پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

ویژگی‌های مراحل رشد کودک


ویژگی‌های مراحل رشد کودک
هیچ دو نوزادی وقت کاملاً شبیه به هم نمی‌باشند. هر کودکی مراحل رشد و تحول خود را به‌گونه‌ای متمایز از سایر کودکان سپری می‌کند. هر چند اغلب بزرگ‌ترها انتظار دارند که تمام نوزادان و کودکان خردسال مراحل رشد خود را بر طبق یک روال مشخص پشت سر گذارند، اما واقعیت این است که کودکان دارای تفاوت‌های فردی بی‌شماری هستند و نمی‌توان زمان معینی را برای نشستن، ایستادن، چهار دست‌ و پا رفتن، دندان درآوردن و ... آنها تعیین نمود.
از طرف دیگر، والدین اغلب نگران آن هستند که آیا فرزندشان مراحل مختلف رشد خود را به‌طور طبیعی طی می‌کند؟
در پاسخ باید گفت، تغییر و تحولات رشدی کودکان می‌تواند از یک تا شش ماه با یکدیگر متفاوت باشد و در عین این تفاوت، باز هم طبیعی و سالم باشند. آن‌چه مهم است، توجه به سلامت جسمانی ـ ذهنی هر کودک است که می‌تواند سرعت روند رشد او را تعیین کند.
مهم‌ترین ویژگی‌های رشدی کودکان عبارتند از:
▪ هر کودکی برای این‌که مراحل رشد خود را طی کند، احتیاج به زمان و بلوغ جسمانی (آمادگی بدنی) دارد. برای مثال، زمانی‌که گفته می‌شود، کودکان در یک‌سالگی راه می‌روند، به منزلهٔ آن نیست که همهٔ کودکان در یک‌سالگی می‌توانند راه بروند؛ زیرا ممکن است کودکی ۹ ماهه آمادگی جسمانی لازم برای راه رفتن را پیدا کرده باشد و بتواند راه برود، ولی کودکی دیگر تا ۱۴ ماهگی هم هنوز به این آمادگی جسمانی نرسیده باشد. به همین دلیل می‌گویند، ”بیشتر کودکان قادرند در ۱۵-۹ ماهگی راه بروند.“
▪ رشد جریانی مرحله‌ای و پیوسته است. این نکته بدان مفهوم است که یادگیری برخی از مهارت‌ها مستلزم یادگیری مهارت‌های پایه‌ای هستند. برای مثال، کودک ابتدا یاد می‌گیرد که سینه‌خیز و چهار دست و پا برود و سپس با دست گرفتن به میز و صندلی بلند شود و روی پاهای خود بایستد و در پایان نیز گام بردارد، یا کودک برای حرف زدن، ابتدا الفاظ نامفهومی را به زبان می‌آورد، بعد واژه‌ها را به‌طور ناقص می‌گوید و سپس به گفتن کلمه‌ها و جمله‌ها می‌پردازد. پس لازمهٔ رسیدن به هر مرحله از رشد، گذراندن موفقیت‌آمیز مرحله پیشین است.
▪ هر کودکی با توجه به ویژگی‌ها و تفاوت‌هائی که با سایر کودکان دارد، مراحل رشد خود را طی می‌کند. ممکن است مادری بگوید، ”فرزند دوم من در ۱۰ ماهگی راه افتاد، در حالی‌که فرزند اول من تا ۱۴ ماهگی هم هنوز نتوانسته بود بایستد.“
این امر بدان دلیل است که هر کودک از الگوی رشدی خاص خودش پیروی می‌کند که ممکن است با الگوی رشد سایر کودکان متفاوت باشد. به عبارت دیگر، تمامی کودکان مراحل رشد یکسانی دارند، ولی ممکن است سرعت رشد آنها به دلیل تفاوت‌های فردی که دارند، با هم فرق داشته باشند حتی ممکن است کودکی بدون این‌که یک مرحله از رشد جسمانی خود را سپری کند، به مرحلهٔ بعد برود و در عین حال رشد طبیعی و سالمی هم داشته باشد. برای مثال، شاید کودکی ۱۲ ماهه بدون این‌که سینه‌خیز و چهار دست و پا برود، بایستد و بتواند چند قدمی هم راه برود. مشکل تنها در صورتی است که، کودکی ۱۷-۱۶ ماهه هنوز نتوانسته باشد بایستد و راه برود. در آن صورت توصیه می‌شود حتماً با پزشک متخصص کودکان مشورتی صورت گیرد.
● رشد مهارت‌‌های کودک
با گذشت هفته‌ها و ماه‌ها، کودک مجموعه‌ای از مهارت‌های گوناگونی را می‌آموزد که می‌تواند به وسیلهٔ آنها بر اندام‌های مختلف بدن خود کنترل داشته باشد و با واکنش‌هائی که انجام می‌دهد، نیازها و خواسته‌هایش را بیان نماید. کودک به‌تدریج صداها و گفته‌های اطرافیان خود را می‌شناسد و یاد می‌گیرد که چگونه می‌تواند با لبخند زدن به اعضاء خانواده‌اش با آنها ارتباط برقرار کند. برای بررسی رشد مهارت‌های مختلف کودکان، آنها را به ۴ زمینه تقسیم می‌کنیم:
۱) مهارت‌های جسمانی
این مهارت‌ها در برگیرندهٔ توانائی کودک در استفاده از ماهیچه‌ها و عضلات بزرگ و کوچک بدنش می‌باشد. برای مثال، کودک در حدود ۹ ماهگی توانائی نشستن پیدا می‌کند و یا در حدود یک‌سالگی یاد می‌گیرد که چگونه با گرفتن گوشهٔ میز و یا صندلی بلند شود و روی پاهای خودش بایستد.
۲) مهارت‌های کلامی
این مهارت‌ها بیانگر توانائی کودک در درک و استفاده از زبان می‌باشد. برای مثال، یک کودک یک‌ساله قادر است یک کلمهٔ دو سیلابی بگوید، و یا یک کودک دو ساله می‌تواند اندام‌های مختلف بدنش را نام ببرد.
۳) مهارت‌های شناختی
این مهارت‌ها بیانگر توانائی شناخت، یادگیری و درک پدیده‌های پیرامونش است. برای مثال، یک کودک دو ساله می‌تواند محیط اطرفش را با کمک حواس پنجگانه و ماهیچه‌های حرکتی دست و پای خود بشناسد، و یا یک کودک پنج‌ساله قادر است با کمک قدری فکر کردن مسائل سادهٔ ریاضی (کم‌تر، بیشتر، کوچک‌تر / بزرگ‌تر و ...) را حل کند.
۴) مهارت‌های اجتماعی
این مهارت‌ها در برگیرندهٔ توانائی کودک در برقراری ارتباط احساسی ـ عاطفی با اطرافیانش است. برای مثال، یک نوزاد ۱۵ ماهه می‌تواند با لبخند اجتماعی خود، جلب توجه کند، یا یک کودک ۱۰ ماهه می‌تواند چهرهٔ غمگین مادرش را تشخیص دهد و یا یک کودک ۵ ساله قادرست با دوستش به ابراز همدردی بپردازد.
● مراحل رشد جسمانی کودک
منظور از ”رشد جسمانی“ کودک، رشد و تکامل اعضاء مختلف بدن و هماهنگی میان فعالیت‌های دستگاه عصبی و ماهیچه‌ها است. این تکامل و هماهنگی از رشد ”بازتاب‌های اولیه“ آغاز می‌شود و تا زمانی‌که کودک بر حرکات خود مسلط شود، ادامه پیدا می‌کند. رشد جسمانی کودک را می‌توان به دو دسته تقسیم نمود:
▪ مهارت‌ ماهیچه‌های بزرگ بدن:
حرکت این ماهیچه‌ها در مراحل اولیه دارای هیچ‌گونه نظم تعادل، ارتباط و سازگاری نمی‌باشد، ولی به‌تدریج که کودک رشد می‌کند می‌تواند بر حرکت این ماهیچه‌های خود تسلط یابد و به‌طور ارادی آنها را کنترل کند. سرعت این هماهنگی و رشد بستگی به میزان تمرین او دارد.
▪ مهارت ماهیچه‌های کوچک بدن:
این ماهیچه‌ها نیاز به هماهنگی و تسلط بیشتری بر حرکت اندام‌های مختلف بدن دارند. ارتباط و سازگاری بین عضلهٔ چشم صورت گردن دست و پا کودک را قادر می‌سازد تا کنترل بیشتری بر اعمال ریز حرکتی خود داشته باشد.
هماهنگی حرکتی، از ماهیچه‌های بزرگ شروع می‌شود و به‌تدریج به عضلات کوچک می‌رسد همکاری این ماهیچه‌ها موجب فرا گرفتن مهارت‌های گوناگون جسمانی در کودک می‌شود. هم‌چنین رشد و هماهنگی ماهی‌چه‌های بدن نشان می‌دهند که جهت رشد ماهیچه‌های کودک از بالا به پائین (از سر تا پا) می‌باشد. به عبارت دیگر؛
اول ـ اندام‌ها و ماهیچه‌های فوقانی بدن (سر و صورت)
دوم ـ ماهیچه‌ها و عضلات دست و بازو
سوم ـ ماهیچه‌ها و عضلات قسمت میانی بدن،
چهارم ـ ماهیچه‌ها و عضلات پا (زانو، مچ، کف پا و انگشتان) رشد می‌کنند.
از طرف دیگر، کودک تنها مهارت‌ها را از طریق صرفاً رشد جسمانی کسب نمی‌کند، بلکه برای تسلط بهتر بر آنها باید آنها را یاد بگیرد و تمرین کند. تمرین برای یادگیری مهارت‌ها، بسیار مهم و اساسی است. برای آن‌که تمرین به‌خوبی صورت گیرد و نتیجهٔ مطلوبی از آن به‌دست آید، باید آن را هدفمند کرد. کودک کلیهٔ اعمال و مهارت‌ها را به‌تدریج و با روش کوشش و خطا یاد می‌گیرد این کار نیازمند صرف وقت و انرژی زیادی برای کودک است. اگر والدین با مشاهدهٔ آمادگی جسمانی کودک، روش صحیح کسب مهارت را به او بیاموزند، بدیهی است که کودک نتیجهٔ مطلوب‌تری از آن خواهند گرفت. برای مثال، زمانی‌که کودک آمادگی جسمانی لازم برای راه رفتن را پیدا کرده است (حدود یک‌سالگی) می‌توان با گرفتن زیر بازوهای او و کمک به یافتن تعادل کودک را برای گام برداشتن هدایت و تشویق نمود.
● مراحل رشد کلامی کودک
یکی از پیچیده‌ترین مراحل رشد کودک، تسلط او بر زبان است. کودک از طریق سخن گفتن می‌تواند با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار کند زبان به کودک این امکان را می‌دهد تا نیازها و خواسته‌هایش را بیان کند و احساس‌ها و هیجان‌های درونی خود را با والدین و مراقبینش در میان گذارد. از آن‌جائی که سخن گفتن رفتاری است که کودک را از ”خودمحوری“ به اجتماعی شدن سوق می‌دهد، هرگونه مشکلی در این زمینه می‌تواند کودک را از فرآیند رشد، بالندگی و زندگی جمعی باز دارد.
توانائی سخن گفتن مهارتی است که باید آموخته شود. رشد گفتاری کودک به تکامل اندام‌های گویائی و محرک‌های محیطی او بستگی دارد. در طول شش ماههٔ اول زندگی، کودک تنها قادر است صداهای نامفهومی از دهان تولید کند.
به‌طور معمول آمادگی برای تقلید کلمات، در پایان یک‌سالگی آغاز می‌شود. گویائی و شنوائی دو حس کاملاً مرتبط به هم هستند.
کودک ابتدا سعی می‌کند با گوش دادن به صداها، آنها را تقلید کند، و سپس به تکرار واژه‌ها و ایجاد زمزمه‌های نامفهومی می‌پردازد. به‌تدریج کودک به مرحلهٔ درک کلام پا می‌گذارد و می‌تواند دستورها و خواسته‌های والدینش را اجرا کند. در این مرحله است که کودک خردسال یاد می‌گیرد برای رسیدن به نیازهایش چگونه صحبت کند.
اگر پدر و مادر او را تشویق به حرف زدن نکنند و با کمترین اشارهٔ او خواستهٔ او را برآورده سازند، کودک هم یاد می‌گیرد که بدون زحمت صحبت کردن، می‌تواند به خواسته‌اش برسد، در نتیجه تلاشی هم در جهت زبان‌آموزی نخواهد کرد.
یادگیری زبان به این دلیل اهمیت دارد که:
۱) زبان وسیله‌ای برای ارتباط برقرار کردن و دوست شدن است.
۲) زبان وسیله‌ای برای سازگاری با محیط است.
۳) زبان وسیله‌ای برای تفکر و درک بهتر است.
۴) زبان وسیله‌ای برای پرورش سایر مهارت‌های ذهنی است.
۵) زبان وسیله‌ای برای تحصیل علم و گسترش تجربه‌هاست.
● مراحل رشد شناختی کودک
نوزادان موجودات توانائی هستند که قادرند از اولین روزهای زندگی خود فعالانه، محرک‌های پیرامونشان را درک کنند و بشناسند. آنها منتظر نمی‌مانند تا دیگران آنان را به فعالیت و کار ذهنی وادار کنند، بلکه خود در صدد شناخت پدیده‌ها و ویژگی‌های فیزیکی آنها بر می‌آیند. آنها می‌توانند از طریق تعامل با افراد و محیط پیرامونشان اطلاعات و دانسته‌های خود را افزایش دهند.
مغز کودک و ارتباط بین بخش‌های مختلف آن نیز، از طریق تمرین و تکرار پرورش می‌یابد حرکت اشیاء، تضاد بین رنگ سیاه و سفید و صداهائی که از نظر زیر و بمی، ریتم و کوتاهی و بلندی تفاوت دارند، نظر کودک را به خود جلب می‌کنند. نوزادان به‌تدریج یاد می‌گیرند که دانش موجودشان را به پدیده‌های دیگر نیز تعمیم دهند و آنها را به خاطر بسپارند. برای مثال، نوزاد چهار ماهه که همواره چهرهٔ والدین (مراقبین) خود را پیش‌ رو دارد، به‌ صورتکی که دارای چشم و دهان باشد، بیشتر نگاه می‌کند.
کودک سعی می‌کند با شناخت و درک اطلاعات مشترکی که از اطراف خود کسب می‌کند، (درونی‌سازی) و تعمیم دادن این ویژگی‌ها به پدیده‌های جدید (برونی‌سازی) دانسته‌های قبلی خود را با اطلاعات جدید (تعادل‌جوئی) هماهنگ سازد برای مثال، زمانی‌که کودک در آغوش مادرش در حال نوشیدن شیر است، اگر ناگهان صدای بلند شدید را بشنود، برای لحظاتی از مکیدن شیر، دست می‌کشد.
این‌طور به‌نظر می‌رسد که می‌خواهد بداند آیا صدا برای او خطری دارد یا خیر. پس از چند لحظه که متوجه شد، خبری نیست، دوباره شروع به شیر خوردن می‌کند. بار دوم هم اگر همین صدا را بشنود، باز از مکیدن دست خواهد کشید و منتظر اتفاق و رویدادی خواهد شد. اما اگر این صدا را چندین و چند بار بشنود و متوجه شود که اتفاقی نمی‌افتد، از آن پس هیچ عکس‌العملی نسبت به آن نشان نخواهد داد.
می‌توان این‌طور نتیجه‌گیری کرد که کودک دریافته است که صدا خطری برای او ندارد. این رفتاری هوشمندانه از سوی کودک است که طی آن سعی می‌کندخود را با تغییرات محیطی سازگار کند. بدیهی است هرچه دانسته‌های کودک بیشتر باشد، کنجکاوی و تلاش بیشتری هم برای فهمیدن می‌کند و در نتیجه مهارت‌های شناختی او نیز بیشتر پرورش می‌یابد به‌طور کلی، رشد شناختی کودک به تغییراتی مربوط می‌شود که در حوزهٔ فعالیت ذهنی کودک روی می‌دهد و شامل، احساس، ادراک، حافظه، استدلال و زبان می‌شود. توجه به این نکته ضروری است که انواع مهارت‌های شناختی کودک را نمی‌توان از هم جدا کرد؛ یعنی ما نمی‌وانیم نیروی دقت و حافظهٔ کودک را از احساسات و عواطف او جدا سازیم.
پژوهش‌های مختلفی نشان می‌دهند، مهم‌ترین عاملی که موجب ایجاد ارتباطات مغزی کودک و پرورش هوش او می‌شود، اتفاقات، رویدادها و برنامه‌های منظم روزانهٔ کودک هستند. کودک خردسال طی سه سال اول زندگی‌اش برای یافتن پاسخ‌های بی‌شمار به افراد و اطراف به دقت نگاه می‌کند. او می‌خواهد بداند:
▪ آیا دیگران به او توجه می‌کنند؟
▪ آیا زمانی‌که به کمک نیاز دارد، آنها به یاری‌اش می‌شتابند؟
▪ آیا برای دیگران مهم است؟
▪ آیا فردی لایق و شایسته است؟
▪ آیا رفتاری درست و مناسب دارد؟
▪ آیا دیگران از بودن با او (بازی با او) احساس لذت و شادی می‌کنند؟
▪ آیا می‌تواند احساس‌ها و هیجان‌های درونی‌اش را راحت بیان کند؟
▪ در اطراف او چه چیزهای جالبی وجود دارند؟
▪ چه چیزهائی موجب ترس و اضطراب او می‌شوند؟
▪ ........
● مراحل رشد اجتماعی کودک
اجتماعی شدن فرآیند است که کودک از طریق آن ارزش‌ها، معیارها و رفتارهای متعارف جامعهٔ خود را فرا می‌گیرد. خانواده اولین نهاد اجتماعی شدن کودک است. پدر و مادر با رسیدگی فوری به نیازهای اولیهٔ کودک می‌توانند حس ”اعتماد اولیه“ را در کودک پرورش دهند.
اگر زمانی‌که کودک گرسنه است، خسته است، یا هوشیار است و به دنبال فردی می‌گردد که با او بازی کند، در کنار او باشند، حس ارزش‌مندی و اعتماد در او شکل خواهد گرفت. در غیر این‌صورت، کودک دنیا را محیطی ناامن و غیر قابل اطمینان خواهد یافت که برای برآورده ساختن نیازهای اولیه‌اش مجبور است مدت‌ها گریه کند و انتظار بکشد. رابطه‌ای که والدین ـ و به‌ویژه مادر ـ با کودک برقرار می‌سازند، رابطه‌ای توأم با دلبستگی و امنیت است که شالودهٔ اجتماعی شدن او را در سال‌های بعدی رشد فراهم می‌کند. آنها سعی می‌کنند با الگو قرار دادن خود رفتارهای شایستهٔ اجتماعی را به فرزندشان بیاموزند.
ماندانا سلحشور
منبع : دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری


همچنین مشاهده کنید