پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شکنجه کو ؟ کجاست؟


شکنجه کو ؟ کجاست؟
به راستی اگر سازمان مجاهدین خلق پیشتاز و رهبر مبارزات بود، چرا شعارهای مردم از همان لحظه اوج گیری مبارزه و تظاهرات و اعتصابات مردمی، «درود بر خمینی» و «حكومت اسلامی» بود و كسی مثلاً «درود بر رجوی» نگفت و از حكومت سازمان حمایت نكرد؟! (دلیلش روشن است، چون كسی نام او را تا زمان آزادی اش از زندان نشنیده بود!!!) چرا حتی معدود تابلوهایی كه با آرم سازمان، در آخرین تظاهرات میلیونی مردم بر ضدشاه، نفوذ داده شد، در كنار تصویر حضرت امام(ره) قرار داشت؟ (دلیلش واضح تر از آن است كه نیازی به توضیح داشته باشد؛ زیرا سوءاستفاده های سازمان از محبوبیت فوق العاده امام(ره)، سال ها قبل و از همان دیدارهای نجف آغاز شده بود).
راستش دیگر پاسخی حداقل به خودم هم نداشتم. پس دلیل آن همه شعارهای تند و تیز مبنی براینكه «انقلاب را از صاحبان اصلی اش یعنی مجاهدین خلق دزدیدند» و «بر موج مبارزات مردم سوار شدند» و «عافیت جویان و گوشه نشینان حاكم بر نظام شدند»، چه بود؟ در واقع، هدف، این بود كه براساس آن مظلوم نمایی ها و شهید سازی ها و حركات بعدی سازمان مجاهدین خلق برای فریب ساده دلان و قیام علیه انقلاب را رقم بزنند و به آن جهت بدهند. شعارهایی كه بعد از گذشت ۲۷ سال از پیروزی انقلاب و پس از ۲۴ سال از شكست ادعاهای مجاهدین خلق، هنوز لقلقه زبان برخی مدعیان ملیت، آزادی و دموكراسی است!!
نكتأ اصلی كه اساساً پیشتازی در همان مبارزه مسلحانه مورد ادعایشان را نیز زیر علامت سؤال بزرگی قرار می داد، این بود كه در واقع آنها حتی آغازگر مبارزه مسلحانه هم نبودند! اگرچه سعی كردند با یك اقدام كودكانه، تنها برای اینكه از رقیب خود یعنی چریك های فدایی خلق عقب نمانند، این شیوأ مبارزه را به ظاهر در پیش گیرند. (۵۱) اما همچنان كه در حین لو رفتن خانه های تیمی و دستگیری توسط ساواك (در سال ۰۵) داغ شلیك حتی یك گلوله به سمت عوامل رژیم شاه به دل سازمان ماند، در دو عملیاتی هم كه برای عقب نماندن از قافله ترقه بازی چریك های فدایی خلق انجام دادند، حتی از انجام یك عملیات نظامی ساده هم بازماندند و به مضحك ترین وضع، به دام ساواك افتادند. (۶۱) اما به شهادت اسناد تاریخی و اعتراف خود سركردگان چریك های فدایی خلق مثل بیژن جزنی، مبارزه مسلحانه در سال های پس از ۵۱ خرداد ۲۴۱۳، توسط هیأت های مؤتلفه اسلامی و با عملیات اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر فرمایشی شاه، در اول بهمن ۳۴۱۳ شروع شد. سپس با حزب ملل اسلامی و مقاومت مسلحانه شان در كوههای شمال تهران در مهرماه ۴۴۱۳ ادامه پیدا كرد (یعنی ۵-۶ سال قبل از حادثه سیاهكل) و بازهم در سال های قبل از ۹۴۱۳ با تشكیل حزب الله تداوم یافت. (۷۱)
پیدا بود كه بازجویم بسیار بیش از آنچه در تصورم بود، درباره تاریخ معاصر می دانست و موارد دقیقی از تحولات تاریخی و وقایع روز خصوصاً برای گروههای مختلف سیاسی ارائه می كرد. (۸۱)
آنچه در بالا خواندید خلاصه بخشی از صحبت هایی بود كه بین من و بازجویم رد و بدل شده بود و البته این صحبت ها هم در یك یا دو جلسه انجام نشد. بلكه در جلسات متعدد، احضار می شدم و بازجو به جای پرسش راجع به هرگونه اطلاعات و یا عملكرد من در سازمان، به بحث و تحلیل هایش ادامه می داد و یا اگر مشغله اش زیاد بود، كتابی را كه مرتبط با بحث و حرف هایمان بود، در اختیارم می گذاشت تا در اتاقی مجاور دفتر خودش، آن را مطالعه كنم.
طی این مدت نیز، گاه گاهی سری می زد و بعضی مواقع هم راجع به مطالب كتاب سؤال می كرد و یا اگر سؤالی داشتم، آن را پاسخ می داد. شگفتا كه در طی این مدت كه بازجویی می شدم و به دادسرا رفت و آمد می كردم، یا در راهروهای شعبه های مختلف دادستانی اوین در حال انتظار بودم، هیچ نشانی از شكنجه های كذایی كه در بیرون صحبتش بود، ندیدم. نه از آپولو و ناخن كشیدن، نه از سوزاندن و شوك الكتریكی و نه از قفس داغ و باتوم برقی كه در رسانه ها و محافل داخل و خارج كشور تبلیغ می شد، خبری نبود. یادم هست در یكی از روزهای بازجویی كه هنوز یاوه سرایی می كردم، بازجویم به طعنه گفت كه برایش شوك الكتریكی بیاورید، ناخن هایش را بكشیدو. . وبعدازمن پرسید: پس كو آن آپولو و شوك برقی و ناخن كشیدن كه این همه در بیرون از زندان از آن دم می زدید و تبلیغ می كردید؟. . . واقعاً جوابی نداشتم بدهم. راستش در بیرون هم كه برروی این شایعات تبلیغات می كردم، چندان اعتقادی بدان ها نداشتم. فقط به دلیل اینكه سازمان می گفت چنین شكنجه هایی هست، ما هم چشم بسته قبول می كردیم و آن را تكرار می نمودیم. در تمام طول زندان (شش سال در اوین و گوهردشت) با افراد بسیار مؤثر گروهها و سازمان های مختلف در تماس و هم سلول و هم بند بودم، از محمد ناصری (فرمانده واحدهای ویژه نظامی سازمان)(۹۱) گرفته تا رهبران سازمان آرمان مستضعفین، رشیدیان و خاتمی از كمیته مركزی حزب رنجبران، محمد احمدی عضو كادر مركزی سازمان طوفان، احسان طبری از رهبران حزب توده ایران، مصطفی انتظاریون مشاور امنیتی بنی صدر، خسرو زندی از عوامل شكنجه پاسداران شهید و همین طور اعضای بالای حزب دموكرات، كومه له، فداییان اكثریت، اقلیت و. . . (۰۲)
از زبان هیچ یك از این ها و یا دهها زندانی گروهك های مختلف، حتی آنها كه محكوم به اعدام بودند و شكی در آن نداشتند، هیچ گاه نشنیدم شكنجه ای با یكی از وسائل یاد شده را متحمل شده باشند. تنها برخوردی كه وجود داشت تعزیر با شلاق بود، كه آن هم با خواست و نظر بازجو نبود، بلكه به حكم قاضی شرع و با محدودیت های خاص انجام می شد. البته گاهی در تعزیرها و رفتارها زیاده روی هایی صورت می گرفت كه دو مورد را شخصاً به خاطر دارم با آن برخورد شد. یك مورد پس از تعزیر شدن خودم بود كه هنگام برخاستن از تخت، متوجه شدم انگشت دستم خون آلود است (احتمالا به گوشه تخت گرفته بود) بازجو هم متوجه این امر شد و در كمال شگفتی ام با دستپاچگی دستمالی آورد و به انگشتم بست و همكارش را مورد شماتت قرارداد كه مگر نگفتم نباید خون بیاید! بعداً دریافتم در حكم قاضی ذكر شده بود كه تعزیر به شرط جاری نشدن خون و همین مسئله برایم خیلی جالب بود.
به قلم عضو سابق سازمان مجاهدین خلق
۵۱- برنامه مجاهدین خلق برای آغاز فعالیت های مسلحانه موكول به بازگشت افراد سازمان از اردوگاههای فلسطینی بود، ولی واقعه سیاهكل و حمله چریك های فدایی خلق به پاسگاه ژاندارمری در جنگل های گیلان، مجاهدین خلق را وادار ساخت كه در اجرای عملیات نظامی، شتاب به خرج دهند. به نوشته یكی از جزوه های مجاهدین خلق، سیاهكل سازمان را به حركت درآورد تا فداییان متوجه شوند كه در پیشقراولی نبرد مسلحانه تنها نیستند. هرچند حادثه سیاهكل نخستین شكست عملیات چریكی در دوران تاریخ معاصر ایران بود ولی گروههای چریكی مثل مجاهدین خلق را وادار ساخت كه آنها نیز شكستی را تجربه نمایند.
(تاریخ بیست وپنج ساله ایران، از كودتا تا انقلاب»، جلد اول - تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی چاپ هفتم - مؤسسه خدمات فرهنگی رسا - ۴۸۱۳)
۶۱- كتاب نهضت امام خمینی (دفتر سوم: تألیف سیدحمید روحانی)، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ پنجم - ۲۸.۱۳
۷۱- «ایران بین دو انقلاب»، یرواند آبراهامیان، نشر نی و «تاریخ سی ساله ایران»، بیژن جزنی.
۸۱- برای آشنایی با همكاری «رجوی با ساواك» به پیوست شماره ۷، بخش پایانی كتاب مراجعه فرمایید.
۹۱- واحدهای ویژه نظامی سازمان، مجهزترین واحدهای مسلح بودند كه برای عملیات خاص مثلاً حفاظت از رهبران سازمان اعزام می شدند. محمد ناصری (كه در بند یك اوین حدود یك ماه با وی هم اتاق بودم) می گفت اتومبیل های این واحدها كه چهار سرنشین داشت مجهز به انواع تیربار نیمه سنگین، موشك آرپی جی و مسلسل های ژ ۳ و كلاشینكف و یوزی و نارنجك و بمب دستی و گاز اشك آور بود و استعداد تخریب یك گروهان را داشت. در سال ۰۶ او با همین واحدها به گشت زنی در سطح شهر تهران می پرداخت و با واحدهای نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی درگیر می شد. محمد ناصری بعداً به دلیل كشتن افراد بی گناه و ترورهایی كه انجام داده بود، قصاص و به اعدام محكوم شد.
۰۲ -تا آنجا كه خبر دارم، پس از آزادی، رشیدیان به كار قبلی اش یعنی تدریس در دانشگاه بازگشت و خاتمی در یك شركت خصوصی در تهران كار می كند.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید