جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


ماجرای عشق شهریار


ماجرای عشق شهریار
بعد از‌اینکه دختر ازدواج می‌کند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا می‌رود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو می‌شود.
هوشنگ طیار شاگرد و دوست و همشهری شهریار از عشقی که نقطه عطف زندگی او و عاملی در روی آوردن شهریار به ادبیات است، سخن گفت.
هوشنگ طیار شاعر و از شاگردان و دوستان شهریار گفت: زمانی‌که شهریار برای خواندن درس پزشکی به تهران آمد، همراه با مادرش در خیابان ناصرخسرو کوچه مروی یک اتاق اجاره می‌کند. آنجا عاشق دختر صاحب خانه می‌شود. صحبتی بین مادران آن‌ها مطرح می‌شود و یک حالت نامزدی بوجود می‌آید. قرار می‌شود که شهریار بعد از ‌اینکه دوره انترنی را گذراند و دکترای پزشکی را گرفت با دختر عروسی کند.
این شاعر و دوست شهریار تصریح کرد: شهریار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتی برگشت متوجه شد، پدر دختر او را به یک سرهنگ داده است و آنها با هم ازدواج کرده‌اند. شهریار دچار ناراحتی روحی شدیدی می‌شود و حتی مدتی هم بستری می‌شود و در این دوران غزل‌های خوب شهریار سروده می‌شوند.
طیار با بیان اینکه آن دختر بر خلاف شایعات فامیل شهریار نبوده و «عزیزه خانم» همسر شهریار فامیل او بوده است، اظهار داشت: بهجت آباد سابق بر این تفرج‌گاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازی نشده بود. این محل، جایی بود که بیشتر اوقات شهریار با دختر برای گردش آنجا می‌رفت. بعد از‌اینکه دختر ازدواج می‌کند، شهریار یک روز سیزده بدر برای زنده کردن خاطرات آنجا می‌رود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا می آیند. شهریار با دختر روبرو می‌شود و این غزل را آنجا می‌سراید:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
طیار گفت: بهترین شعر ترکی را شهریار گفته و کاش با شهرتی که شهریار داشت اشعار فارسی را هم به اندازه اشعار ترکی‌اش چنین زیبا می‌سرود.
وی افزود: «حیدر بابایه» در ادبیات بی‌نظیر است، ولی به ترکی است. اگر هم بخواهیم آن‌را به فارسی ترجمه کنیم لذت و زیبایی اش را از دست می دهد. مسائلی است که در ترجمه منتقل نمی‌شود. مثلا برخی از ضرب‌المثل‌های ترکی را فارسی زبانان نشنیده‌اند و شهریار این ضرب‌المثل‌ها را عینا به ترکی آورده و تازه وقتی هم که ترجمه شود، خواننده چون آن را نشنیده، از آن نمی تواند لذت ببرد.
طیار ادامه داد: اشخاصی که مدتی از زندگی خود را در دهات بسر برده اند، خیلی بیشتر از اشخاصی که در شهر بزرگ شده اند، حیدر بابایه را درک می کنند. شهریار زمانی در پای کوه حیدر بابایه زندگی می کرده و درنتیجه خاطرات کودکیش را با خاطرات روستا درآمیخته که بخش است.
این شاعر که شعر را در مکتب عملی نزد شهریار آموخته، درباره اینکه چرا بیشتر اشعار شهریار در قالب غزل سروده شده، عنوان کرد: شهریار به جز غزل، قصیده، مثنوی و چند شعر نیمایی هم دارد. «ای وای مادرم» یا «پیام به اینشتین» از شعرهای نیمایی اوست و این شعر پیام به اینشتین را وقتی آدم می‌خواند از بمب اتم متنفر می‌شود.
طیار در ادامه تصریح کرد: شهریار شاعر غزل‌سراست و علاقه شدیدی به غزل‌ دارد و غزل تمام احساسات و عواطف انسان را می تواند بیان کند. شهریار نیز مثل حافظ حرف‌هایش را با غزل‌هایش می زند. این‌هایی که به شعر سفید و نیمایی رو می‌آورند، فکر می‌کنند خواسته‌های درونشان را در قالب وزن و قافیه و ردیف نمی توانند بیان کنند. درنتیجه آزادگرایی می کنند و حرف دلشان را با شعر نیمایی بیان می‌کنند.
او درباره مضمون اشعار نیمایی بیان کرد: البته اشعار نیمایی مضمون‌های خوبی دارند ولی اگر آن مضامین را بتوانند در غزل بیاورند زیباتر است و بیشتر به دل می نشیند.
طیار درباره آشنایی خود با شهریار گفت: از زمانی‌که به شعر علاقه مند شدم به شهریار ارادت یافتم. شاگردی من به آن صورت نبود که بنشینم و او درس بدهد و من گوش بدهم. حضورش می رسیدم و شعرهایی که می سرودم را نشانش می دادم و او اشکالاتم را می‌گرفت و مرا ارشاد می‌کرد. گاهی برای من شعر می گفت و من با شعر جوابش را می دادم. بیشتر با مطالعه دیوانش شاگرد او شدم.
این شاعر افزود: شهریار در جلد سوم دیوانش منظومه ای بلند در معرفی مفاخر ایران می گوید و از شعرای قدیمی و معاصر یاد می کند. حتی راجع به نیما می گوید:
به خود گذشته و بگذریم از نیما
که تا فسانه‌اش از ما و بعد از آن بی‌ما
کمی ظاهرا از نیما بعد از آنکه او سراغ شعر بی وزن رفته بود روگردان شد. و ارادت زیادی به نیما به خاطر شعر «افسانه» داشت.
طیار ادامه داد: در این منظومه نامی هم از من می‌کند. آن موقع من افسر شهربانی بودم و شهریار می گوید:
به شهربانی کشور که شهرت طیار
سخنوری است به ذوق و قریحه سرشار
خدا رحمتش کند .
● دو شعر از استاد:
▪ بخشی از حیدربابا
حیدربابا ، دوْنیا یالان دوْنیادی
سلیماننان ، نوحدان قالان دوْنیادی
اوغول دوْغان ، درده سالان دوْنیادی
هر کیمسَیه هر نه وئریب ، آلیبدی
افلاطوننان بیر قوری آد قالیبدی
□□□
تو بمان و دگران
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای بحال دگران
می‌روم تا که به صاحبنظری باز رسم
محرم ما نبود دیده‌ی کوته‌نظران
دلِ چون آینه‌ی اهل صفا می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند این زخدا بی‌خبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و در بدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید