پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


فریاد، منطق خالق «جنگ»


فریاد، منطق خالق «جنگ»
انسان‌هایی از درون مه بیرون می‌ریزند و به محض آن كه روز هویدا می‌شود، مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرند. چرا كه در «سرزمین هیچ‌كس‌»، طلیعه‌ی صبح‌ نوید چیزی را نمی‌دهد، مگر مرگ‌! پس بوسه‌ی خود را یك به یك‌، شلیك كسانی می‌كند كه انتظارش را می‌كشیدند. جنگ‌جویان با به انتظار نشستن برای روشنایی روز (تا دریابند كجا هستند) در واقع به پیش‌واز دوزخ مرگ می‌رفتند! در فاصله‌ی بین زخمی شدن و جنگ و گریز از سنگری به سنگری دیگر، جنگ‌جویی به دنبال اندك فرصتی‌ست كه سیگاری نصفه و نیمه را روشن كند، تا شاید بهانه‌یی برای فرار از درد زخم خویش یافته باشد! استعاره‌یی كه جرقه زدن شعله‌های جنگ را در سرزمین هیچ‌كس می‌رساند و نیاز به روشن نگاه داشتن شعله‌های جنگ را در میان تمامی مصیبت‌ها و فجایع موجود معرفی كرده و جنگیدن را انگیزشی می‌بیند كه برای فراموشی غم‌ها و زخم‌های كهنه تجویز می‌گردد، غافل از این كه بر بلایای پیشین افزوده و زخم‌ها را دهان گشوده‌تر می‌سازد!
هر یك از جنگ‌جویان‌، طرف مقابل را به آتش‌‌افروزی و آغاز جنگ محكوم می‌كند. آنان هر یك‌، دلایلی برای شروع جنگ توسط طرف مقابل دارند. هنگامی كه اسلحه در دستان تنها یكی از آن‌هاست‌، به دیگری می‌قبولاند كه آنان بودند كه آتش جنگ را بر افروختند و وقتی اسلحه در دست مبارز طرف مقابل قرار می‌گیرد، شخص مقابل‌اش را وادار می‌كند كه بپذیرد آن‌ها آغازگر جنگ بودند! اما آغازگر و تداوم‌بخش جنگ در آن گیر و دار فریاد می‌زند و به روشنی خود را هویدا می‌سازد، بدون این كه جنگ‌جویان متوجه باشند! آغازگر جنگ منطقی‌ست كه تصور می‌كند اسلحه در دستان هر كسی باشد، حق با اوست‌، چرا كه به زور می‌تواند و حق آن را دارد كه دیگری را به اطاعت وادار سازد. حتا پاسخ‌های مثبت برخی از طرف‌های درگیر نسبت به پیش‌نهاد صلح نیروهای بی‌طرف را نباید به پای مخالفت ایشان با جنگ نوشت‌، بل‌كه آنان حتا نمی‌دانند كه با چه چیزی موافق‌اند. سرزمین هیچ‌كس آن را در نماهایی نشانه می‌رود كه مبارزی در پاسخ به سخنان یكی از نیروهای حافظ صلح تنها «بله‌، بله‌» می‌گوید و اصلا نمی‌داند كه با چه چیزی ابراز توافق می‌كند!
فیلم سرزمین هیچ‌كس خود را محصور هیچ سرزمینی نمی‌سازد و جنگ‌، علل و معضلات حاصل از آن را به هیچ قومیت یا مملكت خاصی محدود نمی‌كند و هم‌چون نام‌اش به فراسوی مرزها و ملیت‌ها می‌نگرد و مسائل به تصویر كشیده‌ی آن را می‌توان در هر سرزمین جنگ‌زده‌ی معین و موجودی یافت. شاید اگر فیلم درصدد بود تا بیش از آن چه كه هست فراسوی زمان و مكان رود، می‌بایست شخصیت‌های خود را نیز بی‌نام و نشانی خاص و به شكل هویت‌هایی عام بر می‌گزید.
در سرزمین هیچ‌كس‌، هر یك از جنگ‌جویان كه زخمی می‌شود، از گروه خویش می‌خواهد تا از شلیك كردن دست برداشته و آتش‌بس دهد، اما چنین صلح نیم‌بندی تداوم نمی‌یابد! زیرا از یك طرف‌، هیچ یك به دیگری اطمینان ندارد و از طرفی‌، دیگرانی از هر دو گروه هستند كه پای زنده‌گی و مرگ‌شان در میان است و هر یك هم‌چو گروگانی‌، مراعات صلح توسط دیگری را تضمین می‌كند!
هر یك از اشخاصی كه تازه به میدان جنگ پا می‌گذارد، تمامی كوشش خویش را مصروف می‌دارد تا كاری انجام داده و جلوی ادامه‌ی درگیری را بگیرد. سرباز حافظ صلحی كه بر این باور است‌، به آن‌جا نیامده است تا بنشیند و ببیند دو طرف یك‌دیگر را از بین می‌برند، به هر كوششی برای نجات جنگ‌زده‌گان دست می‌زند. از سرپیچی از دستور فرمانده گرفته تا كشیدن پای خبرنگاران به معركه‌. او علل چنان وضع اسف‌باری را كم‌كاری نیروهای حافظ صلح و بی‌تفاوتی فرمان‌دهان می‌بیند. بنا بر این تمامی كوشش خود را مصروف می‌دارد تا به جنگ پایان دهد. او در این راه تنها نیست‌. خبرنگاری كه با افشاسازی كم‌كاری‌های نیروهای سازمان ملل و هر كسی كه به نوعی با جنگ در آن سرزمین مرتبط است‌، تصور می‌كند می‌تواند تغییری اساسی در وضع فاجعه‌بار موجود پدید آورد، شخص دیگری‌ست كه به سرباز حافظ صلح می‌پیوندد. اما آنان پس از این كه وارد معركه شده و عملا درصدد پایان دادن به درگیری و خون‌ریزی بر می‌آیند، در می‌یابند كه موضوع بسیار پیچیده‌تر از آن‌چیزی‌ست كه در نگاه نخست به نظر می‌رسید. سرباز حافظ صلح می‌بیند كه حضورش‌، نه تنها كمكی به دو طرف درگیر نكرده است‌، بل‌كه موجب شده تا دو طرف از ترس این كه نجات زودتر یكی موجب نادیده گرفتن آسیب‌دیده‌گان طرف او شود، به درگیری بیش‌تر با یك‌دیگر پرداخته و در حقیقت با چنین كنش و واكنشی‌، وضعیت اسف‌بار یك‌دیگر را كنترل كرده و مانع از هر گونه تغییری در به‌بود وضع یك‌دیگر می‌گردند. خبرنگار نیز پس از مشاهده‌ی كینه و عداوت مستمر طرف‌های درگیر، هم‌چون سایران پی می‌برد كه‌، نه تنها در آن مورد كمكی از دست‌اش ساخته نیست‌، بل‌كه دو طرف در استمرار بر جنگ آن قدر پافشاری می‌ورزند كه حتا دیگران را نیز درگیر آن می‌سازند! پس او نیز به مانند كسانی كه مدت‌هاست با فضای درگیری در آن سرزمین خو كرده‌اند، كنار كشیده و به نظاره‌گری كم‌تفاوت بدل می‌شود، چنان‌كه به درخواستی برای فیلم‌برداری از سنگری پاسخ منفی داده و می‌گوید كه چه فرقی می‌كند: «سنگرها همه مثل هم‌اند». تمامی كسانی كه برای برقراری صلح و كمك به جنگ‌زده‌گان تلاش می‌كنند، ولی خویشتن را ناتوان در برقراری صلح یافته و تنها به یاری آسیب‌دیده‌گان بسنده می‌كنند، هم‌چو همان خنثاكننده‌ی مین در سرزمین هیچ‌كس هستند كه پیش از این كه خودش آسیب ببینند، تصور می‌كنند تنها می‌توانند یك اشتباه كنند تا بهایی گزاف بابت خطایشان بپردازند و وقتی كه خود مصدوم و قربانی كمك‌رسانی‌شان می‌شوند، درمی‌یابند كه آن‌ها اشتباه اول را هنگامی مرتكب شدند كه تصمیم به چنان گزینشی گرفتند.
در این گیر و دار، الاهه‌ی جنگ‌، پیامی برای قربانیان‌اش دارد كه به بهایی گزاف تنها به مخاطبان‌اش می‌فروشد: اگر جنگ‌جویان خود به ختم درگیری و برقراری صلح مصمم نشوند، هیچ‌كس نمی‌تواند درگیری و خون‌ریزی میان آنان را پایان بخشد. جنگ‌جویان از فصول مشترك بسیاری بهره‌مندند، همان طور كه تمایزاتی با یك‌دیگر دارند. هنگامی كه به خاطرات‌، دوستان یا هر فصل مشترك دیگری توجه می‌كنند، خود را به یك‌دیگر نزدیك‌تر احساس می‌كنند و متعاقب آن‌، اطمینان در پیش‌بینی رفتار طرف مقابل بیش‌تر شده و با چنان برداشتی از فضای جنگ دور می‌شوند. اما وقتی كه بر تفاوت‌ها و به خصوص ضربات وارده بر خود عطف كرده‌، بدون این كه بر آسیب‌های وارده از سوی خودشان به طرف مقابل توجه كنند، كینه‌ها افزوده شده و تأویل‌های چكیده از زخم‌های كهنه‌، شعله‌های بر افروخته را بلندتر می‌سازند. همواره اختلافاتی هست كه می‌تواند دلیلی بر درگیری‌ها تأویل شوند. و در بسیاری از موارد، دست‌آوردهای صلح و مدارا آن قدر عمیق هست كه طرف‌های رو در رو، با گذشت از خطاها و اشتباهات یك‌دیگر چشم بپوشند.
مبارزی كه در كنار دوست‌اش قرار دارد تا مانع از مرگ وی شده و به او كه مینی را در زیر خود كاشته یافته و در صورت برخاستن‌، مین منفجر می‌شود كمك كند، نه تنها نمی‌تواند به او یاری برساند، بل‌كه خودش و مبارزی از طرف مقابل را نیز بر جمع كشته‌گان می‌افزاید. چنین نماهایی براین نكته تأكید دارند كه جمله‌گی طرف‌های درگیر، در فاجعه‌ی پیش آمده برای خود و عزیزان‌شان سهیم‌اند و حتا با تصور كمك به یك‌دیگر، به شكلی تصاعدی وضعیت یك‌دیگر را وخیم‌تر و ناگوارتر می‌سازند. همه‌گی درمی‌یابند، به شخصی كه مینی در زیر بدن‌اش قرار دارد نمی‌توانند هیچ گونه كمكی كنند و او را باید از هم اینك مرده پنداشت‌. اگر چه مینی كه زیرش قرار دارد هنوز منفجر نشده است و از این رو زنده به نظر می‌رسد، و وقتی تصویر او دیده می‌شود كه «هیچ‌كس» در كنارش نیست و آن با سرزمینی كه در حال جنگ است عجین می‌شود، به این‌همانی شخص مذكور با سرزمین جنگ‌زده مبادرت و بر این نكته تأكید می‌ورزد، سرزمین جنگ‌زده است كه توسط دیگران رها شده و ناگزیر آن مرز و بوم را از هم اكنون باید مرده‌یی بی‌تحرك پنداشت كه ضامن مرگ‌اش كشیده شده‌، اگر چه هنوز زنده است‌! آیا وضعیتی از این بدتر هم می‌توان تصور كرد و فجایعی سنگین‌تر از آن را تحقق یافته دید؟ در این خصوص‌، سرزمین هیچ‌كس پاسخی شنیدنی دارد: «آدم بدبین می‌گه از این بدتر نمی‌شه‌، ولی انسان خوش‌بین می‌دونه كه می‌تونه از این هم بدتر بشه‌!»
نام انگلیسی این فیلم No Man&#۰۳۹;s Land است كه توسط مترجمان دیگری «منطقه‌ی بی‌طرف» ترجمه شده است.
كاوه احمدی علی‌آبادی
منبع : دو هفته نامه فروغ


همچنین مشاهده کنید