جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


زیباترین کنسرت زندگی ام


زیباترین کنسرت زندگی ام
روزنامه نگاری در حوزه موسیقی با همه معایب اش، این حسن را دارد که اجرای تعداد زیادی از انواع موسیقی های رایج را می توان شاهد بود. بی آنکه ناچار باشی پولی برای این کار پرداخت کنی و خیلی خیلی بیشتر از آنچه علاقه مندان جدی موسیقی می توانند کنسرت بروند، برنامه زنده موسیقی ببینی. آنقدر زیاد که شمار آن از دستت بیرون می رود.
ولی این مشکلی نیست. مشکل آنجا پیش می آید که بخواهی از میان چند صد برنامه موسیقی، تعدادی را به عنوان بهترین و تأثیرگذار ترین اجراها برگزینی و هر چه تعداد بالاتر باشد به همان میزان، انتخاب سخت تر می شود. ولی گاهی اتفاقی می افتد که آدم را از مرزهای تردید مستقیم به دیار یقین می برد. دیگر مجبور نیستی برخی عناصر زیبایی شناسی را روی میز بریزی و یک اثر موسیقایی را سبک سنگین کنی.
می توانی بدون توجه به اصطلاحات فورته، پیانو، کرشندو، دیکرشندو، دیسونانس، کنسونانس، هارمونی، تمپو و غیره یکی را از میان صدها نمونه برگزینی و این زمانی رخ می دهد که با خودت رو راست باشی و نخواهی در چنبره الگوها و کلیشه های رایج گرفتار شوی. از تعلقات قومی و مذهبی و ملی و غیره بیرون بیایی و دل و جانت را به نغمه های ناب بسپاری. همان نغمه هایی که مولانا در مثنوی اش منسوب به عالم دیگر می داند.
این اتفاق در شب موسیقی استان لرستان برای من افتاد و چون دقت کردم دیدم دیگران هم دست کمی از من ندارند. حتی آنها که باری به هر جهت به تالارهای موسیقی می آیند، سکوت محض پیشه کرده اند و محو تماشای گروه موسیقی زاگرس از دیار خرم آباد شده اند.
موسیقی آوازی بخش لک نشین لرستان و به ویژه آنچه خواننده توانای این دیار ایرج رحمانپور ارائه می دهد، با همه گونه های آوازی ایران زمین فرق دارد. از یک طرف نواهای گم گشته اعصار پیشین را به همراه دارد، آنجا که رحمانپور مویه گری زنان لرستان را با حنجره استثنایی اش بازخوانی می کند و از سویی دیگر بسیار به موسیقی امروز ایران شبیه است، شاید بتوان گفت یک آشنای غریبه. لذتی که آن شب از موسیقی گروه زاگرس و خوانندگی رحمانپور بردم، وصف ناشدنی است و چقدر متأسف شدم که چرا یکی از این دستگاه های ضبط کوچولو در دست من نبود تا آن زیبایی ها را با شما به اشتراک بگذارم و اینک ناچارم از "بهار باد" اثر مشترک ایرج رحمانپور و علی اکبر شکارچی دو نمونه را برایتان مثال بیاورم. شاید روزی آن اجرای حیرت انگیز تالار وحدت در اختیارم قرار بگیرد.
گروه موسیقی "زاگرس" خرم آباد به نظر من یکی از قوی ترین گروه های محلی ایران است که سطح اجرایشان از نظر فنی فقط با گروه هایی مثل کامکارها، دستان و هم آوایان به سرپرستی حسین علیزاده قابل مقایسه است. اما از حیث بومی گرایی گروهی منحصر به فردند. آنان گر چه سازهایی مثل تار، سنتور، کمانچه، تارباس، تنبک و دف را به کار می برند ولی حضور مقتدرانه دو ساز بومی سرنا و دهل که با آگاهی صورت گرفته است، رنگ صدای گروه را به طور کلی از موسیقی های شهری متمایز می کند و نشان می دهد، این موسیقی در عین ارکسترال بودن به شدت محلی است.
نکته ای که غالب گروه های محلی در دست یافتن بدان با مشکل مواجهند و خروجی کارشان عموماً موسیقی شهری و در بهترین حالت شبه محلی است. سرنا در گروه زاگرس نه یک عضو معمولی که خط دهنده و جلوبرنده کار به نظر می آید. ختم کلام اینکه، موسیقی گروه زاگرس به معنی کلمه بازتاب دهنده احساسات کهن مردم لرستان است.
منبع : وبلاگ موسیقی ما
هوشنگ سامانی
منبع : هنر و موسیقی


همچنین مشاهده کنید