پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سرمایه داری اولیه و سرمایه داری بی هویت


سرمایه داری اولیه و سرمایه داری بی هویت
آیا می دانید تفاوت این دو چیست؟. از ابتدای تمدن بشری، آدما در هر زمانی و مکانی چیزایی برای تجارت داشتند، در فئودالی که یک روند ساده داشت، و سرمایه ها چه از آن حاکمان ویا مردم بود، منحصر به فرد مشخصی بود. سپس در ابتدای قرون وسطی دولت شهر هایی در اروپا بوجود آمدند، منجمله ونیز و آمستردام، و شهر های تنها مجبور به تجارت شدند، که اولین بورژوازی ها بوجود آمد، و از این شکل جدید اقتصادی، با دوسه قرن رقابت، چند کشور اروپایی هم به میدان آمدند، و رفتند گوشه و کنار جهان، بنادری گرفتند و به تجارت مشغول شدند. و تقریبا مردم در جهان از این تجارت راضی بودند، و کار دنیا رونقی تازه گرفت.
طمع بیشتر، کشتیها و ملوانان بیشتر و سپس بین اروپائیان رقابت فزونتر شد. از پی آن فکر نفوذ معنوی و سیاسی در گیتی پدید آود، یه مثال، مانند آنتونی و رابرت شرلی که شاهکار صفویه را شکل دادند، و دو سه قرنی بر جهان چنین گذشت، و بعد از انقلاب صنعتی کشور های جا مانده از استعمار در اروپا و آمریکا، امپریالیست را ساختند و چند جنگ قاره ای و اول و دوم را بوجود آوردند، وپس از جنگ دوم سرمایه فرا ملی خواسته، یا نا خواسته، اختراع شد، و این پدیده که امروز همه شاهدش هستیم، و در جای دیگر این وبلاگ اندکی در باره آن نوشته ام، که می رود همه جا را بگیرد و ما بی خبر در چنگال آنیم. در همین ضمن پدیده جدیدی از سرمایه داری در حال شکل گیری است، و آن سرمایه بی هویت است، که نمی دانیم چیست و کیست و کجاست، ولی با کمی دقت آمدنش را می بینیم، جالبه هنوز آن یکی را نشناخته، این یکی می آید. چند قرن در چند سطر، نظر بدهید و بپرسید.
● جنگ سرمایه داری
قبلا، درباره حرکت سرمایه داری نوین جهانی کمی نوشته ام، در این وبلاگ با ایجاد سئولات، پی گیری مطالب را به خوانندگان می سپارم. تاریخ ما پر از ماجرا، و پر از دروغ است، اما در واقع این تاریخ شکوهمند ایران زمین هیچ مشکل، و مسئله اقتصادی، از این جغرافی باقیمانده ایران را حل نمی کند. بنظرم تاریخ اقتصادی ایران را فقط باید به دو دوره تقسیم کرد، اول از عمق تاریخ تا مشروطیت، یعنی فئودالی، و بعد از مشروطیت تا اکنون، بورژوازی ملی یا سنتی. و اکنون، شرایط جدید و تاریخ جدید گشوده شده یعنی، مقابله این آخری با سرمایه داری نوین جهانی.
البته این سرمایه داری را به نام های دیگر می توانیم بگوئیم، نظم نوین جهانی، یا لشکر کشی آمریکا، به قرار بیش از ۷۰۰ پایگاه در ۱۳۰ کشور. این دو دوره تاریخی اقتصادی ایران، فاقد حرکتهای فرهنگی بود، ولی دو حرکت مهم اجتماعی داشت، انقلاب مشروطیت و انقلاب شکوهمند ۵۷ ، که اولی پایان فئو دالی محض و دوم خط بورژوازی جدید بودند. بدون حرکت و انقلابات فرهنگی نمیتوان بینشی نو، و فراتر از قبل انقلاب مشروطیت پیدا کرد، که امروزه در اجتماع، و بین مردم براحتی پیداست. حرکت سرمایه داری نوین با بحثهایی دراروپا و غیره، آخرین سنگرهای سنتی را فرو میریزد، و با در نظر گرقتن اینکه ما حرکت فرهنگی نداشتیم، وهمچنین عده ای از مردم، که بدون در نظر گرفتن آتیه با استفاده از امکانات گسترده، و به اشکال مختلف جهانی به استقبال آن نو می روند، تا بلکه از مشکلاتشان کاسته شود.
بنا بر این همه تقصیر ها را متوجه مجرمی خواهند کرد، و بگویند، این مجرم نگذاشته ما حرکتهای فرهنگی داشته باشیم. پس سرمایه داری نوین جهانی، که تمام اجناس مصرفی بازار ما از آن تامین میشود، در مقابله با سرمایه داری سنتی، که مواد اولیه آنرا اینجا تولید میکند، بصورت سیستماتیک که اندکی قبلا نوشته ام، در نبردی اقتصادی و قهری میرود، که به آخرین و مهمترین سنگر ها دست پیدا کند، و با استفاده از آن امکانات گسترده و آن مردم، اهدافش در حال انجام است. مثلا در ایران آن مجرم زبان فارسی است، اگر کوتاهی شود، آن بازوی نظامی به کمک دیگری آمده، و درگیری در درگیری و سپس زمین آماده برای واگذاری. باید عاقلانه اندیشید ولی چگونه؟.
ـ کپی برداری در هر صورت آزاده، و استفاده از مطالب این وبلاگ، نقل،
ـ یا نقل قول، یا ضدیت، کاملا مرا خوشحال میکند و موجب سپاسگزاریه.
انوش راوید قهرمان جنگ با اسکندر مقدونی دروغی، و چنگیز دروغی و مارکوپلو دروغگوست. ا نـوش را ویـد، در این وبلاگ شما را در ماشین زمان سوار می کند، به سه دوره تاریخی گذشته میبرد، به عصر پایان هخامنشی، که شاه خدا بود، و شروع اشکانیان، وپیدایش دین، که تحول جدید فکری بود، و هزارو پانصد سال بعد، پایان حکومتها یی که از بغداد منحوس تغذیه می کردند، و آغازدولت شهرهای ایرانی، و آزادی اندیشه های نو، و مذهبی نو در ایران، و بعد از آن عصر اولین گامهای بورژوازی اولیه ونیز و اومانیستی اروپا.
متولد مهر ۱۳۳۴ تهرانم بنظرم ۲۲ ساله، و تهرانیم، ومثل اکثر مردم تهران ترکیبی از چند قوم یا ملیت ایرانم، که قبلا گفتم، و فقط زبان فارسی میدانم " چه بد " دانشمندی چو من، حتما باید انگلیسی یا یک زبان مهم دیگر دنیا، و یک زبان دیگر ایرانی را بداند، پس لابد دانشمند نیستم. اسم قوم یا ملیت آوردم، بازی با کلمات خوب نیست، بازی با کلمات دانش تولید نمی کند، کارتولید نمی کند. ایران قدیم وسیع بود و امروز چند کشور با صدها زبان ولهجه ا ند، اما همگی نوروز دارند، واعیاد قدیمی و فرهنگ مشترک و آداب مختلف زیبا. کاش اتحادیه سرزمینهای نوروز تشکیل شود. یه دروغ دیگه تو تاریخ ماست: مهاجرت آریائیها به ایرانه. گاهی در مقالات فعلی و بعدها بیشتر این دروغو افشا میکنم. به همین جهت زبان فارسی، وسط این مهاجرت دروغی کم رنگ شده. از آثار پیداست، که از بیست هزار سال پیش آدما تو این سرزمین زندگی میکردند، و آبادیها و آثار ده هزار ساله هم هست.
حاج میرزا حسین، پدر پدرم که ۹۰ سا ل پیش نماینده، دوره های دوم و سوم مجلس شورای ملی بود، در آن زمان پنج معـمم، در راس این مجلس، شورای ملی قرار داشتند، مانند شورای نگهبان عمل میکردند، تا اگر قوانین خلاف اسلام بود آنرا رد میکردند. خدا بیامرز پدر بزرگم تحصیل کرده نجف و استاد الازهر بوده، ماجراهای سیاسی زیادی داشته، که بعدها با حوصله ای دیگر و در وبلاگی جدا گانه مینویسم. چند کتاب خطی جالب داشت، که دزدیده شدند، در آنها افشا گری های مهم تاریخی بود.
تا آنجا که میدانم، در آنها بوده که از زمان پیدایش استعمار، دستور کار آنها مخدوش کردن تاریخ کشورها، و به دروغ بستن این تاریخها بوده، که با دروغ زندگی کنند، و تا استعمار و استثمار دروغهای دیگر و بزرگتری بگوید، و اهدافشان را پیش ببرند، مانند، دمکراسی برای عراق، و ما نیز کور کورانه این دروغ های تاریخی را پیروی میکنیم، آگاه کردن مردم و جوانان علاقه مند به تاریخ، و به این دروغ ها خیلی مهم است، و آنها به تمام مسایل تاریخی درست می اند یشند. دیگر پدر بزرگم، خدا بیامرز تاجر و استاد ادبیات فارسی و آگاه از تاریخ بود، میگفت:
در تاریخ واقعی گنج است، در تاریخ دروغی ادبیات. ادامه این مطالب بزودی، وهر هفته مطالب جدید، حد اقل هفته ای یکبا ر اگه نتوانستید، ماهی یکبار سری به این وبلگ بزنید، اینجا تاریخ واقعی و نقشه گنج را بشما نشان میدهد. محل قلعه های نگفته، صحنه نبردها، پرستشگاها، کاروانسرهای ندیده، و...... و..... . زنده باد ایرانی و پاینده ایران.
اولین کلامها و نوشته ها در جهان از بینش دمکراسی در تاریخ ایران باستان بود، و بعد از ایران باستان در ایران دیگر کسی از دمکراسی و آزادی های اجتماعی و سیاسی و دینی حرفی نزد و چیزی ننوشت و بسیاری از شخصیتها و سیاسیون مشهور و معرف در طول تاریخ و قرن حاضر ایران که امکاناتی و تریبونی داشتند و میتوانستند مبلغ دمکراسی باشند، کاملاً کوتاهی کرده و جبهه و جهتی از یک جناح و تفکر گرفتند، و این مسئله باخت و مهم بود. ایجاد بینش دمکراسی و برداشتهای دمکراتیک ضامن ایران سربلند است.
تاریخ چیست؟ سرگذشت سرزمین و گذشتگان در مسیر زمان، بدون بازی با کلمات، تاریخ است. تاریخ یک علم است، مانند همه علوم و باید علمی و با تمام دلایل و شواهد و قوانین به آن نگریست. امروزه تاریخ برای ما مثل داستان شده، نه دانش. در تاریخ گنج است. دیگر زمانی نیست که چشم و گوش بسته، هر داستانی و ما جرایی را بعنوان تاریخ و علم تاریخ قبول کنیم، باید فکر کرد، آیا واقعیست، یا نه و چگونه؟ کی گفته و چرا گفته، چرا میخواستند دروغ بگویند و بنویسند. برای این دروغهای تاریخی چقدر زحمت کشیده اند، و چرا؟ و هزاران پرسش دیگر. چشم وگوش بسته و کور کورانه تاریخ را نپذیریم. با دانش و اندیشه وارد تاریخ شویم آینده ما به تاریخ بستگی دارد. از دانش جدید و تاریخی واقعی نباید ترسید، تاریخ علمی به نفع ماست.
نظر بدهید تا دیگران بهره مند شوند. شخصی با چند حرف زشت نظر گذاشته بود، که تو نمی توانی تاریخ را تحریف یا عوض کنی، تاریخ همینه که هست، این شخص ترسو خودش را هم معرفی نکرده. دوستان عزیز مقالات و نظرات من جهت اینست که، فکر کنیم و بیاندیشیم، آیا آنچه تا کنون می دانستیم واقعیست؟ واقعیت چه میتواند باشد. بعضی ها دوست دارند در تصورات خودشان بمانند، چه فکر و دانششان علمی با شد یا نبا شد، می پندارند علم در همان اندازه است، بنظرم به آنهایی که علم را در حد دانش خودشان می دانند فسیل می گویند. علم پایان ندارد و دست به دست و نسل به نسل بیشتر میشود، و تغییر می کند. منظورم از ترسو کسیست که می ترسد و نمی تواند برداشتهای جدیدی از عـلـوم و زندگی داشته با شد.
● زبان رسمی انگلیسی؟
زبان فارسی ما، که کتابهای ادبی بسیاری به این زبان است، تقریبا از ۱۲۰۰ سال پیش، در سرزمینهای وسیعی بعنوان زبان کاتبی و ادبی و یا رسمی بوده، و بهمین جهت ما به آن بسیار میبالیم، ودر خانه ای نیست، که حداقل چندین جلد کتاب ادبی فارسی از قبیل شاهنامه، سعدی و حافظ و اشعار دیگر نباشد. اصل، گسترش زبان فارسی از زمان اشکانیان است. که سربازان اشکی یا اسکی، ( نام اسکندر که در زبان فارسی، بروی فرزندان میگذارند از این نام است )، در زمان هخامنشیان، فرا ته داران و مرزبان غرب ایران بودند، که در دوره عباسی همان سربازان خراسان بودند. اشکانیان، بیشترین دوره حکومت را در ایران بزرگ داشتند، حدود ۵۵۰ سال که به اشتباه، یا دشمنی، قسمت اولیه این دوره را به سلوکی نسبت میدهند.
زبان فارسی در دوره های بعد از اسلام، و اختراع کاغذ به اوج شکوفایی ادبی رسید، و در نیمه اول قاجار، لهجه تهرانی پدیدار گشت، که تاثیر آن لهجه تهرانی، در زبان و ادبیات فارسی تمام ایران، کاملا پیداست اگر در مورد مطالب فوق سئوالی باشد، آماده پاسخگوئیم. با پیدایش اینترنت و ماهواره، یا در واقع دانش با تمامیت آن در جهان، باید بگوییم زبان فارسی دیگر جواب خواسته های مردم را نمی دهد. چند صد سال از تاریخ ایران، زبان عربی، زبان علمی بود، که کتابهای بسیاری موجود است. امروز نیاز هماهنگ شدن با جهان زیاد است. مخصوصا در رابطه با استفاده عمومی و گسترده از وسایل، تجهیزات و کتابهای علمی وفنی، و غیره که به زبان انگلیسی میباشند. باید چکار کرد؟
انگلیسی بیاموزیم، یا بنشینیم و نظاره گر باشیم که دنیا بسرعت جلو میرود، و ما به حد اقل از دانش استفاده میکنیم.
حال تصور کنید، از ابتدای ورود به مدرسه بچه ها با زبان انگلیسی درس بخوانند، کتابهای درسی و داستانی به زبان انگلیسی باشد، وهمه آموزش انگلیسی باشد. و در این صورت کسی هم پیدا نمیشود بگوید: چرا به زبان محلی ما درس نخوانند؟، و به راحتی ۱۵ سال بعد از اولین سال تحصیلی میتوان، زبان انگلیسی را رسما زبان علمی اعلام کرد. عقب افتادن از جهان دانش، عواقب وخیمی دارد. هماهنگی تاریخ هم در این میان است.( میلادی جهانی و هجری ما ).
فعلا بقیه داستان را خود فرض کنید، البته خواهشا بدون احساسات. فیلمهای ایرانی که در آنها چند نفر فقط حرف میزنند، و هیچ دانشی در آ نها نیست، و خود ما به زحمت حاضر بدیدن آنهاییم، ولی فیلمهای خارجی، با تکنیکشان هر چه بخواهند، به راحتی بخورد جهان میدهند، مثل ۳۰۰ و همچنین بانکها، و ادارات و غیره و غیره همه فاقد دانشند، کاملا واضح و معلوم است.
دروغهای تاریخی ایرانیان را شکست خورده، ونا توان و شکست پذیر، معرفی می کند، و دشمنان تاریخ نویس سعی دارند، به ملت ایران زمین بزرگ احساس حقارت دست دهد. بیائید به این دروغها فکر کنید، و با دید علمی، و دانشی نوین سرزمین و سرگذشت و گذشتگانمان را ببینیم . تاریخ یه علمه مانند همه علوم، داستان نیست. گذر از بینش قبلی سخته ولی مهمه.
● مردم یکی هستند
از بدو پیدایش حکومتها در آسیا، تا قبل از جنگ اول جهانی، مردمان این بزرگترین قاره، بدون هیچ گونه ممانعت و یا گذرنامه و یا باج و غیره، به هر طرف میرفتند، و به اشکال مختلف مردمی، تبا دل زبانی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و غیره داشتند. اما با پیدایش استعمار، و متعاقب آن جنگ اول جهانی، مرز و خط و نشان برای مردم کشیند. در طول تاریخ از بین النهرین تا ماورالنهر بدلیل جغرافیائی، بین مردم هماهنگی بسیار و بسیار بود. و اما دشمنان ملتها در راس آنها انگلیسیها، با دروغهای بیشماری که در تاریخ ها نوشتند، چنین وا نمود کردند، که اعراب و ایرانیان دشمن یکدیگر بوده. با در دست داشتن کلید استعمار تا توانسته اند، دروغ تو تاریخ انداختن. آیا پیچشهای کلید استعمار را می شناسید؟ اعراب و ایرانیها، و ترکها و کردها و بقیه مردمان ایران بزرگ،آنقدر زیاد بهم نزدیک بودند، که تمام فرهنگ و انقلاباتشان با هم بود، نه در قادصیه ها. چرا استعمار چی ها می خواهند وا نمود کنند، ملتها از بدو تاریخ، با هم بد و دشمن بودند؟ نظر بدهید و بپرسید.
http://ravid.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید