جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

پروژه شبیه سازی جنگ با ایران توسط بنیاد هریتج و نتایج آن


پروژه شبیه سازی جنگ با ایران توسط بنیاد هریتج و نتایج آن
در اطاقی در ساختمانی بی نام و نشان با فاصله دویست متر از کاخ سفید گروهی گرد آمدند که بر روی پروژه شبیه سازی جنگ با ایران (Computerized Simulation) و بحران انرژی ناشی از آن کار کنند. پروژه ای که به مدت چهار ماه بر روی آن مطالعه شد توسط یکی از سه فکر انباره ای که به کاخ سفید خط فکری می دهند یعنی بنیاد محافظه کار هریتج (Heritage Foundation) و به مدیریت یکی از بهترین آکادمیسین های نظامی آمریکا جمس کارافانو (James Carafano) استاد سابق دانشگاه جنگ وست پوینت (West Point) به انجام رسید.
پروژه "اگر ایران به بحران انرژی دامن بزند" ( ) بطور باور نکردنی وارد جزئیات حوادث و احتمالات مختلف و نحوه مقابله با آنها شده است.
شش روز اول بحران بطور لحظه به لحظه و قدم به قدم به تصویر کشیده شده است. ماجرا در روز اول با تصوب تحریم های شدید از سوی سازمان ملل آغاز می گردد. در روز دوم ایران با یک اقدام تلافی جویانه از NPT خارج می گردد. روز سوم بمباران مراکز هسته ای و نظامی و دفاع هوائی ایران در حجم گسترده ای آغاز می گردد اما تاسیسات نفتی از این حمله مصون می مانند. روز چهارم ایران صدور نفت را بر روی کشورهائی که متهم به همراهی با آمریکا هستند می بندد و روز پنجم اقدامات تلافی جویانه ایران در چندین جبهه از میلیشای شیعه در عراق گرفته تا حمله به نیروهای آمریکائی در عراق، حمله به تاسیسات نفتی عراق تا روز ششم حمله به نفتکش ها و اختلال کامل در تنگه هرمز توسط موشک های زمین به آب و زیردریائی های Kilo ساخت روسیه که نیروی دریائی آمریکا آنرا "سیاهچال" (The Black Hole) نامیده است (برای آنکه مجهز به موتورهائی هستند که کم صداترین در نوع خود در جهان اند و ردیابی آنها مشکل است) بحران نفت را به اوج خود می رساند.
مدل کامپیوتری که برای این "بازی جنگ" (War Game) تهیه شده است حکایت از آن دارد که در صورت بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران قیمت نفت به دو برابر افزایش خواهد یافت. این امر باعث کاهش تولید ناخالص ملی آمریکا به میزان ١۶١ میلیارد دلار تنها در یک فصل خواهد بود. یک میلیون شغل در آمریکا از دست خواهد رفت و درآمد دولت ٢۶٠ میلیارد دلار در همان دوره سه ماهه کاهش خواهد یافت.
در پروژه مزبور سناریوهای بهترین و بدترین حالت در نظر گرفته شده است. در یک دوره ۶٠ روزه پس از آغاز بحران که مطالعه بر روی آن متمرکز شده است آمریکا با آزادسازی ذخیره های نفت خود، استفاده از نیروی نظامی برای برطرف کردن انسداد تنگه هرمز (Blockade) توسط دو ناو هواپیمابر و نیمی از ٢٧٧ ناو جنگی نیروی دریائی آمریکا، باز گشائی عملیات نفتی آلاسکا و کاهش تعرفه سوخت اتانول می تواند آثار جنگ را تا حد زیادی معتدل کند.
گزارش مزبور چنین نتیجه می گیرد که در تمامی سناریوها "نتایج خیره کننده بود. سیاست های پیشنهادی عملا تمام آثار سوء بلوکاژ تنگه هرمز را می تواند از میان ببرد."
اینکه تا چه حد این گزارش و پیش بینی های آن قرین واقعیت خواهد بود امریست که تنها پس از وقوع می توان ارزیابی نمود.اما اهمیت علائمی را که می توان با مطالعه این طرح بدست آورد کم از خود آن نیست.
- جمع آوری تیمی از بهترین کارشناسان مسائل نظامی، اقتصاد کلان، آنالیست سیاسی، متخصص امور خاورمیانه و مناقشه اعراب و اسرائیل، کارشناس تروریسم و برنامه ریز و سیاستگزار امور داخلی و بودجه حداقل خبر از این امر می دهد که آنچنان که برخی تصور می کنند که هر آنچه مسئولین آمریکا می گویند و یا با تجمع عظیم نظامی در خلیج فارس به آن مبادرت کرده اند صرفا تهدید نیست. این چنین مطالعه ۴ ماهه و دقیق و گسترده ای حاوی این نکته است که نهایتا نگاهی در کاخ سفید به سمت اقدام نظامی هست نه آنگونه که آقای احمدی نژاد تصور می کنند "حرف حمله تبلیغاتی است و چنین چیزی در آمریکا نیز وجود خارجی ندارد".
- تهدیدها چه در خفا به صورت رد و بدل پیامهای دیپلماتیک بین واشنگتن و کشورهای ۱+۵ و چه به صورت علنی تنها تهران را هدف قرار نداده است. آمریکا با اعمال فشار و ادامه سیاست تهدید به کشورهای دیگر هشدار می دهد که در صورت عدم همراهی و گردن گذاشتن به اعمال تحریم های جدی و بحران ساز در مورد ایران، مجبور است به اعمال زور متوسل شود.
- گزارش هریتج نشان می دهد که هدف آن است که آنقدر دامنه تحریم شدید شود که ایران را وادار به عکس العمل و خروج از NPT نماید. همین گزارش نشان می دهد که آمریکا چگونه آمادگی یافته است که در صورت خروج ایران از NPT (که نهایتا مقصود آمریکا برای پیدا کردن دلیلی برای جنگ Casus Belli است) گام بعدی یک روز بعد برداشته شود.
اما یک موضوع اساسی که تا بحال در تحلیل های ما غایب بوده این است که آیا بوش در چارچوب قوانین موجود می تواند دست به عملیات نظامی علیه ایران بزند در حالیکه طبق قانون اساسی آمریکا (بند ١ فصل هشتم) حق اعلان جنگ انحصارا در اختیار کنگره می باشد؟
پاسخ به این سئوال متاسفانه مثبت است. اولا باید توجه داشت که از جنگ جهانی دوم تا امروز آمریکا به هر کشوری که حمله کرده و در هر جنگی که درگیر شده از کره و ویتنام گرفته تا عراق کنگره در هیچ مورد اعلان جنگ نکرده است. عملیات بزرگ نظامی و عملیات کوچکتر نظیر حمله به سودان و لیبی و پاناما و گرانادا و غیره همه تحت عنوان برقراری نظام و انتظام (Police Action) و یا رفع خطر از آمریکا صورت گرفته است. مهم تر از همه آنکه قانونی که یک هفته پس از حملات ١١ سپتامبر با عنوان "واگذاری حق استفاده از نیروی نظامی علیه تروریست ها" (AUMF-Authorization for Use of Military Force Against Terrorists) به تصویب رسید به پرزیدنت ایالات متحده این حق را می دهد که علیه ملل (Nations) سازمانها و یا کسانی که حمایت از سازمانهای تروریستی را برعهده گرفته و یا آنانرا در خود جای می دهند به نیروی نظامی متوسل شود.
فشار بر روی این مطلب که ایرانیان در کشتن سربازان آمریکائی در عراق دست دارند و گذاردن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی و نیز حرکاتی که دو هفته پیش به هنگام سفر احمدی نژاد به نیویورک صورت گرفت (به مقاله این روزها در واشنگتن چه می گذرد مراجعه فرمائید) هموار کردن راه برای پرزیدنت ایالات متحده است تا به عنوان کشور حامی تروریسم از قانون AUMF استفاده نموده و هر موقع که "او" اراده کند بدون گرفتن مجوز از کنگره و به عنوان مبارزه با تروریسم ایران را مورد حمله قرار دهد.
متاسفانه تلاش نانسی پلوسی برای گنجاندن عبارتی در یک لایحه الحاقی در مورد عراق با فشار زائدالوصف ایپک (AIPAC) که امروز بی تردید قوی ترین گروه لابی اسرائیلی در واشنگتن است و نیز مسیحیان صهیونیست (نامی که آنان خود برای خود انتخاب نموده اند) از لایحه مزبور حذف گردید. عبارت مذکور پرزیدنت بوش را موظف می کرد که برای حمله به ایران از کنگره اخذ مجوز کند.
پندار عدالت


همچنین مشاهده کنید