پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


وقتی نفت سر بالا می رود!


وقتی نفت سر بالا می رود!
چند سال پیش که بنا شد پول نفت را بیاورند سر سفره ها، به خانم و بچه ها گفتم دیدید چه موقعیت خوبی را از دست دادیم؟ همین فردا پس فرداست که در ایران پول نفت را قسمت کنند و سر ما در این دیار غربت بی کلاه بماند! همسرم قدری مرا دلداری داد و گفت درست است اینجا از پول نفت خبری نیست، اما اشکالی ندارد در عوض بچه ها درس می خوانند وآینده شان روشن می شود! گفتم خانم وقتی که پول نفت را دو دستی می آوردند سر سفره ی آدم ، بچه دیگر چرا درس بخواند؟ درس می خواهد چکار؟ بلند شو کاسه کوزه مان را جمع کنیم برویم مملکت خودمان بچه ها هم لازم نکرده درس بخوانند، پول نفت سر سفره هست یک جوری با همان قناعت می کنیم چار روز عمر بگذرد برود پی کارش!
چند سال پیش که بنا شد پول نفت را بیاورند سر سفره ها، به خانم و بچه ها گفتم دیدید چه موقعیت خوبی را از دست دادیم؟ همین فردا پس فرداست که در ایران پول نفت را قسمت کنند و سر ما در این دیار غربت بی کلاه بماند!
همسرم قدری مرا دلداری داد و گفت درست است اینجا از پول نفت خبری نیست، اما اشکالی ندارد در عوض بچه ها درس می خوانند وآینده شان روشن می شود! گفتم خانم وقتی که پول نفت را دو دستی می آوردند سر سفره ی آدم ، بچه دیگر چرا درس بخواند؟ درس می خواهد چکار؟ بلند شو کاسه کوزه مان را جمع کنیم برویم مملکت خودمان بچه ها هم لازم نکرده درس بخوانند، پول نفت سر سفره هست یک جوری با همان قناعت می کنیم چار روز عمر بگذرد برود پی کارش!
البته نه ایشان قبول کردند و نه بچه ها، اما فکر این سفره ی پر از پول نفت از سر ما نپرید، تا روزی که، می خواهم برای شما تعریف کنم!
چند روز پیش فکری بودم که این روزها آنجا چقدر سفره ها باید رنگین شده باشد، خوشا به حالشان. هم رنگین شده هم پر و پیمان! نفت بشکه ای ۸۴ دلار آب و رنگش بیش از این حرف هاست. روزی که قرار شد مردم پول نفت را سر سفره خود ببینند، قیمت فروش هر بشکه نفت سی، چل دلار بیشتر نبود، یعنی تنها نصف قیمت امروز.
بنا بر این حالا که نفت این قدرگران شده، درست و حسابی خوش بحال کسانی است که پول نفت را می برند سر سفره و میل می کنند.
تازه این نفت همان نفتی ست که در زمان جنگ، سعودی ها جار میزدند ببر و ببر بشکه ای نه دلار، و ما هم برای آنکه مشتری آنها را غر بزنیم، می فروختیم بشکه ای هفت دلار بی قابلیت.
البته یادمان هم هست که آن روزها نفت را به دلار می فروختیم، اما امروز به اقو( فارسیش می شود یورو). خلاصه از هر طرف بنگری سفره حسابی چرب و چیلی ست و آب از لب و لوچه ی همه راه می اندازد!
قدیما وقتی نفت گران می شد مردم کمی تعجب می کردند اما این روزها همه عادت کرده اند که هر روز نفت به رکوردی تازه و تاریخی برسد و دیگر هیچکس هم از گران شدن آن تعجب نمی کند، راستش گران شدن نفت تعجب هم ندارد، نفت است، برگ چغندر که نیست، اگر برگ چغندر بود تخمش را همه جا میکاشتند سبز می شد! تازه کجایش را دیده اید دیر نیست ، نفت بشکه ای صد دلار را هم پشت سر بگذارد.
البته کانادا هم نفت دارد و پولش را به نوعی می فرستد سر سفره ی مردم. اما از آنجا که در کانادا حکومت ها استانی است، هر استان دخل و خرجش به خودش مربوط است. یعنی اینجا در آمد همه ی استان ها را بر نمی دارند ببرند " اتاوا" را آباد کنند. از قضا پایتخت این کشور در مقایسه با شهرهای بزرگ آن ده کوره ای بیش نیست. بگذریم.
استان نفت خیز کانادا " آلبرتا" نام دارد.از وقتی که نفت گران شد، دولت آنجا فکر کرد، خوبیت ندارد در ایران پول نفت را سر سفره مردم بفرستند ولی " آلبرتا" به عنوان استانی نفت خیز در کانادا هیچ اقدامی نکند! به همین دلیل دولت استانی پول نفت را می برد سر سفره ی مردم! ببخشید سر سفره که نه...! ..اینجا ها مردم اهل "سفره مفره" نیستند و بسیاری غذایشان راهمین طور سرپایی می خورند. به همین دلیل، دولت آلبرتا، نتوانسته پول نفت را سر سفره ها بفرستد، بنابر این تصمیم گرفته پول نفت را خشکه بصورت " مانی اوردر" ( یعنی همان چک بانکی ملس خودمان) بفرستد درب منزل تا مردم خودشان زحمت بکشند سفره ای پهن کنند واین پول را ببرند سر آن سفره و نوش جان کنند.
لازم به توضیح نیست که این کار دولت آلبرتا عاقلانه ترست. چون وقتی پول را فرستادند سرسفره، آدم مجبور است همان جا همه اش را بخورد آن وقت ممکن است شکمش نفخ کند یا به سوءهاضمه دچار شود، اما اگر خشکه به آدم تحویل بدهند دیگر کسی مجبور نیست سر سفره آن را مصرف کند و می تواند همین جور سرپایی مک دونالد بخرد و نوش جان کند! ( حتما خبر دارید، در کانادا دمکراسی ست به همین علت فشار نمی آورند که مردم حتما پول نفت را ببرند سر سفره، آزادشان می گذارند سر هر چیزی خواستند ببرند)
خلاصه کم کم داشتم از غصه دق می کردم. با خود فکر میکردم حیف است ما سفره مان را آورده ایم انتاریو پهن کرده ایم. کاش دست کم رفته بودیم استان آلبرتا!
استانی که ما در آن زندگی می کنیم، خبری از" مانی اوردر" نفتی نیست. با خود می گفتم ای کاش هماجا، ایران می ماندیم و قشنگ و پاکیزه پول نفت می آمد سر سفره حالش را می بردیم! استان انتاریو هم جای زندگی بود که ما انتخاب کردیم؟ واقعا که نه در غربت دلم شاد و ...
دردسرتان ندهم، هفته گذشته در همین فکرها بودم، خبری شنیدم که این خبر مرا امیدوار کرد!
راستش در اوج دیپرشن (به فرانسه می شود دبپرسیون خودمان) روحی بودم مخصوصا زمانی که شنیدم نفت به بشکه ای ۸۴ دلار رسیده، شب ها خواب سفره ایران را می دیدیم.
خواب می دیدم همین طور پول نفت است که سر سفره ها دست بدست می شود عده ای کمر سفره را گرفته اند عده ای با پای برهنه وسط سفره پول نفت دست بدست می کنند عده ای فریاد می زنند یه خورش خوری پول نفت بده قسمت زنانه ، یکی از آن اتاق فریاد می زند دوتا دیس پول نفت بده تو مردانه، همین طور پول نفت است که از هر طرف سرریز می کند و بالاخره اغیار پول نفت را در غیاب ما سه لپی می خورند، کوکای مشدی هم می دهند پشتش!
ببینید، راست گفته اند که: در نا امیدی بسی امید است / پایان شب سیه سفید است.
پریروز "استیفن هارپر" نخست وزیر کانادا اعلام کرد دولت حدود شانزده میلیارد دلار اضافه بودجه دارد و بناست قسمتی را صرف آموزش و پرورش و مابقی آن را در چند سال آینده به تدریج به صورت "مانی اوردر" بفرستند درب منزل!
اینجا بود که کورسویی از امید در دلم جوانه زد. بالاخره سر ما هم یک جورایی بی کلاه نخواهد ماند. قصد دارم به مجردی که " مانی اوردر" واصل شد سفره ای پهن کنم و یک آبگوشت ِ مشتی ِ جانانه همه را مهمان کنم، تا با هم دلی از عزای پول نفت برسر این سفره در آوریم.


همچنین مشاهده کنید