سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

آرامش چشمانش صبر را معنا می‌کرد


آرامش چشمانش صبر را معنا می‌کرد
وقتی پای صحبت آزادگان بنشینی، حتما یادی از سید علی اکبر ابوترابی می کنند. ابوترابی که به عنوان سید آزادگان، نام گرفته است، تلا ش های فراوانی برای آزادگان در اسارت صورت داد و امروز خاطرات آزادگان، همگی حاکی از نقش ویژه شهید ابوترابی در روزهای سخت اسارت است.
«محرمعلی آهنگریان» آزاده ای که از سال ۵۸ به مدت ۱۱ سال در اسارت رژیم عراق بود می گوید: همه آزادگان به نوعی مدیون این مرد بزرگوار هستند و هرگز خاطره مهربانی ها و فداکاری های ایشان را فراموش نمی کنند.
وی افزود: حجت الا سلا م ابوترابی اخلا قی عالی داشت و حتی در زمان اسارت خود در اردوگاه شاهد بودم که نیروهای بعثی به رغم اعمال شکنجه های جسمی و روحی طاقت فرسا در مورد ایشان، برای وی احترام خاصی قائل بودند.
وی تصریح کرد: من مطمئن هستم اگر به خاطر وجود حاج آقا ابوترابی و تلا ش ها و حمایت های ایشان از اسرا نبود، شاید نیمی از آزادگان که در حال حاضر در کنار خانواده هایشان هستند، هرگز به ایران باز نمی گشتند.
این آزاده گفت: آقای ابوترابی ضمن دعوت اسرا به صبر و استقامت به آنها هشدار می داد تا ضمن تقویت روحیه خود از آسیب پذیری ناشی از ضربات روحی وجسمی دشمن حفظ نمایند.
آهنگریان در ادامه افزود: آقای ابوترابی پشتوانه ای قوی برای آزادگان بودند و امروز با بروز این حادثه تاسف بار و نبود ایشان خلا » بزرگی ایجاد می شود.
وی همچنین خاطر نشان کرد: این روحانی بزرگوار جزو ۲۰۰ نفری بود که پس از مبادله اسرا به عنوان محکوم سیاسی توسط دولت عراق در اردوگاه ماند وبه ایشان اجازه بازگشت به ایران داده نشد.
وی افزود: ایشان دائما روزه بودند و نماز شب می خواندند وبرخوردهای انسانی واخلا قی شان با سربازان و نیروهای عراقی حاضر در اردوگاه تاثیر بسیار مثبتی بر آنان گذاشته بود.
این آزاده در پایان گفت: پس از آزادی حاج آقا ابوترابی از یک سروان عراقی که به تازگی به عنوان یکی از فرماندهان اردوگاه (رمادی ۹) تعیین شده بود، شنیدم که می گفت: «من تازه متوجه شده ام که چه شخصیت بزرگی از پیش ما رفت و ما از اخلا ق و معلومات ایشان استفاده نکردیم.»
«سید حسن موسوی» یکی دیگر از آزادگانی که مدت ۸ سال ونیم در عراق اسیر بوده اظهار داشت: به جرات می توان گفت که آقای ابوترابی با چند دقیقه صحبت کردن، اسرایی را که از همه چیز و همه جا مایوس و ناامید شده بودند دگرگون می کرد.
وی افزود: دلداری های ایشان به اسرا در آن شرایط نامطلوب و طاقت فرسا از هر دارویی شفا بخش تر بود.
«اسماعیل بامیان» آزاده ای که مدت ۱۰ سال در عراق اسیر بوده و به همراه ۱۹ نفر آزاده دیگر از دزفول برای شرکت در مراسم تشییع پیکر پاک حجت الاسلا م ابوترابی و پدرشان آیت الله حاج سید عباس ابوترابی به تهران آمده بود، گفت: در یکی از روزهای دوره اسارت در سال ۶۱ یکی از مسوولا ن صلیب سرخ که به اردوگاه رمادی آمده بود، می گفت: من دربازدیدهای مختلف از اردوگاه های اسرا در دیگر کشورهای جهان شاهد روانی شدن یا خودکشی تعدادی از اسیران جنگی بوده ام، ولی در اردوگاه های اسیران ایرانی متوجه شدم که اغلب آنان از روحیه بسیار قوی و بالا یی برخوردارند و به جای مطرح کردن مشکلا ت خود از مسایل و مشکلا ت مردم فلسطین و افغانستان می گویند، آقای ابوترابی در پاسخ وی گفت: روحیه اسرای ایرانی ناشی از انس و آشنایی با افکار و آرمان های والا ی امام خمینی (ره) و مکتب ا سلا م و امام شعیه است.
به گفته وی، حتی نمایندگان صلیب سرخ و فرماندهان عراقی نیز تحت تاثیر رفتار و صلا بت آقای ابوترابی قرار می گرفتند.
«عبدالله سرابی» آزاده ای که مدت ۸/۵ سال در عراق اسیر بوده درباره تاثیر شخصیت حجت الا سلا م ابوترابی بر یکی از نمایندگان صلیب سرخ گفت: یکی از نمایندگان صلیب سرخ به نام «میشل» که هر ۴۵ روز تا دو ماه یک بار برای بازدید و گرفتن آمار اسرا به اردوگاه می آمد، بسیار مودبانه در کنار آقای ابوترابی می نشست و غرق در سخنان ایشان می شد.
وی افزود: ماموریت این شخص دو سال طول کشید و پس از آن دیگر خبری از او نشد. روزی در اردوگاه از یکی اساتید زبان فرانسه که مترجم «میشل» بود درباره وی سوال کردم و آن استاد گفت: دیگر به میشل اجازه آمدن به اردوگاه را نمی دهند زیرا او مسلمان و شعیه شده است.
این آزاده گفت: آن استاد که مترجم اردوگاه نیز بود نامه ای از میشل به من نشان داد که با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده بود. میشل در نامه خود نوشته بود: من تحت تاثیر راهنمایی های آقای ابوترابی به ایران رفته و پس از خواندن کتاب های شهید مطهری، نزد علا مه طباطبایی رفتم و اکنون افتخار می کنم که شیعه هستم.
این آزاده که بسیار متاثر بود افزود: میشل در یکی از دیدارهایش از اردوگاه موصل ۴ به یکی از مترجمان گفته بود، من نمی دانم آقای ابوترابی چه ویژگی دارد که وقتی دست آدم را در دست خود می گیرد، گویی قلب انسان را در مشتش گرفته است.
● سخنرانی به مناسبت بازگشت
سیدعلی اکبر ابوترابی به مناسبت بازگشت به ایران در اسارت در میان اسرا به سخنرانی پرداخت.
او اینگونه سخن گفت: الحمدلله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدینا الله.
حمد و سپاس خدای را که ما را به بندگی خود فراخواند و به وظیفه، آشنا و در انجام آن یاری کرد و رحمت خدا بر شما فرزندان سرافراز هموطن که در سخت ترین شرایط زندگی، وفاداری و پایداری خویش را نسبت به خدا و رسول و هموطنان و وطن خویش، ایران عزیز، اثبات نمودید و به راستی، تاریخ پرافتخار مسلمانان صدر اسلا م را در فداکاری و اخلا ص و احیای مکتب حیاتبخش اسلا م، بار دیگر ورق زده و با سربلندی و عزت، بر افتخارات این امت در سطحی گسترده و وسیع افزودید و ایران، مهد تمدن و فرهنگ را به عنوان مهد اسلا م راستین به جهان معرفی نمودید و در سایه این فرهنگ غنی، صلا حیت و شایستگی خود را برای دفاع از حقوق حقه خود و خدمت به این امت عملا اثبات نمودید و به جهانیان تفهیم شد که آزادی و استقلا ل، حق شماست و چپاولگران غارتگر دانستند که راستی، ایران بیشه شیران است، نه طعمه روبه صفتان غارتگر و مهد توحید است و یکپارچگی و وحدت، نه بزمگاه داستان هزار و یک شب. این افتخار بر ملت شریف ایران و شما فرزندان برومندشان مبارک باد.
گرچه روزگاری دراز، رهی پرمحنت و رنج آور را پشت سر نهادید که هر لحظه و روزش حامل حوادثی جانکاه بود، ولی هر چه بود گذشت.
تنها خوش وقتی ما از آن بود و هست، که حق بودید و حق با شما بود و این تلخی ها و مرارت ها را سودی پربار به همراه خواهد بود. امید است در آینده ای نزدیک با بازگشت سرافرازانه به وطن عزیز و لمس واقعیت های بیشتر از نزدیک، به آرامش و اطمینان کامل قلبی دست یابید که مقدمه همه پیروزی ها و موفقیت هاست و در نتیجه، با ایمانی کامل به مکتب و راهتان، همان گونه که در پاکسازی وطن، افتخار آفریدید، در آینده نیز، پیشتاز هموطنان غیور و خدوم و متعهد خویش، در بازسازی و خدمت باشید، چرا که شما خدمتگزاران ملتید و یاری کنندگان این امت و در واقع قربانیان این راه هستید که هر زمان و در هر شرایط که نیاز افتد، پروانه وار در اطراف شمع فروزان ولا یت به پرواز درآمده و پیرامون اشعه پرفروغش، پس از تشخیص هدف و گرفتن وظیفه، عاشقانه خواهید تاخت و بی صبرانه پیش خواهید رفت و تا رسیدن به هدف، باز نخواهید گشت.
شما را در پیشگاه خدا و این امت همین بس که به این افتخار و به این عزت و شرف در خدمت و فداکاری دست یافتید. امام و این امت را همین سرمایه گران کافی است که بعد از خدا، یاری چون شما دارند. در نهایت این راه بی پایای جز این نخواهد بود که شما کامیاب و رستگار و امام و این امت و ملت، پیروز و سرافراز و همه، از عمری باعزت و زندگی شرافتمندانه بهره مند و نام اسلام و ایران به اوج خود رسیده و بی پناهان را پناهی خواهید بود.
برای رسیدن به این هدف و دست یافتن بدین آرمان مقدس، شما را توجه به این نکته لا زم است که اگر سلا ح سازمانی دیروز شما اسلحه بود، سلا ح سازمانی امروز و فردای شما در بازسازی و خدمت، به یقین، اخلا ق شماست و در اسارت این واقعیت را دیدیم و دیدند.
یک افسر محترم عراقی، در جمع سربازان و درجه دارانش آنها را به برادران شما توجه داد و چنین گفت: «اخلا ق اسلا می را از این ها باید آموخت.» در همین اردوگاه، یک دکتر محترم عراقی در صحبت با سربازان عراقی اظهار داشت: «انسانی مودب تر از این ها تا کنون ندیده ام.»
اظهارات صلیب در تقدیر و تقدیس و تحسین و تمجید از اخلا ق و رفتار متین انسانی شما از حد بیرون است; تا حدی که فرستاده آن گفت: «اخلا ق شما ما را بهترین درس است و لحظات دیدار شما با این اخلا ق و رفتار آن هم در این شرایط سخت، برای ما فراموش نشدنی است و همواره در مجالس و محافل، شیرینی مجلس ماست.» در آخرین دیدار ضمن پوزش از نارسایی ها چنین گفت: «ما خوش وقتیم که مدتی از زندگی خود را در کنار شما گذراندیم و در رابطه با شما به شخصیت واقعی خود پی بردیم; چرا که شخصیت هر فرد، مربوط به اخلا ق و رفتار و صداقت و حق طلبی و صبر و پایداری اوست و با دیدن این معیارها در شما، به فکر جستجوی آن در درون خود افتادیم» و تکیه بر این داشت که «این برای ما نمایندگان صلیب، بس ارزشمند و پرارج بود و جای خوش وقتی است که شما در این محدوده کوچک، با محرومیت بیشتر، گوی سبقت را در برخورداری از اخلا ق، از دیگران ربودید.»
الحمدالله اسارت گذشت و این دوران وحشت، در راه انجام وظیفه مقدس سربازی با سربلندی و عزت سپری گشت. این فخر و مباهات و این عزت و شرف در راه اسلا م و وطن بر شما مبارک باد!
به یقین، امروز خانواده های گرامی تان و هموطنان عزیز و شریف و درصدشان امام عزیز در انتظار دیدار شما عزیزان و فرزندان برومند ایثارگرشان، لحظه شماری کرده و خانواده های افتخارآفرین شهید پرورمان چشم به راه دوخته اند تا ثمره ای از ثمرات خون پاک فرزندانشان که بازگشت شرافتمندانه شما به خاک وطن است را مشاهده کنند.
مسلما همه ما در این فکریم که آنان مایه عزت و رهایی ما شدند و دل به ما بستند و آیا ما را هدیه ای هست که لا یق افتاده، تقدیمشان کنیم؟ گرچه بهترین هدیه برای آنان در آغوش کشیدن شماست; ولی بدون شک، اخلا ق حسنه و رفتار نیکوی شما برای آنان گرانقدرترین هدیه است که آمال و آرزو و امیدشان را از ما برآورده ساخته و بدانچه از ما توقع دارند، در سایه اخلا ق صحیح ما خواهند رسید.
برماست که اگر دیروز در اجابت دعوتشان در رفتن به جبهه سلا ح برگرفتیم، امروز در بازگشت به جمع پرفروغشان، به سلا ح اخلا ق که شیوه و سنت محمدی است، آراستگی کامل پیدا کرده و خویشتن را بدین زینت بیاراییم; که خیر و صلا ح و رستگاری دنیا و آخرت انسان ها و این امت در تجهیز بدین سلا ح است و دیگر هیچ و در واقع مکمل حرکت دیروز و به ثمر رساننده خون پاک شهیدان و احیا کننده مکتب اسلا م، تجهیز کامل ماست به سلا ح اخلا ق و حرکت فردای ما بر این مبناست.
امید است شما عزیزان که در اسارت در تلخ ترین شرایط زندگی، پایبندی خود را به اصول اخلا قی حفظ کردید، فردای آزادی در خاک پاک ایران عزیز، در زیر سایه اسلا م و در خدمت هموطنان شرافتمند خویش، از متعهدترین فرزندان این امت و از وفادارترین یاران امام به اصول اخلا قی باشید و در محیطی سرشار از صلح و صفا، سازنده ایرانی باشید پرشکوه و اگر دیروز در رزم آوری افتخار آفریدید، فردا در بازسازی و خدمت با اخلا ق حسنه، سرآمد جهانیان باشید و ملت را مایه فخر و مباهات و مسلمین را مایه عزت. والسلا م!
● سخنرانی به مناسبت ولادت سرور آزادگان
سید علی اکبر ابوترابی به مناسبت ولادت سرور آزادگان - سوم شعبان ۱۳۶۷ در اسارت به سخنرانی پرداخت.
او اینگونه سخن گفت: لاحول ولاقوه الا بالله العلی و العظیم. ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. الحمد الله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله. حسین منی و انا من حسین.
سالروز ولادت سرور آزادگان(۱)، سید و سالار شهدا، سومین پیشوا و امام، حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) بر همه شما و هموطنان عزیز و مسلمین و بر جهان بشریت و وجود نازنین امام امت و حضرت بقیه الله الاعظم، وجود اقدس آقا امام زمان(عج) و بر همه پاسداران و رهروان راهشان مبارک باد.
امیدواریم که ذات اقدس پروردگار به حرمت این روز بزرگ و عظمت آن حضرت، تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) فرموده، از برکات این روز سلامتی و طول عمر امام و فرج این امت و موفقیت هر چه بیشتر رهروان راهشان و به سلامت بازگشتن سرافرازانه شما را در آینده نزدیک شاهد باشیم.
وجود پرخیر و برکت انبیا و اولیا وائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، هر یک به سهم خودشان برای انسانیت، نعمت بزرگی بوده. ولی در این میان، آنچه از اخبار و روایات به دست می آید، این است که انبیای الهی و اولیای پروردگار عالم، شیفته عظمت و برکات عالیه وجود نازنین حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) بودند. حتی صدها سال قبل از بعثت آقا حضرت رسول اکرم(ص) پیامبر گرامی اسلام، وقتی نام نازنین حضرت سید الشهدا(ع) به میان می آمده، انبیای الهی با آن بصیرت و واقع نگری خودشان آثار دگرگونی و تحول در چهره ملائکه رحمت پروردگار عالم مشاهده می کردند. اینها مسائلی است که در سر جای خودش کاملا محفوظ است. از آن روشن تر، اظهار علاقمندی شدید و شیفتگی خاصی بوده که حضرت رسول اکرم(ص) به آقا ابا عبد الله الحسین (ع) داشته; تا آن حدی که می فرمایند: حسین منی و انا من حسین. این خودش خیلی مقام است. مهر و امضایی است که گواهی می کند عظمت خاص حسین بن علی (ع) را و وقتی وجود نازنین حضرت رسول اکرم(ص) این بیان را می فرمایند، انبیای الهی دیگر هر چه بگویند جا دارد.
در کنار اینها حضرت، «سید الشهدا» و «سید الشباب اهل الجنه» نیز نام گرفتند و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین تا توانستند این امت را به این باب رحمت الهی هدایت کردند،در این رابطه آن چنان امت را به شفاعت آقا حسین بن علی(ع) دلگرم کردند که فریاد حسین حسین را از در و دیوار مملکتشان می شنوید; نه فقط در محرم و صفر و نه فقط در مصیبت ها، حتی در عروسی ها - معمولا در قزوین رسم است شب عروسی هم قبل از شام به منبر می روند و مصیبت آقا امام حسین(ع) را می خوانند و این را یک میمنت می دانند - مدتی بعد از انقلاب هم، بیشتر این عمل رسم شده بود و مداح ها را دعوت می کردند و مداحی می کردند و به صورت های مختلف، یادی از آقا اباعبد الله الحسین (ع) می کردند و فرموده اند: در آن مجلسی که بنشینند و بلند شوند و یادی از آقا امام حسین(ع) نشود، بهره لازم از آن مجلس برده نشده است.
وقتی به تاریخ پرافتخار آن حضرت مراجعه می کنیم، می بینیم روایات گهرباری که از آن حضرت به دست ما رسیده باشد خیلی کم است و با وجود این، یقینا این توجه خاص انبیای الهی و توجه خاص حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین به این درگاه رحمت، بی حکمت نیست. می دانید حکمتش چیست؟ این است که انسان در این دنیا، برای انجام وظیفه بندگی و برای آنکه انسان وظیفه شناسی باشد، باید قید و بندهای مادی زندگی را از دست و پای خودش باز کند. زندگی دنیا، مظاهر فریبنده دنیا، پست و مقام و مالش، خانه و زندگی و زن و فرزندش، هر یک قید و بندی است که دست و پای انسان را به نحوی می بندد ودست انسان را در اینکه در همه شرایط وظیفه شناس باشد می بندد; مثل اینکه شکم پرستی، سودجویی، منفعت طلبی، راحت طلبی، خوشگذرانی، قید و بندی است که دست و پای انسان را از اینکه بنده خوبی باشد می بندد; همین طور انسانی که مظاهر فریبنده دنیا او را به سمت خودش جذب می کند، نمی تواند از نظر روحی آزاده باشد. انسان است; اما آزاده نیست. آزاده یعنی آن کسی که در شرایط احساس انسانیت، ارزش واقعی خودش را حفظ کند و کسی که جذب دنیا باشد دیگر نمی تواند حافظ این مساله باشد. دنیا خود به خود مثل آهنربایی است.
توجه به ساحت اقدس حسین بن علی(ع) و دقت و روح پاک و والا و آزاده آن حضرت و ایثارگری آن حضرت در آن حد بی نهایتش، باعث می شود که انسان در این دنیا سبکبال باشد. هیچ روایتی هم نمی خواهد از ناحیه آن حضرت به انسان برسد. نمی خواهد انسان برود پای مکتب آن حضرت زانو بزند. همین که توجهی به زندگی پاک و ایثارگرانه آن حضرت داشته باشد این روحیه برایش ایجاد می شود. قید و بند دنیا از دست و بالش باز می شود. وقتی در ذهن خودش سرور آزادگان و سید شهدا، حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) را مجسم می کند می گوید: ای انسان آزاده باش! مواظب باش مظاهر فریبنده دنیا دست و بالت را نبندد و به صف آزادگان بپیوندی! کسی که این گونه باشد و در تمامی جشن ها و مصیبت ها، نسبت به آقا امام حسین(ع) ارادت داشته باشد، قید و بندهای مادی از دست و بالش باز می شود، بدون هیچ تلاشی.
از یک سو زندگی با نظام فریبنده اش و از سوی دیگر نیازی که انسان به امور مادی در جریان زندگیش دارد، قید و بندهایی را برای انسان فراهم می کند و او را از اینکه انسانی وظیفه شناس باشد باز می دارد، خصوصا با توجه به آن روح وظیفه شناسی که در سایه بندگی پروردگار عالم به انسان محول می شود; به دلیل اینکه در رابطه با انجام دادن وظیفه، در بسیاری از موارد انسان باید از جنبه های مادی زیادی چشم پوشی کند و بدون چشم پوشی از بهره های مادی و مظاهر عالم حیات، ممکن نیست فردی وظیفه شناس باشد. با توجه به رابطه بین این دو، اگر کمترین دلبستگی نسبت به عالم حیات در هر رابطه ای پیدا بکند، به همان اندازه از روح وظیفه شناسی اش کاسته می شود و با نیازی که انسان به عالم حیات و مزایای مادی آن دارد، خود به خود این یک پایبندی برای انسان به وجود می آورد. ممکن است به زبان بگوید وابسته نیستم; ممکن است به ظاهر علاقه های مادیش را کاهش دهد; اما در پرتگاه های زندگی معلوم می شود انسان چند مرده حلاج است و چه موانعی برای خودش به وجود آورده.
پیله کرم ابریشم وقتی که به دور خودش می پیچد، توجه نمی کند. فکر می کند که هر موقع قصد پرواز کند می تواند با سبکبالی پرواز کند. یک مرتبه متوجه می شود، نه تنها قدرت پرواز ندارد، بلکه روزنه ای هم برای تنفس ندارد و در نهایت، خفه می شود.
توجه به ساحت اقدس حسین بی علی(ع) از بهترین عواملی است که خود به خود، این وابستگی طبیعی را که به وجود می آید از بین می برد و خنثی می کند. خودتان دیده اید در ایام عاشورا، در تمام شهرهای ایران، دلباخته ترین افراد به عیاشی ها و بی بند و باری ها، حالا برای سه روز شده، برای ۱۰ روز شده، خود به خود دست از آن دلبستگی های خودشان بر می دارند. در اردبیل تمام عیاش ها از خوشگذرانی هایشان برای دو ماه محرم و صفر دست بر می دارند; چرا که در اردبیل مساله تعظیم به شعائر، تا اندازه ای بیشتر از بعضی جاهای دیگر است.
یادم می آید یک شب در ایام عزاداری چادری زده بودیم، با چاقو پاره کردند. در همین هنگام یکی از لات های محل رسید، درحالی که مست بود. پرسید: چی شده؟ تا فهمید به چادر عزاداری چاقو زده اند، چاقویش را کشید و دنبال آنها کرد. آنها فرار کردند. او بعد از مدتی برگشت و در چادر تا سحر پهلوی ما بود ، چایی با هم خوردیم. نزدیک سحر شروع به گریه کرد و گفت:«شما عزاداری می کنید، من مشروب می خورم.» از فردا شب آمد و توبه کرد و در مجالس چایی تقسیم می کرد. یادم است، یک روز رفتم در دکانش. فرش فروشی داشت. دیدم چند تا شمعدان روی میزش است. گفت: «اینها را خریده ام و پول خوبی برای من دارد.» گفتم: قیمتش چند است؟ گفت: «شش هزار تومان». گفتم: چند خریدی؟ گفت: «سه هزار تومان». گفتم: «خوب; اگر به مشتری ها این طور بگویی که کسی این را از تو نمی خرد.» گفت: «خوب; نخرد».
آن جوان سرگذر فقط آن چند روز شهادت را می بیند. لکن کسانی که عمیق نگاه می کنند می توانند یک عمر به سلامت زندگی کنند. برای امام حسین(ع)، تمام شرایط یک زندگی آرام فراهم بود. اما همه آنها را رها کرد، برای هدفشان دست فرزندانشان را هم گرفتند وحرکت کردند حالا ما در اثر یک ناراحتی، نماز نمی توانیم بخوانیم. این خودش یک وابستگی است; اما آقا ابا عبد الله(ع) چطور بودند در آن روز عاشورا. به نماز ایستادند، بدون هیچ ناراحتی خاطری. دو نفر از یارانشان هم سینه را سپر کردند و در مقابل ایشان ایستادند; کان لم یکن شیئا مذکورا. فقط مجسم کردن آن حالت زن و فرزند - که یکی از قید و بندهای زندگی و وابستگی است - انسان را از اینکه انسان وظیفه شناسی باشد به راحتی خانه نشین می کند. حال، ببینید آقا حسین بن علی(ع) در چه شرایط سختی است؟! آنها حتی به طفل شیرخوار او هم رحم نکردند. لکن می فرماید: «ترکت الخلق کلا فی هواک». خدایا! همه چیز را در هوای تو رها کردم. این دیگر نمی تواند برای انسان قید و بندی باشد. مجسم کردن وجود نازنین حضرت حسین بن علی (ع) خود به خود این قید و بندها را باز می کند و به سوی آنچه را که وظیفه اش ایجاب می کند رهسپار می شود. پست و مقام و منزلت دنیا آن چنان انسان را میخکوب می کند که حق زن و فرزند و حتی حق یتیم را زیر پا می گذارد. ولی کافی است که به یاد حسین بن علی (ع) زندگی کند.
«تخففوا تلحقوا». اگر می خواهید در دنیا به پیشتازان از بندگان صالح و رستگار ملحق شوید، این خفیف زندگی کردن است که سبکبالی را - نه پستی را - به ما می بخشد.
این که می فرمایند از جانب آقا امام حسین (ع) خیلی ها کامیاب و رستگار می شوند، از این جهت است که از پرتو نازنین حسین بن علی (ع) خیلی ها بارشان بار می شود. در ایران خودمان غیر از این است که این حرکت و نهضت از این ناحیه بود؟ راستی انسان متعجب می شود، آنهایی که الگوهایی این چنین ندارند، چطور می توانند آزاد باشند یا آزادانه زندگی کنند؟ با داشتن چنین الگویی، انسان می تواند یک زندگی پاک، سالم و آبرومندانه داشته باشد، بدون این که کمترین مانعی برای انسان ایجاد کند و دست و پاگیر انسان شود. یک چنین زندگی در سایه برخورداری از چنین روحیه ای، می شود یک زندگی سوق دهنده انسان به مراتب و مراحل کمال انسانی و مجسم کردن این الگوی واقعی انسانیت و مجسمه تمام نمای این مکتب و آزادگی از خطراتی که از ناحیه دنیا متوجه انسان می شود و تمام موانع زندگی را از پیش پای انسان برمی دارد. لذا هر چقدر حسین حسین بکنیم و با یاد آن حضرت حواسمان را جمع کنیم باز کم است. بعضی ها می گویند: چقدر حسین حسین و چقدر اشک ریختن؟! آن غافل می گوید: چرا بعد از ۱۴۰۰ سال یاد آن حضرت را زنده نگه می دارید؟ این برای این است که خودمان به آلودگی کشیده نشویم و جامعه مان به تباهی کشیده نشود. لذا بعد از انقلا ب فرمودند: عزادارای آقا اباعبدالله (ع) مثل دوران های گذشته باز انجام گیرد و سنت دیرینه اش را در تعظیم و بزرگداشت این روز باید حفظ نمود تا به مهلکه های زندگی مبتلا نشویم.
خدا انشا»الله به حقیقت آقا حسین بن علی (ع) همه شما را سلا مت بدارد و همان طوری که شهدای گرانقدر و افتخارآفرینان، سرافرازانه پیش رفتند و هستی خویش فدا نمودند، شما از این ارث به دست آمده از خون پاک آنها، حراست و حمایت کنید و از یاران وفادار و راستین حسین بن علی (ع) در دوره آخرالزمان به حساب آیید و اگر این روز را به نام برادران پاسدار ما نامگذاری کرده اند، به همین خاطر است که آنها برای تداوم بخشیدن به این راه، بدون هیچ قید و بندی اعلا م آمادگی نمودند و چه شایسته آن که این روز عزیز را به تبرک آقایمان حسین بن علی (ع) نامگذاری کردند; گرچه امروز در واقع روز همه کسانی است که با این روحیه پیش می روند و با توجه به ساحت اقدس حسین بن علی (ع) می خواهند با سبکبالی در انجام وظایف بندگی به هر قیمتی، پیشتازان این امت باشند.
خداوند همه شهدا را غریق رحمت بفرماید و شما را در راهتان موفق داشته و در همه حال از توجهات و دعای خیر آقا امام زمان (عج) برخوردار باشید! والسلام!
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید