چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

بهتر است به دشمن هشدار دهید


بهتر است به دشمن هشدار دهید
هنوز تب تند قطعنامه و مقابله هسته‌ای آمریکا در برابر ایران فروکش نکرده که این‌بار تب تند دیگری پیشانی سیاستمداران آمریکایی را داغ می‌کند تا هذیانی دیگر بگویند. وقتی تب تند حقوق بشری و دموکراسی‌خواهی بوش و هوادارانش هر از چند گاهی بالا‌ می‌گیرد، گاه هم‌پیمانان او نیز به گوشه و حاشیه بر کلماتی که حاصل این دوران است، به دیده تردید می‌نگرند اما این دلیل نمی‌شود که مخاطبان کلمات مسموم یک بیمار، به هوای آنکه این نوع سخن‌پراکنی‌ها را در عرف دیپلماتیک غریبه‌ می‌دانند، بستر پایین آمدن این تب و فروکش کردن داغی بیش از حد آن را فراهم نسازند. وقتی که <دشمن> تب دارد و هذیان می‌گوید، تکلیف آنان که به مقابل نشسته و جنس این کلمات را می‌شناسند چیست؟
ماجرا از این قرار است که این روزها فاز مخالفت و چالش‌سازی آمریکا برای ایران از مسیر صدور قطعنامه‌های مکرر و پیچیده کردن پرونده هسته‌ای ایران و ایجاد تنگنا‌های اقتصادی به مسیر دیگری هدایت شده است تا کماکان قطار متهم‌سازی ایران بر همان ریل بهانه و بحران، سرعت گیرد و بتازد.هدف آمریکا مهیا‌سازی افکار عمومی در عرصه‌های بین‌المللی است تا اذهان را متوجه آن نوع از ایرانی سازد که نیازمند دخالت این کشور برای برون‌رفت از شرایط موجود است و طبیعی است در این گذرگاه هر آنچه که بتواند منویات آمریکا در منطقه را به مرحله اجرا نزدیک‌تر سازد به راحتی در دستورکار قرار می‌گیرد. بدین ترتیب برای این هدف، گذاردن نام بخشی از نیروهای نظامی ایران در فهرست سازمان‌های تروریستی به عنوان دستورکار بعدی مطرح می‌شود. در چنین شرایطی، ساز و کار دستگاه دیپلماسی و سکانداران عرصه سیاست خارجی ایران، به عنوان دارندگان نقش اصلی، هر آنچه که باشد، سایر اجزای حکومت نیز در جایگاه خود می‌توانند ایفاکننده نقش‌های فرعی باشند تا به عنوان بازو‌های قدرتمند در کنار بدنه اصلی اجرایی و تصمیم‌سازی، تشدید بحران در منطقه را سدی محکم و تقویت منافع ملی را اسبابی مسلم باشند.
در چنین شرایطی به طور طبیعی حمایت احزاب، رسانه‌ها و نهاد‌های مردمی که هیچ‌گونه شائبه تبلیغاتی و دولتی بودن از آن تلقی نشود بسیار اثرگذار‌تر و رساتر از هرگونه موضعگیری‌های رسمی و دولتی است که البته این به معنای نفی تدبیر و تدوین راهبردهای منطقی تصمیم‌سازان عرصه سیاست خارجی نیست. بدین ترتیب، درست زمانی که روزنامه‌های نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست، دستورکار جدید آمریکا برای توجه دادن افکار عمومی جهانی به سمت و سوی ایران مورد نظر خودشان را به مرحله اجرا درآورده‌اند، طبیعی است که نگاه همان افکار عمومی جهانی اینک متوجه رسانه‌ها و آژانس‌های خبری داخلی ایران می‌شود، و البته طبیعی‌تر آن است که در چنین اوضاعی، هر گونه تحرک داخلی با دقت افزون‌تری زیر ذره‌بین قرار خواهد گرفت.
با تعریف چنین وظیفه‌ای، حال در نظر بگیرید روزنامه نیویورک‌تایمز به صراحت از تحرک کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا برای قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست گروه‌های تروریستی خبر می‌دهد و همزمان واشنگتن‌پست ایران نیز پاسداران و نیرو‌های سپاهی ایران را متهم می‌کند، تکلیف بدنه اصلی دستگاه دیپلماسی ایران در متن و اجزای فرعی آن در حاشیه چه باید باشد؟ چه برنامه‌ای برای ایجاد یک وحدت تعریف‌شده در داخل به منظور مقابله با چنین تحرکات گسترده‌ای که جهان را مهیای هر گونه دخالت چه بسا نظامی در ایران می‌کند، وجود دارد؟ آیا اساسا باید وحدتی باشد یا همانند سابق، نیرو‌ها و گروه‌های داخلی کماکان باید برای هرگونه ائتلا‌ف و اتفاق و نقد و نظر، به چانه‌زنی و هشداردهی و شاخ و شانه کشیدن‌های سیاسی و حزبی خود ادامه دهند؟
بدان معنی که از یک سوی سخن نخست محافل بین‌المللی، برنامه و نقشه جدید آمریکا برای نشان دادن یک چهره تروریستی از بخش نظامی یک کشور مستقل باشد و از سوی دیگر سخن نخست محافل داخلی آن کشور، هشدار رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح به منتقدان داخلی تحت عنوان <همراهان دشمن> باشد. در تمام دنیا وقتی زنگ خطری برای یک کشور نواخته می‌شود، اتحاد داخلی ابزار نخست پاسخگویی به آن زنگ خطر است، ما را چه می‌شود که درست در همان زمان که می‌باید چشم بر نزاع‌های کوچک برای منافعی بزرگ‌تر بست و بزرگی پیشه کرد و خرده بر منتقدان داخلی نگرفت، سینه سپر می‌کنیم اما نه در برابر دشمن، که در برابر خودی؟ چگونه است که برای دفاع از کیان کشور در عرف و منطق دفاع، یارگیری و جذب نیرو حرف نخست را می‌زند اما مردان بزرگی که باید به روزهای دفاع‌شان از این مرز و بوم ببالیم اینک نیروهای داخلی و خودی را خود به آغوش دشمن سوق می‌دهند و چنین هشدار روا می‌دارند: <جناح‌های سیاسی که دست‌اندرکاران و کارگزاران انقلا‌ب و برخی وسایل ارتباط‌جمعی که ما آنها را <خودی> می‌دانیم، جریان سایه تشکیل داده‌اند که نه‌تنها با احمدی‌نژاد همراهی نمی‌کنند بلکه کارهایی می‌کنند که بعضا با دشمن همراهی می‌کنند.> ۱۱) کدام سایه؟ کدام همراهی؟نه سرلشکر، ناهمراهی و نقد احمدی‌نژاد، همراهی و همدلی با دشمن نیست. خیالتان راحت که تمام منتقدان احمدی‌نژاد، آنگاه که پای منافعی بزرگ‌تر از حد و قواره یک دولت- فرقی نمی‌کند دولت اصولگرا باشد یا غیراصولگرا- به میدان آید، دیگر به هیچ ائتلا‌ف شکننده‌ای رضا نمی‌دهند، پس شما نیز رضا ندهید که با دست خود، <خودی‌ها> را به سمت دشمن تقسیم کنید و دیده بر انکارشان در همراهی با دشمن بربندید و بر هشدارتان اصرار کنید. ‌
مسیح علی‌نژاد
پی‌نوشت:
۱- سخنان سرلشکر فیروزآبادی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید