سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

چند کلمه درباره ماندگاری وبلاگها


چند کلمه درباره ماندگاری وبلاگها
هدف من در این نوشته، بیش از آنکه تحلیل محتوای سایتها و وبلاگها باشد، بیشتر حول و حوش چرایی آمدن، چگونگی ماندن یا نماندن آنهاست.
● سرم شلوغ بود، ناجور ...
«سرم شلوغ بود، ناجور...»، «بدجوری گرفتارم، مدتهاست چیزی ننوشتم. بیزیِ بیزی هستم...»، «این دفترچه دارد همین‌جور خاک میخورد و من فرصت نمیکنم چیزی بنویسم ...».
اهالی دنیای سایبر و به‌ ویژه آنها که با وبلاگها بیشتر سروکار دارند، با این جملات به خوبی آشنا هستند. بسیاری از وبلاگها، پس از یک دوره فعالیت نسبتاً منظم و پرشور، به‌تدریج با به‌کارگیری جملاتی از این دست، گاه بی‌سروصدا و گاه همراه با غزلی، دسته‌کم با نوشتن در فضای سایبر خداحافظی میکنند.
سایتها و وبلاگها، اگر چه پدیده‌هایی بسیار مدرن در محیط رسانهای هستند و خصوصیات خاص خود را دارند، اما در یک نگاه کلی تابع همان قواعد اساسی رسانهای هستند، که یکی از آنها میگوید: آمدن در این محیط آسان است، اما ماندن در آن دشوار و موفقیت، بسیار دشوار. و این دشواری امروزه، گریبان بسیاری از سایتها و وبلاگها را گرفته است.
● آمدنم بهر چه بود...
تب وبلاگ‌نویسی که راه افتاد، بسیاری از هموطنان و همزبانان ما را نیز به خود مبتلا کرد. به نظرم، آنها با هر انگیزهای که آمدند، در مجموع این یک پدیده مثبت و تأثیرگذار در حیات رسانه‌های ما محسوب میشود که در جای خود باید مورد مطالعه قرار گیرد. به‌ویژه از جنبه‌های جامعه‌شناختی و روانشناسی اجتماعی. تحلیل محتوای بسیاری از این وبلاگها میتواند ما را با روحیات بخشی از جامعه ما و بهویژه جوانان که درصد مهمی از جامعه ما را میسازند، آشنا کند. انگیزه آمدن آنها به فضای مجازی، هرچه که باشد، از یک <خودنمایی> ساده و سالم گرفته تا واگویه حرفهایی که سالها در دل بوده و جایی نمییافته تا بر زبان جاری شود، از نیاز ساده ارتباط داشتن و شناخته شدن تا لذت عضوی از جمعی بودن، حتی با هویتی گاه ساختگی، و بسیاری انگیزههای دیگر، اینک تابلویی در برابر ماست که خواندن و یا در واقع کشف‌رمز کردن لایه‌های تودرتوی آن میتواند ما را با خواسته‌ها، دلبستگی‌ها، نیازها و رازهای یک نسل نو آشنا کند.
آنها بهر هر چه که آمدهاند، اینک، اثر انگشت خود را - بخوانیم نیازهای دل جوان خود را - بر دیوارههای این غار نهادهاند. و اکنون آنان که مشعل در دست دارند، اگر بخواهند، میتوانند پا به درون غار بگذارند و از هزارتوهای روان یک نسل نو تا حدودی آگاه شوند. در دنیای پیش از این، شاید، آنان باید میلیاردها هزینه میکردند تا دریابند که در درون این نسل چه میگذرد. اینک اما، آنان خود پیشگام شده و آن را در برابر دیدگان گذاشتهاند. فقط خواندن بلد باید بود.
● به کجا میروم آخر...
هدف من در این نوشته، بیش از آنکه تحلیل محتوای سایتها و وبلاگها باشد، بیشتر حول و حوش چرایی آمدن، چگونگی ماندن یا نماندن آنهاست. اکنون آن موج اولیه وبلاگنویسی که بسیاری را در فضای سایبر به خود مشغول داشته بود، تا حدودی فرو نشسته است. البته من، اینگونه احساس میکنم؛ در عوض وبلاگها و یا سایتهایی با محتوایی عمیق‌تر، تخصصی‌تر و حرفه‌ای‌تر به‌جا مانده و یا پدید آمده‌اند: وبلاگهایی بسیار پرمحتوا در زمینه‌های علمی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و... به‌طوری که وبگردیِ نسبتاً تفننی من در سالهای گذشته، امروز به یک نیاز اساسی تبدیل شده است. حجم عظیمی از ادبیات کلاسیک و مدرن ما امروزه به محیط سایبر منتقل شده است. کمتر هنرمندی در رشته‌های مختلف هنری را میتوان یافت که پایگاهی برای خود نساخته باشد و یا دست کم در یک پایگاه جمعی حضور نداشته باشد. پزشکان ما به تدریج محیط وب را به مدرسهای عظیم تبدیل میکنند که در آن دانستههای خود را با دیگران به اشتراک میگذارند. رسانه‌های سنتی به تدریج، بخشی از امکانات و نیروهای خود را به نسخه <روی خط> خود اختصاص میدهند و جالبتر آنکه حتی بعضی از شرکتها، واحدی را برای تهیه اخبار و مقالات برای ارایه در وب تأسیس کردهاند. و اینها در کنار هزاران نفری است که همچنان شهروندان تنهای دنیای مجازی هستند. گویی یکی از مزیت‌های جنبی اینترنت، توجه به فعالیت‌های جمعی است که ما ایرانیان، سخت بدان محتاجیم.
● و چند نکته ...
به عنوان کسی سه چهارم عمر چهلساله خود را مصرف‌کننده حرفه‌ای رسانه‌ها بوده و نیمی را به تولید در این عرصه گذرانده، تجربیاتی دارم که امیدوارم بتوانم به تدریج بخشی از آن را به جوانانی که تازه به این وادی قدم نهاده‌اند تقدیم کنم. در اینجا فهرست‌وار چندتایی از آنها را مرور میکنم و امیدوارم که در فرصت‌های دیگر بیشتر و بهتر بدان بپردازم.
▪ استمرار و نظم در انتشار، به نظرم یکی از مؤلفه‌های اساسی دنیای رسانه‌ها، از جمله در دنیای مجازی است. اگرچه در محیط فعلی اینترنت به ویژه در کشور ما، کسب درآمد از طریق محتوا یا تبلیغات بسیار دشوار است و این، کار را برای استمرار دشوار میکند، اما تعیین اهداف کوچکتر که بدون نیاز به پول فراوان بتوان از پس آن برآمد، میتواند یکی از راه‌های بقا در این محیط باشد. تا روزی که زیرساختهای فنی اجازه کسب درآمد را از این طریق ممکن کند، باید روشهای دیگری را جایگزین آن کرد.
▪ تخصصی شدن در یک زمینه خاص میتواند به بقای یک رسانه در محیط سایبر کمک کند. امروزه در جهان بسیار پیش میآید که یک رسانه معتبر، از یک وبلاگ یا سایت شخصی خبر یا تحلیل نقل میکند. تخصصی شدن و یا دست کم برجستهتر شدن یک موضوع در کنار دیگر موضوعات، میتواند خوانندگان ثابتی را برای یک پایگاه اینترنتی، اعم از سایت یا وبلاگ فراهم کند. و این موضوع، پس از حل مشکلات مربوط به پرداخت الکترونیکی، میتواند زمینه درآمدزایی را برای آن پایگاه آماده نماید.
▪ کمالگرایی و دغدغه بهترین بودن، ضمن اینکه میتواند انگیزه مناسبی برای ارتقای سطح کیفی یک رسانه باشد، اگر از حد معمول و معقول فراتر رود، فلج‌کننده خواهد بود و پس از فروکش کردن شور اولیه، رسانه را به سرعت به سوی نابودی خواهد کشانید.
▪ اگر چه سرعت، خصیصهِ جداییناپذیر دنیای مجازی است، اما صبوری نیز خصیصهِ جدایی‌ناپذیر موفقیت است. به گمانم هم میتوان سریع بود و هم صبور. سرعت برای کار، صبوری برای موفقیت در کار.
▪ اگر پایگاهی ساختهایم، رسانهای که مخاطبانی یافته و امروزه، به هر دلیلی، دیگر توان ادامه دادن این راه وجود ندارد، آن را به روزمرهگی نکشانیم. ما کار خود را کرده و لذتمان را بردهایم؛ با روزمرهگی آن را به ابتذال نکشانیم. شجاعت آن را داشته باشیم که نیرو و خلاقیتمان را در جایی و زمانی دیگر بیازمائیم.
▪ رسانه‌های دنیای مجازی، عمری چندان طولانی ندارند، اما در همین مدت کوتاه، گستردگی فراوانی یافته‌اند. تبادل تجربیات در این حوزه، میتواند از تکرار اشتباهات جلوگیری کند. از تبادل تجربه استفبال کنیم.
هرمز پوررستمی- مجله شبکه
منبع : ایده پویا


همچنین مشاهده کنید