چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


نقد روانکاوانه از فروید تا مورون و کریستوا


نقد روانکاوانه از فروید تا مورون و کریستوا
دكتر بهمن نامور مطلق * درآمد: توجه روانكاوی به ادبیات و هنر و سپس به نقد هنری به‌رغم مباحث بسیاری كه به ویژه نظریه‌ها و برداشت‌های فروید و شاگردانش ایجاد كرد و مناقشات طولانی را دامن زد، تحول عمیقی را نیز در پی داشت كه عرصه نقد را به كلی دگرگون كرد. این ارتباط میان روانكاوی و هنر از اصلی‌ترین جریانات نقد هنری و ادبی در طول یك سده اخیر محسوب می‌گردد.
نقد روانشناسی تقریباً همزاد خود روانشناسی است. زیرا از همان آغاز فروید در فعالیت‌های خود بخشی را به بررسی ادبیات و هنر اختصاص داد. بنابراین مطالعات ادبی و هنری و روانشناسی عمری بیش از یك صد سال دارد. فروید با برگرفتن برخی از مضامین و اسطوره‌های ادبی همچون اودیپ، كوشید تا نظریات انتقادی خود همچون عقده اودیپ را مطرح كند. بنابراین، او منابع ادبی و هنری را سرچشمه‌هایی برای شناسایی و پرداختن به روانشناسی خود می‌پنداشت. به بیان دیگر، ادبیات و هنر نیز در رشد و توسعه روانشناسی و روانكاوی نقش عمده‌ای ایفا می‌كنند. به همین دلیل است كه در دوره تكوین روانشناسی و روانكاوی تا این حد ادبیات و هنر حضور دارند. در نتیجه نمی‌توان نقش ادبیات را در كشف بزرگ ضمیر ناخودآگاه نادیده انگاشت. البته دامنه مطالعات روانشناسی فقط به ادبیات و هنر محدود نمی‌شود، همانگونه كه نقد ادبی و هنری نیز به مطالعات و نقد روانشناسی محدود نمی‌گردد، اما تعامل این دو با یكدیگر تاثیری عمیق و غیر قابل انكاری بر هم داشته است. چنانكه نقشی كه روانشناسی در نگرش به انسان و فرهنگ و نقد آنها داشته است، در تحول از نقد سنتی و سپس پوزیتیویستی به نقد نو، غیرقابل انكار بوده است.
● فروید؛ آغاز ماجرای روانكاوی و نقد
فروید در عین اینكه بنیانگذار روانشناسی است، پایه گذار مطالعات روانشناسانه ادبیات و هنر نیز می‌باشد. با كشف موضوع ضمیر ناخودآگاه توسط فروید تحول بزرگی در عرصه نقد به وجود آمد، زیرا تا پیش از او و كشف ضمیر ناخودآگاه، مطالعات و نقد ادبی و هنری به طور عمده بر اساس ضمیر خودآگاه و نیت ضمیر خودآگاه استوار شده بود. به بیان صریح تر، منتقد در گذشته در جست‌و‌جوی این بود كه هنرمند و ادیب چه قصدی داشته است و چه می‌خواسته بگوید. اما پس از فروید نقد به سوی كشف و خوانش ضمیر ناخودآگاه سوق پیدا كرد؛ یعنی در جست‌و‌جوی مسائلی بود كه هنرمند و ادیب یا نمی‌دانستند یا نمی‌خواستند ابراز كنند. به همین دلیل ارتباطی میان رویای شاعرانه و خواب، میان صفحه شعر و گفتار بیماران فرض شد، زیرا همگی محل بروز و ظهور ضمیر ناخودآگاه هستند.
● یونگ؛ ضمیر ناخودآگاه جمعی
با این حال از همان آغاز اختلافاتی میان فروید و برخی از پیروانش ایجاد شد. یونگ كه نقش مهمی در توسعه افكار فروید داشت، خیلی زود پس از بزرگ‌تر شدن اختلافاتش با فروید از او جدا شد و راه نوینی را در روانشناسی و مطالعات روانشناسانه ادبیات و هنر گشود. تفاوت عمده فروید و یونگ به نوع نگرش آنها به ضمیر ناخودآگاه باز می‌گردد. زیرا یونگ برخلاف فروید، به ضمیر ناخودآگاه جمعی توجه داشت. به عبارت دیگر، فروید به طور متمركز به ضمیر ناخودآگاه فردی و تاثیر آن بر رفتارها و احساسات و همچنین خلق آثار ادبی و هنری می‌پرداخت، اما یونگ بر ریشه‌های بسیار كهن‌تر ضمیر ناخودآگاه تاكید می‌كرد. در ضمن یونگ بیش از فروید به هنر به ویژه هنرهای بصری توجه می‌نمود. دستاوردهای یونگ نسبت به فروید كمتر در حوزه نقد روانكاوی مورد استقبال قرار گرفت و بیشتر نقدهای دیگر به ویژه اسطوره‌ای و تخیلی از آن بهره بردند. البته در روانشناسی نیز این جریان به طور كلی از بین نرفت.
پس از فروید و یونگ برخی همچون شالرو بودئن كوشیدند تا با كمك نظریات فروید و یونگ و حتی آدلر به نظریه‌ای تركیبی دست یابند. بودئن پیرو یونگ بود. او كتاب خود با عنوان «روانكاوی هنر» را به فروید پیشكش نمود. برخی دیگر همانند ماری لویز ون فرانز رویه یونگ را پیش گرفتند و به سوی كهن‌الگوها و اسطوره‌های ادبی و هنری متمایل شدند. ماری لویز ون فرانز پس از مرگ یونگ كارهای او همچون كتاب «انسان و نمادهایش» را ادامه داد. برخی دیگر همانند ژاك لاكان به رویه فروید توجه بیشتری كردند. البته لاكان كوشید تا از دستاوردهای زبانشناسی نیز به بهترین وجه در روانكاوی خود استفاده كند. به همین دلیل، او از «ساختار ضمیر ناخودآگاه» و شباهت‌های آن با ساختار زبانی سخن گفت و از تقابل‌های دال و مدلول و استعاره و مجاز در روانكاوی بحث كرد. نظریات لاكان كه در «نوشته‌» گرد آمده است، در این عرصه تركیبی بدیع بود و بر بسیاری همچون یولیا كریستوا و ژاك دریدا تاثیر عمیقی گذارد.
● مورون؛ نقد روانشناسی متن
شارل مورون نقش بسیار مهمی در توسعه و گسترش نقد روانكاوی داشته است و از مهم‌ترین چهره‌های نقد روانشناسانه تلقی می‌گردد. واژه نقد روانشناسانه (Psychocritique) برای نخستین بار توسط شارل مورون به كار گرفته شد. او در كتاب‌هایی همچون «نقد روانشناسانه گونه كمیك» به بسط نقد خود پرداخت. همچنین شارل مورون در مطالعات روانكاوانه درباره برخی از بزرگ‌ترین شاعران همچون مالارمه شبكه‌ای از استعاره‌ها را كشف كرد. این شبكه چهره‌ای اسطوره‌ای را ترسیم می‌كند كه آن را «اسطوره شخصی» می‌نامد. مورون می‌كوشد تا روشی تجربی و علمی را برای دستیابی به این اسطوره شخصی در كتاب خود با عنوان «از استعاره‌های وسوسه‌برانگیز تا اسطوره شخصی» ارائه نماید. نقد مورون بر خود متن تاكید خاصی دارد و در آن زندگینامه نویسنده نسبت به بسیاری دیگر از منتقدان روانكاوی از اهمیت كمتری برخوردار است. جریان نقد روانكاوانه و روانشناسانه پس از شارل مورون توسط نسل بعدی همچون ژان بلمن نوئل نویسنده «روانكاوی و ادبیات» و یولیا كریستوا با طرح «تحلیل نشانه‌ای» و «نقد فمینیستی» و دیگران با گرایش‌های تازه ادامه یافت.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید