جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ریشه های خشونت


ریشه های خشونت
رسالت انجمن جهانی مربیان کودکان بسیار مهم و اساسی است، چرا که آموزش نسل کاربر و زمان بر است و حوصله بسیار می طلبد. اما با این همه سختی و دشواری، غیرممکن نیست. یکی از دلایل پیشرفت کشور ژاپن در اوایل قرن بیستم میلادی در برابر عدم پیشرفت سرزمین من ایران، این بود که ژاپنی ها به امر آموزش توجه کردند، اما در سرزمین من چندان توجهی به آن نشد.
بنابراین امر آموزش و تربیت همواره باید مورد توجه قرار گیرد. باید توجه کرد که آینده از حال و حال از گذشته تاثیر می پذیرد. هر تربیت نسلی باید با ارزیابی رفتارهای گذشته و بررسی رفتار و کردارهای حال همراه باشد. این ارزیابی می بایست انتقادی باشد، یعنی وجوه مختلف یک پدیده را به شکل مثبت و منفی مورد بررسی قرار دهد تا بتوان غلط را از درست تشخیص داد.
بی گمان در گذشته و حال عناصر مثبتی می توان یافت که می بایست برای تربیت نسل حال و آینده مورد توجه قرار بگیرد. همچنین عناصر منفی وجود دارد که باید با شناخت آن، راه بازتولید و استمرار آن را متوقف یا کمتر کرد.در فرهنگ مذهبی همه ادیان، شیطان تا آخر زمان با انسان خواهد بود.
از همین روی باید انسان با تربیت درست و صحیح بتواند با شیطان یا به زبان عرفی با خصیصه های منفی مثل خشونت، تجاوز، سلطه و ظلم مقابله کند.طرح و ریشه یابی مشکل (عوامل ارزشی- مفهومی و اجتماعی- اقتصادی) برای ارائه بحث خودم می خواهم ابتدا به بررسی ریشه های خشونت در سطح کلان و در جوامع کنونی بپردازم تا بتوان به شکل اصولی در تربیت نسل جدید، گام برداشت.
۱) عقلانیت سلطه طلب و بنیادگرایی مذهبی
به نظر می رسد که جهان امروز در شرایط بسیار دشواری قرار دارد و خشونت، سلطه و برتری طلبی در قالب عقلانیت خود را نشان داده و از طرفی به نام خداوند، بنیادگرایی در حال رشد است. این بنیادگرایی که در منطقه (خاورمیانه) بیداد می کند، محصول عقب ماندگی منطقه غیراروپایی و امریکایی و تحقیر و سلطه عقلانیت ابزاری است که به نام مدرنیته در این مناطق اعمال می شود. اما حتی اروپا و امریکا نیز شاهد درگیری عقلانیت ابزاری و بنیادگرایی کور و انتقام گیرند که نمونه آن انفجار برج های دوقلو در امریکا و بمب گذاری در مترو مادرید در اسپانیا در دو سال گذشته است.
شاید بتوان گفت که در دنیای امروز متاسفانه عقل و عاطفه و احساسات در وجود انسان ها از هم فاصله گرفته اند. این دوگانه بودن که از قرن چهاردهم میلادی در غرب شروع شد، در عین داشتن دستاوردهای بزرگ برای بشر، نقاط ضعف و بحرانی نیز داشته که امروزه خود را نشان می دهد.انسان مجموعه ای از عقل و عواطف و احساسات است. آنالیز و تفکیک عناصر وجود آدمی موجب ایجاد خلأها و نارسایی در شخصیت انسان می شود، چرا که انسان مجموع و ترکیبی از عناصر تفکیک شده مصنوعی توسط بشر امروزی است.
می خواهم بر این نکته تاکید کنم که غرب در رشد و اشاعه بنیادگرایی در خاورمیانه نقش موثر و بسزایی بر عهده دارد. طبیعی است که یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان که در جهان کنونی با باورها و آداب و رسوم و مناسبات خود زندگی می کنند دست از عقاید و اعتقادات خود نخواهند کشید و در برابر تحقیر جوامع خود توسط غرب (به قصد تسلط بر جهان در هر شکل آن ) واکنش نشان داده و لاجرم در پی ماوایی خواهند بود که در این شرایط واکنشی، غول بیدار شده بنیادگرایی خود را بیشتر عرضه خواهد کرد.
بی گمان همه ما معتقدیم که باید راه حلی منطقی اندیشید و با همدلی خشونت و سلطه را مهار کرد چرا که در چنین فضای سنگین خشونت باری که هر روز شاهد جنگ، درگیری، کشتار و عملیات تروریستی و انتحاری و هجوم و قتل هستیم، فضای تیره و سیاه، دنیای کودکان را از پاکی و زلالی به سمت تیرگی و تاریکی پیش می برد که برآیند کار شما آموزش دهندگان را کوتاه و کوچک می کند. برای این موضوع مثالی می زنم.
در چنین فضایی تلاش های بی دریغ آموزگاران بی تاثیر نیست اما مثل کاشتن بذر سالم در زمینی خشکیده و سوخته و بی رمق است که رشد مناسبی نخواهد داشت یا حتی رشد نخواهد کرد. به راستی کودکان بی گناه در سرزمین های جنگ در عراق، در افغانستان و آن سرزمین درد یعنی فلسطین چگونه تربیت می شوند و تحت چه آموزشی قرار می گیرند، تا نسلی صلح طلب باشند. در حالی که چشم های معصومشان هر روز به رنگ سرخ خون عادت کرده و خشم و کینه عنصری لاینفک از وجود کودکانه و معصومشان شده است.اما چه باید کرد؟ برای حل مشکلات باید آنها را به خوبی شناخت. در فرهنگ ما می گویند طرح پرسش درست حل نیمی از بحران را ممکن می سازد.
۲) فقر و گرسنگی، تجارت اسلحه، مواد مخدر و زنان و کودکان زایشگر و زاییده خشونت
جامعه انسانی با بحران های گوناگون سر در گریبان است. این بحران ها به گفته برگزارکنندگان این اجلاس جامعه جهانی را تحقیرآمیز و خشونت بار کرده است. اما باید توجه کنیم که خشونت و تحقیر ریشه اخلاقی، ارزشی و اقتصادی و اجتماعی دارد.
متاسفانه هم طرفداران اندیشه سکولار و هم طرفداران اندیشه مذهبی، انسان را موجودی پندپذیر و پندناپذیر می دانند و به شرایط زیستی و اقتصادی انسان ها توجه ندارند و این همانند آن است که از انسان فلج خواسته شود که قهرمان دو صد متر جهان شود. در حالی که اگر بتوانیم عوامل را توامان در بستر ذهن و عین و شرایط مادی و معنوی شناسایی و بررسی کنیم، آن وقت توانایی لازم برای ارائه راه حل مناسب را خواهیم داشت.
انسان مدرن توانایی فراوانی کسب کرده است و نتیجه آن سلطه بر طبیعت و حیوانات است، اما دامنه این تسلط به انسان ها و جوامع انسانی نیز کشیده شده است و متاسفانه موجب شده تا انسان بر انسان و بر جوامع نیز حاکمیت سلطه جویانه پیدا کند.در نتیجه پیدایش و شکل گیری این شرایط، در قرن گذشته جهانی را شاهد بودیم که در هر گوشه آن تنش، جنگ و کشتار به چشم می خورد.
جنگ هم دلایل و علل ذهنی و ارزشی دارد و هم علل مادی و اقتصادی.در جهانی که روزانه ده ها هزار کودک از گرسنگی می میرند و حدود یک میلیارد و نیم انسان زیر خط فقر مطلق نگوییم زندگی می کنند، بلکه روزگار سپری می کنند، طبقه مرفه و انسان های ثروتمند گویی در جهانی جدا از دنیای سخت و مشقت بار فقیران زندگی می کنند.
از سویی میل به برتری بر دیگران و فزون طلبی و تبلیغ مصرف، موجب تخریب طبیعت و سلطه هر چه بیشتر بر سایر انسان ها و سایر جوامع شده است. در جهانی که زیبایی های بسیار دارد، زشتی و پلیدی هایی چون تجارت اسلحه، مواد مخدر و تجارت پرسود و کثیف زنان و کودکان که پرسودترین تجارت جهان است، به راحتی مشاهده می شود و ما هر روز اخبار مربوط به آنها را از تلویزیون های خود می بینیم و شاید با ابراز تاسف و دلسوزی لحظه ای، آن را به فراموشی می سپاریم.
● در پی راهکار
از سلطه گری در قالب عقلانیت و افراطی گری در پس نقاب ارزش ها و از فقر و گرسنگی و از تجارت های نامشروع و از تبلیغ خشونت سخن گفتیم اما با این همه موانع چه باید کرد؟ارائه چهره خشن از مذهب، نباید کل مذهب را برای ما منتفی کند همان گونه که عقلانیت ابزاری نباید عقلانیت خردورز را برای ما بی معنا و مفهوم کند.
نکته مهم اینجاست که مذهب در میان اکثریت ساکنان کره زمین جایگاه دارد و این جایگاه را نباید تقدیم بنیادگرایان کرد. بی اعتنایی به مذهب در دورانی در غرب رشد یافت و در عمل زمینه رشد بنیادگرایی را فراهم کرد. به جای بی اعتنایی می بایست به تعامل و گفت وگو روی آورد. چرا که تقابل یا بی اعتنایی به خشونت طلبان هر دو طرف میدان می دهد که خشونت و تحقیر را همراه زندگی انسان ها و جوامع بشری کنند اما تعامل می تواند گرایشات افراطی هر دو طرف را منزوی کند و به گرایشات معقول امکان می دهد تا بتوانند خشونت و تحقیر را از روابط جهان و جوامع و زندگی انسان ها حذف یا کمرنگ کنند.
اما باید عنایت داشته باشید که اصل اساسی تفاهم، قبول آن دیگری در کلیت خود است.در این حالت، بحث حذف دیگری منتفی می شود. با تعامل می توان با خشونت و تحقیر که ناشی از سلطه یکی بر دیگری است، مقابله کرد. در کشور من و سایر کشورهای اسلامی، روشنفکران مذهبی به دنبال برقراری چنین تعاملی میان مذاهب، فرهنگ ها و تمدن ها هستند که اصل آن بر مبنای اصالت به کرامت نوع انسان و به رسمیت شناختن دیگری و برقراری روابط انسانی میان انسا ن ها و جوامع است.
این روشنفکران تلاش می کنند که در جامعه خود با تقویت باورهای مذهبی ای که به اخلاق، ارزش ها و مفاهیم انسان دوستانه یاری می رسانند، بازخوانی از دین ارائه دهند که با حقوق بشر، دموکراسی و توسعه تعامل برقرار کند.
برای مثال روشنفکران مذهبی که با باور به اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر تلاش در ارائه مباحثی راه گشا در زمینه اسلام و حقوق بشر دارند.به تصور من اگر کنگره «تربیت نسل» برای صلح می خواهد پیامی جهانی داشته باشد باید به تنوع فرهنگ ها و آداب جوامع مختلف توجه داشته باشد و بتواند در طرح های خود که پس از کنگره ارائه خواهد شد، شیوه های مخالف خشونت و تحقیر را منطبق با ارز ش ها و باورهای فرهنگی جوامع شناسایی کرده و آن را مورد حمایت جدی خود قرار دهد.
ما امروز گرد هم آمدیم تا به دلیل مشکلات کنونی و رنج های امروزین بشر یعنی خشم و جنگ که دنیا را فرا گرفته، به فکر آموزش صلح برای نسل آینده باشیم. اما اینجا نکته مهمی وجود دارد و آن این است که نباید دنیای کودکانه کودک را فراموش کرد. باید از توصیه اخلاقی صرف اجتناب کرد چون این شیوه کارایی لازم را ندارد. همچنین باید آموزش را با پرورش همراه کرد چرا که توانایی بدون اخلاق انسانی موجب خواهد شد که عقلانیت ابزاری بر عقلانیت خردورز حاکم شود. می بایست در آموزش ها نگاه صرفاً حق مدار و خودخواه را به سمت نگاه حق و مسوولیت و نوع دوستی سوق داد.
به کودکان برخوردار اروپایی و امریکایی آموزش داد که کودکان دیگر جوامع نیز از این برخورداری حقی دارند و محرومان مستحق تحقیر نیستند حتی قابل ترحم هم نیستند بلکه استحقاق رشد و ترقی دارند. از سویی به کودکان جوامع عقب مانده و در حال توسعه نیز آموزش داد که چاره تحقیر، توهین و خشونت نیست بلکه تعامل و گفت وگو برای رشد است.
نرگس محمدی
خلاصه سخنرانی در کنگره جهانی تربیت کودکان در آلباسته اسپانیا
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید