سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

مدارکی دال بر تدوین زود هنگام قرآن


مدارکی دال بر تدوین زود هنگام قرآن
در مقاله حاضر سه دلیل تاریخی ارائه شده‏اند که تدوین قرآن در اوان قرن اول هجری را تأیید می‏نمایند. این سه مدرک عبارت‏اند از کتیبه‏های قرآنی بر دیواره قبه الصخرهٔ در بیت المقدس مربوط به دوره خلافت عبدالملک بن مروان (۶۵ - ۸۶ هجری) ؛ نوشته‏های قرآنی مربوط به دوره خلافت ولید بن عبدالملک (بیست سال بعد از مورد پیشین)، که بر دیواره مسجد جامع مدینه حک شده بوده‏اند؛ و نهایتاً اشاراتی که در منابع تاریخی آمده است و حکایت از آن در اواخر قرن اول و اوائل قرن دوم هجری در مدینه، گروه وجود داشتند که تخصص آنها استنساخ قرآن بوده است.
بنابر نظر عموم علمای اهل سنت، قرآن در زمان ابوبکر و عمر، از روی نوشت افزارهای پراکنده جمع آوری شد و، در زمان خلیفه سوم، نهایتاً یک متن «معتبر و رسمی» از قرآن تهیه گردید. اما در دهه‏های اخیر این اعتقاد به لحاظ تاریخی از طرف مستشرقان زیر سؤال برده شد.
در اوایل قرن بیستم، مستشرقی به نام آلفونس مینگانا (۳۷۹) ادعا کرد که قرآن چند دهه دیرتر از آنچه ادعا می‏شود، یعنی در زمان حکومت عبدالملک بن مران (۶۵ - ۸۶ هجری) تدوین شده است. در سال‏های ۱۹۷۰، مستشرق دیگری به نام جان ونزبرو (۳۸۰) از این هم فراتر رفت و بر پایه تحلیل‏های زبان شناختی مدعی شد که هیچ دلیل و مدرکی دال بر وجود یک متن «معتبر و رسمی» (۳۸۱) از قرآن، تا قبل از پایان قرن هشتم میلادی (اواخر قرن دوم هجری) وجود ندارد.
ونزبرو از یک سو به بررسی خود قرآن می‏پردازد و طبیعت آن را نمایان‏گر تحولی سازمند (۳۸۲) در آن می‏داند و توضیح می‏دهد که این متن از نقل‏هایی کاملاً مستقل فراهم آمده است که هر یک تحولی دراز آهنگ را از سرگذرانده‏اند تا در نهایت با بهره‏گیری از معدودی ساختارها و شیوه بلاغی (۳۸۳) به صورت یک مجموعه واحد، کنار هم قرار داده شده‏اند.
او از دیگر سوی، صحت گزارش‏های تاریخی مسلمانان را زیر سؤال می‏برد و تمام آنچه را در روایات اسلامی درباره وحی و زندگی پیامبر اکرم (ص) آمده است، صرفاً گزارش‏هایی می‏داند که تنها در منابع متأخر اسلامی، به مانند تفاسیر قرن ۸ و ۹ میلادی، یافت می‏شوند و بس. بیرون از این مجموعه، شاهدی بر صحت آنها وجود ندارد؛ بدان سان که این مطالب را نمی‏توان در منابع تاریخی غیر مسلمانان هم عصر با دوران بعثت و بعد از آن یافت. بر همین اساس، او نتیجه می‏گیرد مراحلی را که قرآن طی کرده است با به صورت یک متن «معتبر و رسمی» درآمده و نیز نقشی که در پیدایش و تکامل جامعه اسلامی داشته است، دقیقاً مشابه روندی بوده است که کتاب مقدس یهودیان از سنت شفاهی تا تدوین گذرانده است.
ونزبرو، در تأیید دیدگاه‏های خود از استنتاج‏های مستشرق دیگری به نام یوزف شاخت (۳۸۴) نیز بهره می‏گیرد. شاخت در تحقیقات خود می‏کوشد تا نشان دهد قرآن تا پیش از قرن ۹ میلادی به عنوان منبعی برای استخراج قوانین و احکام مورد استفاده نبوده است. ونزبرو این امر را حاکی از آن می‏گیرد که تا این تاریخ متن معینی از قرآن به عنوان یک «متن رسمی و معتبر» تدوین نشده بوده و جامعه با آن آشنایی و انس نداشته تا از آن در قانون گذاری بهره‏گیرد (ص ۲).
با این همه، تحقیقات ونزبرو به لحاظ ارائه تحلیل‏های زبان شناختی از متن قرآن بسیار ارزشمند می‏باشند. اگر چه، چنین تحلیل‏هایی از قرآن بی‏سابقه نیستند، اما کار او به لحاظ دقت و نکته سنجی و بررسی همه جانبه از القائات و معانی ضمن متن قرآن، ممتاز می‏باشند. این اثر تاریخ شناسان تاریخ صدر اسلام را به چالش فرا می‏خواند تا ملاحظات مفید و غیر قابل انکار او را با شواهد تاریخی‏ای از نظر دور داشته، درآمیزند و این دوره را از نوبازسازی کنند.
در این بررسی باید توجه داشت که تحلیل‏های تاریخی او، به طور کلی تحت تأثیر این پیش فرض است که تاریخچه تدوین کتاب مقدس بر تاریخ اسلام، قابل تعمیم است.
آنچه هماوردی با آن بسی دشوارتر خواهد بود، نتیجه‏ای است که بدان تصریح نکرده، اما از سخنان او به طور ضروری استتناج می‏شود و آن اینکه تمام گزارش‏ها و روایات مسلمانان درباره تاریخ صدر اسلام، جعلی هوشمندانه است؛ جملی بدان حد مؤثر و آنچنان فراگیر که هیچ ردی از شواهد مستقل بر خلاف آن، باقی نگذاشته است.
موضوع دیگری که از نتایج تحقیقات ونزبرو متأثر می‏شود، مسئله تاریخ نگارش نسخه‏های کهن قرآن است. بنابر ادعای او، هیچ یک از این نسخه‏ها نمی‏توانند متعلق به دوره امویان و حتی اوایل دوره عباسیان باشند، در این میان نسخه‏های صنعا بیش از همه درخور بحث است. این نسخه از قرآن که در سال‏های ۱۹۷۰ در صنعای یمن، پیدا شده، متعلق به اوایل هشتم میلادی دانسته شده است. در حالی که بنابر نظر ونزبرو، این تاریخ پذیرفتنی نیست و تاریخ صحیح سال‏ها بعدتر است.
مقاله حاضر می‏کوشد تا شواهدی تاریخی ارائه کند که ونزبرو به آنها توجه نکرده و با برداشت‏های تاریخی او، در تعارض می‏باشند.
۱) کتیبه قبهٔ الصخره‏
یکی از مهم‏ترین شواهدی که می‏توان وضعیت قرآن را در قرن اول هجری، بنمایاند، دو کتیبه بلندی است که دور تا دور ساختمان هشت ضلعی قبه الضحره را از خارج و داخل پوشانده است. این کتیبه‏ها که در زمان عبدالملک بوجود آمده‏اند، در حال حاضر، جز با تغییر اندکی در نام خلیفه، (مأمون به جای عبدالملک) همچنان دست نخورده باقی مانده‏اند. متن اصلی کتیبه ترکیبی است از شهادتین همراه با فرازهایی از آیات مختلف:
ادغامی از آیه اول سوره ۶۴ و آیه دوم سوره ۵۷، آیه ۵۶ سوره ۳۳ به طور کامل، آیه ۱۷۱ و ۱۷۲ سوره چهارم به طور کامل، آیات ۳۳ تا ۳۶ سوره ۱۹ با اندک تغییراتی در ضمائر و حرف عطف و آیه ۱۸ و ۱۹ سوره سوم به طور کامل. متن با شهادت به وحدانیت خداوند و قدرت کامل او آغاز می‏شود و با شهادت به پیامبری حضرت محمد (ص) و معرفی او به عنوان بنده‏ای از بندگان خدا ادامه می‏یابد. تنبه بر این که مسیح هم پیامبری بود همچون پیامبر خاتم، هدف اساسی این کتیبه را که هماوردی با عقیده مسیحیان در مهم‏ترین شهر زیارتی ایشان بوده، می‏نمایاند. نوشته با یادآوری قیامت پایان می‏پذیرد.
این قرآن نوشت، از آن رو که با متن کنونی آیات مختلف قرآن، تطبیق می‏کند، حکایت از تدوین متن «معتبر و رسمی» قرآن دارد. اما تفاوت‏های آن نیازمند توضیح می‏باشند. نویسنده مقاله در بیان این تفاوت‏ها که در تغییر ضمائر و حذف عطف صورت گرفته، به شیوه متداولی که در جامعه اسلامی وجود داشته اشاره می‏کند و آن، استفاده خلاق از آیات قرآنی با اعمال تغییرات اندک در آن بوده تا عباراتی کامل و با معنی پدید آورد که در موقعیتهای مختلف نظیر خطبه‏ها استفاده می‏شده است. نویسنده دو نمونه از این دست گزارش‏های تاریخی را ارائه می‏دهد.
در مقابل این توجیه، او حتی این احتمال را که چه بسا، قرآن در همان دوره، تدوین شده باشد رد می‏کند و اظهار می‏دارد که سخت است بپذیریم قرآن در زمان عبدالملک تدوین شده باشد، اما از روال و چگونگی آیات در این کتیبه که در همان دوره تنظیم شده، متأثر نشده باشد. همچنان که بعید می‏نماید که بپذیریم مجموع عبارت ادغام شده از آیه ۱ سوره ۶۴ و آیه ۲ سوره ۵۷ که در این کتیبه دوبار هم تکرار شده، در واقع یک عبارت بوده، که به هنگام تدوین، از هم جدا شده و در دو قسمت مختلف قرآن نهاده شده است.
در کنار این کتیبه، سکه‏های ضرب شده همین دوران هم، تا آخر دوره امویان، در جریان بوده‏اند، می‏توانند مورد استناد قرار گیرند. بر این سکه‏ها، شهادت به یگانگی خداوند، سوره توحید بدون بسمله و قل، و بخشی از آیه ۳۳ سوره توبه با تغییراتی جزئی، ضرب شده است.
۲) کتیبه‏های مسجد النبی
اما ارزشمندتر از اینها، نمونه‏ای که می‏تواند، قالب کلامی (۳۸۵) قرآن را نشان دهد، قرآن نوشته‏هایی است که بر دیوار قبله در مسجد النبی حکاکی شده بوده است.
این نوشته‏ها مدت‏هاست از بین رفته‏اند، اما چندین گزارش تاریخی از منابع اسلامی و غیر آن، در اختیار است. این نوشته‏ها از باب مروان (باب السلام) در دیوار غربی شروع می‏شده و دور تا دور ضلع جنوبی تا ضلع قبله، و از آنجا تا ضلع جنوب شرقی یعنی باب علی (ع) و باب جبرئیل امتداد داشته است. این کتیبه با سوره حمد شروع می‏شده که پس از آن از سوره شمس تا آخر قرآن (سور ۹۱ تا ۱۱۴) را به طور کامل با همین ترتیب فعلی قرآن، گزارش می‏کرده است.
تاریخ آن به زمان بازسازی مسجد در دوره حکومت پسر عبدالملک یعنی ولید (۸۶ - ۹۶ هجری) بر می‏گردد که بین سال‏های ۸۸ تا ۹۱ توسط شهردار او در مدینه، عمر بن عبدالعزیز، صورت گرفته است. این قرآن نوشته‏ها از آن جهت مهم هستند که نشان می‏دهند ترتیب سوره‏های ۹۱ تا ۱۱۴ تا زمان تهیه آن در سال ۹۱، در متن قرآن معین شده بوده است؛ همچنان که ردیف شدن سوره‏های کوتاه را می‏توان حاکی از آن گرفت که به طور کلی مرتب کردن تمام قرآن به ترتیب طول سوره‏ها، تا این زمان، کامل شده بوده است.
نویسنده، به طور ضمنی مستند دیگر ونزبرو را نیز رد می‏کند و آن اینکه او عدم استفاده از قرآن را تا پیش از قرن ۹ میلادی برای استخراج احکام فقهی، دلیلی عدم الفت جامعه با این متن و، در نتیجه، جمع آوری دیر هنگام قرآن دانسته بود. نویسنده تصریح می‏کند. شواهد کافی در دست است که نشان می‏دهد در دوره امویان، جامعه به طور کامل و کافی با قرآن آشنا بوده که بتواند در مباحث سیاسی به منظور اثبات مشروعیت سیاسی و همچنین برای تبلیغات مذهبی از قرآن بهره گیرد.
۳) استنساخ قرآن‏
در کنار این قرآن نوشته‏های گوناگون، شواهد غیر مستقیم دیگری نیز وجود دارند که بر تدوین متن «معتبر و رسمی» قرآن دلالت دارند. از جمله می‏توان به لقبی اشاره کرد که تاریخ نگاران و فراهم آورندگان فرهنگ‏های انساب بدان اشاره دارند و آن لقب «صاحب المصاحف» است که مؤلف مراد از آن را «استنساخ مصحف قرآن» می‏داند (ر.ک. ص ۱۱، پاورقی ۵۱) او با بررسی منابع تاریخی، به طور مشخص سه نفر را در مدینه، در ربع آخر قرن اول، مشخص می‏کند که چنین عنوانی داشته‏اند و حرفه آنها استنساخ قرآن بوده است.
همچنان که محله‏ای در مدینه، به همین گروه اختصاص داشته است که در آن قرآن استنساخ و معامله می‏شده است. وجود چنین متخصصانی در جامعه مدینه، حکایت از آن دارد که در آن سال‏های اولیه، نه تنها متن معتبر و رسمی قرآن تدوین شده، بلکه این متن کاملاً در جامعه جا افتاده و تقاضاهای فراوانی برای آن، به منظور استفاده‏های عمومی در مساجد و مدارس وخصوصی، توسط متمکنان و مؤمنان بوده است. مهم آن است که نمی‏توان احتمال جعلی بودن این مطلب را پذیرفت، چرا که این حقائق بر گرفته از جزئیات بسیار پراکنده و مطالب جانبی گزارش‏ها هستند و آنقدر جزئی و بی‏اهمیت بوده‏اند که نمی‏توانند بخشی از یک جعل آگاهانه بوده باشند.
در کنار این همه، رسم الخطی که در قرآن نوشته‏ها وجود دارد - به عنوان نمونه، آنچه در قبهٔ الضحرهٔ به کار رفته است - تحول روشنی را در خط عربی، نسبت به نوشته‏های پیش از آن دارد که این همه نتیجه به وجود آمدن گروهی حرفه‏ای در استنساخ قرآن است که رسم الخط معینی را با سبک خاصی برای نگارش قرآن پایه‏گذارده بودند که علاوه بر شیوه‏ای خاص در نوشتن حروف، از آرایه‏هایی برای تفکیک تقسیمات متن، استفاده می‏کرده‏اند.
سرانجام باید نتیجه گرفت که شواهد متعدد و مختلف، قول مسلمانان را مبنی بر تدوین متن معتبر و رسمی قرآن در دوره حکومت خلیفه سوم، تأیید می‏کنند.
استل ولان
۳۷۹)
.۲۹۳-۲۹۶ .pp (۱۹۷۹) in his review of Quranic Studies in JSS ,Juynboll .G.H.A .
ینبل در این نقد و معرفی خود بر کتاب مطالعات قرآنی این عجز را به نحو کامل بیان می‏کند: «آنچه پذیرفتن نظریه ونزبرو را این چنین دشوار می‏سازد، تفاوت روشن در سبک و محتوای سور مکی از مدنی است» (ص ۲۹۴). فضل الرحمان نیز در فصل دوازدهم همین کتاب و نیز در صفحه xvi از مقدمه کتابش، مضامین اصلی قرآن، سخنی مشابه درباره ضرورت ترتیب تاریخی (آیات و سور) به دلیل نظریه نسخ می‏گوید. وی نسخ را نه به معنای الغای فقهی و حقوقی، بلکه مساوی با حذف خود آیه می‏داند و به هیچ روی دو نظریه رقیب، یعنی نظریه برتن (اشاره به عادات و اعمال یهودی جایگزین شده)، و نظریه ونزبرو (اشاره به لغو رخصت گذشته) را مورد توجه قرار نمی‏دهد. هر یک از این دو راه حل رقیب آن «ضرورت» ترتیب تاریخی را رفع می‏کنند.
(۳۸۰)
Alphonse Mingana .
(۳۸۱)
canonical .
(۳۸۲)
organic .
(۳۸۳)
organic .
(۳۸۴)
rhetorical conventions .
(۳۸۵)
Joseph Schacht .
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید