سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


سرناها چه می گویند


سرناها چه می گویند
اغلب فرهنگ های پیشرفته علاوه بر موسیقی به اصطلاح سنتی خود، دارای موسیقی دیگری نیز هستند که به آن موسیقی محلی گفته می شود. در گذشته موسیقی همه احتیاجات مردم را در خود منعکس می کرده است و به تمام شئون فردی و اجتماعی تعلق داشته است. در فرهنگ های اواخر عصر حجر، موسیقی داروی شفادهنده ای بوده که سلا متی را به انسان باز می گردانده است. این دیدگاه در فرهنگ بسیاری از نقاط جهان و از جمله بخش های قابل توجهی از ایران دیده می شود، این بخش از فرهنگ موسیقی احتمالا جزو فرهنگی کلی تر است که قدمت آن به دوران حجر می رسد.
در تاریخ های رسمی هنر از این گونه موسیقی به ندرت ذکری به بیان آمده است; در حالی که بازتاب زندگی عملی و ساده پیشینیان محسوب می شود. به طور مثال می توان این مقوله را در کتاب مقدس ایرانیان باستان «اوستا» که قدیمی ترین وغنی ترین گنجینه ای است که بیانگر و نشانه اندیشه و افکار نیکان ماست بررسی کرد.
عالی ترین نمونه شعر را می توان در این کتاب به خصوص در «گاتها» و «یسناها» جستجو کرد که قرن ها پیش از اسلا م و پس از آن توسط نیاکان ما با آهنگی موزون سروده شده است.
در آیین زرتشت نیایش به درگاه خدا عموما با آواز معنی می دهد و در کل به صورت سرودهای دینی بوده است که با آهنگ و لحن موزون خوانده می شده است و در آهنگ های موسیقی قدیم دوگاه، سه گاه و چهارگاه نامیده می شده است این سرودها حدود ۳۵۰۰ سال پیش (۱۵۰۰ سال قبل از میلا د) در ایران سروده شده است که اکنون نیز موجود است و از اسناد بسیار با ارزش و مهم تاریخی بشر است که حکایت از هماهنگی کامل شعر و موسیقی در آن عصر دارد و کهن ترین میراث مدون ما در «شعر و موسیقی» به شمار می رود، چنانکه ملا حظه می کنید دین زرتشت دارای عناصری بوده است که به هنر و شعر سازگاری داشته است. در دین زرتشت بهترین و زیباترین ستایش ها و نیایش ها که نثار اهورا مزدا، هفت امشاپسند، ایزدان و فرشتگان می شود با سرود همراه است. در آیین زرتشت، «سروش» نام فرشته سرود و نیایش بوده و از مقام والا یی برخوردار بوده است.
به طوری که روز هفدهم هر ماه را به او نسبت می دادند و در پرستش گاه ها به نیایش او می پرداختند، از این نوشته اوستا برمی آید که نیاکان ما شش قرن و نیم پیش از میلا د چه مقام والا و مقدسی برای موسیقی قایل بودند.
موسیقی محلی در قلمرو شاخه یا گونه ای از فرهنگ و هنر قرار می گیرد که به آن فرهنگ عام می گویند. از ویژگی های موسیقی بومی، سادگی و بی پیرایه بودن آن است. در موسیقی بومی یا محلی ایران از یک سو نقش هنرهای اولیه، باورها، احساسات و به طور کلی زندگی گذشتگان را می توان باز یافت و از سوی دیگر جلوه های طبیعت را جزو اصلی موسیقی محلی ایران را ترانه ها تشکیل می دهند. در بسیاری از این ترانه ها یادی از افسانه ها و داستان های آشنای محلی شده است، ترانه های محلی اولین پایه تجربی موسیقی هر کشوری به شمار می رود، غم ها و شادی ها، شکست ها و پیروزی ها، قهرمانان و شخصیت های برجسته مردمی به این موسیقی راه می یابد و از این رو از ارزش ویژه ای برخوردار است. به عبارت دیگر سرمایه اصلی موسیقی یک کشور را می توان نغمه های بومی و محلی آن کشور دانست. همانطور که هر گروه و جمعیتی از بشر برای بیان هدف و مقصود خود به ایجاد زبان و حرفه ویژه ای مبادرت ورزیده اند که با دیگر دسته های جامعه انسانی فرق کلی دارد. در روزگاران گذشته بین شعر و موسیقی پیوندی بسیار عمیق و استوار وجود داشته است. با آن که موسیقی محلی به مناسبت نامش چنین به نظر می رسد که در هر محلی باید رنگ و بوی مخصوص به خود داشته باشد و در بسیاری از موارد همین طور است، اما پژوهش های انجام شده نشان می دهد که در عین حال با داشتن چنین ویژگی، بین موسیقی بومی نقاط مختلف ایران، شباهت هایی وجود دارد.
از ویژگی های موسیقی محلی در ایران کارایی آن در مراسم مذهبی است. بنابر آنچه آمد و در تاریخ ذکر شده است مغ ها در دوره هخامنشی نیایش های خود را با آهنگ می خوانده اند، موسیقی سازی به قدر موسیقی آوازی محلی نتوانسته رشد کند، چون موسیقی آوازی از لحاظ تاریخی مقدم بوده و بشر به آسانی توانسته در هر شرایطی یا در هر مکانی آواز بخواند.
اما سازها در مراحل پیشرفته تر تمدن و به تدریج ساخته شده اند و سپس مورد استفاده قرار گرفته اند. سازهای بومی و محلی به دلیل باقی ماندن ساختار اولیه و اصیل آنها یا لا اقل مقدار زیادی از آن ویژگی ها در حد خود به شناخت سازشناسی و در نتیجه تاریخ موسیقی ایران کمک می کنند.
با توجه به اهمیتی که موسیقی در ساختن فرهنگ یک جامعه دارد و نقش بزرگی که در سمت و سو دادن علا یق مردم بازی می کند باید گفت که صرف توجه به این مقوله یعنی اهمیت موسیقی در فرهنگ سازی مشکلی را حل نمی کند. اینکه به صورت روزافزون به گروه های موسیقی زیرزمینی و غیرمجاز افزوده می شود و همراه با آن سلا یق مردم نیز با توجه به افزونی این نوع موسیقی ها تغییر می کند قابل چشم پوشی نیست، درست است که در قرن حاضر قانون هرچیز به بی قانونی تبدیل شده است و این بی قانونی در حیطه موسیقی هم حکمفرماست اما نباید از این نکته چشم پوشی کرد که اساس و پایه هر چیز حتی قانون فرهنگ یک جامعه است. این اصل غیرقابل انکار را باید بپذیریم که میزان پذیرش جامعه و بالا خص جوانان به موسیقی اصیل یا محلی بسیار کمتر از گذشته است و با اینکه باید این نوع موسیقی را پایه و اساس هر نوع موسیقی در ایران چه در سطح آموزش و چه در سطح نوازندگی و خوانندگی بدانیم، اما امروزه و به خصوص در دهه گذشته تا به حال، نه تنها به این موضوع توجه نشده است بلکه برای حل این مشکل کوچکترین گامی نیز برداشته نشده است و مسوولا ن هنری صرف اینکه با دادن مجوز برپایی کنسرت ها مخالفت کنند را در این زمینه راهگشا دانسته اند در صورتی که با این رویه ای که در پیش گرفته اند ضربه مهلک تری را به بدنه موسیقی چه سنتی و چه پاپ وارد کرده اند.
با توجه به سابقه بسیار زیادی که موسیقی محلی در ایران دارد می توان آن را یکی از معدود پایه هایی دانست که در یک حیطه وجود دارد و همیشه از آن می توان استفاده کرد. اینکه امروزه علا قه بیشتر مردم به خصوص جوانان بیشتر به سمت موسیقی غربی مانند پاپ و راک است چیزی را از ارزش های این هنر ملی کم نمی کند. بسیارند افرادی که متعلق به نسل های قبلند ولی بسیار به موسیقی غربی توجه نشان می دهند اما در کنار آن به موسیقی محلی شهر و دیار خود هم گوش چشمی می اندازند و این موضوع نشان می دهد که اگر دو نسل قبل می تواند به نواهای گاه گوشخراش گیتار الکترونیک و جاز گوش جان فرا بدهد، چرا جوانان نسل سومی این مرز و بوم که در دنیای اینترنت و انفجار رسانه ای زندگی می کنند و ثانیه به ثانیه می توانند به انواع و اقسام موسیقی دست پیدا کنند، نتوانند به نوای سرناها و دهل ها گوش بدهند و از گم شدن در تاریخ و حال و هوای انباشته از نیروی طبیعت لذت ببرند. رسیدن به این نکته ضروری است که اقوام و ایل هایی که در این مرز و بوم وجود دارند هر کدام دارای فرهنگی خاص و آداب و رسوم مختص به خود هستند و یکی از خرده فرهنگ های آنان هم موسیقی آنهاست. انواع موسیقی های محلی که در کشور وجود دارد هرچند کمرنگ می تواند نقش بزرگی را در اعتلا ی کارکرد موسیقی در زندگی مردم بازی کند. مگر نه اینکه هنر به وجود می آید برای زاییدن لذت در روح آدمی! پس مباد که این هنر اصیل را فراموش کنیم و اسیر نوای جاز و ترومپت هایی شویم که هرچند گاه به گاه در لذت آفریدن برای ما موفقند اما نه پایدارند و نه اصیل!
نویسنده : الناز محمدی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید