جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

انقلا‌ب خاموش مسلمانان


انقلا‌ب خاموش مسلمانان
ـ گفت‌وگو با طارق رمضان
طارق رمضان، متفكر مصری‌الا‌صل سوئیسی در میان مسلمانان غرب چهره محبوبی است. او نماینده نسلی از مسلمانان است كه در غرب متولد شده‌اند و در غرب زیسته‌اند، نسلی كه از یك سو تمایل به ریشه‌های اصیل اسلا‌می خود دارد و از سویی ناگزیر از پذیرش بسیاری از ویژگی‌های فرهنگ غرب است. رمضان تلا‌ش می‌كند پلی میان دو فرهنگ باشد و مشتركاتی را میان فرهنگ اسلا‌می و فرهنگ مسیحی غرب بیابد. از این رو پس از بمب‌گذاری‌های شهر لندن سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های بسیاری درباره مسلمانان غرب انجام داد كه هم به نوعی مواضع آنها را در قبال رفتارهای افراطی اعلا‌م كند و هم موجبات شناخت بیشتر غربیان از مسلمانان را فراهم آورد.
مسلمانان را عموما به دو گروه میانه‌رو و بنیادگرا تقسیم می‌كنند. چگونه می‌توان این‌قدر ساده با مساله برخورد كرد و آن گروه‌هایی كه ترور را به وسیله اسلا‌م توجیه می‌كنند، نادیده گرفت؟
مهم این است كه ما چنین تقسیم‌بندی ساده‌ای را نپذیریم. در این تقسیم‌بندی آن دسته از مسلمانانی كه مطابق میل و خواسته ما رفتار می‌كنند و سخن می‌گویند، میانه‌رو نامیده می‌شوند و سایر مسلمانان هم بنیادگرا. در حالی كه جامعه مسلمانان هم به همان اندازه جامعه مسیحیان پیچیده است و در آن صداهای مختلفی وجود دارد. شما باید تشخیص بدهید و بپذیرید كه دیگران هم به اندازه شما پیچیده هستند و در این صورت است كه به آنها احترام می‌گذارید.
از سویی مسلمانان نیز باید به صراحت مواضع خود را نسبت به رابطه اسلا‌م و غرب اعلا‌م كنند؛ عده‌ای اسلا‌م را در تقابل با غرب می‌دانند و خب، از میان مسلمانان هم كسانی هستند كه به این باور دامن می‌زنند. من این دسته از مسلمانان را با نئومحافظه‌كاران مقایسه می‌كنم. آنها همان بازی نئومحافظه‌كاران در غرب را دنبال می‌كنند و هر دو تلا‌ش می‌كنند كه تمدن‌های اسلا‌می و مسیحی را رودرروی یكدیگر قرار دهند. هر دو طرف ماجرا به یك نسبت ایدئولوژی وحشت را گسترش می‌دهند و حالا‌ این بستگی به ما دارد كه چگونه با آنها مقابله كنیم. خواه مسلمان باشیم و خواه مسیحی، همگی باید درك كنیم كه امروز در حال جنگ هستیم، جنگ با دو گروه بنیادگرا كه با ایدئولوژی و رفتار خود موجب تقویت یكدیگر می‌شوند. ‌
شاید غرب نگاه مثبتی به جوانان مسلمانان ساكن در شهرهای اروپایی نداشته باشد؛ اغلب آنها را یك معضل می‌دانند. می‌دانم كه شما تصور دیگری دارید. جایی هم رفتار جوانان مسلمان در غرب را به انقلا‌ب خاموش تشبیه كرده‌اید. منظور شما از این تشبیه چیست؟
در طول ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر، نسل دوم و سوم مسلمانانی كه در غرب زندگی می‌كنند به درك بهتری از اسلا‌م نائل آمده‌اند. آنها قادر به تفكیك عناصر دو فرهنگ غنی از یكدیگر شده‌اند‌كه یكی فرهنگ غرب است و دیگری فرهنگ اسلام. برخی از غربیان می‌گویند كه شما باید در فرهنگ ما جذب بشوید. به گمانم این سخن را نباید به مثابه دست شستن از اصول اسلا‌م دانست. بحث من این است كه ما می‌توانیم عناصر و ویژگی‌های مثبت فرهنگ غرب را اخذ كنیم. به بریتانیا نگاه كنید! نسل دوم و سوم مهاجران مسلمان در بریتانیا خود را هم مسلمان می‌دانند و هم بریتانیایی و از این هویت دوگانه خود دفاع می‌كنند. آنها می‌توانند كه حقوقشان را مطالبه كنند و به این ترتیب، در حاشیه جامعه باقی نمی‌مانند. آنها شهروندان بریتانیایی هستند و جامعه بریتانیا، خانه آنها هم محسوب می‌شود. پس هیچ جنگی میان آنها و جامعه وجود ندارد. زنان مسلمان حتی نسبت به مردان مسلمان حضور بیشتری در عرصه جامعه دارند، بیشتر مدعی حقوق خود هستند و نسبت به این حقوق بیشتر از مردان آگاهی دارند. ‌
در تمام غرب می‌توان چنین نشانه‌هایی را دید. بسیاری از مسلمانان فارغ از دین و مذهب خود در انجمن‌های سوسیالیستی اروپا شركت می‌كنند، یا در بریتانیا ائتلا‌ف ضدجنگی میان مسلمانان، مسیحیان و... به وجود آمده ‌است. به گروه‌های فمینیستی نگاه كنید! مسلمانان و غیرمسلمانان كنار یكدیگر، به خاطر ارزش‌های مشترك تلا‌ش می‌كنند. این را من انقلا‌ب خاموش می‌نامم؛ گرایش جدیدی كه حول ارزش‌های میان مسلمانان و غیرمسلمانان شكل گرفته‌است.
در اغلب موارد از <همبستگی> تعبیر به <همسان‌سازی> می‌شود. با این نگاه، مسلمانان غرب برای یكی شدن با اجتماع مجبور هستند كه ایمان خود را ابراز نكنند و تنها از این طریق است كه در عرصه جامعه پذیرفته می‌شوند. ‌
واژه همبستگی تك معنایی نیست و در كشورهای مختلف به معانی متفاوت به كار می‌رود. در فرانسه بیشتر به معنای همسان‌سازی است؛ شما با جامعه یكی هستید و بنابراین باید مثل اكثریت جامعه بیندیشید و لباس بپوشید. تعبیر فرانسویان از همبستگی درست برخلا‌ف تعبیر بریتانیایی‌هاست. در بریتانیا می‌توانید با اجتماع یكی شوید و در عین حال فردیت خود را حفظ كنید. من از تكثر فرهنگی بریتانیا دفاع می‌كنم اما در این مورد باید دقت كرد. اگر منظور از تكثرفرهنگی‌اش شله قلمكاری از اجتماعاتی باشد كه در موازات هم و نه در كنار هم زندگی می‌كنند، اشتباه كرده‌ایم. ما یك تكثرفرهنگی ایده‌آل داریم كه من از آن دفاع می‌كنم. البته در بریتانیا مشكلا‌تی هم وجود دارد. برخی از بریتانیایی‌های اصیل ترجیح می‌دهند كه با مسلمانان یا شهروندان پاكستانی - انگلیسی و یا هندی و بنگالی دمخور نشوند.
بهترین تعبیر از همبستگی این است كه تو با هویت‌های چندگانه‌ات در كنار دیگران زندگی كنی. با این نگاه ما تفاوت‌های آشكار خود با دیگران را به رسمیت می‌شناسیم و در عین حال با این دیگران كه شبیه ما نیستند، در یك اجتماع زندگی می‌كنیم. در این اجتماع، همه افراد قوانین را می‌پذیرند و به یكدیگر احترام می‌گذارند البته رسیدن به این نقطه آسان نیست. در یك اجتماع همبستگی حاصل نمی‌شود، مگر با آموزش همه افراد اجتماع و تشویق آنها به گفت‌و‌گو با كسانی كه تفاوت‌های آشكاری با آنان دارند. تحقق همبستگی اجتماعی یا تكثرفرهنگی اگر طرفین اجتماع نسبت به هم بی‌توجه باشند، محال است. ‌
می‌توان همبستگی را به مثابه یك آزمون دانست، آزمونی كه در آن میزان وفاداری هر فردی به اجتماع مشخص می‌شود. مسلمانان غرب چگونه می‌توانند در كنار غربیان مسیحی زندگی كنند، در حالی كه مشخصه‌های فرهنگی غرب مثل مصرف‌گرایی و فردگرایی را به چالش می‌كشند؟
این بحث مهمی است؛ ما از مسلمانان غرب می‌خواهیم كه صداقت و احساس تعلق خود را نسبت به جامعه‌ای كه در آن زندگی می‌كنند، اثبات كنند. برخی معتقدند كه مسلمانان برای اثبات این وفاداری باید كوركورانه دنباله‌رو فرهنگ چیره غرب باشند اما به گمانم، همبستگی واقعی درون جوامع غربی به این معناست كه می‌توانید تركیبی از حس وفاداری و انتقاد را داشته باشید چرا كه غرب خود مروج ذهن منتقد است. وفاداری ما اغلب به چالش كشیده‌ شده، چرا كه درباره اخلا‌ق مصرف‌گرایی یا فردگرایی صحبت می‌كنیم، اما معتقدم كه ما به وفاداری توام با انتقاد احتیاج داریم. فهم این مساله كه آنها نباید از سر ترس و به خاطر فشارهای روانی دست به اطاعت كوركورانه بزنند برای مسلمانان مهم است. البته مسلمانانی هم هستند كه در طول دوران استعمار این‌چنین جذب فرهنگ غرب شدند.
ما مسلمانان غربی باید آنچه را كه در فرهنگ غرب مثبت می‌یابیم، اخذ كنیم و در عین حال منتقد هم خواهیم بود چه منتقد خود و چه منتقد هر آنچه در تعارض با اصول و ارزش‌های ماست؛ وفاداری واقعی این است. گفتن این حرف خیلی راحت است كه ما موجبات دموكراسی و آزادی را فراهم می‌كنیم. سوال كلیدی این است كه چگونه می‌توان میان ارزش‌هایی كه مدعی آن هستیم و سیاست‌هایی كه اجرا می‌كنیم، هماهنگی ایجاد كرد. دموكراسی و آزادی چیزی است كه ما مجبوریم بخواهیم و مسلمانان ساكن در كشورهای بزرگ اسلا‌می باید آن را طلب كنند.
اسكار ریس / ترجمه: احسان عابدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید