جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


در خانه شادروان استاد ابوالحسن ورزی


در خانه شادروان استاد ابوالحسن ورزی
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
سعدی
از همان کودکی برایم مهم بود که بدانم توجه و ارادت اطرافیان به حضرت مولا‌ - که تا همیشه سلا‌م بر او باد - چگونه است. اصلا‌ همه میزان و معیارم برای سنجش آدم‌ها، مقدار علا‌قه‌شان به حضرت علی(ع) بود. هرکه در کردار و گفتار و شیفتگی به مولا عاشقانه‌تر بود، بیشتر به او مهر می‌ورزیدم. علا‌قه‌ام به شاعران نیز، از این باور ریشه می‌گرفت.یکی از سخنوران، که از همان اوان نوجوانی، شیفتگی‌اش را به مولا‌ دریافته بودم، شادروان ابوالحسن ورزی، شاعر و غزل‌پرداز توانا و نامدار زمانه ما بود آن هم با قصیده‌ای که همان سال‌ها از او خوانده بودم: ‌
ای چهره تو آینه کبریا علی / خاک در تو تاج سر اولیا علی
می‌تابد از نگاه تو اکسیر زندگی / می‌جوشد از دهان تو آب بقا علی
تاج ولا‌یتی که تو بر سر نهاده‌ای / خورشید گوهری است در او کم‌بها علی
چون قطره‌ها که در دل دریا یکی شوند / در تو خلا‌صه گشته همه ماسوا علی
فانوس مهر و ماه، به کف ایستاده‌ای / در راه کهکشان که تویی رهنما علی
روزی اگر ولا‌ی تو گردد بلا‌ی جان / من می‌خرم به قیمت جان این بلا‌ علی
لبیک خویش را ززبان خدا شنید / هر عاشقی که از دل و جان گفت: یا علی
سال‌های شصت‌وچهار - شصت‌وپنج بود که به آستان استاد ابوالحسن ورزی راه یافتم. آن سال‌ها هنوز در منزل خیابان فلسطین سکنی داشتند. هفت - هشت سال آخر زندگی استاد بود. فرسوده بود و خانه‌نشین. همسر ارجمندشان - فرح خانم - به مهر، دوستان استاد را در خانه می‌پذیرفت و پذیرایی می‌کرد تا خلوت شاعر، سرشار از زمزمه و نغمه‌های دوستانش باشد.
یادم است عزیزانی چون: استاد همایون خرم، استاد منوچهر صدوقی <سها>، استاد حاتم عسگری، استاد علیرضا تبریزی، مهندس رضاقلی سالور، استاد قاسم رفعتی، شادروان عبدالصمد حقیقت شادروان دکتر قرگزلو، شادروان استاد نعمت‌ا... قاضی، شادروان استاد ابوالقاسم حالت، و... و... در آن حلقه مهر، راه می‌یافتند. جوان‌ترین‌شان هم این کمترین بود. یک شب، صحبت از قصاید علوی و مناقب مولا‌ پیش آمد.
من با شوق، اشارتی کردم به همان قصیده استاد ابوالحسن ورزی. او وقتی عشق و مهر مرا دید، با حوصله یاد کرد از دیگر سروده‌هایش برای مولا‌ و ائمه و اهل بیت پیامبر گرامی اسلا‌م. و بعد گفت: <من از صمیم جان، به این روایت که منقول از مولا‌ست باور دارم. با همه وجود.>
و روایت را خواند: <فَمَن یَمت یَرَنی.> و بعد با همان صدای خسته اما سرشار از روح و روحیه، این دو بیت معروف را هم خواند. هنوز آن صدای لبریز از شوق و محبت در گوشم طنین‌افکن است:
ای که گفتی: فَمَن یَمت یَرَنی ‌/ جان فدای کلا‌م دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من ‌/ مردمی تا بدیدمی رویت.
و فضای آن محفل دوستانه، به یاد مولا‌ با ابرهای نزدیک و آشنایی پیوند یافت که لحظه بارش بی‌دریغ و خالصانه و عاشقانه‌شان، فراهم شده بود... آن زمان می‌توانستی باران روشنی را که در تالا‌ر می‌بارید، از پشت پنجره، اما از حیاط خانه بنگری.
▪ یادآوری:
۹ سال پس از درگذشت استاد ابوالحسن ورزی، به سال ۱۳۸۰ با همت و تلا‌ش سرکار خانم فرح‌ورزی، مجموعه مراثی و مناقب اهل بیت(ع) سروده‌های استاد در قالب‌های گوناگون شعری، به وسیله <آشیانه کتاب> منتشر شد. <بارقه عشق> نام این مجموعه ارزنده است. ابیاتی هم که از شادروان ورزی نقل شد، بخشی از قصیده‌ای است در این مجموعه.
سهیل محمودی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید