جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


حاشیه مهمتر از متن


حاشیه مهمتر از متن
حاشیه ها مهمتر از متن اند، و نگارنده در این نوشته به حاشیه ها بیشتر از متن پرداخته است، چرا که متن موسیقی اجرا شده توسط آقای شجریان و گروهش، ارتباطی شخصی است که هر بیننده با آن برقرار می کند و حظ شخصی اش را از کنسرت می برد، اما حاشیه ها در حوزه اخلاق اجتماعی و عمومی قرار می گیرند و تاثیرات و تاثرات آن بسی افزون تر. به همین دلیل است که در چند سال اخیر تعیین تکلیف حاشیه ها برای ما اهل موسیقی مهمتر از تعیین تکلیف متن شده است. نقب زدن به حاشیه ها و رمزگشایی از لایه های تودرتو و بر بام انداختن آن، وظیفه ای است که باید همه ما (از روزنامه نگار و اهل موسیقی و دست اندرکاران دولتی و نهادهای مدنی) مشفقانه و مجدانه انجامش دهیم. در این نوشته سعی کرده ام تصویری دقیق تر از حاشیه های کنسرت آقای شجریان به دست دهم تا شناخت ما از چرایی و چگونگی این رخدادها بیشتر شود و امید که در آینده اشتباهات آن کمتر شود و مدام مجبور به تکرار آنها نباشیم.
شاید این سنت ما ایرانی هاست که حاشیه ها را همه گاه جذاب تر از خود متن می یابیم و کنسرت این بار آقای شجریان این حسن را داشت که حاشیه ای برکت خیز تر از متن داشت و آن شفاف شدن مسائل پشت پرده مربوط به نحوه برخورد اداره اماکن با این گونه کنسرت ها است و این یعنی اثبات نظریه هابرماس فیلسوف و نظریه پرداز نام آور آلمانی د ر حوزه عمومی، که می گوید وقتی مباحث و مسائل از بحث هایی در پسله و پستو به درمی آیند و صورت و صبغه ای شفاف گرفته و به حوزه عمومی (در اینجا رسانه ها) کشیده و طرفین ماجرا مجبور به موضع گیری و اظهارنظر می شوند، اطلاعات و سخنانی رد و بدل می شود که نتیجه آن ارتقای فهم عمومی از یک موضوع است.
اکنون ما (آنهایی که پیگیر برگزاری کنسرت های موسیقی در کشورند) فهمیدیم که بنا به گفته سردار نجفی «در صورت هماهنگی مجوزگیرندگان این کنسرت با ناجا، طبق قانون، پلیس ملزم به تامین امنیت این کنسرت بدون دریافت هرگونه هزینه ای است» (خبرگزاری ایرنا) و نیز به نقل از همین مسوول محترم دریافتیم که «وقتی برگزار کننده حتی کلانتری محل را در جریان برگزاری مراسمش قرار نمی دهد، چگونه می توان امنیت و ترافیک چنین مراسمی را پوشش داد. نیروی انتظامی مانعی برای برگزاری این مراسم نبوده است، بلکه مسوولان مربوطه به دلیل هماهنگی نکردن، با ممانعت پلیس برای ورود تجهیزاتشان به سالن مواجه شدند.» (به نقل از ایسنا) و البته این نکته را هم می دانیم که برای برگزاری هر کنسرتی، حتی یک کنسرت محفلی در یک سالن کوچک، برگزار کننده محترم باید از دفتر امور شعر و موسیقی وزارت ارشاد مجوزی دریافت کند و روال این دفتر هم این است که به محض دادن مجوز به فرد یا نهاد یاد شده، فاکس یا نامه ای را به اداره اماکن مربوطه ارسال کرده و اطلاع می دهد که چنین برنامه ای در فلان محل در فلان تاریخ قرار است برگزار شود.
همین نکته را مدیر کل محترم نظارت بر اماکن عمومی ناجا (سردار نجفی) در همان میزگرد با روزنامه نگاران تایید کرده است «تامین امنیت هر همایش، نمایشگاه، کنسرت یا مجموعه همراه با مراسم باید به دنبال کسب مجوز از وزارتخانه های مربوطه باشد و به دنبال کسب مجوز، نیروی انتظامی نیز در جریان برگزاری مراسم قرار گرفته تا امکان پوشش امنیتی و ترافیکی را در ساعات مقرر مهیا کند. »
با توجه به این اظهارات، سخنان آقای شجریان ختم کلامی است بر این ماجرا که «اگر دریافت وجه از هنرمندانی که می خواهند فعالیت کنند و کنسرت بگذارند از سوی نهادهای انتظامی قانونی است من هم به قانون احترام می گذارم. اما شما شاهد بودید که یکی از مسوولان نیروی انتظامی گفت که این درخواست غیر قانونی است و آن را تکذیب کرد»
این تضارب آرا و افکار درباره این موضوع بسیار مبارک است، اما تا زمانی که بر آن تاکید نشود، و صبغه ای روز آمد تر به خود نگیرد، امکان بازگشت و تکرار آن وجود دارد. شاید برخی دوستان عنوان کنند که در قانون ذکر شده و نیازی نیست، اما متاسفانه بسیاری از امور در این ملک و سرا است که قانونش وجود دارد اما ظرفیت عملی آن فراهم نیست و مجریان از اجرای آن تن می زنند. اکنون که فشارهای رسانه ای اطلاعات این موضوع را شفاف کرده است، بهترین زمان و فرصت است که نهادی همانند خانه موسیقی و به خصوص شورای عالی این نهاد (که اتفاقاً آقای شجریان هم عضو آن هستند) در پی تنظیم توافقنامه ای در این زمینه باشند؛ کاری که خانه موسیقی در زمان مدیر عاملی آقای روشن روان به دنبال آن بود و حتی در این زمینه گزارشی کوتاه در مجمع عمومی سال قبل ارائه شد، اما متاسفانه مشخص نیست که هیات مدیره جدید و مدیر عامل تازه (که اتفاقاً مدیر اجرایی کنسرت آقای شجریان هم هست) چرا تاکنون اقدامی منسجم در این زمینه انجام نداده اند.
این تاکید از آن جهت است که در چند سال اخیر نگارنده بارها شاهد گلایه مجریان کنسرت بوده است که با این معضل مواجه شده اند. حتی در کنسرتی که آقای ناظری سال گذشته در ورزشگاه انقلاب برگزار کرد هم ایشان از هفت خوانی سخن گفت که هنرمندان موسیقی باید بپیمایند تا کنسرتی را برگزار کنند که مهمترین خوانش هم از قرار همین نحوه تعامل با نیروی انتظامی و اداره اماکن بود. این درحالی است که در این زمینه اصولاً هنرمند نباید تماسی با برادران زحمتکش پلیس داشته باشد، بلکه این نهاد اجرایی وزارت ارشاد است که باید این مشکلات را برطرف سازد، اما چون وزارت ارشاد در این زمینه سستی کرده و پیگیر اجرایی کردن قوانین و آیین نامه های مصوب نیست، طبیعی است که تمامی بار ماجرا به دوش هنرمند و تیم اجرایی کنسرت بیفتد و اعصاب و روان ها این گونه پریشان شوند.
در این زمینه نباید یک نکته را فراموش کرد و آن زحمت مضاعف نیروی انتظامی و برادران پلیس است. چه بخواهیم و چه نخواهیم ترافیک و ازدحامی در نقطه ای از شهر ایجاد می شود که باید روان سازی شود و این کار هم از سوی پلیس انجام می شود و طبیعی است که برای سامان دادن به این کار باید نیرویی اضافه تر صرف شود و این کار هم هزینه ای می طلبد. بجاست که این هزینه شفاف و روی میز بیاید و بعد برای محل تامین آن هم فکر بکری شود که البته بهترین جایش هم دولت است که یا از طریق وزارت ارشاد یا از طریق تامین این نیاز در بودجه سالانه نیروی انتظامی زحمات و تلاش های نیروهای زحمتکش و گمنام پلیس بدون اجر مادی مکفی نماند.
حتی اگر قرار است که این بودجه از سوی دست اندرکاران کنسرت هم تامین شود، بهترین راهش شفافیت و دقیق و علنی بودن رقمی است که قرار است پرداخت شود. طبیعی است آن شهروندی که نه از موسیقی خوشش می آید و نه از کنسرت آقای شجریان وگروه آوا، این حق را دارد که وقتی در همان ساعت از چنین مکانی بخواهد بگذرد، ترافیکی روان و حداقل کم زمان را شاهد باشد و پلیس و نیروی انتظامی، در صورتی که با رضایت و اختصاص نیروی کافی کارشان را انجام دهند، می توانند از حقوق قانونی و طبیعی این دسته از شهروندان هم دفاع کنند و کارشان را راه بیندازند.
● خبرنگاران؛ چرخ پنجم کنسرت آقای شجریان
تمامی برکاتی که در بالا از آن سخن رفت، نتیجه پیگیری و انعکاس دیدگاه های مختلف درباره کنسرت آقای شجریان، از سوی رسانه ها و روزنامه نگاران بود. اما نوع خدمت دهی ای که دست اندرکاران و مجریان کنسرت آقای شجریان برای خبرنگاران در نظر گرفته اند، حکایت از این دارد که این دوستان به روزنامه نگاران نگاه ابزاری، در سخیف ترین و مبتذل ترین نوع آن دارند. حتی اگر بخواهیم از دیدگاه منفعت گرایانه هم به این نوع رفتار بنگریم، باید بر آن پرسش های جدی روا داریم. رابط رسانه ای کنسرت که اتفاقاً خود از معترضان این ماجراست، می گفت که روزی ۶ بلیت به وی می دهند که به خبرنگاران بدهد. نگارنده از طریق یکی از این بلیت ها توفیق یافت شب اول به این کنسرت برود. شماره این بلیت در منتهاالیه سمت راست بالکن بود. مکانی که به نام خبرنگاران اختصاص یافته بود و البته عمده آن را دیگران از آن کام می گرفتند و نه خبرنگاران. چون نگارنده کمتر چهره آشنایی در این جایگاه دید.۱
نگارنده بخش ماهور کنسرت را در این مکان دید و واقعاً نه توانست تمرکزی کند و نه لذتی از موسیقی ببرد. به ناچار از ارتباطات شخصی خود استفاده کرده، بخش دوم برنامه را در طبقه پایین و در صندلی نسبتاً مناسبی مشاهده کرد و شنید. در این مکان نگارنده توانست تمرکز کند و موسیقی اجرا شده را آن گونه بشنود که باید.
روزنامه نگاران به دلیل ماهیت کاری که دارند، باید بهترین و مناسب ترین فضا را برای شنیدن موسیقی داشته باشند. تفاوتی نمی کند که این روزنامه نگار سابقه کار خبری در موسیقی را داشته باشد یا نه، دلیل این حرفم هم این است که روزنامه نگاری یک شغل میان رشته ای است و رابط میان شنوندگان و اجراکنندگان است و شنوندگان در پی آنند که درک خود از یک اجرا را با محک روزنامه نگاران متخصص این حوزه بسنجند و این امر به دست نمی آید مگر آنکه آن روزنامه نگار متخصص در فضایی آرام و با کیفی ترین صدا کنسرت را بشنود و یادداشت بردارد، آن هم کنسرتی چون کنسرت موسیقی سنتی که واقعاً نیازمند تمرکز است. خبرنگاران تازه کار هم باید بهترین مکان را داشته باشند، چرا که اگر قرار است در این زمینه فرهنگ سازی صورت بگیرد و ما به فکر افزایش روزنامه نگاران حوزه موسیقی باشیم باید بهترین سرویس و خدمت را به آنها ارائه کنیم تا آنها را جذب این کار کنیم، نه آنکه با اختصاص پرت ترین مکان ها، چنین ذائقه و ضمیر آنها را فروبخسبانیم.
● کنسرتی صمیمی
حسی که یک شنونده از یک کنسرت موسیقی می گیرد، بسیار مهم است و کنسرت این بار آقای شجریان، به خصوص بخش دوم آن، حسی مثبت در نگارنده ایجاد کرد. ملودی ها، اگرچه ناآشنا نبودند و حتی فضای برخی از تنظیمات و سازبندی کار، آدمی را به یاد تنظیم های جناب مشکاتیان می انداخت، اما نوع اجرا و نیز پختگی کار و از همه مهمتر درک گروه از یکدیگر و آمادگی آقای شجریان در ارائه آوازهایی با کیفیت مطلوب، شنونده را به آن حظ سمعی و بصری که می خواست، می رساند. اضافه کردن دو ساز عود و به خصوص دایره فضا را شاداب تر کرده است. با توجه به توانایی که در آقای درخشانی و آقای فرج پوری وجود دارد، بهتر است آقای شجریان گروه را توسعه دهند، به ویژه در اجراهای داخل کشور که محدودیت های هزینه ای چون ایاب و ذهاب و هزینه بلیت و اسکان... را بر گروه تحمیل نمی کند. گروه حجیم تر شاید درد سرهای بیشتری داشته باشد، اما ظرفیت های پنهان و نامکشوف گروه نوازی در موسیقی ایرانی را به شنوندگان نشان می دهد و در نهایت به ارتقای لذت از این گونه موسیقی کمک می کند.
اگرچه داوری درباره کنسرتی که تنها یک بار شنیدیم اش، امری دشوار است، اما به نظر می رسد کنسرت می تواند مفید و مختصر تر از اینی باشد که هست. برای نمونه آوازها می توانند همزمان با اجرای قطعات ضربی اجرا شوند و نه به صورت ساز و آواز؛ این کار به تحرک و شادابی کنسرت اضافه می کند. به خصوص که بخش هایی از آواز، مثل گوشه دلکش در ماهور و گوشه عراق در افشاری این ظرفیت را دارند که با جواب آواز های ضربی و گروه نوازی همراه شوند و اتقاقاً گل صدای آقای شجریان و نیز همایون در همین بخش ها بروز و ظهور می یابد. هم آقای فرج پوری و هم آقای درخشانی دستی چیره و طولانی در ضربی سازی های گوشنواز و پرتحرک همراه آواز دارند که نمونه آن را در همین کنسرت و نیز کنسرت های اخیر گروه دستان و نیز کار آقای درخشانی با آقای شجریان (در خیال) شنیده ایم. این کار ضمناً شکوه بیشتری به کنسرت می بخشد. تلفیق شعر و موسیقی در دو تصنیف «بسم از هوا گرفتن...» و نیز «شکست عهد و مودت...» مناسب نیست، و به نظر می رسد آهنگساز خواسته است به زور این اشعار را در قالب ریتم های لنگ جا دهد که همین امر به بافت کلی کار لطمه زده است. ضمن آنکه وقتی ما گنجینه ای چون دیوان کبیر شمس از مولانا جلال الدین بلخی را در اختیار داریم که عمده اشعار آن بر روی تصنیف هایی با انواع ریتم های لنگ و ساده می نشیند و خوش هم می نشیند (همانند همین تصنیف زیبای بیا ساقیا اثر آقای فرج پوری) چرا بخواهیم به زور از اشعار سعدی در این زمینه استفاده کنیم.
نکته نهایی قدردانی از تلاش های دفتر امور شعر و موسیقی وزارت ارشاد و البته انجمن موسیقی است که در چند ماه اخیر توانستند فضایی را فراهم کنند که در آن بهترین و شناخته شده ترین استادان موسیقی سنتی به اجرای برنامه بپردازند، و آن گونه که شنیده ایم این کار قرار است با اجرای گروه کامکارها و نیز گروه آقای علیزاده استمرار یابد. امید که این فضا برای گروه های دیگر و انواع دیگر موسیقی (از گروه های معروف پاپ تا گروه های جوان تر این گونه موسیقایی) فراهم شود نیز انجمن موسیقی تمهیداتی بیندیشد که این اجراها به شهرستان ها و نقاط دیگر کشور تسری یابد و همه امور در تهران سامان نگیرد.
سیدابوالحسن مختاباد
پی نوشت ها؛
۱- بر روی بلیتی که به دست من رسید، نام خبرنگاران درج شده بود. جا دارد آقای شجریان و مدیریت اجرایی به شکل شفاف عنوان کنند که روزانه چند بلیت با چنین نامی چاپ شده است. این نکته را از این بابت می گویم که دقیقاً مشخص شود اگر قرار است دیگرانی به نام خبرنگاران و بلیت های ویژه آنها کام از کنسرت گیرند، تعدادشان مشخص شود. چون به اعتقاد نگارنده اگر برای هر شب و به هر خبرنگار موسیقی دو بلیت می دادند که حداقل با همراهش (همسر) به کنسرت بیاید، در کل شاید شبی ۲۰ بلیت هم نمی شد و این البته رقمی نبود. شاید اگر دست اندرکاران اجرایی این کنسرت اندکی محاسبات خود را دقیق می کردند، می توانستند دریابند که این تعداد بلیت که در کل ۱۲۰ بلیت در ۶ شب را شامل می شد، به اندازه آگهی سه ستونی در یک روزنامه پرتیراژی چون همشهری یا یک بیلبورد شهری هزینه نداشت. این درحالی بود که خبر کنسرت و نیز ماجرای مناقشه با اماکن به مطلوب ترین شکلش در صفحات اول بسیاری از رسانه ها، توسط همین خبرنگاران انعکاس یافت.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید