سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا


شش روش برای ارتباط کلامی موفق در خانواده


شش روش برای ارتباط کلامی موفق در خانواده
مشاورانی که با مسائل ازدواج و خانواده سروکار دارند نبود ارتباط کلامی را به نارضایتی از خانواده مربوط می‌دانند و از آن بالاتر اعتقاد دارند ارتباط کلامی نامناسب‌ بین زن و شوهر موجب دور شدن از خوشبختی می‌شود.
برای این‌که جلوی چنین پیشامدی را در خانواده خود بگیرید باید نکاتی را در نظر بگیرید که خانواده‌هائی که ارتباط کلامی خوب و مناسب در آنها حاکم است قبلاً به کار بسته‌اند.
تجربه این خانواده‌ها به ما می‌آموزد چگونه روش‌های ارتباط غلط را کنار بگذاریم و به‌جای آن روش‌های مؤثر را به کار بگیریم. خانواده‌هائی که ارتباط کلامی مؤثر دارند ۶ قانون را برای ارتباط مؤثر و موفق عنوان می‌کنند.
● قانون نخست؛ وقت کافی بگذارید
بیشتر ارتباطات کلامی در خانواده‌های موفق خودانگیخته و خودجوش است. اعضاء چنین خانواده‌هائی می‌گویند؛ ”وقتی کارهای خانه را انجام می‌دهیم با هم حرف می‌زنیم‌.“ یا ”هر وقت دور هم هستیم حرف می‌زنیم.“ بعضی خانواده‌های موفق هم هر روز وقت خاصی را معین می‌کنند که همه اعضاء خانواده دور هم جمع شوند و حرف بزنند.
بعضی خانواده‌ها زمان شام خوردن را برای گفت‌وگو درباره لحظات خوشایند روزشان انتخاب می‌کنند. بعضی خانواده‌ها هم وقت دیگری را به‌صورت ”شب خانواده“ یا ”شورای خانواده“ انتخاب می‌کنند و اعضای خانواده اتفاقات لذت‌بخش، مشکلات و دغدغه‌های خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند. این خانواده‌ها مشکلات و سختی‌ها را نیز بیان می‌کنند زیرا اعتقاد دارند جنبه مثبت زندگی در این گفت‌وگوها نمایان می‌شود.
به این ترتیب خانواده‌های موفق تمام وقت خود را صرف بیان مشکلات و نگرانی‌های خود نمی‌کنند و وقت کافی اختصاص می‌دهند تا همه اعضای خانواده درباره علایق خود هم، چه مهم، چه پیش پاافتاده، صحبت کنند.
● قانون دوم؛ گوش بدهید
اعضای خانواده‌های موفق درک می‌کنند که ارتباط کلامی درست دو وجه دارد؛ حرف زدن و شنیدن. آنها از افتادن در دام تمرکز بر حرف زدن پرهیز می‌کنند.
گوش دادن به صحبت‌های همدیگر رابطه بین افراد را مستحکم‌تر می‌کند چون توجه و احترام را می‌رساند. خانواده‌های موفق شنونده‌های خوب و فعالی هستند و به این ترتیب درک آنها از یکدیگر عمیق‌تر می‌شود. شنونده فعال باید به حالت چهره، وضعیت بدن و لحن صدا به اندازه کلماتی که می‌شنود توجه داشته باشد. باید با سر تأیید کند یا چیزی بگوید که نشان‌دهنده توجه او باشد.
● قانون سوم؛ تسویه حساب کنید
شوهری را در نظر بگیرید که تمام بعدازظهر ناراحت بوده است. چند بار به همسرش پرخاش کرده و بقیه روز را برخلاف معمول ساکت نشسته و البته خانم هم از این وضعیت آزرده‌خاطر شده است. طبیعی است که خانم از شوهرش ناخشنود و دل‌شکسته شود.
به هر حال دل‌شکستگی او براساس این فرض است که آزار و رفتار منفی شوهر مستقیماً او را نشانه گرفته است. خانم تصمیم می‌گیرد ببیند آیا شوهرش واقعاً از دست او عصبانی یا ناراحت است یا اتفاق دیگری افتاده است. او می‌گوید؛ ”امشب بداخلاق و عبوس شدی. رفتارت به خاطر کاری است که من انجام داده‌ام یا اتفاق دیگری افتاده است؟ حالت خوب است؟“ بعد شوهرش تعریف می‌کند که بودجه پروژه‌ای که بر عهده‌اش بوده تعدیل شده و به همین علت او مجبور شده دوستش را که در آن پروژه همکاری می‌کرده از کار بیکار کند... او اصلاً از دست همسرش ناراحت و عصبانی نبوده است!
اگر خانم به درستی ارتباط برقرار نمی‌کرد و موضوع روشن نمی‌شد رفتار شوهر را بد تعبیر می‌کرد و ممکن بود طوری واکنش نشان بدهد که شبشان را از آن‌چه بود بدتر کند.
پیام‌های مبهمی را که از اعضاء خانواده دریافت می‌کنید با این پرسش‌ها معلوم کنید؛ ”مطمئن نیستم منظورت از این کار چیست؟“ یا ”من از آن‌چه می‌گوئی یا می‌کنی این‌طور برداشت می‌کنم و ... آیا درست است؟“
●قانون چهارم؛ به دنیای اعضاء خانواده خود نفوذ کنید
هر یک از ما در دنیای منحصر به فرد خود زندگی می‌کنیم. هیچ‌کس زندگی را دقیقاً آن‌طور که ما می‌بینیم نمی‌بیند. دیدگاه شما نسبت به یک مسئله معین به تجارب گذشته شما درباره آن مسئله، ارزش‌هائی که به آن باور دارید و ویژگی‌های شخصیتیتان بستگی دارد. یعنی هنگامی که دو نفر روی موضوعی توافق ندارند همیشه به این معنی نیست که یکی از آنها حق است و دیگری باطل. علت فقط این است که دو نفر از دو دنیای متفاوت و با دو دیدگاه متفاوت مسئله را بررسی می‌کنند.
● قانون پنجم؛ لولو خورخوره را به فیلم‌های ترسناک بسپارید
یادتان می‌آید وقتی بچه بودیم چه بازی‌هائی می‌کردیم؟ یکی داد می‌زد لولو خورخوره آمد؛ بقیه جیغ می‌زدند و فرار می‌کردند. این بازی‌ها هم ترسناک بود هم بامزه.
آدم بزرگ‌ها هم از این بازی‌ها دارند اما مدل بازی آدم بزرگ‌ها خیلی بامزه نیست. این بازی آدم بزرگ‌ها را عصبی می‌کند، ارتباطات را خراب می‌کند و روابط را از بین می‌برد. لولو خورخوره آدم بزرگ‌ها انتقاد، ارزشگزاری و برخورد از موضع بالا به‌صورت قضاوت بی‌ادبانه و توهین‌آمیز است.
وقتی یکی از طرفین قضاوت توهین‌آمیز می‌کند رابطه از بین می‌رود. خانواده‌های موفق ناراحتی‌ها را زود فراموش می‌کنند و اجازه نمی‌دهند مشکلات تمام دستاوردهای زندگی شادشان را در هم بشکند.
● قانون ششم؛ صادق باشید
ویژگی الگوی ارتباطی در خانواده‌های موفق صداقت و روراستی است. در چنین خانواده‌ای هرکس هر حرفی می‌زند همان منظور را دارد و منظورش همان است که می‌گوید.
اعضاء خانواده موفق به زورگوئی، زرنگی و کلک، سرزنش، سلطه‌گری و فرمان دادن متوسل نمی‌شوند. آنها از وابستگی سوءاستفاده نمی‌کنند، فداکارهای خاموش نیستند که مدت‌ها رنج می‌برند و سر آخر به گناه آلوده می‌شوند. همه روش‌های فریب دادن دیگران به ریاکاری و تیرگی رابطه می‌انجامد. بعضی‌ها به غلط ”صداقت“ را بهانه‌ای برای نامهربانی بیش از حد می‌دانند. خانواده‌ای موفق است که بین صداقت و محبت تعادل برقرار می‌کند.
آنها مسائلشان را مسخره جلوه نمی‌دهند تا با آن مواجه نشوند. از طرف دیگر یک اشتباه را دستاویز قرار نمی‌دهند تا درباره نظر دیگری قضاوت کنند و سلیقه، مدیریت زمان، بهداشت و عادات مطالعه دیگری را زیر سئوال ببرند.
اصل مهم این است که هر اختلاف نظر، هر فکر یا هر جنبه‌ای از روابط انسانی را می‌توان از راه مثبت، بدون پیش داوری و بدون آزار رساندن به دیگران مطرح کرد.
محبت و مهربانی به کار نبردن کلمات درشت و آزارنده است. گاهی توجه به نیازهای سایر اعضای خانواده و کمک کردن به آنها پیش از آن‌که از شما کمک بخواهند بیشتر مهربانی شما را ثابت می‌کند.
● همسر رویائی بشوید
اگر بخواهیم در کاری موفق بشویم معمولاً برای آن زمینه‌چینی می‌کنیم. اگر کسی بخواهد موسیقی کار کند معمولاً از معلمی درس می‌گیرد، نه این‌که یک‌باره و از همان اول مسیقی‌دان شود البته ممکن است کسی به تنهائی شروع کند و در نهایت بتواند آهنگ‌های ساده‌ای را از کار در بیاورد اما به‌ندرت می‌توان با این روش به موفقیت شایانی دست یافت. مربی به کارآموز یاد می‌دهد کدام کلید، نت معینی را ایجاد می‌کند، چه تکنیکی برای استفاده از آن کلید وجود دارد و چه‌طور باید نت‌های موسیقی را از روی نشانه‌ها نواخت تا قطعه موسیقی درست اجرا شود.
هنگامی‌که آموزش پایه را گرفتیم دیگر دست خودمان است که چه‌قدر تمرین کنیم و آن‌چه را یاد گرفتیم گسترش بدهیم.
پس از سال‌ها تمرین کارآموز قدیم خودش به جائی می‌رسد که می‌تواند آهنگی برای پیانو بسازد. پس واضح است که موفقیت متعلق به تازه‌کارها نیست.
با این حال ما معمولاً انتظار داریم بدون هیچ دستورالعمل یا تمرینی در امر ازدواج موفق باشیم. بیشتر اوقات روی علائق مشترک یا تفاهم تأکید می‌کنیم و وقتی اوضاع بر وفق مراد پیش نرفت به فکر سرزنش تفاوت‌های فردی یکدیگر می‌افتیم که در مواردی که کار به طلاق می‌انجامد آنها را ”تفاوت‌های سازش ناپذیر“ می‌نامند.
معمولاً کسانی که در ازدواج به مشکلی برخورد کرده‌اند به روش‌هائی که به کار گرفته‌اند فکر نمی‌کنند یا تصمیم نمی‌گیرند که از روی کتاب یا با کمک متخصص تمرین کنند. نامزدها هم معمولاً دنبال یادگیری اوصول پایه و تکنیک‌های تمرینی صحیح در زندگی مشترک آینده‌شان نیستند. به همین علت‌ها روابط بسیاری از زن و شوهرها طوری شکل می‌گیرد که در نهایت به شکست می‌انجامد.
نجات دادن ازدواجی که رو به نابودی است خیلی کار می‌برد اما ارزشش را دارد. اگر خدای نکرده ازدواجتان به مرحله بحرانی رسیده است باید هرچه زودتر کاری بکنید.
حتی اگر وارد مرحله بحرانی نشده‌اید ولی بیم آن می‌رود که وارد این مرحله بشوید می‌توانید از سه روش بهره بگیرید. حتی اگر خانواده موفقی دارید باز هم این راهکارها کمک می‌کند هم‌چنان موفق بمانید.
۱) ازدواج مثل یک تیم ورزشی است. وقتی با زوج‌هائی که در مرحله بحرانی هستند صحبت کنیم معمولاً فقط یک طرف داستان را می‌شنویم. معمولاً این یک طرف داستان شکایت یکی از زوجین از دیگری است که تمام تقصیرها را به گردن او می‌اندازد؛ ”اگر این کار را نمی‌کرد“ یا ”اگر فلان کار را می‌‌کرد.“ همه می‌دانند که هیچ مشکلی یک طرفه پیش نمی‌آید. البته ممکن است یکی از طرفین بیشتر از دیگری به ازدواج صدمه زده باشد، مثلاً خیانتی صورت گرفته باشد، اما معمولاً فقط یکی از زوجین مستحق سرزنش نیست.
انتظار نداشته باشید همسرتان تمام سختی‌های رابطه را به دوش بکشد. هر یک از دو طرف باید، بدون تلاش برای تغییر یا کنترل همسرش، درون خودش را بکاود. در زندگی زناشوئی‌تان گروهی کار کنید تا همسرتان هم همین روش را برگزیند.
۲) رویای همسرتان بشوید. حتماً وقتی جوان‌تر بودید رویاها و تصوراتی از رابطه‌تان با همسر آینده‌تان داشتید. همسرتان هم همین‌طور.
یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که مردم پس از ازدواج مرتکب می‌شوند این است که دیگر با هم مثل نامزدها رفتار نمی‌کنند. حتماً آن دوره را به یاد دارید، وقتی که مؤدب، مهربان، حمایت‌گر، فداکار، باملاحظه، مراقب، در دسترس و نسبت به همسر فعلیتان حساس بودید. یادتان می‌آید که خود را با رویای او مطابقت می‌دادید؟
می‌دانستید دوست دارد چه بپوشید، می‌دانستید چه چیزی ناراحتش می‌کند یا او را می‌ترساند یا آزارش می‌دهد و از آنها دوری می‌کردید. تلاش می‌کردید تا بفهمید چه چیزی برایش مهم است و خوتان هم آن را مهم می‌دانستید حتی اگر آن مسئله پیش از آن برایتان مهم نبود. باز هم همین کارها را بکنید. هیچ‌کس همسر رویاهایش را فراموش نمی‌کند. اگر این کار را بکنید کم‌کم متوجه خواهید شد که همسرتان هم دارد همین کارها را برای شما انجام می‌دهد.
۳) درباره همسرتان به دیگران حرف‌های خوب بزنید، چه در حضور خودش چه وقتی خودش نیست. اگر روی جنبه‌های مثبت همسرتان متمرکز شوید در خواهید یافت او نه تنها آن جنبه‌های مثبت را بیشتر به کار می‌گیرد بلکه روز به روز بر فهرست جنبه‌های مثبتش می‌افزاید.
اگر آقای خانه آشغال‌ها را سر ساعت ۹ بیرون می‌گذارد از او تشکر کنید. از خانم خانه برای غذای خوشمزه‌ای که پخته تشکر کیند و به دیگران هم بگوئید که او چه آشپز خوبی است. حتماً از قدرت یا هوش همسرتان جلوی دوستانش تعریف کنید. به این ترتیب هم همسرتان از تعریف‌های شما قدردانی می‌کند و هم خودتان با او راحت‌تر خواهید شد زیرا خودتان را طوری برنامه‌ریزی کرده‌اید که با او با احترام و قدرشناسی رفتار کنید.
ازدواج کار و تمرین می‌خواهد اما پاداش آن یک عمر باقی می‌ماند. به یاد داشته باشید ازدواج موفق یک شبه اتفاق نمی‌افتد همان‌طور که مشکلات زناشوئی هم در چند روز آشکار نمی‌شوند.
نوشین دیانتی
منبع : ماهنامه کودک


همچنین مشاهده کنید