پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


تماشای نتیجه تردیدها


تماشای نتیجه تردیدها
«گریه نكن خواهرم. در خانه ات درختی خواهد رویید و درختانی دیگر در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد، پیغام هر درختی را به درختی دیگر خواهد رسانید و درخت از باد خواهد پرسید: در راه كه آمدی، سحر را ندیدی؟» خوب كه فكرش را می كنم می بینم همه ما در عمرمان بچه هایی هستیم كه به اسباب بازی هایمان دلخوش كرده ایم و وای به روزی كه دلخوشی هایمان را از ما بگیرند یا نگذارند به دلخوشی هایمان برسیم: بچه هایمان، فلسفه هایمان.
سیمین دانشور نمونه اعلا و تأثیرگذار نگارش زنانه و زن داستان نویس ایرانی است. مشخصه و ویژگی دستمایه های شرقی داستان های او متمایز كننده موقعیت مستقل این نویسنده در داستان نویسی ایران است. او با توجه به پایه های بومی، تاریخی و اجتماعی ایران توانسته به درستی نقاط تاریك فضاهای ایجاد شده در عمق كنش های اجتماعی ایران را نمایان سازد. اگرچه داستا ن نویسان ایران در سده اخیر با كنش های مختلف این توانمندی را از خود نشان داده اند كه بازگو كننده بخشی از تاریخ معاصر ایران باشند، اما گاه می بینیم با فراز و نشیب های نگرش های آنها این تاریخ به سقم آغشته می شود. ولی سیمین دانشور با دقت نظر و توجه به جزئیات توانسته است دست كم به آن بخش از تاریخ كه پرداخته، صحت اش را مورد توجه قرار دهد. بدیهی است او نیز گاه درگیر اغراق و مبالغه می شود و این امری اجتناب ناپذیر است. اما مهم كلیت اتفاق هاست كه توسط دانشور حادث شده و به واقعیت نزدیك به نظر می رسد. واقعیتی كه در سراسر كاراكترها، وضعیت های داستانی، موقعیت های زمانی، موقعیت های مكانی و روابط علت و معلولی شخصیت ها قابل بررسی و اثبات است. شیراز و موقعیت جغرافیایی این شهر، ایلات و عشایر و زندگی كوچ نشینی به عنوان یكی از مهم ترین واساسی ترین ویژگی های اقتصادی زندگی برخی از مردم سرزمین ایران، حضور انگلیسی ها و جنگ جهانی، مسأله استعمار، مسأله استثمار و حضور اجانب در ساختارهای سیاسی مملكت از همین واقعیت نشأت می گیرد. بانوی داستان ایران آنچنان به جزئیات حضور انگلیسی ها، حتی در زندگی عاطفی شخصیت های داستانی اش اشاره می كند كه می توان آن را به موقعیت های بزرگتری در اتفاقات كشوری تعمیم داد. زری در سووشون آنجا كه از تأثیر اجانب حتی بر آذوقه مردم حرف می زند می گوید: «در شهر همین اخیراً چو افتاده بود كه حاكم شهر برای زهر چشم گرفتن از صنف نانوا می خواسته یك شاطر را در تنور نانوایی بیندازد چون هر كس نان آن نانوایی را خورده از دل درد مثل مار سركوفته به پیچ و تاب افتاده. می گفتند نانش از بس تلخه قاطی داشته، رنگ مركب سیاه بوده، اما باز به قول یوسف تقصیر نانواها چه بود؟ آذوقه شهر را از گندم تا پیاز قشون اجنبی خریده بود و...»
این واقع گرایی در ثبت اتفاقات تاریخی این بار به شكلی داستانی در زری، یوسف خان، ملك سهراب و ملك رستم، شخصیت های سووشون، تبلور می یابد. یوسف خان نماد پایمردی است. او می ایستد تا آرمان های انسان آزاده را به تصویر كشیده و ترسیم كند. او آذوقه اش را با همزبانان و هم كیشان خود تقسیم می كند. آن ها اگرچه در سووشون قشقایی ها و بویراحمدی ها هستند، اما در كلیت نماد تمام مردم سرزمین ایرانند. مردمی مبارز و آزاده كه برای ایمان و اعتقادشان می ایستند و جان می سپارند و با همین كنش فرایندی فراگیر و تأثیرگذار ایجاد می كنند. فرایندی كه بسان سیل ذهن تشنه دیگر هم آرمان هایشان را نیز با خود به راه می اندازند.
یوسف خان این قدر می ایستد كه آزادی و آزادگی شهره می شود. آنقدر كه زری از او می آموزد كه دیگرگونه زیستن چگونه است و چرایی این زیستن انسان را به چه درجه ای از انسانیت رهنمود می سازد. ملك سهراب و ملك رستم اما، دو نماد از سرسپردگی اند. ملك سهراب و ملك رستم به خاطر حفظ موقعیت و كیان شخصی اسباب تخریب و تضییع همزبانان خودشان را مهیا می سازند. حفظ كیان شخصی تا این مرحله پیش می رود كه لباس زنانه می پوشند و به سرای یكدیگر می روند. نه این كه پوشش زنانه باعث خفت و خواری است، بلكه مردان آن زمان لچك به سر بودن را برای مردان كلاه به سر كوچكی می شمردند و ملك سهراب و ملك رستم زنان كوچه نشینی می شدند كه برای ماندن نه تنها آذوقه فروشی می كردند، بلكه شرف و موقعیت مردانه شان را هم به اجنبیان می سپردند.
یوسف خان در جایی نظر خود را درباره این ۲ برادر چنین ابراز می كند: «خودتان هم وضع فعلی را ترجیح می دهید. اگر خودتان كمك می كردید، به جایی می رسیدید، اما عزیزم شما عادت كرده اید به دوشیدن رعیت هایتان. برای شما افرادتان آدم نیستند، با گوسفندهایتان فرقی ندارند، هر دو را چكی می فروشید.» از طرف دیگر زری همسر یوسف كه نماد زن ایرانی است دائم تلاش می كند فضای زیست همسرش همراه با آرامش باشد. اما با تأثیری كه یوسف از مبارزاتش بر او می گذارد، نوع نگاه زری به زندگی عوض می شود و از محافظه كاری، سكوت در برابر ظلم و نهی از همسرش برای مبارزه و رسیدن به یك زندگی خانوادگی آرام و بی دغدغه فاصله می گیرد. به گونه ای كه پس از مرگ یوسف، مردم را برمی انگیزد و تشییع جنازه او را به یك حركت مردمی پرشور و خطرناك تبدیل می كند.
زری به عنوان زنی كه در فرایند روایت سووشون استحاله می یابد، از زنی در مطبخ و محدود به چاردیوار خانه به زنی در مسلخ مبارزه با اجنبی تغییر جایگاه می دهد. این تغییر جایگاه وقتی بیشتر تبلور می یابد كه زری تلاش می كند آرمان فرزندانش را از یك تصویر آرام، بی تنش و سبكبال به جریانی آرمانگرا، مبارزه گر و دشمن ستیز مبدل كند و این یعنی نگاه اجنبی ستیز و اجنبی ستیزی برای زری و فرزندانش هدف محسوب می شود.
نگاه بانوی اردیبهشت در جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان نیز این چنین است. با این تفاوت كه شخصیت های سووشون شهری شده و دوباره با همان آرمان ها زندگی می كنند. هستی به نوعی زری تكامل یافته است. هم از این لحاظ، كه در جریان مدرنیته و زندگی شهری قرار گرفته و هم از این جهت كه تردید هم به سایر عناصر زیستی اش اضافه می شود. تردیدی كه از روابط و مناسبات اجتماعی جهان مدرن به وجود می آید. در این تردید، انسان به نوعی از سرگردانی گرفتار می آید كه تنها ایمان می تواند او را از این برزخ برهاند.
در جزیره سرگردانی، سیمین دانشور بخشی از تفكرات غالب بر آن زمان خودش را بازگو می كند. تفكری كه از تردید زنان نسلش نشأت گرفته است. تردیدی كه شاید بعدها در مرد و زن فضایی را ایجاد كرد كه حاصلش یك انقلاب فكری بود. جلال به عنوان نمادی از مرد در جزیره سرگردانی هویداست. مردی كه برای سیمین و تمام كسانی كه آل احمد برایشان چهره ای مبارز بود به تصویر كشیده شده است. هستی به اتاق سیمین و جلال می رود. جلال به هیأت انسان زنده به او می گوید كه من دراین اتاق همیشه زنده ام. این نشان اززنده بودن آرمان های مردانی است كه روزگاری در سو وشون بودند، حالا در جزیره سرگردانی اند و بعدها به همراه زنان هم آرمان در كوه سرگردانی منتظر كسی هستند كه از كوه بیاید و نان را قسمت كند و عدالت را قسمت كند.
● روزگار تولد بانوی اردیبهشت
هشتم اردیبهشت ماه سالروز تولد سیمین دانشور بود. هشتادو شش سالگی تمام شده بانوی اردیبهشت با نخستین اثرش با نام آتش خاموش نشانه گذاری شده است. آتش خاموش در سال ۱۳۲۷ پس از ۵ سال وقفه منتشر شد. اگرچه این كتاب سیاه مشق دانشور بود اما می توان آن را یكی از نخستین مجموعه داستان های كوتاه به قلم زنان نویسنده ایرانی دانست. سیمین دانشورپس از یك سال از انتشار آتش خاموش دكترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران اخذ می كند و از فروزانفرها بسیار می آموزد. اما نگاه او نگاه فروزانفر به ادبیات نمی شود. سال ۱۳۳۱ برای تحصیل در رشته زیبایی شناسی (جمال شناسی) و داستان نویسی به آمریكا می رود. شهری چون بهشت را در آن سال ها می نویسد. این اثر در فضاسازی، تكنیك های داستانی و شیوه های نگارش متفاوت از ادبیات داستانی آن روزگار ایران بود.
سووشون نقطه عطفی در زندگی هنری دانشور محسوب می شود. استقلال زبانی، فكری ، عاطفی و توجه به زیست بوم و دغدغه های جغرافیایی از مشخصه های این رمان است. اگرچه نباید فراموش كرد حساسیت های سیاسی، اجتماعی و شكل های اجنبی ستیز از مشخصه های تاریخی این رمان به حساب می آید.
تریلوژی [سرگردانی] های سیمین دانشور با جزیره سرگردانی آغاز می شود. خواننده با انبوهی از كاراكترها مواجه می گردد. كاراكترهایی كه از دسته های سیاسی مختلف انتخاب شده اند. مراد پاكدل ، فرید، دكتر سیمین دانشور، استاد مانی ، شیخ سعید، سلیم فرخی و دكتر زندی از این شخصیت ها هستند. كشمكش موجود در به ثمر نشاندن عقیده شخصی دراین شخصیت ها رمان را خواندنی تر می كند كه گاه این كشمكش ها مخاطب را خسته كرده و صفحات متعددی از كتاب را به بیانیه های سیاسی بدل می كند.
مراد و هستی در ساربان سرگردان باز در پی دغدغه هایی هستندكه بخشی از آن درجزیره سرگردانی مطرح شد. سومین كتاب این سه گانه كوه سرگردانی است كه هم اكنون در دست انتشار است.
● تخت بیمارستان و بانوی اردیبهشت
كوه سرگردانی این روزها به بار می نشیند. مفهوم انتظار و دستاوردهای ایمان به كسی كه یك روز می آید و خوبی را قسمت می كند دراین كتاب مورد بررسی قرار گرفته است. این اثر پاسخی است به تردیدها، پرسش ها و چالش های هستی ، مراد، سلیم و دیگر شخصیت هایی كه در پرسش و عقیم بودن نظر دست به گریبان نظریه های مختلف بودند.
امروز تخت بیمارستان انسانی را در بر گرفته است كه نتیجه تمام آن تردیدها را دیده است. امروز او نیك می داند كه بر آثارش چه گذشته و شخصیت هایش كجا لغزیده و از راه به بیراهه رفتند.
بانوی اردیبهشت اگرچه فضایش بهاری نیست اما پاییز اندیشه ها را گذرانده و سال هاست عمرش فروردین و اردیبهشت و خرداد است. دعا می كنیم برای خالق جاودانه سووشون، برای اشك ها و لبخندهای كسانی كه با رنج های یوسف گریستند و با لبخندهای زری شكوفه دادند. دعا می كنیم برای بارانی كه به تردید ابری بودن و آبی بودن آسمان پایان می دهد و یقین سیراب شدن را به ارمغان می آورد.
آرزوی تنفسی آرام و روان داریم برای خالق «به كی سلام كنم؟»، «از پرندگان مهاجر بپرس» و «صورتخانه». هم او كه ۸۶سال آگاهانه دانست هوا را از چه فضایی به شش هایش برساند، در این هستی چگونه نگاه كند و دست بر چه سطحی بگذارد تا نتیجه زندگی اش همین هایی شود كه می بینیم و می خوانیم.
انسیه كریمیان
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید