چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا
در زمانه پروانهها
۲۵ نوامبر سالهاست در تقویمها روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شده است.
تقریبا از سال ۱۹۸۱ در بسیاری از كشورهای جهان ۲۵ نوامبر با ویژهبرنامههای خاصی همراه است اما در این میان كمتر پیش میآید كه برگزاركنندگان و شركتكنندگان در این مراسم علت انتخاب این روز خاص را بدانند و اشارهای به خواهران میرابل كنند.
سه خواهر جوان دومینیكنی در روزگاری كه سرزمینهای آمریكای لاتین بهشت برین دیكتاتورها بود، به دست ماموران تروخیو به قتل رسیدند. مرگ این سه خواهر كه تاب پلیدی دیكتاتور را نیاوردند حالا آنقدر در كشورهای آمریكای لاتین سر زبانها افتاده است كه گاهی وقتها شبیه افسانههای اینكاها و اسطورههای این سرزمین پر راز و رمز میشود. روز مرگ سه خواهر زیباروی دومینیكنی چند سال بعد در گردهمایی فعالان زن آمریكای لاتین و جزایر كارائیب به عنوان روز مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شد.
اما خولیو الوارز، نویسندهء صاحباندیشهء دومینیكنی در رمان «در زمانهء پروانهها» بار دیگر غبار زمان را از داستان این سه خواهر زدوده است و آنها را زنده كرده است.
خولیو الوارز كه همچون بسیاری از روشنفكران دومینیكنی زخم خورده بز نر دیكتاتور بزرگ دومینیكن است، با داستان این سه خواهر مبارز بزرگ شده است و دست آخر تصمیم میگیرد كه این خانواده را دستمایهء دومین رمانش بكند.
در میان دیكتاتورهای آمریكای لاتین تروخیو بیش از همه به خاطر سه دهه حكومت سیاهش دستمایه آثار رماننویسان شده است و در اغلب این داستانها زنان و دخترانی كه هر كدام به نحوی از ماموران تروخیو آسیب دیدهاند قهرمان اصلی این داستانها شدهاند. در این میان اورانیا، قهرمان رمان مشهور سور بز نوشته ماریو بارگاس یوسا كه روایتی از روزهای سیاهی كه بر دومینیكن گذشته را بیان میكند از درخشانترینهاست.
رمان «در زمانهء پروانهها» داستان سادهای است كه روایتی از زندگی ساده سه خواهر دارد; خواهرانی كه زندگی سادهای دارند، اما بیآن كه از پیش بخواهند تبدیل به دشمنان اصلی تروخیو میشوند.این اثر را بسیاری از منتقدان ادبی نمونهء كاملی از یك رمان سیاسی و زندگینامه میدانند.
داستان از سال ۱۹۴۲ در آمریكا شروع میشود، دده تنها خواهر بازمانده از خانواده میرابل (كه بر حسب یك اتفاق ۲۵ نوامبر همراه خواهرانش نبود ) نشسته است و باز هم منتظر خبرنگاری است كه بیاید و سوالهای همیشگی را با او مطرح كند، ۳۴ سال از مرگ خواهرانش گذشته است و او هنوز درگیرودار این مرگ است. خبرنگار میآید و دده برای او حرف میزند و به گذشتهها پرتاب میشود، همه چیز برای دده دوباره زنده میشود; زندگی خواهرانش عشق آنها، احساساتشان و این كه آنها هم مثل هر دومینیكنی دیگری تنها میخواستند كه بدون ترس و لرز زندگی كنند.
نویسنده مانند شیوهء اغلب داستاننویسان آمریكای لاتین در تقسیمبندی فصلهایش بیش از هر چیز از جابهجایی زمان و عقب و جلو بردن اتفاقها سود جسته است. هر بخش روایتی است از زندگی پاتریشیا، مینروا، ترزا و دده كه حالا تنها كسی است كه میتواند خواهرانش را از دل اسطورهها بیرون بكشد و به زندگی آنها عینیت ببخشد.
كمی بعد با داستان مینروا، خولیو آلوارز خوانندهاش را وارد زندگی روزمره این خواهران و دغدغههایشان میكند. مینروا دختربچهایكه تازه با رضایت خانواده اش به مدرسه راهبهها میرود تا درس بخواند و درست در همین جاست كه برای اولین بار با واقعیت تلخ روبهرو میشود.
سینیتا، دختر لاغر و نحیفی كه برخلاف عرف قبل از ۱۵ سالگی سرا پا لباس عزا به تن كرده است، صمیمیترین دوست مینروا میشود. سینیتا راز دردناكی را با دوستش در میان میگذارد. او از خانوادهای ثروتمند بود كه همهء مردان خاندانش را تروخیو كشته است و همهء ثروتشان را ضبط كرده است. سینیتای كوچك اولین تصویر تحقیر شده و آسیبدیدهای است كه از قدرت خودكامه بز نر جلوی چشمان مینروا شكل میگیرد.
مینروا و دختران مدرسه برای یك نمایش باید به دفتر تروخیو بروند، آنها باید بیش از هر چیز مواظب باشند كه چندان به چشم پسر تروخیو و نزدیكانش زیبا جلوه نكنند.
فصل بعد دفترچهء خاطرات ماریا ترسا، لطیفترین خواهران است، سومین خواهر كه در كودكی درست به اندازهء یك قدیس معصوم بودو پاتریا آخرین خواهری است كه خاطراتش نقل میشود. دو فصل دیگر روایت بازی و دنیای زنانه خواهران است، حرفها و فكرها، عشق آنها نسبت به همسرانشان و...
اما در لابهلای اوراق زندگیشان این سیاست است كه نفس میكشد، سایهء سنگین بز نر و آنها كه زیر بنای زندگیشان را روی مبارزه و عشق بنا كردهاند.
آنها در دام نقشهای میافتند كه ماموران مخفی sim تروخیو برای آنها طراحی كردهاند، همسران سه خواهر در زندان تروخیو گرفتارند و به دوردستترین زندان تبعید میشوند، آنها كه به دیدار همسرانشان میروند به فجیعترین شكل ممكن به قتل میرسند و ماشین آنها از دره سقوط میكند. دده تنها خواهری كه زنده مانده است حالا دوباره به آن روزهای دردناك فكر میكند، او هنوز جای خراشهایی را كه روی گلوی مینروا بود حس میكند، جای چماقهایی كه به سر و روی خواهرانش كوفته شده است.
● ...موی خواهرش را قیچی میكند، محض یادگار...
یك سال بعد از مرگ پروانهها دیكتاتور در اتومبیل شخصیاش ترور میشود، اما دیگر دده به سقوط تروخیو فكر نمیكند، روزنامه نمیخواند. ...قاتلان در دادگاه محاكمه میشوند، اما دده میگوید آنها روی كاغذ بین ۲۰ تا ۳۰ سال به زندان محكوم شدند، دده میگوید: «همهء آنها تحت جادوی انقلابهای ما بودند. پشت سر هم انقلاب میكردیم، گویی میخواستیم ثابت كنیم كه حتی اگر دیكتاتوری هم نداشته باشیم كه به ما دستور دهد باز هم میتوانیم هم دیگر را بكشیم.»
خولیا آلوارز در این رمان فضای استبدادی و جنبش مقاومت را در قالب روایت زندگی سه خواهر، در ساختاری منسجم و خلاقانه و با شخصیتهایی زنده و جاندار در داستانی جذاب و پر كشش، تصویر میكند.
جنبش ۱۴ ژوئن بیش از نیم قرن در آمریكای لاتین سابقه دارد; جنبشی كه هر بار در دومینیكن از سوی تروخیو سركوب میشد و كمی بعد دوباره جان میگرفت.
اولین بار در سال ۱۹۴۹ گروهی از مبارزان و روشنفكران مهاجر دومینیكنی با ۱۴ هواپیما به دومینیكن بازگشتند تا دیكتاتور را بركنار كنند. ارتش تروخیو این حركت را كه به حمله لوپیریون مشهور شد به شدت سركوب كرد. در دههء ۵۰ گروههای كوچكی تحت تاثیر انقلاب كوبا در دومینیكن فعالیت زیرزمینی را علیه دیكتاتوری شكل میدادند. بیشتر افراد این جنبش از طبقات فقیر بودند، اما روشنفكران و طبقهء روشنفكر نیز به این جنبش پیوستند و آن را هدایت میكردند.
اما تروخیو این بار هم آنها را سركوب كرد و بسیاری از آنها خواسته و ناخواسته به تبعید رفتند و راهی كوبا و آمریكا شدند. كمی بعد تبعیدیان كه در میان آنها زنان بسیاری بودند باردیگر از كوبا به دومینیكن حمله كردند و باز هم به شدت توسط تروخیو سركوب شدند.
اما مبارزهء آنها الهامبخش جنبش ۱۴ ژوییه دههء ۶۰ شد كه لا ماریپوزا یعنی پروانهها در دل آن جای داشت و خواهران میرابل عضو آن بودند. مانولو، مانوئل تاوارز، همسر مینروا از اعضای حزب سوسیالیست و رهبر جنبش آزادیبخش دومینیكن با الهام از شورشهای پیشین فعالیت خود را ادامه دادند.
لیندرو گوسمان، همسر ترزا عضو رهبری جنبش بود، اما فعالیتهای خواهران علیه دیكتاتوری قبل از آشنایی با شوهرانشان آغاز شده بود. نقش مینروا در جنبش تا حدی بود كه ژنرال گارسیا تروخیو، رییس سازمان امنیت تروخیو دربارهء مینروا گفت: این مینروا میرابال بود كه تخم این سنت را در خانوادهاش و در ذهن همسرش تاورارز خوستو كاشت. او به مرض چپگرایی رادیكال دچار شده بودو در راستای اهدافش خودش را به هلاكت رساند و خانوادهاش را گرفتار این داستان تراژیك كرد.پروانهها برای مردم دومینیكن یادآور مبارزات پرشوری هستند كه هرگز از یادشان نمیرود. دیكتاتوری تروخیو بیش از هر چیز سبب شد كه اندیشههای مبارزه برای اعضای این خانواده جدیتر شود.
دیكتاتور تنها یك سال بعد از این قتلها زنده ماند اما نام میرابلها برای مردم دومینیكن یادآور قهرمانهایی است كه از مرزهای زندگی شخصیشان عبور كردند و جاودانه شدند. بنای یادبود میرابلها حالا برای تمام زنان آمریكای لاتین انگیزهای است برای مبارزه با خشونت. پروانهها حالا از سینما و ادبیات عبور كردهاند و قدیسهای دنیای امروز هستند.
«در زمانهء پروانهها» عنوان كتابی است كه خولیو الوارز آن را نوشته و نشر دیگر با ترجمهء حسن مرتضوی در زمستان ۸۵ روانهء بازار كرده است.
منبع : روزنامه سرمایه
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رهبر انقلاب کارگران سریلانکا حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم
تهران شهرداری تهران سیل کنکور هواشناسی فراجا پلیس سلامت فضای مجازی قتل قوه قضاییه وزارت بهداشت
قیمت خودرو خودرو قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو بورس سایپا تورم قیمت سکه
ترانه علیدوستی تلویزیون سریال تئاتر شعر سینمای ایران کتاب رادیو مهران مدیری سینما انقلاب اسلامی فیلم سینمایی
همراه اول ناسا کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا فلسطین جنگ غزه روسیه چین اتحادیه اروپا عملیات وعده صادق ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال باشگاه استقلال فوتسال باشگاه پرسپولیس بازی تراکتور تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید بارسلونا لیگ برتر
هوش مصنوعی فیلترینگ وزیر ارتباطات تسلا عیسی زارع پور فناوری تبلیغات ایلان ماسک اپل نخبگان دوربین مایکروسافت
سلامت روان داروخانه دوش گرفتن کاهش وزن افسردگی یبوست