شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


روشنایی های شهر


روشنایی های شهر
در یک دهه اخیر لایه های پیشرو طبقه متوسط تهرانی قانع کننده ترین تصویر حیات خود را در رمان واقع گرای شهری بازمی یابد. این جریان ادبی به رسمی ترین رسانه بازنمایی شیوه زیستن این طیف از طبقه متوسط تبدیل می شود و وضعیت این طبقه را به شیوه یی رشک برانگیز می نمایاند. رمان به عنوان مجالی کوچک (از حیث فراگیری) بازنمایی در تقابل با نظام رسمی رسانه یی که عمدتاً طبقه متوسط جعلی را نمایش می دهد قرار می گیرد. تلویزیون به عنوان فراگیر ترین رسانه از نمایش واقع گرایانه حیات لایه های پیشرو طبقه متوسط پرهیز می کند زیرا این امر مستلزم رد شدن از خطوط قرمز است. سینماگران روشنفکر ایرانی هم فضاهای بدوی را برای بیان دغدغه های خود مناسب تر می دانند هرچند ناگفته پیداست که حساسیت در سینما چندان کمتر از تلویزیون نیست. شاید از این رو داستان واقع گرای شهری چشم انداز خود را به چارچوب آپارتمانی که در دیگر رسانه ها تقلبی یا ممنوع است محدود می کند و اتفاقاً نقد ادبی که به تعابیری عوامانه از تعهد و ایدئولوژی وابسته است این رویکرد را به بی خاصیتی و انفعال متهم می کند.
لایه های پیشرو طبقه متوسط که قاعدتاً بزرگ ترین مشتریان بازار کالاهای فرهنگی است تا دهه هفتاد از کانون بازنمایی داستان فارسی (اگر از استثناهایی چون شمیم بهار یا غزاله علیزاده بگذریم) غایب بود. ادبیات رئالیستی دهه های گذشته با تکیه بر آرمان خواهی و قهرمان پروری اساساً منش سازشکار و مصلحت گرای طبقه متوسط را نفی می کرد. از طرف دیگر «آگاهی ممکن» جامعه مخاطبان در تعبیر گلدمنی از این عبارت به هیچ وجه تکافوی ارائه شمایل واقع گرای این طبقه را نداشت. بنابراین طبقه متوسط برای ثبت شیوه زیست خود تا سال های بعد از جنگ انتظار کشید. در سال های آغازین دهه هفتاد هویت فرهنگی تازه طبقه متوسط در وضعیت ویژه جامعه که میل به توسعه و ثبات در حوزه های سیاسی و اقتصادی مورد توجه قرار گرفته بود به عنوان الگویی ممتاز در دیدرس قرار گرفت. با افزایش خروجی دانشگاه ها مفاهیمی مثل کارشناس، متخصص و حرفه یی مصطلح شد. برای نخستین بار در تاریخ رمان فارسی به شخصیت های فن سالاری برخوردیم که از سیاست ورزی اکراه داشتند.
در اینجا می کوشیم اجمالاً اصلی ترین شاخصه های ایماژ تبلیغاتی طبقه متوسط تهرانی را در رمان های واقع گرای شهری بیابیم. تهران به مثابه فضایی متشکل از چند آیکن تصویری به عنوان زمینه وقوع حوادث داستان واقع گرای شهری تعریف می شود. نویسنده در توصیف شهر به گونه یی تعمدی تفسیر خاصی از امر واقعی را ارائه می دهد. تهرانی که در این گونه آثار تجلی می یابد نمونه روشنی است از برخورد تبلیغاتی یک طبقه با زیست بوم. یعنی نویسنده رمان واقع گرای شهری، تهرانی می آفریند که فضاهای لازم را برای برجسته سازی امکانات یک طبقه داشته باشد. فرانک لانو به ریشه یکسان واژه بافت (شهری) و مفهوم متن در پژوهش های ادبی اشاره می کند. در اینجا می توان گفت که در فرآیند یکی شدن بافت و متن مقتضیات متن حذف و اضافاتی در بافت ایجاد می کند. از این رو در حالی که تاکید می شود تهران کلانشهر بی در و پیکر هیولاواری است که بر ریز و درشت زندگی ساکنانش تاثیر می گذارد شخصیت های رمان واقع گرای شهری در نقاط نادیدنی شهر در روشنایی های کوچک آن سخت سرگرم گفت وگو هستند. وقتی سوار بر اتومبیل در بزرگراهی می رانند با یکدیگر صمیمانه گفت وگو می کنند تا به فضاهای امن دیگر آپارتمان ها، کافی شاپ ها و پارک هایی برسند که باز هم مکان دیگری برای ارتباط است. بنابراین شهر هیچ گاه نمی تواند روند ارتباط منحصر به فرد اعضای این طبقه را مختل کند. فضاهای عمده آیکنیک به شمال، جنوب و مرکز شهر تقسیم می شود که هرکدام خصلت های مشخص و تعریف شده یی دارد. مثلاً جنوب شهر به عنوان خاستگاه شخصیت سنتی در نظر گرفته می شود که به نحوی و با احراز شایستگی ها (مثلاً موفقیت در دانشگاه) به جهان ارتباطی طبقه متوسط راه می یابد. مکانی مثل دانشگاه هم از حیث فراهم کردن فضای ارتباط و هم از این نظر که امکان تقابل طبقاتی را پدید می آورد فضای پرکارکرد دیگری در جهان داستان واقع گرای شهری است. دانشگاه بهترین محمل نمایش دیگر وجه تبلیغاتی طبقه متوسط یعنی آزاداندیشی در روابط اجتماعی است. اگر لایه های سنتی تر جامعه به روابط خویشاوندی پایبند هستند طبقه متوسط ارتباطات دوستانه را مورد تاکید قرار می دهد. در این گونه آثار کم نیست صحنه های مهمانی و دورهمی های دوستانه که در آن بحث های طولانی و جدی درمی گیرد. شخصیت ها عموماً و به مقتضای وضعیت طبقاتی با مسائل فرهنگی و هنری آشنا هستند و در گفت وگوهایشان به آثار هنری و رویدادهای فرهنگی اشاره می کنند؛ سلیقه متعارف دانشگاهی. اما داستان واقع گرای شهری عمدتاً از نشان دادن نقش طبقه متوسط در چرخه اقتصادی جامعه پرهیز می کند. گرچه شخصیت های تحصیلکرده همگی مشاغلی دارند که درآمد متوسط به بالای آنها را تضمین می کند اما می توان انتظار داشت که یک عضو فرهیخته لایه پیشرو طبقه متوسط در محیط کار به اندازه تعطیلات ابدی داستان ها جذاب نباشد. از طرف دیگر عیان کردن وضعیت اقتصادی شخصیت ها تصویر آمال پردازانه آدم های فرهیخته و قانعی که شیوه خاص خود را در لذت بردن از زندگی یافته اند ویران می کند. (چنان که در فیلم «باغ های کندلوس» یا « کارگران مشغول کارند» هم اعضای روشنفکر طبقه متوسط را در سفر دور از زیست بوم واقعی و در شرایطی می بینیم که خوش خلقی به عنوان یک خاصیت طبقاتی نمود می یابد.)
در عین حال طبقه متوسط همان آرمان هایی را که برای تحقق شان سال ها سرسختانه کوشیده در رمان های واقع گرای شهری نیز طرح می کند. بی آنکه در پی یافت خصلت های ویژه نوشتار زنانه باشیم پیداست که مهم ترین نویسندگان این جریان ادبی زنان داستان نویسی چون زویا پیرزاد، فریبا وفی، ناهید طباطبایی، سپیده شاملو و شیوا ارسطویی هستند. در آثار نویسندگان مرد مثل حسین سناپور و سیامک گلشیری هم شخصیت های کلیدی زن بسیار دیده می شود. از این نظر مشابهتی بین گرایش رمان های رئالیستی اروپایی به روایت وضعیت زنان متاهل میانسال و نمونه های رمان واقع گرای شهری دیده می شود. گونه اخیر زنانی را معرفی می کند که نسبت به وضعیت اجتماعی و روانی خود حساس و آگاه هستند. اگرچه این گونه ادبی مفتون بازنمایی قانع کننده روابط خانوادگی می شود از بسط مضمون خود در اجتماع بازمی ماند اما در شرایطی که طبقه متوسط در هیچ رسانه دیگری امکان حضور نمی یابد و از مواجهه با تصویر جعلی خود دلزده است این دریچه کوچک و ارزشمندی به حساب می آید. در همین داستان های به اصطلاح آشپزخانه یی است که طبقه متوسط به شخصیت های زن امکان ابراز درونیات و خواست های درونی را می دهد. در وجه تبلیغاتی دیگری مردانی را می بینیم که خونسردانه رفتارهای نامتعارف همسرانشان را تحمل می کنند.
اسنوبیسم و محفل گرایی خصلت دیگری است که به عنوان امکان انحصاری لایه های پیشرو طبقه متوسط در رمان ها به تصویر کشیده می شود. محافل این جوامع کوچک روامدار و آزاداندیش در ساخت اجتماعی ایران ناچارند به درون خانه ها محدود شوند. ممکن است با عرفانی کم رمق بزک شوند یا رنگ سیاسی به خود گیرند اما در جهان رمان واقع گرای شهری بطالت خوشایند محافل، امتیاز ویژه طبقه یی است که اطرافیانش را بر اساس سلایق مشترک برمی گزیند و به آنها اعتماد می کند تا از نفس معاشرت لذت ببرد. اگرچه مضامینی چون سترونی روشنفکری، سرخوردگی و به بن بست رسیدن در پس اندیشه های نویسنده آشکار است اما عجالتاً به نظر می رسد که رنگ و لعاب چنین صحنه هایی بسیار تاثیرگذارتر از ذهنیات و ایده های نویسنده است.
زمینه آپارتمانی داستان ها روابط خانوادگی را برجسته می کند. روایت سرشار از جزئیات بصری است و رفتار شخصیت ها در محیط به دقت توصیف می شود. جزیی نگری با ذهنی نویسی درمی آمیزد. اما تنها مجرای ورود عناصر غیرواقعی یا خیال انگیز به ساخت داستان ذهن شخصیت هاست. یعنی در بافتی عینیت گرا از کنش های روشن و دلالت های واضح رگه هایی از ذهنیت گرایی نیز دیده می شود. در ایماژ رمان شهری واقع گرا بیماری روانی، آشفتگی و افسردگی جدید ترین خطرات برای استقرار، بقا یا اعاده نظم موجود عینیت گرایی هستند. رمان های سپیده شاملو بیانگر همین وضعیت هستند. آنچه لایه پیشرو طبقه متوسط به عنوان نیروی محافظ خود معرفی می کند روانشناسی است. در این رمان ها جامعه یی تصویر می شود که شکاف ها و گسست هایش به مشکلات روانی و خانوادگی فروکاسته شده. بنابراین حضور فیزیکی روانشناس یا حضور نمادین او در قالب طبیعت، هنر و عشق انسجام و تعادل را به جهانی که موقتاً به هم ریخته بازمی گرداند. هر مشکلی را با گفت وگو می توان حل کرد. به همین خاطر است که شهر به صورت بی شمار فضای گفت وگو پرداخت می شود. طبقه یی که تنها به خاطر منش زیستنش همواره تحت فشار بوده تصویر رنگین و خیال انگیز از زندگی خود می سازد. این طبقه دیگران را به سوی خود فرامی خواند زیرا به درستی دریافته اقلیت کوچک و تنهایی است که در بزنگاه پیروزی به حال خود رها می شود.
امیرحسین خورشیدفر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید