سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

هیلاری در راهبازگشت به کاخ سفید


هیلاری در راهبازگشت به کاخ سفید
در آستانه ششمین سالگرد حادثه یازدهم سپتامبر، در حالی که اسامه بن لادن با انتشار یک پیام ویدئویی جدید پس از حدود سه سال بار دیگر لرزه بر دل امریکا انداخته است، مردم این کشور خود را برای انتخاب رئیس جمهور جدید این کشور در انتخابات سال آینده میلادی آماده می کنند. رئیس جمهوری که باید در دوران پس از یازده سپتامبر، بار دیگر آرامش را به این کشور بازگرداند و با خاتمه دادن به «وضعیت اضطراری» و خروج از باتلاق عراق، وجهه امریکا را در انظار جهانیان بهبود بخشد و آزادی های مدنی تحدید شده در پی یازده سپتامبر را به مردم امریکا بازگرداند.
در این وضعیت، هیلاری کلینتون همسر بیل کلینتون و بانوی اول سابق امریکا که بیش از هر چیز به خاطر خویشتنداری در جریان رسوایی مونیکا لوینسکی در اذهان باقی مانده است، در میان خیل نامزدهای دموکرات و جمهوریخواه از شانس بیشتری برای راهیابی به کاخ سفید واشنگتن برخوردار است. در این صورت هیلاری عنوان نخستین رئیس جمهور زن امریکا را به خود اختصاص خواهد داد.
هیلاری کلینتون آن قدر در فضای سیاسی امریکا نفس کشیده است که معنا و ارزش لغت «تغییر» را بداند. طی تابستان اخیر هیلاری شاهد بود که چگونه رقبای او در حزب دموکرات تلاش می کنند تا خود را به عنوان نماد «تغییر» و او را نماد «حفظ وضعیت موجود» معرفی کنند. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که در پی هشت سال زمامداری جرج بوش، محبوبیت حزب جمهوریخواه به یکی از پایین ترین سطوح خود در طول تاریخ این حزب رسیده است و مهمترین رقیب هیلاری نه نامزد حزب جمهوریخواه بلکه رقبای داخلی اش در حزب دموکرات محسوب می شوند. هیلاری آنقدر در دنیای سیاست تجربه اندوخته است که به رغم برتری قابل ملاحظه اش در نظرسنجی های سراسری بر رقبای دموکرات و جمهوریخواه، پرچم تغییر را به رقبایش واگذار نکند، آن هم در انتخاباتی که مردم خسته و عصبانی و تشنه تغییر هستند.
به این ترتیب در ماه آگوست مشاوران هیلاری کلینتون زبان تبلیغاتی جدیدی را برای او طرح کردند تا بتوانند با بسط معنای واژه تغییر، تعریفی از آن ارائه دهند که زنی را که ۱۵ سال در واشنگتن و قلب نظام سیاسی امریکا بوده است نیز در برگیرد. به این ترتیب بود که هیلاری در سخنرانی تبلیغاتی خود در روز کارگر گفت؛ «شما تنها در صورتی می توانید در سیستم تغییر ایجاد کنید که درون سیستم و جزیی از سیستم باشید. شما نمی توانید به سادگی ادعا کنید که سیستمی وجود ندارد.» کنایه هیلاری در این سخنان به باراک اوباما کاندیدای سیاهپوست حزب دموکرات و جدی ترین رقیب هیلاری در انتخابات داخلی حزب است که می گوید باید طرح جدیدی برای سیاست درافکند و نظام ها و سیستم های پوسیده و ناکارآمد پیشین را دور انداخت.
به واقع هیلاری کلینتون همیشه به «سیستم» اعتقادی جدی داشته است. دختر وظیفه شناس هیو رودهام، از همان دوران کودکی شب ها تا دیروقت بیدار می ماند تا تکالیف مدرسه اش را تمام و کمال انجام دهد. در حالی که همنسلان او ترک تحصیل می کردند، از سربازی فرار می کردند و برای شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز علیه جنگ ویتنام دستگیر می شدند، هیلاری خود را برای ریاست انجمن صنفی دانشجویان کالج ولزلی نامزد می کرد و برای تحصیل در رشته حقوق راهی دانشگاه ییل می شد.
هیلاری پس از پایان دوره ریاست جمهوری شوهرش، به عنوان سناتور ایالت نیویورک راهی مجلس سنا شد تا قواعد سیستم را بیاموزد. او می گوید؛ «در مقایسه با سال ۱۹۹۳، در شیوه رفتار با حکومت و درک پتانسیل ها و محدودیت های آن، بسیار باتجربه تر هستم.» به عبارت دیگر، «سیستم» جایی است که کنش ها و امکانات واقعی تغییر در آن نهفته است و به همین خاطر است که هیلاری می خواهد بخشی از این سیستم باشد.
پرزیدنت هیلاری کلینتون... بسیاری از مردم امریکا به سختی می توانند این کلمات را با صدای بلند بر زبان بیاورند. اما واقعیت این است که هیلاری از باراک اوباما، نزدیک ترین رقیبش، با اختلافی دورقمی در تمامی نظرسنجی های سراسری پیش است و در تمامی مناظره ها از رقبایش سر بوده و یک مبارزه تبلیغاتی موثر و موفق را به پیش برده است. در آخرین نظرسنجی های صورت گرفته هیلاری کلینتون ۸/۳۷ درصد و باراک اوباما ۴/۲۱ درصد آرا را به خود اختصاص داده اند. به این ترتیب هیلاری بخت اول راهیابی به کاخ سفید در انتخابات سال آینده میلادی محسوب می شود.
اما در صورت راهیابی به کاخ سفید، هیلاری کلینتون چگونه رئیس جمهوری خواهد بود؟ هیلاری طی پانزده سالی که در صحنه سیاسی امریکا حاضر است، گاه چنان تعصب ایدئولوژیک و چنان وفاداری پافشارانه یی از خود نشان داده است که تنها شایسته یک زمامدار است و گاه همچون نیکسون پنهان کار و دستخوش پارانویا بوده است.
اما او در عین حال همچون بیل کلینتون، ظرفیت بالایی در هماهنگی با محیط اطرافش از خود نشان داده و به خوبی این نکته را درک کرده است که در سیاست، امر ایده آل همیشه دشمن امر خوب و مناسب است. داستان گذار هیلاری کلینتون از سیاستمداری خشک و مبادی آداب و بانوی اولی دستخوش پارانویا به سناتوری میانه رو و بخت اول ریاست جمهوری امریکا می تواند به ما نشان دهد که کدام هیلاری کلینتون می تواند بر صندلی رهبری قدرتمندترین کشور جهان تکیه بزند. هیلاری کلینتون در تازه ترین گفت وگوی خود که در شماره ۱۷ سپتامبر مجله نیوزویک به چاپ خواهد رسید، درباره اشتباهاتی که کرده است، تجربیاتی که اندوخته است و اینکه در صورت انتخاب به عنوان رئیس جمهور امریکا، چگونه رهبری خواهد بود، سخن گفته است. بخش هایی از این گفت و گو را در ادامه می خوانیم.
□□□
▪ به عنوان کسی که از نزدیک با یک رئیس جمهور زندگی کرده است و شیوه عملکرد او را دیده است، شما چه چیزهایی را می دانید و درک کرده اید که بقیه ما نمی دانیم؟
ـ من تنها می توانم تجربیات و دیدگاه های خودم را در این مورد با شما در میان بگذارم. به اعتقاد من، اهمیت بسیاری دارد که یک رئیس جمهور اطلاعات خود را از منابع متعدد و متنوعی به دست بیاورد. من دنبال آدم هایی می روم که نه تنها در زمینه مورد نظر دارای تخصص و تجربه هستند، بلکه در عین حال می توانند در مورد آرا و نظرات گوناگون بحث و جدل کنند. بعضی وقت ها اطرافیانم از اینکه من این طور سرم برای بحث و جدل درد می کند، تعجب می کنند. اما به واقع در جریان همین بحث و جدل ها است که زوایای مختلف و پیامدهای گوناگون یک تصمیم روشن می شود، زوایا و پیامدهایی که لزوماً هنگام اتخاذ آن تصمیم در ذهن من نبوده است. البته ترجیح من این است که در مورد تصمیم گیری ها به گونه یی اجماع برسم، اما اگر دستیابی به اجماع ممکن نباشد، دلم می خواهد از تمام جنبه های یک تصمیم آگاه شوم. به این ترتیب، هنگامی که در پایان روز مجبور هستم در مورد چیزی تصمیم بگیرم، این تصمیم با آگاهی و شناخت کامل خواهد بود و من آمادگی این را دارم که مسوولیت این تصمیم را قبول کنم. هنگامی که من تصمیمی می گیرم، تمامی بار مسوولیت بر شانه خودم است و اگر این تصمیم اشتباه باشد، من اشتباه کرده ام.
▪ شما اعتقاد دارید که برای ایجاد تغییر، باید جزیی از سیستم باشید و از درون سیستم برای دستیابی به تغییر و تحول اقدام کنید. آیا هنگامی که به همراه پرزیدنت کلینتون به کاخ سفید آمدید هم همین اعتقاد را داشتید یا طی این سال ها به چنین باور و اعتقادی رسیده اید؟
ـ نه، مسلماً این چیزی است که طی این سال ها آموخته ام. برای مثال من در حال حاضر درک بهتر و عمیق تری نسبت به مکانیسم ها و دینامیسم های موجود میان کاخ سفید و کنگره دارم، حال هر کسی که می خواهد رئیس جمهور باشد و هر حزبی در کنگره دارای اکثریت. بگذارید خودم اولین نفری باشم که به شما می گویم پانزده سال پیش، هنگامی که نخستین بار راهی واشنگتن شدم، نسبت به این گونه امور شناخت کافی نداشتم. مسلماً طی این سال ها در مورد شیوه تصمیم گیری های دشوار و چگونگی عرضه و دفاع از یک تصمیم، چیزهای زیادی آموخته ام.
▪ تقریباً تمامی نامزدهای ریاست جمهوری می گویند که در صورت راهیابی به کاخ سفید، عملکرد بهتری در رابطه با کنگره و تعامل با حزب اپوزیسیون خواهند داشت. در صورت راهیابی شما به کاخ سفید، کدام یک از اعضای حزب جمهوریخواه هستند که می توانید تلفن را بردارید و به آنها زنگ بزنید و در مورد خاصی با آنها مشورت کنید؟
ـ بستگی به موردش دارد. مثلاً اگر بحث یک سیاست دفاعی یا سیاست خارجی باشد، می توانم با جمهوریخواهانی چون جان وارنر، جان مک کین، لیندسی گراهام و سوزان کالینز حرف بزنم. البته همیشه لزوماً با نظریات و دیدگاه های این افراد موافق نیستم، اما برایم مهم است که هنگام تصمیم گیری نظر این افراد را نیز به عنوان یک عامل تاثیرگذار مد نظر داشته باشم. در مورد مسائل اجتماعی و بهداشتی، مایک انزی همیشه طرف مشورت من بوده است. البته در این مورد هم لزوماً همیشه با هم موافق نیستیم، اما به نظر من انزی کسی است که تلاش می کند تا کاری را انجام دهد که به نظرش صحیح است. اگر مسائل زیست محیطی در میان باشد، حتی می توانم با افرادی چون جیم اینهاف و جرج ووینویچ مشورت کنم که پیش از این هم سابقه همکاری با آنها را داشته ام. در مورد افرادی چون دیک لوگر و گوردون اسمیت هم بی شک احترام فراوانی قائلم و اشتیاق فراوانی برای همکاری و مشورت با آنها دارم.
▪ از زمانی که به عنوان سناتور به مجلس راه یافته اید، همکاری با اعضای حزب جمهوریخواه برای شما آسان تر از گذشته شده است؟
ـ بله و فکر می کنم این امر دوطرفه باشد. ترنت لات (سناتور جمهوریخواه) گفته بود که در صورت راهیابی من به سنا، آتش به پا خواهد شد. اما دیدید که ما با هم همکاری کردیم و در جریان توفان کاترینا من از او حمایت کردم تا طرحش را به تصویب برساند. چون فکر می کردم این کار، کار درستی است و به نوعی برای من یادآور کاری بود که ما پس از یازده سپتامبر، تلاش کردیم تا برای مردم مصیبت زده نیویورک انجام دهیم. اگر ۸ یا ۹ سال پیش به من می گفتید که با افرادی چون ترنت یا لیندسی همکاری خواهم کرد، فکر می کردم عقل تان پاره سنگ برمی دارد، اما این اتفاق افتاد.
▪ لحظه یی که تصمیم به اخراج کسی می گیرید، چه افکاری به ذهن تان خطور می کند؟
ـ از اینکه نتوانستیم با هم همکاری کنیم، متاسف می شوم و برای آن فرد آرزوی موفقیت می کنم، چون می توانم بگویم در ۹۹ درصد مواردی که مجبور به اتخاذ چنین تصمیمی شده ام، آن فرد آدم خوب و با پشتکاری بوده است، اما تنها برای منظور من مناسب نبوده است.
▪ بعد از اینکه کسی را اخراج می کنید، احساس بدی بهتان دست می دهد؟
ـ بله، مسلماً و در عین حال تلاش می کنم تا موقعیت کاری خوب و مناسب دیگری برای کسی که ناچار به قطع همکاری با او شده ام، پیدا کنم.
▪ طی پانزده سال اخیر، منتقدان تان شما را به عنوان فردی جاه طلب و تشنه قدرت متهم کرده اند. تصور می کنید هنگامی که رئیس جمهور شوید و به قدرتی بی چون و چرا دست پیدا کنید، این گونه اتهامات و انتقادات کمتر شود؟
ـ راستش را بخواهید من این حرف ها را زیاد جدی نمی گیرم. من هیچ کس را در سنای امریکا نمی شناسم که باانگیزه و به نوعی جاه طلب نباشد. دنیای سیاست این گونه نیست که گوشه یی بنشینید و ماست خودتان را بخورید و بعد صدایتان کنند و بگویند آماده شو، مجلس از فلان روز شروع می شود و تو هم نماینده هستی.
▪ به عنوان یک سناتور، مرتکب چه اشتباهاتی شده اید؟
ـ همیشه جا برای بهبود و پیشرفت هست. این روزها عادت کردن به چیزی که به راه و رسم کشورداری در امریکا تبدیل شده است و اغلب هم مردم را گول می زند، بسیار سخت شده است. هنگامی که در مورد تشکیل یک شورای کارشناسی برای تعیین برنامه های لازم برای حفظ سلامت مردم نیویورک پس از ۱۱ سپتامبر با کاخ سفید مذاکره می کردم، مایک لویت را برای ریاست این شورا نامزد کردم، چون در اقلیت دموکرات فردی که دارای روابط و قدرت لازم برای ریاست این شورا باشد، وجود نداشت. نتیجه این شد که این شورا تشکیل شد و پیشنهادات و برنامه های خود را هم به کاخ سفید ارائه کرد، اما هیچ یک از این برنامه ها عملی نشد. به نظر من این شیوه کشورداری که با حفظ رضایت و لبخند بر لب تمام جناح های سیاسی همراه است، بسیار مخرب است. من به تفکیک قوا و کنترل و تعادل نیروها اعتقاد دارم. تصمیم ها باید بر مبنای اسناد و شواهد اتخاذ شود، نه بر مبنای اعتقادات ایدئولوژیک.
▪ شما هم مثل پرزیدنت بوش فکر می کنید در جهان پس از ۱۱ سپتامبر، رئیس جمهور از اختیار و قدرت برتر برخوردار است؟
ـ به اعتقاد من در چنین دوران و برهه یی، طبیعتاً رئیس جمهور از اختیار و قدرت بیشتری برخوردار است. به هر حال ما تنها یک رئیس جمهور و یک فرمانده کل قوا داریم. اما به نظر می رسد پرزیدنت بوش، تحت تاثیر افرادی مانند دیک چنی معاون خود، الگوی یک قدرت بی حساب و کتاب را در ذهن خود می پروراند. به اعتقاد من این قدرت چیزی نیست که در چارچوب نظری موسسان و پدران جامعه امریکا بگنجد.
▪ پس نمی توانید هیچ سناریویی را تصور کنید که در پی آن هیلاری کلینتون رئیس جمهور اعلام کند جنگ علیه ترور الغای نظارت کنگره بر فعالیت های دولت را توجیه می کند.
ـ این سوالی نیست که در یک موقعیت فرضی بتوان به آن پاسخ داد. شما باید به شیوه یی عمل کنید که امنیت کشور را در چارچوب قانون اساسی و مکانیسم های نظارتی تعبیه شده در آن، حفظ کنید. ممکن است به دلایل امنیتی، نتوان همه چیز را باز و بی پرده بیان کرد، اما همیشه باید با سازماندهی و مقررات حرکت کرد.
▪ مهمترین تفاوتی که در طرز تفکر شما در مورد به کارگیری قدرت نظامی امریکا طی این پانزده سال به وجود آمده، چیست؟
ـ من همیشه اعتقاد داشته ام که نیروی نظامی امریکا قدرتمندترین ابزار موجود در جعبه ابزار ما برای رهبری جهان و پیگیری منافع ملی امریکا است. من از جنگ اول خلیج فارس پشتیبانی کردم و البته آن زمان نظر من چندان برای کسی مهم نبود. من از تصمیم شوهرم در مورد مداخله نظامی در کوزوو و بوسنی حمایت کردم. اما من فکر می کنم که ترکیب تهدید نظامی و یک دیپلماسی فعال و قهرآمیز، ترکیب و جایگاه ایده آل امریکا برای امریکا است که متاسفانه با عملکرد پرزیدنت بوش در عراق به خطر افتاده است. پس از زمامداری پرزیدنت بوش، ما دیگر به خوبی می دانیم که چه کارهایی را نباید انجام دهیم. همچنین از شیوه یی که جرج بوش پدر نیروهای ائتلافی جنگ اول خلیج فارس را شکل داد و شیوه یی که همسر من نیروهای ناتو را برای مداخله در اروپا بسیج کرد نیز می توان درس های بیشتری آموخت.
نیما ملک محمدی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید