جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

هجرت رسول خدا ( ص ) و سال دوم هجرت


هجرت رسول خدا ( ص ) و سال دوم هجرت
نفوذ اسلام در شهر یثرب فرج و گشایش بزرگی برای رسول خدا ( ص ) و مسلمان بود . پیغمبر خدا ( ص ) به مسلمان دستور داد هر یک از شما که تحمّل آزار اینان را ندارد به نزد برادران خود که در شهر یثرب هستند ، برود . مسلمانان به طور انفرادی و دسته دسته مهاجرت به یثرب را آغاز کردند .
در مکه خانه ای بود به نام دارالندوه که بزرگان شهر برای مشورت در کارهای مهم خویش ، در آنجا اجتماع می کردند . قانونشان هم این بود که افراد پایین تر از چهل سال حق ورود به دارالندوه را نداشتند . قریش بزرگان خود را خبر کرده تا برای تصمیم قطعی دربارهٔ محمد ( ص ) به شور و گفتگو بپردازند . برای مشورت در این کار چهل نفر از بزرگان در دارالندوه جمع شدند .
قرار شد که از هر تیره و قبیله ای از قبایل و تیره های عرب حتی از بنی هاشم یک مرد را انتخاب کنند و هر کدام شمشیری به دست گیرند و یک مرتبه بر محمد بتازند و همگی بر او شمشیر بزنند و در قتل او شرکت جویند . بدین ترتیب خون او در میان قبایل عرب پراکنده خواهد شد و بنی هاشم نیز که خود در قتل او شرکت داشته اند ، نمی توانند مطالبهٔ خونش را بکنند .
ده نفر یا به نقلی پانزده نفر که هر یک یا دو نفر آنها از قبیله ای بودند شمشیرها و خنجرها را آماده کرده و به منظور کشتن پیامبر اسلام شبانه به پشت خانهٔ رسول خدا ( ص ) آمدند .
از آن سو جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و توطئهٔ مشرکین را به اطلاع آن حضرت رسانید . رسول خدا ( ص ) که به گفتهٔ جمعی از مورخین خود را برای مهاجرت به یثرب از پیش آماده کرده و مقدمات کار را فراهم نموده بود تصمیم گرفت همان شب از مکه خارج شود ، اما این کار خطرهایی را هم در پیش داشت که مقابلهٔ با آن ها نیز پیش بینی شده بود .
رسول خدا ( ص ) باید مردی را به جای خود در بستر بخواباند تا مشرکین نفهمند او در بستر مخصوص خود نیست و کار به تعویق بیفتد . پیغمبر به فرمان خدا ، علی ( ع ) را برای این کار انتخاب کرد و راستی هم کسی جز علی ( ع ) نمی توانست این مأموریت خطیر را انجام دهد . وقتی رسول خدا ( ص ) جریان را به علی ( ع ) گزارش داد و به او فرمود :
« تو امشب باید در بستر من بخوابی تا من از شهر مکه خارج شوم . »
تنها سؤالی که علی ( ع ) از رسول خدا ( ص ) کرد این بود که پرسید :
« اگر من این کار را بکنم جان شما سالم می ماند ؟ »
رسول خدا ( ص ) فرمود : « آری . »
علی ( ع ) سخنی دیگر نگفت و لبخندی زد .
شبی که از مکه خارج شد به جای آنکه راه معمولی یثرب را در پیش گیرد و اساساً به سمت شمال غربی مکه و ناحیهٔ یثرب برود ، راه جنوب غربی را در پیش گرفت و خود را به غار معروف به « غار ثور » رسانید و سه روز در آن غار ماند ، آن گاه به سوی مدینه حرکت کرد . در این میان ابوبکر نیز از ماجرا مطلّع شد و خود را به پیغمبر رساند و با آن حضرت وارد غار شد .
خدای تعالی برای گم شدن ردّ پای رسول خدا ( ص ) عنکبوتی را مأمور کرده بود تا بر در غار تار بتند ، و کبکهایی را فرستاد تا آنجا تخم بگذارند و به هر ترتیبی بود وقتی مشرکین به در غار رسیدند ، ابوکرز ، که در شناختن رد پای افراد مهارتی بسزا داشت ، نگاه کرد دید رد پاها قطع شده از این رو هما جا ایستاد و گفت :
« محمد و رفیقش از اینجا نگذشته و داخل این غار هم نشده اند ، زیرا اگر به درون آن رفته بودند این تارها پاره می شد و این تخم کبکها می شکست . »
یأس مشرکین از یافتن محمد ( ص ) سبب شد که راه ها أمن شود و پیغمبر خدا طبق طرح قبلی بتواند از غار بیرون آمده و به سوی مدینه حرکت کند .
سه روز از ورود رسول خدا ( ص ) به قباء گذشته بود که علی ( ع ) نیز از مکه آمد و بدان حضرت ملحق شد . پیغمبر ( ص ) روز دوشنبه وارد قباء شد و روز جمعه از آنجا به سوی مدینه حرکت کرد . علی ( ع ) دراین چند روزه طبق دستور رسول خدا ( ص ) امانتهای مردم را که نزد آن حضرت گذارده بودند به صاحبانشان بازگرداند و « فواطم » یعنی فاطمه دختر رسول خدا ( ص ) و فاطمهٔ بنت اسد مادر آن بزرگوار و فاطمه دختر زیبر را برداشته و به سوی مدینه حرکت کرد . (۱)
● ورود به مدینه
هنگامی که رسول خدا ( ص ) از قباء حرکت کرد رؤسای قبایلی که خانه هاشان سر راه آن حضرت بود همگی از خانه های خود بیرون آمده و چون پیغمبر اکرم به محلهٔ آنان وارد می شد تقاضا می کردند که در محلهٔ آنان فرود آید و منزل کند , ولی رسول خدا ( ص ) در پاسخ همه فرمود :
« جلوی شتر را باز کنید و او را رها کنید به حال خود بگذارید که او مأمور است . »
یعنی هر کجا او فرود آمد و زانو زد من همانجا فرود خواهم آمد . چون شتر به محلهٔ بنی مالک بن نجار و همان جایی که اکنون مسجد النبی قرار دارد رسید ، زانو زد و خوابید .
از جمله کارهایی که در سال اول هجرت در مدینه انجام شد ازدواج رسول خدا ( ص ) با عایشه دختر ابوبکر بود .(۱)
▪ جهاد
مورّخین غزوات رسول خدا ( ص ) را بیست و شش یا بیست و هفت غزوه ذکر کره اند که در نُه غزوه از آنها خود آن حضرت جنگ کرده ، و سرایا را سی و هفت و یا چهل سریه نقل کرده اند . منظور از غزوات سفرهایی است که رسول خدا ( ص ) خود به همراه سپاهیان از مدینه بیرون می رفت و سرایا آنهایی است که آن حضرت گروهی از مسلمانان اعم از مهاجر یا انصار را به سویی اعزام می کرد و خود در مدینه می ماند . (۱)
● سال دوم هجرت
از حوادث سال دوم هجرت ازدواج میمون امیرالمؤمین علی (ع) با فاطمه دختر رسول خدا (ص) بود که به امر پروردگار صورت گرفت . رسول خدا ( ص ) به کمک یکی از زنان وسایل ازدواج و زفاف زهرا (س) را فراهم کرد و پس از جنگ بدر مراسم زفاف و عروسی انجام شد .(۱)
▪ جنگ بدر
رسول خدا ( ص ) در ماه جمادی الاول با گروهی از مهاجرین از مدینه به جایی به نام عشیره رفت ، ولی با کاروان قریش برخورد نکرده و پس از چند روز که در آنجا ماندند به مدینه بازگشت . در آن وقت کاروان به سوی شام می رفت . در هنگام مراجعت کاروان نیز پیغمبر اسلام دو نفر از مهاجرین به نام سعید بن زید و طلحه را برای کسب اطلاع از آنها فرستاد و به دنبال آن نیز خود آن حضرت آ‎مادهٔ حرکت شد .
ابوسفیان شنید محمد ( ص ) به منظور حملهٔ به کاروان از مدینه خارج شده است . بی درنگ ضمضم بن عمرو غفاری را مأمور ساخت تا بسرعت خود را به مکه برساند و به قریش اطلاع دهد که کاروان و اموالشان در خطر حملهٔ محمد و یارانش قرار گرفته و برای محافظت کاروان از مکه کوچ کنند .
ابوجهل که این خبر را شنید بی تابانه این طرف و آن طرف می رفت و مردم را برای حرکت به سوی کاروان تحریک می نمود . بدین ترتیب بزرگان قریش مانند امیه بن خلف ، ابوجهل عتبه ، شیبه و دیگران با ساز و برگ جنگ از مکه خارج شدند و هنگامی که در خارج شهر ، سان دیدند سپاهی عظیم و مسلّح که حدود هزار نفر می شدند حرکت کرده بود و همراه خود هفتصد شتر و دویست یا چهارصد اسب داشتند و همگی زره و اسلحه بر تن داشتند .
ابوسفیان وقتی به حدود بدر رسید و دانست مسلمانان در آن نزدیکیها هستند راه را کج کرده و نگذاشت کاروانیان به بدر نزدیک شوند و بسرعت آنها را از منطقه دور کرد و سرانجام توانست کاروانیان را از مناطق خطر بگذراند .
ابوسفیان برای لشکر قریش پیغام فرستاد که خروج شما برای محافظت کاروان بوده و اکنون کاروان از خطر گذشت و دیگر نیازی به آمدن شما نیست ، اما غرور و نخوت برخی چون ابوجهل که مغرور تجهیزات و کثرت لشکریان خود شده بودند مانع از بازگشت آنان شد و گفتند : ما باید تا «بدر » پیش برویم و چند روز در آنجا به عیش و نوش و رقص و پایکوبی بپردازیم و ابهّت و عظمت خود را به رخ عرب و مردم یثرب بکشیم ، تا برای همیشه رعب و ترس از ما در دلشان جای گیر شود و فکر جنگ و کارزار با ما را از سر دور سازند .
لشکر مسلمانان همچنان تا نزدیک بدر و چاه های آبی که در آنجا بود پیش رفت و در آن نزدیکی توقف نمود .
لشکر قریش برای اطلاع بیشتر از وضع مسلمانان عمیربن وهب جمحی را مأمور کردند به مسلمانان نزدیک شود و از وضع لشکر و نفرات و تجهیزات آنها اطلاعاتی به دست آورده به آنها گزارش دهد . عمیربن وهب بر اسب خود سوار شده یکی دوبار اطراف مسلمانان گردش کرد و به نزد قریش بازگشته و گفت : نفرات آنها سیصد نفر چیزی کمتر یا بیشتر است ، کمینی هم پشت سر ندارند ، اما ای گروه قریش این مردمی را که من مشاهده کردم شترانشان مرگ بر خود بار کرده و شتران آنها حامل مرگ نابوده کننده ای هستند .
افرادی را دیدم که پناهگاهی جز شمشیر ندارند و به خدا سوگند آن طور که من دیدم این گروه مردمی هستند که کشته نشوند تا حداقل به عدد نفرات خود از شما بکشند ، و بدین ترتیب من نمی دانم مصلحت در جنگ باشد یا نه شما خود دانید این شما و این میدان جنگ !
سخنان عمیربن وهب تزلزلی در قریش انداخت . از این رو جمعی از بزرگان قریش برخاسته به نزد عتبه بن ربیعه که ریاست لشکر را بر عهده داشت آمدند و به او پیشنهاد کردند مردم را به مکه بازگرداند . عتبه رأی آنها را پسندید و خونبهای عمروبن حضرمی را نیز به عهده گرفت ، اما چون آتش افروز این صحنه بیشتر ابوجهل بود ، آنها را پیش ابوجهل فرستاد تا او را نیز متقاعد سازند ، اما باز هم غرور و نخوت کار خود را کرد و ابوجهل متقاعد نشده پافشاری به جنگ داشت . (۱)
▪ حملهٔ عمومی و شکست قریش
پیغمبر با سخنانی آتشین و خواندن آیات جهاد چنان مسلمانان را به جوش آورد .
بدین ترتیب حملات سختی از مسلمانان به صورت فردی و دسته جمعی شروع شد و طولی نکشید که در اثر استقامت و شهامت سربازان اسلام آثار پیروزی مسلمانان و شکست مشرکین نمودار گردید و دنبالهٔ لشکر قریش رو به مکه شروع به فرار و عقب نشینی کرد و سران قریش یکی پس از دیگری به ضرب شمشیر مسلمانان از پای درمی آمدند .
بر طبق گفتهٔ مشهور در این جنگ هفتاد نفر از مشرکان کشته شدند و هفتاد نفر نیز اسیر گشتند و از مسلمانان نیز چهارده نفر به شهادت رسیدند ، که شش نفر آنها از مهاجر و هشت نفر از انصار بودند .
شکست قریش در جنگ بدر و کشته شدن و اسارت آن گروه زیاد از بزرگان ایشان ، آنها را در اندوه زیادی فرو برد و شهر مکه عزای عمومی گرفت و کمتر خانواده ای بود که یک یا چند نفرشان به دست مجاهدان اسلام به قتل نرسیده یا به اسارت آنها نرفته باشد ، اما پس از چند روز تصمیم گرفتند از گریه و نوحه بر کشتگان خودداری کنند .
قریش کم کم به فکر انتقام از کشتگان خویش افتادند .
حفصه دختر عمربن خطاب بود که رسول خدا ( ص ) در ماه شعبان سال دوم هجرت او را به عقد خویش درآورد و سبب آن نیز این شد که هفت ماه پیش از این ازدواج حفصه شوهر خود خنیس بن حذاقه را در مدینه از دست داد و خنیس از دنیا رفت .(۱)
پی نوشت :
(۱) به نقل از کتاب خلاصه زندگانی حضرت محمد(ص)
تالیف:سید هاشم رسولی محلاتی
تلخیص:محمدرضا جوادی
منبع : به سوی نور


همچنین مشاهده کنید