه طرح شد این بود كه ملاك قاطع مرجعیت چیست؟ اگر مرجعیت در نظام دینی سنّتی یا استدلالات پیچیده الهیدانان نیست، در این صورت به نظر می رسد تنها می تواند در شخص الهام شده وجود داشته باشد. انجمن دوستان{۲۳} كه حدود ۱۶۵۰ تأسیس گردید و به طعنه به «لرزانها»{۲۴} معروف شدند . صرفاً نمونه ای است از گروهی كه نظام كلیسای سنتی و اتكا به الهیات را به نفع نور باطن{۲۵} طرد كردند. نوری كه به واسطهٔ آن اعضای این انجمن، این رسالت را در خود احساس كردند كه باید دربارهٔ مسائل مهم با امت رك و بی پروا سخن خود را بگویند.{كتاب} عقلانیت مسیحیت (۱۶۹۵) جان لاك{۲۶} (۱۶۳۲ ـ ۱۷۰۴) شناخته شده ترین پاسخ به مسائل اخلاقی و عقلی ای بود كه شور و شوق طرح كرد.
در بحث از شور و شوق مجموعه ای از مسائل به هم پیوسته در خصوص معرفت، مرجعیت و تجربه ای كه تأثیر مستقیم بر اخلاق دارند، متبلور می شود. یك تجربهٔ عرفانی، مكرراً عارف را به شیوه ای خاص از زندگی هدایت می كند. و یا به مجموعه‎‎ ای از احكام كه باید در تقابل با مجموعه ای دیگر صادر شود، اشاره دارد. اما آیا هیچ قید و قیودی برای عارف به عنوان فاعل اخلاقی وجود دارد؟ آیا ملاكهایی برای تمایز نهادن بین تجربهٔ عرفانی حقیقی و فریبنده وجود دارد؟ اهمیت اخلاقی این پرسشها زمانی افزایش می یابد كه فرد یا گروه از مرجعیت یك جماعت رسمی دورتر می شود. بدین سان مرجعیت تجربهٔ عرفانی در زندگی عملی، مسأله ای حیاتی در رابطه بین اخلاق و همه انواع عرفان شد.
در قرن بیستم، سرمشق رهیافتهای فلسفی انگلیسی ـ آمریكایی به این مسأله،{كتاب} انواع تجربهٔ دینی (۱۹۰۲) ویلیام جیمز{۲۷} (۱۸۴۲ ـ ۱۹۱۰) بوده است، متأسفانه، نتیجهٔ جیمز دایر بر اینكه تجربهٔ عرفانی فقط برای خود عارف به لحاظ معرفتی خود ـ توجیه گر است، این مسأله را بدون اینكه حل كند، تكرار كرد. زیرا اشاره ای به این ندارد كه چگونه این تجربهٔ بنا بر ادعا مرجع، وارد زندگی اخلاقی عارف و جامعه اش می شود. سخنان مرسومی كه تجربهٔ عرفانی را به عنوان تجربه ای واحد و بیان ناپذیر معرفی می كنند كه صرفاً‌ پوشیده در زبان یك سنّت است، هیچ كمكی به حل مسائل اخلاقی خاص نمی كنند. ار. سی. زنیر{۲۸} محقق كاتولیك عرفان و ادیان تطبیقی،‌ به سود برتری عرفان خدا باورانه كه رو به سوی یك خدای مهربان دارد و در تقابل با صور به لحاظ اخلاقی بی تفاوت یا بالقوه منحط عرفان است، استدلال كرد. رابرت اتیكن{۲۹} آمریكایی، استاد ذن، طرفدار اخلاق «بوم شناسی عمیق»{۳۰} كه مبتنی بر آرمان بودیساتوای{۳۱} بودیسم است می باشد، در حالی كه آرتور دانتو{۳۲} كه موضعی اجمالاً كانتی دارد بر این باور است كه بیشتر اشكال تفكر دینی غیر غربی، دیدگاههای مابعدالطبیعی ای را كه مستلزم زوال اخلاقند، مسلّم فرض می كنند. مناسبات میان اخلاق و عرفان پیوسته در حال تغییرند.
نویسنده: اسكات - دیویس
مترجم: مسعود - صادقی علی آبادی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فصلنامه متین، شماره ۱۵و۱۶
منابع
- The Age of Reform, ۱۲۵۰ _ ۱۵۵۰. New Haven: yale university Press. ۱۹۸۰.
- Aitken, Robert. The Mind of Clover: Essay in Zen Buddhist Ethics. San Francisco. Calif: North Point Press. ۱۹۸۴.
- Butler, Cuthbert. Western Mysticism. London: Con. stable. ۱۹۲۲.
- Cousins, Ewert (ed.). World Sprituality: An Encyclopedic History of the Religious Quest. ۲۵. Vols. New york: Crossroad Press. ۱۹۸۵.
- Danto, Arthur. Mysticism and Morality: Oriental Thought and Moral Philosophy. New york: Harper & Row. ۱۹۷۲.
- James, William. Varieties of Religious Experience. New york: Longmans, Green. ۱۹۰۲.
- Katz, Steven T. (ed.). Mysticism and Philosophical Anatysis. Oxford: Oxford University Press. ۱۹۷۸.
- Knox, R.A. Enthusiasm: A Chapter in the History of Religion. Oxford: Oxford University Press. ۱۹۵۰.
- Mysticism and Religious Traditions. Oxford: Oxford University Press, ۱۹۵۰.
- Otto, Rudolph. Mysticism East and West. New york: Macmillan. ۱۹۵۷.
- Ozment, Steven E. Mysticism and Dissent. New Haven:yale University Press. ۱۹۸۰.
- Payner, Richard J. (ed.). Classics of Western Sprituality. Ramsey, N.J.: Paulist Press. ۱۹۷۸.
- Proud foot, wayne. Religious Experience. Berkeley. University of Califonia Press. ۱۹۸۵.
- Scharfstein, Ben-Ami. Mistical Experience. Oxford Basil Black well. ۱۹۷۳.
- Stace. W.T. Mysticism and Philosophy. Philadelphia: Lippincott. ۱۹۶۰.
- The Teachings of the Mystics. New york. ۱۹۶۰.
- Underhill, Evelyn. Mysticism. London: Methuen. ۱۹۱۱.
- Zaehner, R.C.Mysticism Sacred and Profane. Oxford: Oxford University Press. ۱۹۵۷.
پی نوشت:
{۱}. مشخصات كتابشناختی اصل این نوشته چنین است:
Scott Davis, Mysticism in Encydopedia of Ethics, Lawrance C. Becker (ed.), New york and London: Garland Publishing, Inc. ۱۹۹۲. Vol. II, PP. ۸۴۶-۸.
{۲}. استادیار بخش مطالعات ادیان دانشگاه كالیفرنیای جنوبی، نویسندهٔ آثاری در زمینهٔ اندیشه های اوایل قرون وسطی، فلسفه دین و نظریهٔ اخلاقی.
{۳}. عضو هیأت علمی گروه عرفان اسلامی پژوهشكده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی.
{۴}. the philosophically enlightened indiuidual.
{۵} . contemplative return
{۶}. Pseudo – Dionysius . قدیس آریو پاگوسی كاذب (pseudo – Areopagite). این نام به نویسندهٔ مجموعه ای از آثار الهیاتی داده شد؛ تا پایان قرن نوزدهم عموماً تصور بر این بود كه نویسندهٔ این آثار همان قدیس دیونوسیوس آریوپاگوسی است كه به وسیلهٔ پولس حواری به مسیحیت گروید؛ اما مشخص شد كه این آثار (به زبان یونانی) در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم نوشته شده است و نویسندهٔ آنها امروز دیونوسیوس كاذب خوانده می شود. چهار اثر:
(The Celestial Hierarchy, The Ecclesiastical Hierarchy, The Divine Names, Mystical (Theology و ده نامه از وی باقی است. مشخصه محوری این آثار این است كه تألیفی از اندیشهٔ نوافلاطونی و مسیحی است.
{۷} . Sight
{۸}. .St. Benedict راهب ایتالیایی مؤسس فرقه بندیكتیان.
{۹}. Cistercians (منسوب به نام لاتینی Citeaux). فرقه ای از راهبان كاتولیك رومی كه در ۱۰۹۸ به وسیلهٔ قدیس روبر (Robert) رئیس دیرمولم (Molesme) در ستیوتأسیس گردید.
{۱۰} . the ladder of charity
{۱۱}. . St. Bernard of Clairvauy كشیش فرانسوی و عالم الاهیات مسیحی. در ۱۱۱۵ در كلروو دیری برای راهبان سیسترسی تأسیس كرد، و باقی عمر را به اداره آن گذرانید. شهرت او مرهون مقالات و مواعظ و رسالات پرمغز و شیوایی است كه در الاهیات، عرفان و جنبه های مختلف زندگی مسیحی نوشته است از جمله آثار او: مدارج فروتنی و عجب، در عشق به خدا، در فیض و اختیار.
{۱۲}. Ailred of Rievaulx راهب سیسترسی كه بر عشق الهی به عنوان بازگردانندهٔ انسانهای هبوط كرده به صورت حقیقی شان، تأكید می كرد.
{۱۳}. Cicero ، نام لاتینی وی ماركوس تولیوس كیكرو، فیلسوف، سیاسمتدار و بزرگترین خطیب رومی. معروفترین آثار سیسرون خطابه های اوست كه از آنها ۵۷ خطابه و قطعاتی از ۲۵ خطابه دیگر در دست است. وی استاد مسلم نثر لاتینی است. به افكار رواقیون گرایش داشت و اهمیت او از این جهت است كه فلسفه و (مقدار كمی) علوم یونان را در دسترس خوانندگان لاتینی زبان قرار داد.
{۱۴}. Francis of Assisi مؤسس فرقه فرانسیسیان و یكی از بزرگترین قدسین مسیحی. وی در بیست و دو سالگی از دنیا اعراض كرد و در پی دین رفت. از ۱۲۰۹ به موعظه پرداخت و از آغاز كار با فروتنی و استغنا و فداكاری دل مردم را به دست آورد. برای دسته كوچك پیروانش قواعد رهبانیت نوینی وضع كرد و از پاپ كسب اجازه كرد. هنگامی كه در فرقه اش تفرقه افتاد با كمال از خودگذشتگی از ریاست فرقه استعفا كرد ولی موعظه و تدوین قوانین فرقه را ادامه داد.
{۱۵}. stigmate
{۱۶} . Rhineland
{۱۷}. Heinnich Suso عارف آلمانی، شاگرد اكهارت كه خودش را خادم حكمت خالده می نامید.
{۱۸}. St. Teresa of Avila یا قدیسه ترسای آویلایی، راهبه و نویسندهٔ اسپانیایی. در ۱۵۳۴ به فرقهٔ كرملی پیوست. در ۱۵۶۲ به اصلاح كلیسای كرملی پرداخت. نوشته های سادهٔ او برجسته ترین آثار ادبیات عرفانی مسیحیت است. از آثارش راه كمال و كاخ روح را می توان نام برد.
{۱۹}. St. John of the Crossly نام اسپانیایی وی خوان دلاكروس عارف و شاعر اسپانیایی و مؤسس كرملیان پابرهنه و از دوستان نزدیك قدیسه ترسای آویلایی بود و همین قدیسه او را به زندگی عرفانی اش رهبری كرد. از آثارش در الهیات عرفانی، شب تاریك روح و صعود كوه كرمل است.
{۲۰}. The experience of rapture
{۲۱}. ecstasy
{۲۲} . enthusiasm
{۲۳}. the Society of Friends گروهی مذهبی كه در قرن ۱۷ م. به رهبری جورج فاكس در انگلستان پیدایش یافت. فاكس معتقد بود كه انسان بدون واسطه و به هدایت «نور درونی» كه روح القدس به او اعطا می كند، قادر است با خدا رابطهٔ شخصی و مستقیم برقرار كند. پیروان او به نام انجمن مذهبی دوستان معروف شدند و معمولاً كویكرز{= لرزانها} خوانده می شدند زیرا هنگام عبادت از هیجان می لرزیدند. از عبادت در كلیسای رسمی، ادای سوگند و حمل اسلحه در جنگ امتناع می كردند. القاب اجتماعی و رسمی نزد آنان مطرود بود.
{۲۴} . quakers
{۲۵} . an inner light
{۲۶}. John lock فیلسوف بزرگ انگلیسی در قرن ۱۷ م.
{۲۷}. William James فیلسوف و روانشناس آمریكایی.
{۲۸} . R.C.Zaehner
{۲۹} . Robert Aitken
{۳۰} . deep ecology
{۳۱} . Bodhisatva
{۳۲} . Arthur Danto
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید