جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

حجاب، ارزش یا روش؟


حجاب، ارزش یا روش؟
کسانی کوشیده اند از طریق فاصله انداختن میان ارزشها با روش تحقق عینی آنها، میان حجاب با عفاف، تفکیک نموده و حجاب را غیر ضروری می خوانند و حفظ عفت را بدون حجاب نیز ممکن می دانند. اینک ما این تلاش را ارزیابی می کنیم:
تحلیل واژه:
۱) معنای لغوی:
عفاف با فتح حرف اول، از ریشه "عفت" است و راغب اصفهانی در مفردات(۱) خود، عفت را معنی می کند:
«العفهٔ حصول حالهٍٔ للنفس تمتنع بها عن غلبهٔ الشهوهٔ».
(عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیلهٔ آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود).
طریحی نیز در مجمع البحرین(۲) می آورد:
«عَفَّ عن الشیِء ای امتنع عنه فهو عفیفٌ».
(عفاف از چیزی ورزید یعنی از آن امتناع ورزید پس او عفیف است).
و ابن منظور در لسان العرب(۳) می نویسد:
«اللفهٔ: الکف عما لا یحل و لایجمل».
(عفت: خویشتن داری از آنچه حلال و زیبا نیست).
شرتونی لبنانی نیز در اقرب الموارد(۴) می نویسد:
«عَفٍّ الرجل: کَفَّ عما لا یحل و لا یجمل قولاً او فعلأ وامتنع».
(عفاف ورزید یعنی در گفتار و کردار از آنچه حلال نیست دوری جست و خویشتن داری نمود).
پایه عفاف، خویشتن داری است و ردپایی از جنسیت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنی لغوی عفاف، وجود ندارد.
۲) معنای عرفی:
در ادب پارسی، "عفاف" از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است.
در لغت نامهٔ دهخدا(۵) چنین آمده است:
«عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری».
دکتر معین در فرهنگ فارسی معین(۶) آورده است:
«عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاکدامنی، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ می کنند.»
بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنی "پاکدامنی" به کار می رود.
۳) معنای اصلاحی:
در تفکر اسلامی، عفاف، واژه ای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونه ای منش است همراه با کُنِش رفتاری و گفتاری.
عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ریشهٔ عفاف، استفاده شده است:
۱) سورهٔ بقره - ۲۷۳:
«یحسبهم الجاهل اغنیاًء من التعفف»؛
(نا آگاه گمان می برد که اینان توانگرند زیرا عفاف می ورزند). در این آیه، کنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتن داری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن.
۲) سورهٔ نسأ - ۶:
دربارهٔ شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش می کند که از دست یازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتن داری را عفاف را خوانده است.
۳) سورهٔ نور - ۳۲:
«ولیتعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی انعمهم الله من فضله»؛ (و کسانی که اسباب زناشویی نمی یابند، پاکدامنی ورزند تا آنکه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتن داری (استعفاف) را به رام کردن قوهٔ جنسی اطلاق فرموده است.
۴) سورهٔ نور - ۶۰:
«و القواعد من النسأ اللا تی لا یرجون نکاحأ فلیس علیهن جناحُ ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینهٍٔ و ان یستعففنَ خیرٌ لهن والله سمیعٌ علیمٌ.»؛ (و زنان یائسه ای که امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که جامه ها (چادرها)یشان را فروگذارند به شرط آنکه زینت نمایی نکنند و اگر پاکدامنی بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای داناست)».(۷)
در زبان پارسی، از خویشتن داری در امور جنسی و شره نبودن، به پاکدامنی تعبیر می کنند که بخشی از گسترهٔ معنایی "عفاف" است زیرا عفاف، مطلق خویشتن داری را گویند همان گونه که در آیات یاد شده، از خویشتن داری در امور اقتصادی و مالی نیز با کلمهٔ استعفاف و تعفف، یاد شده است.
اینک آیا می توان گفت: عفاف، صرفاً همان حالت درونی و نفسانی است و به بروز خارجی و اجتماعی آن حالت نفسانی، ربطی ندارد؟! از منظر قرآن، چنین نیست بلکه به دلیل اهمیت نحوهٔ بروز عفاف، این واژه، به «ظهور خویشتن داری» نظر دارد. در آیهٔ نخست، حالت رفتاری مسلمان فقیر را به نمایش می گذارد که چگونه خود را بی نیاز جلوه می دادند، با رفتاری عفیفانه و بزرگ منشانه.
در آیهٔ دوم، دست یازی به اموال یتیمان را غیر عفیفانه، معرفی می کند. در سومین آیه، خویشتن داری و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسی را استعفاف می داند و آیهٔ چهارم، زنان سالخورده را سفارش می کند که عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراین عفاف از منظر تفکر اسلامی، هم رویهٔ درونی دارد که حالتی نفسانی جهت کنترل و جهت دهی به شهوت (کشش و اشتیاق) است و هم رویه ای بیرونی که نشانه هایش در رفتار و گفتار هویدا می شود تا حالت درون را به نمایش گذارد. در روایات اسلامی نیز "عفاف" به معنی "خویشتن داری" است که در کردار و گفتار آشکار باشد.
مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار(۸)آورده است:
«و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفهٔ الفرج و البطن و کفها عن مشتهیاتهما المحرمه».
(در روایات، عفاف، بیشتر به معنی خویشتن داری نسبت به شکم و شهوت به کار می رود، و بازداشتن ایندو از فزون خواهی حرام).
علی(ع) می فرمایند:
«العفاف زهادهٔ»(۹)؛ (عفاف زهد ورزی و خویشتن داری است).
و «العفهٔ تضعف الشهوهٔ»(۱۰)؛ (خویشتن داری شهوت را ناتوان می سازد).
رابطهٔ "عفت" با "شهوت": در روایات و آیات، میان «شهوت پرستی» و «عفت»، تقابل جد ی برقرار شده و به دینداران، آموزش داده می شود که شهوت پرستان، عفیف نیستند ولی به نظر می رسد که معمولاً تنها بخشی از گسترهٔ معنایی شهوت پرستی، مورد نظر برخی دینداران واقع شده است.
معنای لغوی "شهوت": راغب در مفردات(۱۱) می نویسد:
«اصل الشهوه نزوعُ النفس الی ما تریده و ذلک فی الدنیا ضربان، صادقهٔ و کاذبهٔ. فالصادقهٔ ما یختل البدن من دونه کشهوهٔ الطعام عند الجوع و الکاذبهٔ ما لا یختل من دونه». (اصل شهوت، که کشش و اشتیاق نفس است به آنچه اراده کند، در دنیا بر دو گونه است: حقیقی و غیرحقیقی؛ اشتیاق حقیقی آنست که بدن بدون تأمین آن آسیب می بیند؛ همانند اشتیاق به غذا هنگام گرسنگی. و اشتیاق به کاذب آنست که بدن بدون تأمین آن آسیب نمی بیند).
طریحی در مجمع البحرین(۱۲) می آورد:
«الشهوات بالتحریک جمع شهوهٔ، و هی اشتیاق النفس الی شییء».
(شهوات جمع شهوت، به معنی اشتیاق نفس به چیزی است).
دهخدا در لغت نامه(۱۳) می نویسد:
«شهوت: آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»
و فرید وجدی(۱۴) در دائرهٔ المعارف تعریف می کند:
«الشهوه حرکهٔ النفس طلباً للملائم»؛ (شهوت حرکت نفس است در جستجوی آنچه موافق و سازگار است).
این معنی، جنبهٔ عملی «شهوت» را نیز دربردارد در نتیجه، شهوت، معنایی عام دارد.
در اصطلاح قرآن(۱۵) نیز شهوت به معنی عام به کار می رود:
«زین للناس حب الشهوات من النسأ و البنین و القناطیر المقنطرهٔ من الذ هب و الفضهٔ و الخیل المسومهٔ و الانعام و الحرث ذلک متاعٌ الحیوهٔ الدنیا...»؛
(عشق به خواستینها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعم از زر و سیم و اسبان نشاندار و چارپایان و کشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اینها بهرهٔ زندگانی دنیاست).
معنای اصطلاحی شهوت: غالباً به خواهش و اشتیاق جنسی انسان، شهوت گفته می شود و شهوترانی را در بخش کوچکی از گسترهٔ امیال نفس به کار می برند حال آنکه در تحلیل قرآن و روایات، «شهوت به معنی عام» در برابر «عفت به معنی عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش برای برآوردن آن میل، در برابر خویشتن داری در طاعت خواهشهای نفسانی است. انسان شهوت پرست از کردار و گفتارش پیداست. از کوزه، همان برون تراود که در اوست. انسان عفیف و با اصالت نیز از سخن و کنش او هویدا است. عفاف، تنها پاکدامنی جنسی نیست. شهید مطهری در "تعلیم و تربیت در اسلام" می گویند:
«عفاف یعنی آن حالت نفسانی یعنی رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل و ایمان. عفاف و پاکدامنی یعنی تحت تأثیر قوهٔ شهوانی نبودن، شره نداشتن. یعنی جزو آن افرادی که تا در مقابل یک شهوتی قرار می گیرند بی اختیار می شوند، و محکوم این غریزهٔ خود هستند، نبودن. این معنی عفاف است.»
● ویژگی های مفهوم عفاف:
عفاف و خویشتن داری، در برابر فزون خواهی شهوانی و کشش نفسانی، چه ویژگی هائی دارد:
۱) خصلتی انسانی است.
۲) حالتی درونی است.
۳) نشانه های بیرونی دارد.
۴) در رفتار و گفتار بروز می کند.
۵) با رفتار و نشانه های متناقض، سازگار نیست.
۶) نه از موضع ناتوانی بل از بلندای عزت و اقتدار، صورت می بندد.
عفاف، خویشتن داری با علائم و نشانه های رفتاری و گفتاری است و وجود آن بستگی به وجود نشانه های آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعایت نشانه های آن ممکن نیست. عفت نمی تواند یک امر صرفاً درونی باشد و هیچ علامت بیرونی نداشته باشد. بخشی از تفاوت در نشانه های خویشتن داری زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه می گیرد و یکی از نشانه های عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعایت پوشش، قابل تصور نیست. نمی توان به زن یا مردی، «عفیف» گفت در حالی که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می شود گرچه تفاوت رفتارهای انسانی و حیوانی، ریشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرایشها و منش ها دارد. در اسلام از نشانه های برجستهٔ «عفاف» می توان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود.(۱۶)
شهید مطهری در مسئله حجاب می نویسد:
«وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمی کنند متعرض آنها شوند.»(۱۷)
ایشان در ذیل آیهٔ ۶۱ سورهٔ نور چنین می نویسد:
«از جملهٔ «ان یستعففن خیرٌ لهن» می توان یک قانون کلی را استنباط کرد و آن اینست که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات کند پسندیده تر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت دربارهٔ وجه وکفین و غیره داده شده است، این اصل کلی اخلاقی را نباید از یاد برد.»(۱۸)
نشانه بودن «حجاب» برای «عفاف» گریزناپذیر است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفت و حیا، خصلتی انسانی است که تاریخ بر نمی تابد و مورد پذیرش تمامی انسانها بود، و هست. و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه کرده اند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأکید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یکی از فلسفه های اصلی پوشش آدمی بوده است»(۱۹)
در خصوص اندازهٔ وابستگی پوشش با حجاب، استاد مطهری می نویسند:
«حیا و عفاف از ویژگیهای درونی انسان است و حجاب به شکل و قالب و نوع و چگونگی پوشش بر می گردد. تفاوت باطن و ظاهر یا روح و جسد و یا گوهر و صدف را می توان به عنوان تمثیل در این زمینه به کار برد. به گمان ما اینها دو حقیقت هستند و میزان وابستگی این دو نیاز به تأمل دارد»(۲۰)
استاد حجاب و پوشش را نشانهٔ عفاف می داند:
۱) ایشان در تحلیل آیهٔ ۵۹ سورهٔ احزاب، خداوند به پیامبر دستور می دهد که به همسران و دختران و زنان مؤ من فرمان دهید جلباب (پارچه ای که تمام بدن را بپوشاند) به خود گیرند، می نویسند:
«بنابراین در این فراز قاعده ای کلی بیان شده که زن مسلمان چنان رفت و آمد کند که علائم وقار و عفاف از او هویدا باشد.»(۲۱)
۲) و نیز: «حجاب و پوشش تنها یک تکلیف است و نشانهٔ یک خصلت انسانی یعنی عفاف»(۲۲)
۳) و: «حجاب و پوشش نشانگر عفت است»(۲۳)
۴) و نیز: «قرآن عفت دختران شعیب را در حال چوپانی و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو می کند. عفت مریم را در معبدی که همگان چه زن و چه مرد به پرستش می آیند، می ستاید».(۲۴) آیا عفت دختران شعیب و عفت مریم(س) همان رعایت خویشتن داری و دارابودن نشانه های آن در کردار و گفتارنیست؟
۵) و: «متانت در سلوک ظاهری و در انتخاب پوشش از عفاف درونی خبر می دهد.»(۲۵)
اگر وابستگی حجاب با عفاف قطعی نشود نمی توان در استدلال برای حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعیت» سخن گفت.
● تفکیک "عفاف" از "حجاب"!
گفتیم که پوشش، ارتباط بنیادی با عفاف داشته و نمی شود کسی طرفدار حیا و عفاف باشد ولی با اصل پوشش مخالف باشد. پوشش اسلامی کاملترین گونهٔ رعایت عفاف است. اگر بین حجاب و عفاف، جدایی اندازیم دو مشکل عمده رخ می نماید:(۲۶)
۱) جدایی بین عفاف و حجاب تا کجا می تواند پذیرفتنی باشد؟ ملاک و معیار تبیین این جدایی و اندازه و شکل رعایت پوشش برای حفظ عفاف چه چیزی خواهد بود؟ و نیز می پذیریم که ممکن است افرادی عفیف و پارسا باشند اما حجاب را به گونه ای که مورد توصیهٔ شارع است دارا نباشد ولی به این امر هم باید توجه کرد که این جدایی تا کجا می تواند ادامه یابد؟»(۲۷)
۲) با پذیرفتن جدایی عفاف از حجاب تنها دلیل لزوم حجاب بر زنان هرزگی و هوسبازی مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفیف و پاک هستند، آیا مردان نیز چنین اند، و هوسبازی نمی کنند و از هرزگی دست برمی دارند.»(۲۸)
قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسی مردان، برای زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاری می کند و با همه جانبه نگری و نگاهی متعالی به زن و مرد، خویشتن داری را برای هردو توصیه می کند حجاب از مسلمات احکام اسلام است و با توجه به آیات و روایات، جدایی حجاب و عفاف، قابل تصور نیست.
● خودنمائی و تحریک مردان (تبرج)
آیا حضور زنانهٔ زن در جمع مردان با تشدید دیدگاه جنسیت مدار و تأکید بر تفاوت جنسی از طریق آرایش و زینت نمایی می تواند باعث نگاه انسانی به زن باشد؟ آیا تمایل و گرایش به زیبا نمایی در جمع مردان و بی میلی در زیبا نمایی در کانون گرم خانواده، می تواندنشانهٔ عفت باشد؟! این دیدگاه که بدون حجاب و با آرایش و جلوه گری می توان حضوری انسانی (و نه جنسی) در جامعه داشت و عفیف بود، به شوخی بیشتر شبیه است تا سخنی قابل دفاع.
امکان ندارد کسی با تمام توان، دیدهٔ دیگران را به زنانگی و صفات جنسی اش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد که به ظاهر من ننگرید و به درون من بنگرید که انسانی عفیف و خویشتن دار هستم!! خود او نیز اگر در وجدان خود لختی بیاندیشد، خود را عفیف نخواهد دانست زیرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانه های متفاوت دارند. نمی توان نشانهٔ باطل بر پیشانی حق زد و یا حق را در باطل جست.
● فریبکاری مردانه، بردگی زنانه
روزگاری نه چندان دور، زن را به جرم زن بودن در خانه حبس می کردند و شاید سخت گیری آنچنانی در گذشته، سهل انگاری این چنین در روزگار جدید را فرا روی بشر قرار داده و زنان را در انظار عمومی به حراج گذارده است. در گذشته، جسم زن، دربند خشونت طلبی مرد بود و این بار، روح زن در اسارت فریبکاری او است، مردان تمامت خواهی که آزمندی و شهوت پرستی آنان غرب را فراگرفت و شرق را تهدید می کند امروز اگر هم جسم زن، در حبس نباشد اما در آغوش هوس بازی مردان تبه کار و آزمند اسیر است و روح و فکر زن، زندانی زندانهای بزرگتر برای التذاذ مردان فاسد.
چه طرفه حدیثی که اسارتی این چنین را «آزادی زن» بنامیم. فمینسیم، تهمتی است بر تارک رنج کشیدهٔ زن غربی که زنان شرقی را نیز به خود فرا می خواند. چه زمانی مرد حاضر می شود از همهٔ مزایای جنسی خود در طول تاریخ دست بردارد؟ مگر همین مرد مدرن نبود که نیروی کار مردان را برای فن آوری و صنعت پیشرفته اش کافی نمی دید و با فریب کاری و نیرنگ نیروی کار زنان و مصرف بی اندازهٔ استعدادهای زنانهٔ آنان دست یافت.
«امروزه که مردان موفق شده اند با نامهای فریبندهٔ آزادی و تساوی و غیره این حائل را بردارند، زن را در خدمت کثیف ترین مقاصد خویش گرفته اند. بردگی زن امروز بیشتر به چشم می خورد(۲۹).»
● بنیانهای فلسفی "عفاف"
۱) نگاهی انسانی به انسان:
انسان، موجودی آزاد و انتخاب گر است و قادر است با نیت و اراده به اعمالی دست می زند که انگیزه آنها حس عشق و پرستش، خداخواهی و خداجویی فطری و حس اخلاقی و دگرخواهی می باشد. این موجود آزاد، تحت تأثیر نیروهای درونی و برونی قرار دارد که در تصمیم گیریهای وی، نقش اساسی و حیاتی بازی می کند. در او، قوهٔ عاقله، قوه شهوانی و قوهٔ غضبیه نهاده شده است که با روشی هوشمندانه با میانه روی و اعتدال می تواند از همهٔ نعمتهای خدایی و استعدادهای انسانی نهفته در خود استفادهٔ بهینه کند. انسان می تواند تعالی پیدا کند و خردگرای فرهیخته شود یا سقوط کند و به لذت گرای نابخرد، تبدیل گردد و یا در نهایت به حیوانی خشونت طلب، تغییر هویت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهی متعالی است و از منظر خردگرایی شرافت مندانه و خداجویی عزت مدارانه، انسان را می نگرد و می خواهد که نگاه من به تو، تحت تأثیر مؤ لفه های دیگری، غیر از برابری انسانی و تقوا، قرار نگیرد. هرگز نباید به دیگری (انسان دیگر) از زاویهٔ جنسیت، ملیت و رنگ و... نگریست. اسلام هر نوع ابزاری که اغلب در خدمت منافع دیدگاه لذت گرایانه افراطی یا خشونت طلبانه یا برتری نژادی قرار گیرد به چالش فرامی خواند و آن را غیر انسانی می داند. عفاف، هوشمندانه ترین حالت کنترل نفس و اعمال قدرت در حوزهٔ شخصیت خویش است که تلاش در برجسته و شفاف کردن انسانیت انسان دارد و از جلوه گری و عشوه گری جنسیت مدار جلوگیری می نماید.
۲) کمال گرایی انسان:
خصلت انسانی "خویشتن داری"، باید حفاظت شود و اساسی ترین فلسفهٔ معنوی "پوشش" در میان اقوام، ملل، تمدنها و ادیان، حفظ همین خصلت انسانی حیا و عفت است. اسلام، طرفدار این ویژگی انسانی است و زن و مرد را به رعایت آن برای رسیدن به کمال و فضیلت فرامی خواند، در کانون خانواده نیز زن و شوهر را توصیه به رفتاری انسانی می کند و کُنِش جنسی میان زن و شوهر و لذت گرایی مشروع و قانونمند را نیز در همین راستا توصیه می کند. اسلام، از نگاه های غیرانسانی، جلوگیری کرده و به زن و مرد مؤ من سفارش می کند که چشم چرانی نکنند و نگاهی عفیفانه داشته باشند:
«قل للمؤ منین یغضوا من ابصارهم»(۳۰)؛ (به مردان بگو دیدگان (از نظر بازی) فروگذارند)
«و قل للمؤ منات یغضضن من ابصار هن»(۳۱)؛ (به زنان مؤ من (هم) بگو دیدگانشان را فرو گذارند).
● آثار "عفاف"
«خویشتن داری»، توانایی برجستهٔ روحی به انسان می دهد تا وی در برابر هجوم سرکش هوی و هوس پایداری کند و در فراز و فرود زندگی، به کمال رسد. انسانی که اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمهٔ همهٔ مهربانی ها، لطافت ها، عاطفه ها، عشق ها، زیبائی ها و هنرمندی ها و ابداع ها ایمان دارد و چنین ایمانی، چونان بنیان مرصوص است(۳۲) که هیچ تندبادی، از آزمندی، فزون خواهی و خشونت طلبی نمی تواند وی را آشفته سازد. وی را وقار و عزت و بلندای کوه ماند که دلی شفاف، و پاک دارد چونان پاکی آب زلال در چشمه های رسته از دل کوهساران.
این آرامش درونی و برونی، به خویشتن داری انسانی می انجامد. برخی دیگر از برکات عفاف عبارتند از:
۱) آرامش روحی فرد و جامعه (بهداشت روانی): با عفاف و خویشتن داری می توان از هرز رفتن استعدادها، توان ها و امکانات جلوگیری نمود و به بالندگی هنجارها و ارزشها یاری نمود:
«از نظر اسلام محدودیت کامیابی جنسی به محیط خانوادگی و همسران مشروع از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک می کند»(۳۳)
پایبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن می زند:
«فلسفهٔ پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگی اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار می رود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود. و درنتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود. »(۳۴)
۲) پایداری نظام "خانواده": رعایت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسیب ناپذیر نگه می دارد. آیا آنان که با فریب کاری، شعار آزادی زن را سر دادند و حجاب را از عفت، تفکیک کردند، توانستند با ولنگاری زنان در غرب و تشویق مردان هوس باز، نظام خانواده را حفظ کنند؟
۳) اصلاح زن "شییء شده": امام خمینی، در توضیح نگرش غربی به زن را نگرش به یک کالا، تعبیر زیبائی دارند: «در خصوص زنان، اسلام هیچگاه مخالف آزادی آنها نبوده است. به عکس، اسلام با مفهوم "زن شیی شده" و به عنوان شیی، مخالفت کرده است و شرافت و حیثیت وی را به وی باز گردانده است. » (۳۵)
۴) عفاف، منشأِ فرهنگ و ادبیات: همه زیبایی و شکوه تمدن و فرهنگ انسان را در یک کلمه می توان خلاصه کرد و آن عشق است. استواری عشق به اسطوره های کمتر دست یافتنی است. زبان عاشقان، زبان شعر است که چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشینی که تن نمی شناسد و سر بر باد می دهد ولی مهربان و ترحم برانگیز است و حتی دل معشوق سنگ دل را می سوزاند و به تحسین وامیدارد. این بلندای شکوهمند فرهنگ و ادب شرقی، عرفانی و ایرانی، دست مایهٔ یک نسل سرفراز اصیل، خویشتن دار و متمدن است که از منظر عفاف به یکدیگر می نگریستند. زن در حشمت و جلال می زیسته است و مرد همواره در پی این حشمت و جلال می رفته است که به سادگی و آسانی، دست یافتنی نبوده است. کمتر بازیچهٔ دست هوسران مردان بوده و بیشتر ارزش و اعتبار داشته است.
«آیا آنجا که سلسله مقررات اخلاقی به نام عفت و تقوی بر روح مرد و زن حکومت می کند و زن به عنوان چیزی گرانبها دور از دسترس مرد است این استعداد بهتر به فعلیت می رسد یا آن جا که احساس منعی به نام عفت و تقوی در روح آنها حکومت نمی کند و اساساً چنین مقرارتی وجود ندارد. وزن در نهایت ابتذال در اختیار مرد است.(۳۶)
اما زن بدون عفت و پوشش، این جمال مرموز و شاعرانه را نیز از کف می دهد و به زباله دانیِ شهوت مردانِ بی اصول بَدَل می گردد، مردانی که نه شاعر، بلکه تبهکارند.
نویسنده: سید علی - سادات فخر
پی نوشت ها:
۱- راغب اصفهانی - معجم مفردات الراغب - ص ۳۵۰
۲- طریحی - مجمع البحرین - جلد ۵ - ص ۱۰۱
۳- این منظور - لسان العرب - جلد ۹ - ص ۲۵۳
۴- شرتونی لبنانی - اقرب الموارد - جلد ۲ - ص ۸۰۳
۵- لغت نامهٔ دهخدا - جلد ۱۰ - ص ۱۴۰۸۱
۶- معین - فرهنگ فارسی معین - جلد ۲ - ص ۲۳۱۹
۷- ترجمه بهأالدین خرمشاهی از قرآن مجید
۸ - شیخ عباس قمی - سفینه البحار - جلد ۲ - ص ۲۰۷
۹- میزان الحکمه - جلد ۶ - ص ۳۵۹ - حدیث ۱۲۸۲۴
۱۰- میزان الحکمه - جلد ۶ - ص ۳۶۳ - حدیث ۱۲۸۶۱
۱۱- راغب اصفهانی - معجم مفردات الراغب - ص ۲۷۶
۱۲- طریحی - مجمع البحرین - ج ۱ - ص ۲۵۲
۱۳- لغت نامه دهخدا - جلد ۹ - ص ۱۳۸۹۴
۱۴- فرید وجدی - دائرهٔ المعارف القرن العشرین - جلد ۶ - ص ۵۱۵
۱۵- قرآن - سورهٔ آل عمران - آیه ۱۴
۱۶- شهید مطهری - تعلیم و تربیت در اسلام - ص ۱۰۶ - انتشارات الزهرأ
۱۷- شهید مطهری - مسئله حجاب - ص ۱۷۷
۱۸- شهید مطهری - مسئله حجاب - ص ۱۶۸
۱۹- حجاب - مهریزی - ص ۳۹
۲۰ الی ۲۹ - شهید مطهری - مسئله حجاب - ص ۵۲ الی ۵۷
۳۰- سورهٔ نور - ۳۰ - ترجمه خرمشاهی
۳۱- سورهٔ نور - ۳۱ - ترجمه خرمشاهی
۳۲- سورهٔ صف / ۴
۳۳- شهید مطهری - مسئله حجاب - ص ۸۳
۳۴- شهید مطهری - مسئله حجاب - ص ۸۹
۳۵- امام خمینی - زن و آزادی در کلام امام خمینی (قدس سره) - ص ۳۲ - سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد
۳۶- شهید مطهری - اخلاق جنسی - ص ۸۴
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید