پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

به سوی فلسفه فراتکنولوژی


به سوی فلسفه فراتکنولوژی
تكنولوژی در دو دهه اخیر :سمت و سویی تازه آغاز كرده است و رویكردهای نظری آغاز و میانه سده بیستم برای تبیین واقعیت آن دیگر بسنده به نظر می‌رسد.
این امر گذشته ظهور عمرپسامدرن، به امكاناتی برمی‌گردد كه تكنولوژی سده بیست‌ویكم فرا رو می‌نهد. در نوشتار زیر كارل میچام می‌كوشد به شیوه‌ای نو به این موضوع بپردازد.
در ابتدا به دو نكته اساسی اشاره ‌می‌كنم. نخست به قدرت و ناتوانی فلسفه تكنولوژی اشاره خواهم كرد و سپس به ظهور آنچه فراتكنولوژی می‌خوانم، می‌بپردازم. در كتابم «تفكر از طریق تكنولوژی» (۱۹۹۴) به تمایز میان فلسفه تكنولوژی از دید مهندسی و از نگاه علوم انسانی اشاره كرده‌ام. فلسفه تكنولوژی مهندسی (EPT) تفكر تكنولوژیك را به عنوان الگویی برای هرگونه عمل و اندیشه انسانی به كار می‌بندد و می‌كوشد همه امور غیرتكنولوژیك را با مفاهیم تكنولوژیك بازسازی ‌كند اما فلسفه تكنولوژی علوم انسانی (HPT) در برابر معتقد است كه عمل و اندیشه تكنولوژیك تنها یك وجه از جنبه‌های فكر و عمل آدمی است و می‌كوشد تا از تكنولوژی در چارچوبی گسترده‌تر محدودیت‌زدایی كند.
● قدرت و ناتوانی فلسفه تكنولوژی
فلسفه تكنولوژی به عنوان فعالیتی خودآگاهانه در حدود ۱۰۰ سال پیش در میان مهندسینی كه می‌كوشیدند در باب معنای فعالیتشان بازاندیشی كنند، پدید آمد. این فیلسوفان مهندس در انجام دو كار موفق شدند.
۱) ایشان مهندسان را واداشتند تا به شیوه‌ای عام در كار خود بیندیشند و تكنولوژی را امری جدای از علم بدانند كه تحلیل‌های معرفت‌شناختی، متافیزیكی، اخلاق و سیاسی خاص خودشان را می‌طلبد.
۲) دوم آنكه ایشان به شكل موفقیت‌آمیزی با انتقادات مهمی كه فیلسوفان بزرگی چون لوئیس مامفورد، مارتین هایدگر یا ژاك الول از دید علوم انسانی به تكنولوژی داشتند، مواجه شدند. به جای آن نقدهای بزرگ از دید علوم انسانی، در روح فلسفه تكنولوژی، اینك شمار فراوانی نقدهای كوچك در زمینه كاربست تكنولوژی به خصوص كاربست اخلاقی آن موجود است.
قدرت فلسفه تكنولوژی در مسائل مرتبطی و مسائل خاصی چون اخلاق پزشكی، اخلاق زیست‌محیطی، اخلاق مهندسی و اخلاق رایانه‌ای آشكار است. این پیشرفت دوگانه را نمی‌توان نادیده گرفت.
همچنین قدرت فلسفه تكنولوژی توسط فلسفه مهندسی و اخلاق كاربردی موجود در حاشیه‌های پروژه تكنولوژیك آزموده می‌شود. از دیدگاه منتقدان بزرگی چون مامفورد، هایدگر و الول ـ كه به فلسفه تكنولوژی علوم انسانی می‌پردازند ـ فلسفه تكنولوژی آشكارگر یك ناتوانی تاریخی است.
تكنولوژی مدرن از نقدی فلسفی برآمد كه از سنت فلسفی، كلاسیك آغاز شده بود. در طول دو یا سه سده زمانی از رنسانس تا روشنگری، گالیلو گالیله، فرانسیس بیكن، رنه دكارت و پیروانشان، فهمی انتقادی از سنت فلسفی حاصل كردند، انتقادی كه موجب گذار تاریخی جهان گشت و سبب ظهور بودن در جهان به شیوه‌ای تكنولوژیك شد.
اما از پایان سده هجدهم و در سرتاسر سده نوزدهم تا نیمه اول سده بیستم، فیلسوفانی چون ژان ژاك روسو، كارل ماركس و فردریش نیچه تا پدیدارشناسان و اگزیستانسیالیست‌ها این سنت مدرن فلسفی را به نقدی ویرانگر مبتلا ساختند. گرچه این نقد، در حاشیه بود، می‌توان آن را واكنش در برابر تاثیر پروژه فلسفی مدرن دانست. چه نتیجه‌ای می‌توان از این ناتوانی فلسفی تكنولوژی علوم انسانی گرفت؟ این پرسشی است كه من با مخاطره پیشنهاد می‌كنم و تاكنون به این صورت در سنت فلسفه تكنولوژی طرح نشده است. در عوض بسیاری از متخصصان HPT همچون متفكران مسیحی در برابر مسائل مدرن، در برابر این پرسش به سادگی می‌گویند: «نه هنوز، خیلی زود است».
برای مثال در خوانش انتقادی از تكنولوژی، نمی‌توانم همچون طرفداران كانال تلویزیونی مورد علاقه‌ام باشم. هر هفته در این شبكه تلویزیونی بعد از خواندن اخبار، یكی از مجریان از تلسكوپ پیشرفته‌ای به آسمان می‌نگرد تا نشانه‌های قریب‌الوقوع ظهوری جدید را بیابد.
برخلاف این، طرفداران فلسفه تكنولوژی مهندسی (EPT) از ناتوانی‌‌های دسته نخست رنج نمی‌برند و آمیزه‌ای از اندیشه‌های پست مدرنیستی تا فرهنگ رسانه‌ای و شبكه جهانی وب می‌باشند و می‌كوشند این گرایش‌ها را با هم جمع كنند.
من خود به هر دو گرایش فلسفه تكنولوژی، علوم انسانی و مهندسی علاقه‌مند هستم. وقتی می‌گویم اخلاق كاربردی تكنولوژی پیشرفت نكرده، حقیقت را گفته‌ام. من ضمن آنكه علاقه‌مند به همكاری با سنت مهندسی فلسفه تكنولوژی هستم به شك‌های بنیادین و نقدهای مهم به پروژه تكنولوژی مدرن علاقه‌مند هستم. البته این نه به معنای كوشش به از میان برداشتن حصار این دو است، بلكه زیستن دیالكتیكی واقعیت حاضر است. اشاره به شبكه وب جهانی ما را به نكته دومی كه می‌خواهم بگویم، می‌رساند.
● ظهور فراتكنولوژی
با گسترش توسعه صنعت الكترو رسانه جدید و فرهنگ آن، من با شهامت ابراز می‌دارم كه وارد مرحله جدیدی از تكنولوژی می‌شویم. مرحله‌ای كه با جسارت تمام آن را فراتكنولوژی می‌نامم. چرا كه نقدهای علوم انسانی به تكنولوژی، گرچه حاشیه‌ای است اما بی‌ارتباط نیست اجازه دهید با تفسیری آشكار از اثر تاریخی پروژه مدرن در این باب توضیح دهم.تاریخ پروژه مدرن با بیشمار روش‌های هم پوشاننده مشخص شده است . این مساله‌ای مهم است كه در مورد ویژگی مركزی مدرنیته كه بسیاری از ما در گرداب آن سرگردانیم، نمی‌توانیم توافق داشته باشیم. یك روش برای مشخص كردن ویژگی‌ مدرنیته كه براساس تاملات مورخ اقتصادی كارل پولانی و نظریه‌پرداز انتقادی یورگن هابرماس به دست آمده آن است كه فلسفه تكنولوژی را در فرآیندی سه مرحله‌ای بررسی كنند.
▪ نخست: تكنولوژی پیشا‌مدرن است. این مرحله از تكنیك احتیاج به فلسفه تكنولوژی ندارد. چرا كه در دوران پیشا مدرن تكنیك آنچنان با زیست جهان مردم درآمیخته است كه تامل و اشتغال به تكنیك همزمان و... به مشكل ضمنی در فلسفه عمومی رخ می‌دهد.
▪ دوم: تكنولوژی مدرن كه همواره با اصطلاح تكنولوژی از آن یاد می‌كنیم بخشی از فرآیند بزرگ بسترزدایی (decontextualizing) است فرآیندی كه شامل ساختارزدایی قطعی واحد اجتماعی فرهنگی به منظور بر ساختن خودمختاری آنچه جامعه‌شناسان نهادهای اجتماعی است، می‌باشد: علم، دین، هنر و... این بسترزدایی و تخصصی شدن موجب پیدایش شاخه‌های متنوعی در فلسفه چون فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه هنر و فلسفه تكنولوژی شده است.
به بیان هایدگر در «پرسش از تكنولوژی» (۱۹۴۵) منابع به عنوان فهم عمومی با پیشفرض كمیابی ساخته شدند و اقتصاد چنانكه پولانی اشاره می‌كند، از جامعه جدا و انتزاع شده است.
پولانی معتقد است كه بهترین دلیل برای فقدان مفهوم اقتصاد در قدیم، دشواری تشخیص فرآیند اقتصادی در شرایطی است كه نهاد غیراقتصادی‌اند. اقتصاد با فرآیند بسترزدایی زیست جهان
اجتماعی ـ اقتصادی امكانپذیر می‌شود. همچنان كه یورگن هابرماس در باب فرآیند مدرن گفته چنین بسترزدایی اقتصاد در جریان روشنگری از طریق علوم عینی، اخلاق جهانی و حقوق پیگیری شد و هنر نیز به شیوه‌ای خودمختار براساس منطق خودش پدید آمد. (هابرماس ـ مدرنیته ـ‌ یك پروژه ناتمام) به علاوه با جدا افتادن اقتصاد، علم و تكنولوژی (هر یك به شیوه خود) از جهان این علوم، با كاهش و تقلیل جهان آن را به امری انتزاعی و تقلیل یافته بدل كردند. این امر یكی از ناسازه‌های زندگی مدرن است كه در این تلاش برای استقلال بخشیدن به آدمی او را محصور ابزارآلات كرده‌اند.
▪ سوم: ما در میانه و عصر دوباره تجدد بخشیدن هستیم كه به معنای بازگشت به دوران پیشامدرن نیست و در ادامه طریق مدرنیته به سمت خودمختاری است و به این معناست كه تكنولوژی مدرن از میان برداشته می‌شود و به سمت یك پساتكنولوژی یا تكنولوژی هایپر گام برمی‌دارد كه من به پیروی از ارنستو مایز والنیلا ترجیح می‌‌دهم آن را فرا تكنولوژی بخوانم. در چنین شرایطی فلسفه تكنولوژی با دگرگونی اساسی مواجه می‌شود. نه به این معنا كه تبدیل به فلسفه فراتكنولوژی می‌شود. بلكه به این معنا كه فلسفه در معنای عام به شرایط فراتكنولوژی در زیست جهان پست مدرن می‌پردازد.
امروز ما در فضای تداخل و ارتباط مداوم قلمروها زندگی می‌كنیم به‌طور فزاینده‌ای علم به تكنولوژی وابسته است، درحالی كه از وابستگی تكنولوژی كاسته می‌شود. اقتصاد وابسته به سیاست می‌شود و بالعكس سیاست وابسته به دین می‌شود و بالعكس، همچنین هنر وابسته به اقتصاد می‌شود و بالعكس این امر به معنای ارتباط متقابل و
درهم تنیدگی حوزه‌های گوناگون است. به این معنا كه یك فضای مشترك فرهنگی مجازی از طریق تكنولوژی ساخته می‌شود و آشكارترین مثال آن جهان وب است.
● نتیجه
برای نتیجه می‌كوشم از تمایز لورنزو سیمپسون استفاده كنم. او میان «معنا» (meaning) و «ارزش» (Value) تمایز قائل می‌شود. معنای یك عمل، عمل كردن براساس الگوهای زیستی است. درحالی كه ارزش عمل به معنای به دست آوردن بازده ارزشمند در پایان كار است. تكنولوژی كوششی برای گسترش واقعی‌سازی‌های موثر ارزش‌هاست.
سیمپسون معتقد است كه تكنولوژی جدید با ارزش دادن به سلطه زمان، موجب كاهش ارزش انسان شده است. او معتقد است باید به جای این وضعیت كه تنها به یك وجه از انسان اهمیت می‌دهد به گسترش انسانیت بپردازیم.
اما به‌نظر می‌رسد كه وقتی او از تكنولوژی‌های فراموش كننده معنا سخن می‌گوید، فراموش می‌كند از انسان‌هایی یاد كند كه تكنولوژی را نه به منظور هدف نهایی كه برای لذت حال به كار می‌برند. این امر به خوبی در كاربران اینترنت مشهود است. در جهان وب، ارزش با تلف كردن زمان به دست نمی‌آید، بلكه ارزش و معنا حین فعالیت حاصل می‌شود.
مك لوهان در پاسخ به كسی كه در سال ۱۹۹۶ از او پرسیده بود آیا شما هنوز هم رسانه‌ را ابزار می‌دانید؟ پاسخ داده بود: «پیام واقعی [یا معنای واقعی] رسانه امروز فراگیری (ubiquitg) است. رسانه امروز چیزی در دست نیست، بلكه چیزی است كه ما بخشی از آن هستیم».
در ۲۰ سال اخیر فلسفه تكنولوژی به تكنولوژی به مثابه فرآورده‌ انسان نگریسته است، در ۲۰ سال آینده باید به فراتكنولوژی به عنوان امری كه بخشی از آن هستیم، بنگریم.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید