شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

حکمت قرآنی


حکمت قرآنی
حیات معنوی و زندگی برتر در دنیا و آخرت که برترین سعادت و خواسته هر انسانی است از راه های مختلف به دست می آید که صراط مستقیم کوتاه ترین، راست ترین و دست یافتنی ترین و آسان ترین آن است. از این رو نیازی نیست که برای دست یابی به آن از راه هایی سخت و توانفرسا رفت چنان که قرآن با اشاره به سخت گیری هایی که برخی از مسیحیان بر خود تحمیل کرده و از آن به رهبانیت یاد می شود می فرماید که ما چنین چیزی از ایشان نخواستیم و نیازی نیست تا از این راه دشوار رفت. این راه سخت از همان دسته راه هایی است که در فرهنگ های غیر توحیدی مانند مرتاضان هندی و سرخ پوستی وجود دارد و پیروان و سالکان راه را به سوی آن هدایت و تشویق می کنند.
راه قرآن با خصوصیات گفته شده به گونه ای است که آدمی را به شگفت وا می دارد که اگر این راه آن چنان آسان کوتاه و گویاست پس چرا این اندازه مردم برای دست یابی به آن با سختی رو به رو می شوند و نومیدانه و سرخورده باز می گردند. حکمت قرآنی که بیانگر عرفان توحیدی است همان راهی است که می توان به این سعادت دست یافت و از آن در دنیا و آخرت بهره مند گشت. در این نوشتار تلاش بر آن است که بر پایه آموزه های قرآنی این راه بازخوانی شود. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
● معناشناسی حکمت قرآنی
حکمت دست یابی به حق، به وسیله و سببیت علم و عقل است. این واژه هرگاه به خدا نسبت داده می شود به معنای شناخت چیزها و ایجاد آن در نهایت استواری و کمال و اتقان است؛ اما هرگاه به انسان نسبت داده شود به معنای شناخت موجودات و انجام دادن نیکی هاست.
این معنایی است که راغب اصفهانی در کتاب خود مفردات بدان اشاره می کند. به نظر می رسد که تفسیر وی از حکمت دارای دو شاخه و مؤلفه و عنصر اساسی و بنیادین است که به دو حوزه بینشی و کنشی باز می گردد. حکیم کسی است در حوزه بینش و نگرش به شناخت حقیقی دست یافته و در عمل و حوزه کنش ها و واکنش ها بر پایه حقیقت حرکت می کند و زندگی خویش را سامان داده و مدیریت می نماید.
از آن جایی که در مفهوم حکمت اتقان و استواری خاصی شرط شده است به گونه ای که هیچ گونه خلل و سستی در آن راه نیابد بیش ترین کاربرد واژه در آن دسته از دانش ها و معلومات عقلی است که مطابق با واقع باشد و هیچ گونه دروغ و باطلی در آن راه پیدا نکند. (المیزان مجلد۲ ص۳۹۵)
صاحب کتاب مصباح می نویسد که تنها زمانی حکمت بر مفهوم واقعی آن تطبیق می کند که صاحب آن را از اخلاق پست برهاند و به کارهای نیکو بکشاند. (مصباح مجلد۱ و ۲ ص۱۴۵)
با توجه به اظهارنظر استادان واژه شناسی و کاربردهای قرآنی آن می توان گفت که حکمت دانش رشدی و شناخت کامل و حقیقی و واقعی است که در حوزه عمل و کنش های نیکو خود را نشان دهد و حکیم را به حقایق چیزها آگاه و بر اعمال نیکو وادار سازد.
به سخنی دیگر با توجه به کارکردها و آثاری که قرآن برای حکیم و اهل حکمت برمی شمارد می توان به این نکته دست یافت که حکمت چیزی جز شناخت حقیقی و درست و عمل صالح و پسندیده نیست که هم ناظر به عرفان نظری و هم عرفان عملی است؛ چنان که هم ناظر به تزکیه نفس و اصول اخلاقی و هم هنجارهای اجتماعی می باشد.
در آیه۱۲۹ سوره بقره تعلیم حکمت از سوی پیامبر(ص) به عنوان زمینه و بسترساز تزکیه و پاکسازی آنان از آلودگی هاست؛ چنان که در آیه۶۳ سوره زخرف التزام به حقایق حکمت آمیز را زمینه ای برای حل برخی اختلافات در میان مردم و پذیرش فرمان ها و قوانین وحیانی و اطاعت از آن برمی شمارد که به حوزه عمل اجتماعی و سیاسی توجه دارد. این مسئله در آیات ۱۲۷تا ۱۳۷ سوره بقره به شکل دیگری توضیح و تبیین می گردد. به این معنا که تعلیم حکمت و آموزش آن از سوی پیامبر را علت و راهی برای رسیدن آنان به مقام تسلیم برمی شمارد که در حقیقت هم حوزه اطاعت فردی نسبت به دستورها و آموزهای خدا را دربرمی گیرد و هم شامل فرمان های اجتماعی و سیاسی پیامبر و اولوالامر می شود.
در حوزه تزکیه نفس نیز به کارکرد حکمت به گونه دیگر اشاره می شود و تبیین می گردد که چه سان برخورداری از حکمت و معرفت حق زمینه قرارگرفتن انسان در زمره صالحان و نیکوکاران می شود که همان مسئله پای بندی عملی در مقام کنش و واکنش است. (شعراء آیه۸۳)
تأکید خداوند به این که انسان بهره مند از حکمت از گمراهی مصونیت می یابد چیزی جز این نکته نیست که حکمت دانشی رشدی و تأثیرگذاری است که می تواند انسان را از افتادن در لغزش باز دارد. این کارکرد به گونه ای است که می توان مدعی شد که حکمت واقعی دانش رشدی است که انسان را هم در بینش و هم در نگرش و کنش حفظ می کند و به نوعی عصمت می رساند. (نساء آیه۱۱۳) بنابراین برخی با توجه به این مطالب گفته اند که خاستگاه و ریشه عصمت را می بایست در علم رشدی دانست که همان حکمت است. از این روست که قرآن حکمت را فضل و عطیه الهی دانسته (نساء آیه ۵۴ و بقره آیه ۲۶۹) و کسی که از آن برخوردار گردد را به عنوان دست یابنده به خیر فراوان و کثیر یاد می کند.(همان)
● زمینه های بهره مندی از حکمت
همان گونه که گفته شد حکمت در آموزه های قرآنی هرچند از مقام و ارزش والایی برخوردار است و به نظر می رسد که نتوان به سادگی بدان دست یافت با این همه راه کارهای قرآنی برای دست یابی به حکمت نشان می دهد که برخلاف باور عمومی به سادگی و از کوتاه ترین و آسان ترین راه می توان به مقصد رسید و نیازی نیست تا تلاش هایی بیرون از اندازه توش و توان آدمی صورت داد.
قرآن برای دست یابی به حکمت قدسی و دانش رشدی به اموری چند اشاره می کند که می تواند به عنوان زمینه ساز و بستر دست یابی به آن تاثیر مستقیم و سازنده ای داشته باشد.
بی گمان برای دست یابی به حکمت بهترین و آسان ترین چیز آموزه های وحیانی است که به شکل کتاب های آسمانی به سوی بشر فرو فرستاده شده است. قرآن راه بهره مندی از حکمت را فراگیری کتاب های آسمانی و وحیانی بر می شمارد. از مهم ترین و کامل ترین کتب آسمانی و آموزه های وحیانی می توان از قرآن یاد کرد. در آیات بسیاری به این مهم اشاره شده است که هدف از بعثت پیامبران فرستادن کتاب راهنما و قانونی است که انسان با بهره گیری از علوم و معارف آن می تواند به شناخت کامل از هستی و اهداف آفرینش و نیز آفریده های جهان دست یابد. افزون بر این بعثت این بستر و زمینه را برای انسان فراهم می آورد تا بتواند به دانشی دست یابد که از آن به دانش حکمی یاد شده است. برای دست یابی به این دانش رشدی بهره گیری و عمل به آموزه های دستوری کتاب های آسمانی و به ویژه قرآن ضروری است.
تاکید قرآن بر جداسازی کتاب از حکمت با آن که کتاب های آسمانی حاوی و در بردارنده آن می باشد از آن روست که حکمت تنها دانش به قانون زندگی نیست و چنان که پیش تر گفته شد حکمت دانش همراه با عمل است. از این رو می توان گفت که شناخت کتاب های آسمانی و عمل به آن خود زمینه ساز و بستری برای دانش رشدی و حکمت است که از مقام برتری برخوردار می باشد. در همه آیاتی که به مساله کتاب و حکمت اشاره شده است این مساله به خوبی نمایانده شده است که بهره گیری از کتاب زمینه ساز دست یابی به حکمت علوی و دانش رشدی است. (بقره آیه ۱۲۹ و ۱۵۱ و ۱۳۱ و آل عمران آیه ۸۱ و ۱۶۴ و نیز جمعه آیه ۲ و آیات دیگر)
دومین عاملی که قرآن به عنوان زمینه ساز و بستر مناسب برای دست یابی از حکمت از آن یاد می کند تلاوت و خوانش دیگری از آیات قرآن و کتب و حیانی است. بی گمان تلاوت به معنای خوانش پیاپی همراه با تدبر و تفکر در هر موضوع که ارتباط میان آیات حفظ شود و اصل محوری توحید در هر مساله و مطلبی از یاد نرود و به فراموشی سپرده نشود می تواند ذهن و وجود شخص را به نقطه مرکزی یعنی توحید توجه دهد و به این گونه از ظاهر و پوسته آیات به بطن آن راه یابد. این گونه است که ملکوت چیزها و باطن آن بر وی آشکار می شود و آگاهی کاملی از آن می یابد.(همان)
مهم ترین عامل پس از مساله شناخت و آگاهی از راه آیات وحیانی را می توان در رفتار و عمل انسانی جست. قرآن آن گاه که به عوامل بستر ساز حکمت اشاره می کند به مساله اعتدال توجه می دهد. به نظر قرآن دست یابی به اعتدال در مقام عمل مهم ترین عاملی است که می تواند شخص را به حکمت واقعی و دانش رشدی برساند. قرآن با تاکید بر مساله استوا و اعتدال به این مهم توجه می دهد که شخص اگر نتواند خود را در حوزه عمل به گونه ای بسازد که رفتاری معتدل و میانه نداشته باشد هرگز به موفقیت دست نخواهد یافت. اگر به حوزه هنجارهای اجتماعی و یا اخلاق فردی که قرآن از آنها به فضلیت یاد کرده توجهی شود به آسانی دانسته می شود که فضلیت تنها در اعتدال است. از این رو امت اسلام را امتی معتدل و میانه رو می شمارد و به همین فضلیت است که به عنوان امت و ملتی شاهد و نمونه برای دیگر جوامع بشری معرفی می کند. قرآن در آیه ۱۴ سوره قصص درباره دست یابی به حکمت به مساله استوا و اعتدال توجه داده است و آن را عامل مهمی برشمرده است.
مساله دیگری که ارتباط تنگاتنگی به حوزه عرفان عملی و هنجاری و اخلاقی دارد مساله تزکیه نفس است. قرآن دست یابی به حکمت را بی تزکیه امری ناممکن و ناشدنی بر می شمارد. از این رو از طهارت و پاکی نفس به عنوان زمینه فراگیری حکمت الهی یاد می کند. در آیه ۱۵۱ سوره بقره و نیز ۱۶۴ آل عمران و آیه ۲ سوره جمعه مساله تزکیه نفس و خودسازی ضمن بیان اهمیت آن تزکیه نفس را به عنوان هدف بعثت بر می شمارد.
داشتن توانایی های جسمی و بلوغ فکری از اموری است که بی گمان نیازی به گفتن آن به عنوان بستر و زمینه ساز دست یابی به حکمت نیست. هر انسان نیازمند برای رسیدن به اهداف بلند نیازمند توانایی های جسمی و عقلی است. استاد آیت الله حسن زاده آملی در بیان این مساله در هنگام درس می فرمود: نیاز به بدن سالم و توانایی جسمی از آن رو مهم است که عمل به بسیاری از آموزه های قرآنی بی تن سالم ممکن نیست. وی درباره مساله بهره گیری از امکانات مادی برای دست یابی به دانش و رشد حکمی به مساله نیاز به دانش و مال می گفت: مساله دانش و پول مانند مساله کشتی و آب است. کشتی بی آب جز تخته پاره هایی نیستند که روی هم گرد آمده اند. کشتی بی آب مفهوم و معنایی ندارد. بنابراین آب است که به کشتی معنا و مفهوم می بخشد. مال نیز برای انسان همانند این آب است. برای دست یابی به تن سالم و زندگی سالم نیازی به مال و نعمت هایی است که خداوند به انسان داده است. شرط آن است که این مال و نعمت دنیوی در دل انسان جا نگیرد چنان که آب که مایه معنابخشی به کشتی است زمانی است که در بیرون آن است و کشتی بر آن سوار است و هرگاه این آب به درون کشتی برود همان خود عامل هلاکت و نیستی کشتی می شود. پس از عامل حیات خود عامل هلاکت است زمانی که دو چیز جا به جا شود و آن که بیرون و مرکب است خود به درون آید و سوار شود. تن آدمی می بایست در کمال اعتدال و رشد و بالندگی باشد تا بتواند از همه توانمندی ها و ظرفیت وجود اش بهره مند گردد. (یوسف آیه ۲۲و قصص آیه ۱۴)
قرآن احسان را در مفهومی به کار می برد که می توان آن را مقامی بلند و والا برشمرد. احسان در حقیقت گامی فراتر از عمل به آموزه های دستوری وحیانی است. از این رو اگر عدل را عمل به آموزه های وحیانی بر شماریم احسان شامل هر نیکی و عمل به پسندیده ای است که از انسان انتظار عمل به آن را ندارد. احسان با توجه به مصادیقی که قرآن بیان می کند امری فراتر از عمل به واجب و ترک حرام است. از این رو ایثارگری را می توان در حکم احسان دانست. کسی که بخواهد به حکمت رشدی دست یابد می بایست اهل احسان باشد. قرآن حکمت رشدی را به عنوان پاداش احسان بر می شمارد از این رو می توان گفت که حکمت رشدی می تواند بازتابی از احسان باشد. (همان پیشین)
این ها نمونه هایی است که در قرآن به مساله حکمت رشدی و راه های دست یابی به آن ذکر شده است. با نگاهی به مطالب پیش گفته می توان گفت که چرا بر این باوریم که دست یابی به حکمت برخلاف باورها و القائات سوء بسیار آسان و کوتاه است.
فرشته محیطی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید