جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


فی گریم Fay Grim


فی گریم     Fay Grim
▪ نویسنده و کارگردان: هال هارتلی.
▪ موسیقی: هال هارتلی.
▪ مدیر فیلمبرداری: سارا کاولی.
▪ تدوین: هال هارتلی
▪ طراح صحنه: ریچارد سایلوارنز.
▪ بازیگران: پارکر پوزی[فی گریم]، جف کولدبلام[فولبرایت]، سافرون باروز[جولیت]، الینا لاونسوهن[ببه کونچالوفسکی]، لئو فیتزپاتریک[کارل فاگ]، توماس جی رایان]هنری فول]، دی. جی. مندل[پدر لانگ]، لیام آیکین[ند گریم]، مگان گای[مدیر]، یاسمین طباطبایی[میلا]، چاک مونتگمری[آنگوس جیمز]، جیمز اوربانیاک[سایمون گریم]، جان کئوگ[دادیار]، کلودیا مایکلسن[قاضی].
▪ ١١٨ دقیقه. محصول ٢٠٠٦ آمریکا، آلمان. برنده جایزه انتخاب تماشاگران از جشنواره ریور ران.
ژانر: اکشن، مهیج.
فی گریم، مادری مجرد است که با پسر نوجوانش در وودساید، کوئینز زندگی می کند. او نگران است مبادا پسر١٤ ساله اش راهی را در پیش بگیرد که پدرش لاابالی اش هنری فول برگزیده بود. کسی که هفت سال قبل ناگهان ناپدید شده و سایمون-برادر فی- به دلیل کمک به او برای فرار از چنگ قانون محکوم به ده سال زندان شده است. سایمون که شاعری موفق و نامزد جایزه نوبل است، در طول سال های گذشته فرصت داشته تا به هنری فول و زندگی او با خواهرش فکر کند.
نتیجه ای که عاید سایمون شده این است: هنری فول کسی نیست که تظاهر به بودن آن می کرد. این ظن با پیدا شدن سر و کله فولبرایت-مامور CIA- قوی تر شده و به زودی سایمون و خواهرش فی یقین حاصل می کنند که هنری جاسوسی بین المللی و صاحب اطلاعاتی گران قیمت بوده است.
فولبرایت که شایعه مرگ هنری را باور ندارد، از فی می خواهد تا در یافتن دفترچه خاطرات هنری به وی کمک کند.
فی در ازای آزادی برادرش از زندان حاضر به همکاری می شود. اما غافل از این که کار تحویل گرفتن دفتر خاطرات هنری از مامورین دولتی فرانسه کار چندان راحتی نیست. چون بعد از رسیدن به پاریس، زنی مرموز به نام جولیت با وی تماس گرفته و خواستار دفتر خاطرات هنری می شود.
به زودی مشخص می شود که تمامی سرویس های اطلاعاتی دنیای غرب به دنبال یافتن هفت دفترچه خاطرات هنری فول هستند. دفترهایی که می تواند کمکی بزرگ به ریشه کنی تروریسم بنماید، اما هنری فول که نزد تروریستی عرب پنهان شده نیز خواستار بازپس گرفتن آنهاست...
● چرا باید دید؟
اگر با هال هارتلی-یکی از با استعدادترین فیلمساز مستقل امروز آمریکایی- آشنا هستید و فیلم هنری فول[١٩٩٧ برنده نخل طلای بهترین فیلمنامه و نامزد نخل طلای بهترین فیلم از جشنواره کن] او را دیده اید، با قهرمان اصلی فیلم فعلی و خانواده اش آشنا هستید. و اگر چنین نیست، باز هم می توانید آن را به عنوان فیلمی مستقل تماشا کنید. چون هارتلی قصه ای کاملاً مستقل و غیر قابل حدس برای فیلم آخر خود فراهم کرده است.
هنری فول یکی از بهترین فیلم های کارنامه هال هارتلی بود، اما چند فیلمی که پس از آن ساخت نتوانست توفیق آن را تکرار کند. به نظر می رسد که هارتلی هشت سال بعد از هنری فول بار دیگر به سراغ عوامل موفقیت آمیز آن فیلم را رفته تا بار دیگر جایگاه و موقعیت خود را به دست آورد. اما با وجود فیلمنامه و ساختار مناسبی که برگزیده، توفیق زیادی به کف نمی آورد.
فیلمنامه فی گریم پر از دقایق و دیالوگ های خوب است، بازیگران همگی سر جای خود هستند، لوکیشن های متعدد و چشم نواز در فیلم کم نیست، اما یک چیز در این میان به عمد نادیده گرفته شده و آن ظرایف ژانری است که برای کار انتخاب شده است. یعنی ژانر مهیج و جاسوسی که قواعد و قراردادهای سخت و منسجمی دارد، ولی هارتلی کوشیده تا رنگی تازه به آنها بزند. رنگی که فاقد هیجان لازمه است و بیننده را درگیر اثر نمی کند.
گفتم تعمدی در کار است، بهتر است از لغت دهن کجی استفاده کنم. چون استفاده مسرفانه هارتلی از زوایه های پر شیب انتخاب شده در کل فیلم کارآیی خود را از دست می دهد[مقایسه کنید با استفاده درست و کلاسیک کارول رید از زوایای کج در صحنه تعقیب هری لایم در مرد سوم] و از همه بدتر نشانه های معاصر از قبیل ارتباط هنری فول و دفترخاطرات وی با افغانستان، CIA و الی آخر که متاسفانه به اندازه ها اکشن های پول ساز معاصر قانع کننده هم نیستند.
تنها نکته جالب گرد آمدن نمایندگان تقریباً همه سازمان های گل درشت جاسوسی دنیا در استانبول است که گویا همه در یک جبهه قرار دارند و کشته شدن شان توسط بمبی که بنیادگرایان مسلمان کار گذاشته اند. اگر مقصودهارتلی حتی تمسخر روابط این چنینی بوده-که شک دارم- باز هم نتوانسته به هدف خود نزدیک شود.
چون بر خلاف نظر او تنها چیزی که نصیب تماشاگر خو کرده به کلیشه های ژانر جاسوسی می شود، ملال و کسالت است. چون اکشن از میان رفته[به وسیله کند کردن حرکت پرسوناژها و تقلیل دادن سکانس های در حد یک فتو رمان] است. البته کسانی که شیفته بی چون و چرای آثار او هستند، شاید از دیدن فی گریم لذت ببرند.
ولی تعداد چنین آدم هایی یقیناً اندک است و فروش ١٢٦ هزار دلاری فیلم نیز همین را می گوید. تنها چیزی که شخصاً مرا وادار به دیدن فیلم کرد، چهره و بازی سافرون باروز و پارکر پوزی بود. شما هم بگردید تا دلایل خودتان را پیدا کنید!
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید