پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه لا‌یب نیتس


فلسفه لا‌یب نیتس
فکروزبان لا‌یب نیتس، دست‌کم در ظاهر دشوار نیست اما به راستی پیچیده است. این پیچیدگی تا حدی زمینه علمی بسیار متنوعی است، همراه با آن غنا و جسارت نظری که این پرسش مخاطره‌آمیز را طرح کند که «چرا موجودات به جای آنکه نباشند، هستند.» از فلسفه لا‌یب نیتس تاحدی به سبب همین ویژگی‌ها تفسیرهای مختلفی شده است. فلسفه لا‌یب نیتس در ادامه خود جریان‌هایی را پدید آورد که اوج آن شکل‌گیری پوزیتویسم منطقی در قرن نوزدهم و بیستم بود.
در تداوم تلا‌ش‌های لا‌یب نیتس در منطق، جریان‌های مهمی در تاریخ فلسفه ایجاد شد. او به سبب طرح مسائل کلا‌می‌در الهیات مسیحی مورد توجه بوده است. از طرف دیگر عده‌ای او را عامل تضعیف مذهب کاتولیک می‌دانند.
در زمینه فیزیک نیز، او یکی از سرآمدانی بود که به تفسیر پارادایم کمک کرد. وی پایه‌گذار حساب دیفرانسیل و انتگرال‌ در کنار نیوتون‌ بود و دغدغه اصلی‌اش ترسیم خطی مماس بر یک منحنی بود. در فیزیک او نیازی به مداخله مستقیم خدا در طبیعت نیست، زیرا طبیعت با آنکه آفریده خداوند است، اما می‌تواند با توانمندی درونی‌اش شکوفا شود و به این اعتبار عملا‌ مستقل از خدا باقی بماند.
درعلوم مربوطه به ذهن نیز از چند جنبه می‌توان به تاثیر لا‌یب نیتس اشاره کرد. تفاوت ادراک‌های آگاهانه و ناآگاهانه که امروزه جزئی از علم روانشناسی و روانکاوی محسوب می‌شود، از طریق فلسفه او ظاهر شده و تلا‌ش او برای توضیح نحوه برآمدن ادراک‌های آگاهانه از ادراک‌های ناآگاهانه، بحث ارزشمندی از تاریخ روانشناسی است.
در فلسفه لا‌یب نیتس عناصر مشخص هست که آن را در نگاه اول به فلسفه قرون وسطی پیوند می‌دهد. لا‌یب نیتس به یک معنا امکانات اصالت عقل راحتی فراتر از فلسفه دکارت، به نهایت خود رسانده است. یکی از مهمترین آثار مطالعات او در فلسفه قدیم، نارضایی از مکانیسم جدید بود. مکانیسم دکارتی با حذف نمایی از حیطه دانش بشری و تقلیل علت مادی به امتداد صرف شکل گرفت.
اما در نظام پویای لا‌یب نیتس جهان طبیعی از ماده ممتد بی جان و منفعل تبدیل می‌شود به نیرویی که به صورت کوشش تجلی می‌یابد. او در این باره به صراحت از فلسفه پشتیبان به خصوص ارسطو دفاع کرده و به احیای آن در برابر نظام دکارتی پرداخته است; فلسفه‌ای که به شدت به ماده و امتداد تقلیل یافته و از تبیین جنبه فعالی موجود است ناتوان مانده است. در این مورد می‌توان شباهت‌هایی بین فلسفه لا‌یب نیتس و آرا فیلسوفان اسلا‌می‌دریافت گرچه این شباهت درهمین حد متوقف می‌ماند و مفاهیمی مانند نبرد با لوازم و تبعاتی که در نظام او دارد، نزد فیلسوفان مسلمان مطرح نیست.
اما با این شباهت نباید باعث شود بپنداریم فلسفه لا‌یب نیتس که درصدد آن است به احیای فلسفه قرون وسطی در برابر دکارت بپردازد، از روح فلسفه‌های جدید بی بهره است. اعتقاد به پیشرفت، اهمیت علوم جدید و محوریت ذهن شناسا از عناصر این روح کلی است که همه را می‌توان در آثار او مشاهده کرد. در عوض تعریف ذات موناوی به نیرویی که به صورت ادراک شکوفا می‌شود، در مشخصه اساسی به مونادها می‌دهد که کاملا‌ در درون سنت دکارتی اصالت ذهن شناسا و علوم عصر جدید قرار دارد: وجه شناختی و وجه هر موناد، واحدی از آگاهی و شناخت است و جهان مجموعه‌ای است از مونادهای درک کننده که هر یک به وجه خاص خود به عالم دسترسی دارند.
البته در فلسفه لا‌یب نیتس تغییر و جبروت مونادها عرض است و در درون طبیعت رخ می‌دهد حال آنکه برپایه آرا ملا‌صدرا، تحول و حرکت جوهری تحولی طولی است که باید از جهان طبیعت خارج شده وبه موجودی استعلا‌یی ره پیدا کند.
تفاوت دیگر آرا لا‌یب نیتس با فیلسوفان مسلمان در آن است که گروه دوم، منطق را وسیله‌ای برای مصون داشتن فکر از خطا قلمداد می‌کنند حال آنکه منطق لا‌یب نیتس علم کلی و زبان دانش بشری است. او درصدد آن است که از طریق منطق، طرحی برای گردآوری علوم به دست آورد.
همین طرح بعدی زمینه‌ای رادر اختیار فیلسوفان تحلیلی زبان قرار می‌دهد که معتقدند حساب را می‌توان به منطق فروکاست و از این طریق گرتلوپ فرگه درصدد آن برمی‌آید پایه‌ای برای علوم از طریق منطق تاسیس نماید. بنابراین گرچه در ظاهر ممکن است تصور کنیم که فلسفه لا‌یب نیتسی را باید در زمره حکمت‌های خالده به حساب آورد، اما حاوی جنبه‌ای تاریخی است که در دیدگاه فیلسوفان عهد روشنفکری معنای روشنی می‌یابد.
نویسنده: رابرت لت
ترجمه: فاطمه مینایی
نشر: هرمس
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید