شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

«آنتونیو پوئرتا» هم رفت


«آنتونیو پوئرتا» هم رفت
«وودی آلن» کارگردان بزرگ دنیای غیر واقعی سینما اعتقاد داشت مرگ ابتدا «در» می زند و سپس وارد می شود اما امروز در دنیای کاملاً واقعی فوتبال این پدیده بدون اجازه و خیلی ناگهانی در قالب یک حمله قلبی غیر منتظره یا هیجان ناشی از به ثمر رساندن یک گل رخ می نماید.
این بار قربانی جدید «پوئرتا» ۲۲ ساله نام داشت؛ مردی که با سویا جام یوفا را فتح کرد و به نظر می رسید پله های بسیاری برای رسیدن به اوج در پیش دارد. داستان، هنگامی دراماتیک می شود که بدانیم چند روز قبل از این اتفاق «ری جونز» ۱۷ ساله یک روز صبح با هزاران هزار آرزو،مانند همیشه ساک به دوش، خانواده خود را ترک کرد تا در تمرینات تیم «والسال» شرکت کند؛ غافل از اینکه صبح دیگری در پیش نخواهد داشت.
خبر مرگ او در تمرینات عجیب به نظر می رسید اما نامفهوم و غیر قابل باور (مرگ در چنین تعاریفی می گنجد؟) نبود. حداقل تماشاگران بازی نیمه نهایی آن جام کنفدراسیون ها بین کامرون و کلمبیا این موضوع را درک می کنند چون «مارک ویوین فو» انگار که بخواهد برای آخرین بار به محبوبش ( فوتبال) ادای احترام بکند روی چمن زانو زد و برای همیشه رفت.
سیاهه پیش رو، یادآور مرگ ناگهانی چند سال گذشته است که شاید شمار آنها تا چند دهه قبل از آن، بی سابقه باشد. نفر بعدی؟ سرنوشت، دست خود را درون ظرف شیشه ای زمان می برد، یک گوی خاکستری را انتخاب می کند و با فرا خواندن نام فرد مورد نظر، جواب تلخ خود را اعلام خواهد کرد.
● مرگ در مکان مورد علاقه
مارک ویوین فو کامرونی عمری را در ورزشگاه «ژرلان» سپری کرده بود و در همین ورزشگاه حین دیدار کامرون و کلمبیا روی زمین افتاد و چند ساعت بعد درگذشت. جالب آنکه او در بین ۲ نیمه بازی مرحله نیمه نهایی جام کنفدراسیون ها، خطاب به همتیمی هایش گفته بود یا می میریم یا پیروز می شویم!
سرنوشت، وظایف را تقسیم کرده بود. همتیمی های «فو» بردند و او مرد؛ در حالی که ۳۰ ثانیه قبل از حمله قلبی، با قدرت تمام از حریف مقابل توپ گیری کرد! زمان در حدود دقیقه ۷۵ از حرکت ایستاد. آن کلمبیایی که با دستپاچگی پزشک را به درون میدان فرا خواند، شاید برخلاف همه بینندگان تلویزیونی از عمق فاجعه خبر داشت.
فقط وقتی تیه ری آنری پس از گلزنی در بازی دوم آن شب همراه سایر فرانسوی ها، اشک ریزان انگشت خود را روی به آسمان بالا برد، همگان دریافتند مارک ویوین فو دیگر بازی نخواهد کرد. بلاتر گفت مرگ آینه ای است که انسان را با هیچ حقیقتی روبرو نمی کند و یک بچه کامرونی در مراسم خاکسپاری «فو» فریاد زد بخشی از مخارج زندگی مشقت بارش توسط فوتبالیست سیاه پوست تأمین می شد.
● ذوق مرگی
۲ دقیقه پس از ورود به میدان گل زد، یک دقیقه بعد به خاطر شادی بیش از حد با کارت زرد داور مواجه شد و ۳۰ ثانیه بعد بر اثر حمله قلبی روی زمین افتاد و درگذشت. «نیکلاس فهر» بازیکن بنفیکا در ۳ دقیقه فلسفه زنگی را در زمین فوتبال تجربه کرد؛ آمدن، سپری کردن روزگار با بایدها و نبایدها و البته رفتن. بازیکن نه چندان گمنام ( البته برای شناخت و یادآوردن خاطرات او باید یک خوره فوتبال می بودید) فقط در یاد همتیمی ها، خانواده و نامزدش باقی ماند وخیلی زود در هیاهوی مرگ «فو» کامرونی گم شد.
● سکوت مرگ در همهمه «سامبا»
فریاد تشویق هواداران حاضر در ورزشگاه (ببخشید! دیگ جوشان) «مورامبی» یک لحظه هم قطع نمی شد. یک نفر با انگیزه تمام می دوید، می دوید و می دوید اما ناگهان متوقف شد و لحظه ای قبل از آنکه مردمک چشم ها به سمت ابروهایش بالا برود، سرود هواداران را غزل خداحافظی خود با زندگی یافت. وقتی او به بیمارستان منتقل شد، هواداران همچنان می خواندند. هنگامی که او درگذشت، هواداران همچنان می خواندند و اکنون او از یادها رفته اما هواداران همچنان می خوانند...
● چه اتفاقی رخ داد؟
داستان، شبیه فیلم های کارآگاهی هالیوود است. بازیکن جوان بره شا نمی توانست در آن روز یکشنبه بازی کند چون باید یک جلسه محرومیت از حضور در بازی های سری A را سپری می کرد. همتیمی های او در میدان مسابقه غرق در عرق بودند و بازیکن جوان در ماشین خود غرق در خون!
می گفتند یک تصادف رانندگی، مرگ بازیکن بره شا را رقم زده که البته حقیقت نداشت. او کشته شد؟ شاید این ادعا نیز حقیقت نداشته باشد. یک روزنامه زرد چاپ ایتالیا نوشت سران مافیای منطقه، قلب او را برای پیوند به یکی از اعضای خود احتیاج داشتند!
این ادعا را کنار این حقیقت که بازیکن مورد اشاره بنا به اظهارات نزدیکان خود، انسان کاملاً موجهی بود، قرار دهید تا متوجه شوید چرا وی قربانی شد. بره شا را «پرستو های کوچک» می خوانند و هواداران این تیم را یکی از بزرگترین باندهای مواد مخدر می دانند. با این سوء پیشینه وقوع چنین اتفاق مرموزی اصلاً عجیب نبود. فقط آنچه بی اهمیت تلقی می شد، حقیقت «پرستوی کوچک هرگز به خانه بازنگشت» نام داشت.
● یک ساک محتوی «مرگ»
مایکل اوون، اسطوره گلزنی سال های گذشته فوتبال دنیا که اکنون بیشتر در اتاق فیزیوتراپی دیده می شود تا چمن سبز استادیوم ها، روزگاری در کتاب زندگینامه خود نوشت در زندگی یک فوتبالیست هیچ موضوعی لذتبخش تر از سحرخیزی و انتظار کشیدن برای حضور در تمرینات نیست. «ری جونز» نوجوان که در سن و سال پدیده شدن اوون قرار داشت هم از این قاعده مستثنی نبود.
نمی دانیم او آن روز صبح چند دقیقه منتظر ماند اما بعدها خیلی زود متوجه شدیم مرگ برای شکار او بیش از چند دقیقه، معطل شد! آنچه بر سر «جونز» آمد، شبیه اتفاقی بود که چند سال پیش برای همکار همسن و سال او در اورتون رخ داد. مرگ آنها را ناشی از هیجان زیاد دانستند. شاید مرگ به طور مخفی در ساک ورزشی این نوجوان جای گرفته بود و به همین دلیل انتظار شیرین هر روزه او، سرانجام برای همیشه بسر رسید.
● آن فریاد، این آرامش
چهره «آنتونیو پوئرتا» هنگام آخرین خروج از میادین فوتبال در تضاد با شور بود که پس از گلزنی در بازی برگشت مرحله نیمه نهایی ۲ فصل پیش جام یوفا نشان داد؛ هرچند صورتش درهر ۲ حالت نماد مردم اخمو و بیش از حد آفتاب سوخته اندلس و سویل تلقی می شد. آنتونیو در جریان اولین بازی فصل جدید تیمش، ناگهان دچار حمله قلبی شد اما با تلاش همتیمی های خود موفق شد بدون استفاده از برانکارد از زمین بیرون برود، با این حال در بیمارستان دچار حمله دیگری شد و پس از چند روز نبرد با مرگ، جان خود را از دست داد.
پوئرتا بازیکن خوشبختی به حساب می آمد؛ نه به خاطر صفرهای حساب بانکی، ویلاهای شخصی یا حتی آمار گل ها ( که در این عرصه ها یک انسان ناموفق خطاب می شد) بلکه به خاطر عشق به فوتبال و اینکه در همان جایی که دوست داشت، از دنیا رفت. او که اکتبر گذشته اولین بازی ملی خود را انجام داد، ۵۵ بار با پیراهن سویا به میدان رفت و در عرض ۱۵ ماه۵، جام مختلف را بالای سر برد.
● بعدی؟
فوتبال اروپا و اسپانیا مدتی در غم پوئرتا روزگار سپری خواهد کرد. یک دقیقه سکوت، بستن بازوبند مشکی، ادای احترام رقبایی که تا دیروز چشم دیدن تک تک بازیکنان تیم مقابل را نداشتند و لغو بازی های گوناگون از دیگر برنامه های چند هفته آینده خواهد بود. در ادامه تا وقتی نوبت به نفر بعدی برسد، همه چیز خیلی زود فراموش خواهد شد!
اتفاقات دردناک چند سال اخیر، بد یا خوب یک نکته را ثابت کرده است؛ در هیاهوی گل، بد و بیراه های سکونشینان و تخمه شکستن های تماشاگران تلویزیونی، این «سکوت مرگ» فوتبال را شبیه زندگی کرده است.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید