جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


آینده یک تجربه


آینده یک تجربه
هنگامی که نمایشنامه های «هارولد پینتر» را می خوانیم شاید در وهله اول در نیابیم که منشاء آغازین این شخصیت های ترس خورده و مضطرب که انگار همواره عاملی شناخته یا ناشناخته از بیرون یا درون تهدیدشان می کند، تجربه های نوجوانی نویسنده یی باشد که روزگاری از ترس نئونازیست های انگلیسی خواب راحت نداشته و مدام در این هراس به سر می برده که یک روز که از مدرسه به خانه برمی گردد یکی از آن نئونازیست های متعصب بلایی سرش بیاورد. این همان هراسی است که بعدها در اولین نمایشنامه های «پینتر» مثل «اتاق»، «جشن تولد» و... به شکلی کاملاً متفاوت از منشاء واقعی خود رخ نمود. بین ادبیات و واقعیت نسبتی است که خود را در محتوای ظاهری اثر ادبی نشان نمی دهد. این نسبت گاه در ساخت فکری نویسنده و شکلی که به عنوان یک ژانر ادبی از یک مفهوم ارائه می شود، قابل ردیابی است و این، ویژگی ادبیاتی است که خالق آن با یک تجربه شخصی چنان درگیر شده که آن تجربه به طور ناخودآگاه به تفسیر و درک او از جهان بیرون راه می یابد و به آن جهت می دهد و نویسنده در حین نوشتن، شاید بی آنکه به شکل واقعی، جزئی و اولیه آن تجربه فکر کند ناخواسته آن را به ادبیات و زبان خود راه می دهد و صورت واقعی آن تجربه در فرآیند تبدیل شدن به متن ادبی دگرگون می شود هرچند که متن، جوهر اصلی آن تجربه (که در آثار پینتر اضطراب و تهدیدشدگی است) را حفظ می کند اما به شکلی دگرگون شده و در فضایی گاه کاملاً متفاوت با فضایی که نویسنده وضعیتی را در آن تجربه کرده است. که در مورد «هارولد پینتر» می توان گفت تهدید و اضطراب در آثار او بیش از هرچیز بر شیوه نوشتن گفت و گوهای نمایشنامه ساخت اندیشگی آثارش تاثیر گذاشته است. بیهوده نیست که «پینتر» برای نوشتن گفت و گوها این قدر به ظرفیت های زبان گفتار و حتی مکث ها و سکوت هایی که در زبان آدم های در حال حرف زدن با یکدیگر اتفاق می افتد توجه می کند و آنها را به ابزاری بدل می کند برای ایجاد فضایی که اضطراب، عصبیت و بحران درونی شخصیت ها در آن نهفته است.
البته ویژگی نمایشنامه های «پینتر» را شاید نتوان تنها در شیوه نوشته شدن گفت وگو خلاصه کرد، اما می توان گفت در برخی از این نمایشنامه ها، گفت وگو ابزار اصلی بازنمایی جهان بیرون و هراس درونی شخصیت ها از این جهان است. موقعیت های «پینتری» در عین واقعی بودن کابوس گونه اند. بیهوده نیست که «پینتر» خود را بیش از هرکس متاثر از «کافکا» می داند.
شخصیت های نمایشنامه های «پینتر» نیز مانند شخصیت های آثار «کافکا» مقهور قدرت هایی هستند که به اشکال گوناگون می کوشند بر این شخصیت ها مسلط شوند و ترسی دائم را در اعماق ناخودآگاه آنها بنشانند.
چندی پیش کتابی از «هارولد پینتر» با عنوان «خیانت و دو نمایشنامه دیگر» ترجمه و منتشر شد. این کتاب حاوی سه نمایشنامه است. نمایشنامه اول «خیانت» است و دو نمایشنامه دیگر، «زبان پشت کوهی» و «خاکستر به خاکستر» که از این میان «خیانت» و «خاکستر به خاکستر» بیش از آن یک نمایشنامه دیگر بازتاب دغدغه های دیرین «پینتر» در نمایشنامه های اولیه او است. هرچند «پینتر» در «خیانت» فرمی متفاوت را تجربه کرده است. «خیانت» نمایشنامه یی است که از پایان، آغاز می شود. در صحنه اول «جری» و «اما» در یک مکان عمومی نشسته اند و گذشته را مرور می کنند. گذشته یی که در ذهن «اما» پررنگ تر است و برای «جری» بیشتر خاطره یی است که «جری» تصویر چندان دقیقی را از برخی صحنه های آن به یاد ندارد، چنان که وقتی «اما» روزی را به یاد می آورد که «جری»، دختر آن وقت ها پانزده ساله اش را به هوا پرت می کرده، مکان این واقعه در ذهن «جری» جابه جا شده است. در خلال این گفت وگو متوجه می شویم که زندگی «اما» به دلیل افشا شدن خیانت های شوهرش در آستانه فروپاشی است، هرچند در ادامه درمی یابیم که این زندگی از همان شب اول ازدواج فروپاشیده است. ماجرا روندی معکوس را طی می کند و در نهایت به شب اول خیانت می رسد و در این لحظه تمام تصورات پیشین خواننده نقض می شود چرا که می بینیم شوهر «اما» از همان شب اول ازدواج، همه چیز را در مورد همسرش فهمیده است. در این نمایشنامه، «خیانت» به لحاظ فرم روایی مسیری را از عمومی ترین مکان تا شخصی ترین مکان که خانه «رابرت» است، طی می کند هرچند در واقعیت این روند برعکس بوده است. از سوی دیگر «رابرت» و «جری» هر دو، ناشر هستند. «رابرت» شخصیتی تحقیر شده است که امنیتش از هر لحاظ تهدید شده. حس تحقیر را در او از واکنشی که هنگام گفت وگو از نویسندگانی که او و «جری» آثارشان را چاپ می کنند، می توان دریافت. در بافت زبان گفت وگوهای «خیانت»، تنشی است که مدام متن را به ارتعاش درمی آورد. سطح اولیه زبان گاه می کوشد این تنش را بپوشاند اما تکرارها، مکث ها و دیگر ظرفیت های زبان گفتار، در لایه های پنهان گفت وگوها درون شخصیت ها را افشا می کنند. شخصیت ها می کوشند با حرف زدن از موقعیتی که به آن گرفتار شده اند، بگریزند اما گفت وگو و ساخت نمایشنامه مدام آنها را به سمت آن موقعیت پرتاب می کند.
این نشان نوعی از خودبیگانگی و در عین حال ناتوانی از ارتباط با دیگری و در نهایت ایجاد حفره هایی هولناک میان این دو وضعیت است که در شکل گفت وگوها نمود عینی می یابد یا مثلاً آنجا که پیشخدمت ایتالیایی بین «رابرت» و «جری» قرار می گیرد این بیگانگی عینی تر می شود.در «زبان پشت کوهی » پینتر، قدرت های تهدیدکننده را در قالبی عینی تر نشان می دهد و در «خاکستر به خاکستر» وضعیت قدری پیچیده تر می شود چرا که خاطره شخصیت زن این نمایشنامه، آشکارا بین واقعیت و وهم در نوسان است.
علی شروقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید