پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
کارنامه نور
گرفتاریهای ملل مسلم را از زبان اهالی هر مملکتشنیده و در راه حل مشکلات آنان از هیچگونه اقدامی فروگذار نکنید . برای فقرا و مستمندان کشورهای اسلامی فکری کنید . برای آزادی سرزمین اسلامی فلسطین از چنگال صهیونیسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانیت چارهاندیشی کنید. از مساعدت و همکاری با مردان فداکاری که در راه آزادی فلسطین مبارزه میکنند غفلت نورزید ... این اختلافات سران کشورهای اسلامی است که مشکله فلسطین را بوجود آورده، نمیگذارد حل شود ... . آثار شوم استعمار در این مملکت از سایر ممالک اسلامی بیشتر به چشم میخورد . اسرائیل که امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانها است و مدتهاست که با ملل مسلم در حال جنگ است، به دست دولتخبیث ایران، در تمام شئون اقتصادی، نظامی و سیاسی دخالت دارد و باید گفت ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل و در واقع آمریکا درآمده است ... با بهانههای بیاساس به دانشگاهها حمله میکنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه میکشانند . من این اعمال چنگیزی و قرون وسطایی را شدیدا تقبیح میکنم و اطمینان دارم که دانشجویان غیور و وطنخواه هرگز عقبنشینی نکرده، تسلیم نمیشوند ...
دستگاه جبار صدها میلیون تومان از سرمایه این مملکت را صرف جشنهای ننگین میکند ... اساسا اسلام با اساس شاهنشاهی مخالف است . هرکس سیره رسول الله را در وضع حکومت ملاحظه کند، میفهمد اسلام آمده است این کاخهای ظلم شاهنشاهی را خراب کند . شاهنشاهی کثیفترین و ننگینترین نمونه ارتجاع است . (۱)
سخنان آتشین و هوشمندانه بالا، پارههایی از اعلامیه امام خمینی خطاب به زائران بیت الله الحرام در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹/۱۳۹۰ه . ق است . این دست اقدامات این اعلامیه و دهها سخنرانی، پیام، موضعگیری و هشدارهای شفاهی و کتبی، آغاز مبارزه امام بود با جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، پایان این مبارزه، سربلندی مبارزان طرفدار امام بود و سرافکندگی دربار شاهنشاهی . شاه، به رغم تلاشهای فراوان و هزینه مبالغ هنگفت، هرگز نتوانست از این جشنها بهرهبرداری سیاسی کند و بر استحکام پایههای کومتخود بیفزاید . بدین ترتیب، امید در دل، مبارزان مسلمان فزونی گرفت و در مقابل، شعلههای خشم و کینه رژیم نیز چنان افروخت که کشور را مبدل به میدان زد و خوردهای بسیاری کرد . (۲)
● سپاه دین، نغمه ناموزون
در اواسط ماه آبان سال ۱۳۵۰، شاه در تکمیل مواد انقلاب سفید خود، فرمان تشکیل سپاه دین را صادر کرد . چند روز پس از این فرمان ملوکانه! امام خمینی موضع بسیار روشنگرانهای گرفت که در بی اثر کردن این توطئه مرموز و عوامفریبانه، نقش اساسی داشت .
انگیزه و برنامه استراتژیک دربار، در ماجرای این سازمان نوبنیاد، به سیاستهای کلان رژیم باز میگشت .
سال ۵۰، آغاز سالهای درآمدهای کلان نفتی برای ایران و دیگر کشورهای منطقه بود . شاه به ثبات خود میاندیشید و در پی نفوذ بیشتر در میان مردم بود . جشنهای ۲۵۰۰ ساله و موضعگیریهای شجاعانه امام در برابر آن، فاصله شاه را از مردم، بسیار بیشتر از قبل کرده بود . بدین رو شاه در این اندیشه به سر میبرد که این فاصله را کمتر کند و در عین حال، انحرافی را نیز در مسیر اسلامگرایی مردم پدید آورد . بنابراین دو هدف عمده شاه از این برنامه انحرافی، بدین قرارند:
۱) کاستن از فاصله خود با مردم;
۲) حکومتی کردن تبلیغ دین و هدایت مجالس مذهبی و مساجد به سوی اهداف شاهنشاهی .
درباریان بسیار دوست میداشتند که چنین وانمایند که با دین مشکلی ندارند; تا آنجا که حتی میتوان میان جشنهای شاهنشاهی و پروژه مسجدسازی، ارتباط برقرار کرد! چنان که اسدالله علم در طی یک مصاحبه فرمایشی، گفت: "از پولی که مردم به طیب خاطر برای برگزاری این آیین باشکوه (جشنها) پرداخته بودند، مبلغی هم زیاد آمده که اعلیحضرت همایونی امر فرمودند آن را صرف ساختن یک مسجد بزرگ و با شکوه اسلامی بکنیم!
آرمان و آرزوی شاه آن بود که هم خود را به نوعی و با لطایف الحیل به کوروش و داریوش وصل کند و جایگاه و پایگاه مناسبی در میان مسلمانان کشور خود بیابد . او در مصاحبه، به اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی سخنانی گفته بود که وی در کتاب "مصاحبه با تاریخ "چنین گزارش میکند:
از یک سو بر این اعتقاد بود که روح داریوش کبیر در او حلول کرده است و خداوند او را به این دنیا فرستاده است تا شاهنشاهی از دست رفته کوروش را از نو زنده کند و از سوی دیگر خود را فردی مذهبی معرفی میکرد که الهاماتی به او میشود و پیامهایی دریافت میکند . حتی دوبار حضرت قائم (ع) را دیده است، نه در خواب و رویا، بلکه در واقعیت . (۳)
شاه به انگیزه فریب مردم و ارتباط دادن خود و رژیمش به دین و دیانت، سپاه دین را مامور کرد که به شهرها و روستاها بروند و نوعی از تبلیغات اسلامی را راه بیندازند . اما به حتم او هدفی جز این نداشت که روحانیت اصیل و مبارز را با نوعی رقیب مواجه کند و آنان را از تکتازی در میدان تبلیغ دین، بیرون آورد .
بیش و پیش از همه امام خمینی در مقابل این توطئه خطرناک، موضع میگیرند و در پیامی به ملت ایران مینویسند:
"نغمه سپاه دین در شرایطی ساز میشود که دستگاه جبار هر روز، ضربههای پیگیری به پیکره اسلام وارد میکند و دست جنایتکار اسرائیل را در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران باز گذاشته است ... آنها در تجربههای طولانی خود فهمیدند که علمای معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدت پیگیر خود، ملتها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده، هیچگاه با تهدید و تطمیع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمی بر نداشتهاند و با کمال قدرت پستهای خود را حفظ کرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن کریم و اسلام عزیز در دست دارند و اگر چند نفر معمم بیحیثیت و از خدا بیخبر، به نفع دستگاه جبار قدمی بردارد، مطرود جامعه علمیه و جوامع اسلامی است . لهذا این نقشه خطرناک را کشیدهاند تا به خیال باطل خود، دست علمای اعلام و مبلغین را کوتاه کرده، اسلام را به وسیله عمال خود بازیچه قرار دهند و اساس دیانت را برچینند تا به مقصد خود که قبضه کردن تمام ذخایر کشور استبرسند و ملت مسلم را عقب مانده و استعمار زده نگه دارند ... این جانب به ملت محترم ایران، اعلام خطر میکنم که اگر خدای نخواسته، ایادی اجانب و دشمنان اسلام در این مقصد شوم و کمرشکن توفیق پیدا کنند، اولا علمای اعلام و وعاظ و مروجین اسلام را کنار زده، ثانیا اسلام و احکام آسمانی آن را محو و نابود میکنند . (۴) "
تیز هوشی و قوت قلب و شجاعتبیمانند امام خمینی در آن دوران، موجب گشت که این توطئه بسیار خطرناک افشا و خنثی شود . امام خمینی به درستی دریافته بود که این برنامه نوبنیاد منحرف، با دیگر توطئههای شاهنشاهی، بسیار فرق میکند و اگر به توفیق برسد، خطر جدی و مهلکی برای "تبلیغ دینی" فراهم خواهد کرد . بدین رو تاکید میکنند که: "خطر این سپاه نامیمون که باید در خدمت استعمار، جمیع حقایق اسلام را به نفع آنها توجیه و تاویل کند، بزرگترین خطری است که مسلمین و در راس آنها علمای اعلام با آن مواجه شدهاند" . (۵) پادزهری که امام برای این سم مهلک تجویز میکنند، هجوم جوانان به مساجد و اظهار تنفر از دین حکومتی است:
اینک بر مسلمین غیور و بخصوص نسل جوان روشنفکر است که با کمال جدیت از این نغمه ناموزون خانمانسوز، اظهار تنفر کنند و مساجد و محافل دینی را هرچه بیشتر گرم کنند و علاقه خود را به اسلام و علمای اعلام و وعاظ و خطبای محترم - امتبرکاتهم - بیش از پیش ابراز نمایند، و با این اظهار علاقه، مشتی محکم به دهان عمال استعمار - خذلهم الله - بکوبند . (۶)
این ماجرا، فرصت مناسبی را نیز پیش آورد تا رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، ناخرسندی خود را از گروه "روحانی نمایان" ابراز کند . امام آنان را "معممین ساختگی"و "ماموران سازمانهای فاسد" خواندند و از این رهگذر، مرز روشن، میان اسلام محمدی و اسلام اموی را بیان کردند . ایشان، در نامهای خطاب به دانشجویان خارج از کشور و روحانیون حوزههای علمیه، گروه روحانینما را "خطرناکترین دشمن اسلام و مسلمین" شمرده، یادآور شدند که: "به دست آنها نقشههای شوم دشمنان دیرینه اسلام و دست نشاندگان استعمار پیاده و اجرا میگردد . "و آنان "به جای بیان احکام قرآن و حقایق اسلام، بلندگوهایی برای اجرای مقاصد شوم ضد اسلامی دستگاه خود فروخته هستند و این روحانی نمایان تمام حیثیات اسلام و روحانیت را در هم میشکنند . " (۷)
امام نیک میدانست که متولیان مذهب درباری، بزرگترین مانع بر سر راه اسلام انقلابی و اصیل است و پروژه استعماری "سپاه دین" میتوانست این گروه از روحانیون فاسد و درباری را انسجام بخشیده، به فعالیتهای بازدارنده وا دارد . بدین رو، با تمام قوا و با صریحترین بیانات با آن به مخالفت پرداخته، از این رهگذر، نفرت خود را از این دست روحانیان، ابراز میکند . در این گونه افشاگریها، روی سخن امام بیشتر جوانان و روشنفکران جامعه آن روز ایران بودند; زیرا جوانان و عقیده صاف و بیآلایش آنان، بیشترین لطمه را از روحانیان مذهب درباری میخورد .
● وجوهات سیاسی
از حوادث مهم دیگر این سال (۱۳۵۰) فتوای انقلابی امام مبنی بر جواز هزینه کردن سهم امام (ع) برای خانوادههای زندانیان سیاسی است . در روز ۲۶ آبان سال ۱۳۵۰، امام اجازه صرف ثلثسهم امام (ع) را برای کمک به خانوادههای زندانیان سیاسی، صادر کردند . ولی در همین سال از تایید سازمان مجاهدین خلق خودداری فرمودند . کسانی که از نزدیک با ایشان مراوده، گفتگو و موانست داشتند، به خوبی میدانستند که امام خمینی به هیچ روی، مایل به تقویت و توسعه سازمان مجاهدین خلق نبودند . این موضع امام برای بسیاری از جوانان پنهان مانده بود و کسانی هم که از نظر ایشان آگاه بودند، گاه علت آن را نمیدانستند . اما چنان که نزدیکان امام خبر میدادند، ایشان به دو جهت، در آن سالها، پیوستن به سازمان را تایید نمیکردند و هرگونه نسبتی را میان خود و آن سازمان، شدیدا نفی میفرمودند: دلیل نخست، افکار و اندیشههای التقاطی آنان بود که منشا تفسیرهای غلط و قرائتهای ناموزون از اسلام شده بود . علت دیگر مخالفت امام با سازمان، مشی مسلحانه آنان در مواجهه با رژیم بود . به گفته یکی از نویسندگان: "امام به همان اندازه که به آینده دانشجویان مسلمان متعهد، امیدوار بودند، از انحرافات و التقاطات فکری احتمالی آنان نیز بیم داشتند . در سال ۵۰ که گروهی از اعضای اصلی سازمان مجاهدین، برای دیدار با امام و کسب موافقت ایشان با اصول نظری خود و تایید مبارزه مسلحانهای که در پیش گرفته بودند، نزدشان رفتند، امام با آغوش باز آنها را به حضور پذیرفتند و اجازه دادند تا در چند جلسه نظراتشان را بیان کنند . گرچه به گفته یکی از شاهدان عینی، آنان فقط دو تا از کتابهای دینی - فلسفی خود را به نظر ایشان رساندند، ولی امام با مطالعه همان دو کتاب و استماع گفتههایشان، به مبانی فکری آنها پی بردند و با وجود این که نامههای تاییدآمیزی از سوی چند تن از علمای مبارز ایران به همراه داشتند، حاضر به تایید مرام و راه و رسمشان نشد; زیرا بر این باور بودند که اینها به معاد اعتقادی ندارند و آن را سیر تکاملی همین جهان میدانند و برای توجیه نظرات خود به آیاتی از قرآن کریم و عباراتی از نهجالبلاغه تمسک میجویند و حال آنکه تعبدی به آنها ندارند و از این رو در پایان به آنها گفتند: من [شما را] تایید نمیتوانم بکنم . شما [همچنین] معتقد به مبارزه مسلحانه هستید; الان وقتش نیست . پیروز نخواهید شد . " (۸)
با وجود این، امام از اظهارنظر خود در مجامع عمومی و سیاسی کشور خودداری کردند تا رژیم نتواند از چنین اختلافاتی سؤاستفاده کند و در صفوف ملت رخنه افکند . اما سکوت امام برای ملت، حامل پیامهای روشنی بود; زیرا همگان میدانستند که امام با آن همه مخالفتبا رژیم شاه، وقتی از سازمانی که علیه رژیم فعالیت مسلحانه میکند، سخنی نمیگوید و تایید نمیکند، بدان معناست که با آنان توافق در مشی سیاسی و فکری ندارد; اگرچه برای جلوگیری از استفادههای فرصتطلبانه شاه، سکوت میکند . در ایران، تمام امید امام به کسانی همچون شهید مطهری بود که با ژرفایی که در اندیشه و عمل دادند، بتوانند جوانان روشنفکر و تحصیل کرده را در مسیر دین و دینداری نگه دارند و پاسبان مرزهای اندیشه دینی باشند . بدین رو، ضمن تقویت کلامی و روحی آنان، هماره خطر التقاط و الحاد را گوشزد میکردند و جوانان را به آمیزش با روحانیون فاضل و انقلابی میخواندند . (۹)
● دفاع از حقوق مهاجران
در دوران اقامت امام در عراق، چندین بار میان ایشان و حکومت وقت عراق، مشاجراتی درگرفت در نیمه دوم سال ۱۳۵۰، کومتبعثی، ایرانیان مقیم آن کشور را به شدت تحت فشار قرار داده بود واز هرگونه عمل ضد انسانی، ابایی نداشت .
به رغم آنکه امام خمینی در عراق، تبعیدی محسوب میشد، از اعتراض شدید به بعضیها خودداری نکرد و طی تلگرافی در دوم دیماه ۱۳۵۰، به رئیس جمهور عراق، هشدار داد که دست از اعمال خلاف انسانی خود بردارد . رئیس جمهور عراق به هشدار امام اعتنایی نکرد و به شیوه جنایتکارانه خود با ایرانیان مهاجر، ادامه داد . بدین رو، امام عزم خود را برای خروج از عراق و سکونت در لبنان اعلام کردند . در آن روزها، امام گاه و بیگاه در این باره با اطرافیان و شاگردان خود سخن میگفت تا به تدریج اذهان طلاب را برای هجرت خود به لبنان آماده کند . ولی رژیم بعثی عراق که از آثار این مهاجرت ناخواسته، به خوبی آگاه بود . با خروج امام از عراق مخالفت کرد . بدین ترتیب امام از همه توان و امکانات خود برای کم کردن فشار از روی مهاجران ایرانی سود جست; اگرچه نتیجه آن سالها بعد ظاهر شد .
● جنگ چهارم اعراب و اسرائیل
ملت اسلام تا این جرثومه فساد (اسرائیل) را از بن نکنند، روی خوش نمیبینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین (پهلوی) است، روی آزادی را نخواهد دید . (۱۰)
هشدارهای بالا، جملاتی از پیام امام خمینی به ملت ایران در ۲۲ مهر سال ۱۳۵۲، یعنی یک هفته پس از شروع جنگ چهارم اعراب و اسرائیل، میباشد .
پس از جنگ ۱۹۶۷ که میان اعراب و اسرائیل درگرفت و به پیروزی اسرائیل انجامید، غرور ملتهای عرب، سخت جریحهدار شد و تا سالها، وضعیت نه جنگ و نه صلح بر آنان حاکم بود . در ۱۴ مهرسال ۵۲، جنگ چهارم اعراب و اسرائیل با هجوم غافلگیرانه ارتشهای مصر و سوریه به مواضع اسرائیل در صحرای سینا و بلندیهای جولان آغاز شد . . در این جنگ برخلاف سه جنگ پیشین که ارتشهای کشورهای عربی، غافلگیر شده، شکستهای سختی را متحمل شدند، پیروزیهای مهمی نصیب مصر و سوریه شد . پس از شروع جنگ، بلافاصله بسیاری از کشورهای عرب، حمایتخود را از کشورهای درگیر در جنگ اعلام کردند . برخی از آنها با اعزام تیپهای نظامی به مصر و سوریه، به یاری آنها شتافتند و کشورهای نفتخیز عرب نیز، صدور نفتخود را به کشورهای حامی اسرائیل قطع کردند .
این جنگ موجی از شادی واحساس غرور در میان مسلمانان جهان برانگیخت . در روز پس از شروع جنگ، امام پیام مهمی به دول و ملل اسلامی فرستادند . (۱۱) در این پیام، کشورهای مهاجم به اسرائیل، به توکل برخدا توصیه میشوند و امام خمینی پشتیبانی خود و امت اسلام را از آنان ، اعلام میکند . در این پیام، امام از رژیم شاهنشاهی ایران میخواهد که "تجاوزات غیر انسانی اسرائیل" را محکوم کند و حتی میافزاید: "اگر دولتی در این امر حیاتی که برای اسلام پیش آمده، کوتاهی کرد، بر دیگر دولتهای اسلامی لازم است که با توبیخ و تهدید و قطع روابط او را وادار به همراهی نمایند . " (۱۲)
امام به خوبی میدانست که شاه ایران، هرگز به خود اجازه نخواهد داد که اسرائیل را محکوم و تهدید به قطع روابط کند; اما این فشار سیاسی، موجب گشت که رژیم شاه در کانون توجه بینالملل قرار گیرد و همگان در انتظار محکومیت اسرائیل و حمایت اعراب، از سوی ایران بودند . همین فضا و انتظار جهانی، لطمات بسیاری بر استراتژیهای شاه زد و او را واداشت که درباره اسرائیل، به پنهان کاری و لاپوشانی، روی آورد; گرچه پس از مدتی دوباره به حمایتها و همکاریهای آشکار روی آورد .
در طول جنگ که کشورهای عربی، صدور نفت را به اسرائیل تحریم کرده بودند، شاه از فرصت پیش آمده استفاده میکند و با افزایش ناگهانی تولید نفت، کمبود نفت امریکا و کشورهای اروپایی را تامین مینماید و همچنان به صدور نفتبه اسرائیل ادامه میدهد . شاه حتی از محکومیت لفظی اسرائیل نیز خودداری میکند و بدین رو، امام خمینی در پیام دیگری به همین مناسبت، سختبر رژیم پهلوی میتازد:
چرا رژیم ایران در این امر حیاتی که برای مسلمین پیش آمده، بیتفاوت است و یا از اسرائیل طرفداری میکند و با اینکه اکثریت قریب به اتفاق دولتهای اسلامی و بسیاری از دولتهای غیراسلامی، از اعراب در حال جنگ پشتیبانی کردهاند، دولت ایران و شاه بیحیثیت، روی سرسپردگی به امریکا و اظهار تبعیت هرچه بیشتر، به ظاهر ساکت و در واقع به طرفداری از اسرائیل میکنند؟ (۱۳)
در همین پیام، امام خمینی نسبتبه توطئههای احتمالی شاه علیه کشورهای عرب مسلمان هشدار میدهد:
"من بیم آن دارم که میلیاردها دلار اسلحهای را که از اربابان جهانخوار خود خریداری نموده و با خرید آن، ایران را به ورشکستگی کشانده، اکنون به اسرائیل بفرستد . من خوف آن دارم که ارتش ایران را با مهماتی که به قیمت قحطی و گرسنگی و بالاخره خون مردم محروم ایران به دست آورده، مجبور کند که قلوب گرم و پراحساس مجاهدین را هدف قرار دهد . " (۱۴)
واریز کردن پولهای هنگفت نفتبه جیب کمپانیهای نفتی بیگانه و حمایت از اسرائیل در بدترین شرایطی که برای اسرائیل پیش آمده بود و خودداری از همدلی و همراهی با ملل مسلمان در جنگ با اسرائیل و جاهطلبیهای دیوانهوار و چندین علت دیگر، موجب گشت که امریکا و دیگر دول اروپایی، نقش ژاندارمی منطقه را برای او رقم بزنند و بدین وسیله، نشان افتخار خدمتبه بیگانگان را بر سینه او بنشانند . .
از آن پس شاه خود را مستظهر به دلارهای نفتی و حمایتهای بیدریغ کشورهای بزرگ غربی میدید و راه را چنان در پیش روی خود هموار یافته بود که دستبه اقدامات دیوانهواری زد; از جمله تشکیل حزب دولتی رستاخیز و تغیر تاریخ هجری و منع ورود دختران محجبه به دانشگاه و ... که درپی شرح برخی از آنها خواهد بود .
● حزب رستاخیز
آغاز دهه پنجاه، پایان ناکامیهای خاندان پهلوی، به نظر میرسید . جنگ اعراب با اسرائیل، تحریمهای نفتی و حوادث پی در پی سیاسی و نظامی در سطح جهان، قیمت نفت را به چهار برابر، افزایش داد . این ثروت کلان، حرص شاه ایران را پاسخگو نبود و او را برای سرمایهگذاریهای زنجیرهای آمادهتر کرد . نویسندگان کتاب "مطالعات روستایی در ایران" پارهای از درآمدهای غیر نفتی شاه را چنین میشمارند:
- فروش املاک غصبی پدر;
- سرمایهگذاری در صنایع، بانکداری، حمل و نقل، هتل، کازینو و ...
- تمام درآمدهای حاصل از بانک عمران;
- موسسه دارو پخش;
- کارخانه سیمان فارس;
- کارخانه قند فریمان;
- کارخانه شکر قهستان;
- کارخانه شکر اهواز;
- کارخانه قند پارس;
- شرکتسهامی بیمه ایران;
- شرکت نفتکش ملی و حمل و نقل خلیج;
- کارخانه ایرانیت;
- کارخانه بی - اف گودریچ ... (۱۵)
علاوه بر او، خاندان و اعضای وابسته به او، هر یک به تنها صاحب سرمایهها و صنایع بسیاری بودند و حتی به گفته برخی از آگاهان به امور دربار، ثروت اشرف، خواهر شاه، بیش از او بوده است . (۱۶) امام عمده در آمدهای او، همان درآمد حاصل از فروش نفتبود که هرگز به جیب صاحبان اصلیاش، یعنی ملت، نرفت; بلکه پس از قرار گرفتن در حسابهای شخصی شاه و خانواده زراندوزش، صرف خرید اسلحه و تجهیزات نظامی شد .
در اوایل دهه پنجاه، شاه ایران به مرتبهای از ثروت و زراندوزی، رسیده بود که فقط با پادشاه عربستان و یا بزرگترین سرمایهداران امریکایی، قابل قیاس بود . امام خمینی در اعلامیهای که در سال ۵۲ خطاب به علما و خطبای ایران صادر کردند، اشارات روشن و افشاگرانهای نسبتبه وضعیت اقتصادی کشور و اوضاع مالی شاه، ثبت کردند . (۱۷)
در بعد سیاسی و ثبات پایههای حکومتی نیز، شاه احساس قدرت میکرد . جنبش مسلحانه، به شکست انجامیده بود . قیامهای مردم در فرصتهای متعدد، به ویژه در سالگردهای ۱۵ خرداد، سرکوب میشد و مخالفان سیاسی، کاملا قلع و قمع شده بودند . فضای سیاسی کشور، به طرز فجیعی بسته و خاموش بود . دو حزب فرمایشی "ایران نوین" و "مردم" با دامن زدن به نزاعهای ساختگی و بیاثر، هرازگاه نمایشی از فضای باز سیاسی کشور را اجرا میکردند; اما آنان نیز به انحلال خود خواسته رای دادند و کشور را به کلی از هرگونه صدای اعتراض - هر چند نمایشی - خالی کردند .
در روزهای پایانی سال ۵۳، شاه که خود را در اوج قدرت نظامی، سیاسی و حتی فرهنگی میدید، طی یک سخنرانی، تاسیس حزب "رستاخیز" را اعلام کرد .
اهداف شاه از تاسیس این حزب حکومتی، متعدد و در خور تامل است . این حزب میتوانست، یکی از خاکریزهای دفاع از موجودیت رژیم باشد و در سازماندهی به هواداران مزدور یا غافل رژیم، خدمات شایانی ارائه دهد . همچنین حزب رستاخیز، وظیفه توجیه و مشروعیتبخشی به نظام سلطنتی را برعهده داشت و با تشکیل جلسات باصطلاح علمی و آکادمی، در مشروع و مقبول نشان دادن رژیم خاندان پهلوی میکوشید .
بدینترتیب، حزب رستاخیز برای شاه و وابستگان او، اهمیتبسزا و فراوانی یافت; به طوری که شاه در یکی از مصاحبههای خود، در همان روزها گفت: "کسانی که در این حزب وارد نشوند، به معنی آن است که علاقهای به کشور خود ندارند و میتوانند گذرنامه گرفته و از کشور خارج شوند . " (۱۸)
موضوعاتی که در کانون توجه و تلاشهای حزب رستاخیز قرار داشت، عبارت بودند از:
۱) تقویت و توجیه ارکان نظام شاهنشاهی;
۲) قانون اساسی;
۳) انقلاب شاه و ملت .واکنش امام خمینی در مقابل حزب رستاخیز، بسیار تند و شجاعانه بود . وی در پاسخ به استفتای گروهی از مردم درباره حزب رستاخیز، از فرصت استفاده کرده، در ۲۱ اسفند همان سال، خطاب به مردم نوشتند:
نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملتحرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفتبا آن از روشنترین موارد نهی از منکر است ... (۱۹)
حضرت امام آنگاه به برخی از انگیزههای تاسیس حزب اشاره کرده، آن را نغمهای تازه برای هدم اسلام و محو اندیشههای انقلابی شمردند "که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت از مسایل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش، خفقان زده کند و راه را برای مسایلی که در نظر دارند، باز نمایند و قوه مقاومت را به کلی از ملتسلب نموده و نفس را در سینهها حبس سازند . " (۲۰)
حضرت امام تاسیس چنین حزبی را نشانگر شکست طرح استعماری انقلاب سفید و عدم استقبال مردم از آن برشمرده، آن را خلاف قانون اساسی دانستند .
نکته بسیار مهم در این مکتوب، پیش بینی امام درباره آینده حکومتسلطنتی است . در حالی که همه آگاهان سیاسی و نظریهپردازان داخلی و خارجی، تشکیل حزب رستاخیز را اوج اقتدار شاهنشاهی و نشانه نهایت ثبات رژیم پهلوی میدانستند، امام خمینی در همان پیام، نوید فروپاشی رژیم سلطنتی را میدهد و ضمن تمسخر آن، خطاب به علما مینویسد: "مطمئن باشید که رژیم در حال فرو ریختن است" .
فتواها و بیانات امام خمینی و برخی دیگر از علمای اسلام، موثر افتاد، و رژیم پهلوی، علی رغم تبلیغات گسترده، پس از چند سال، رسما آن را منحل اعلام کرد . نمایشی بودن و خنثی بودن حزب رستاخیز را بهتر از این نمیتوان نشان داد که با یک فرمان تشکیل شد و با یک فرمان دیگر منحل! بدون این که حتی یک نفر از طرفداران سرسخت آن لب به اعتراض بگشاید و تعطیلی آن را خسارت شمارد . (۲۱)
● باز هم خرداد
دوازده سال از قیام پانزده خرداد ۴۲ میگذشت . روز ۱۷ خرداد ۵۴، مدرسه فیضیه قم بار دیگر شاهدقیام طلاب انقلابی بود . فضلا و طلاب انقلابی قم، به مناسبت گرامیداشت آن قیام خونین و برای اعلام بیعت مجدد با رهبری انقلاب، در مدرسه فیضیه تجمع کردند . در آن سالها، صدای چندانی بر نمیخاست . حرکتهای مسلحانه با بنبست ناکامی مواجه شده بودند و بسیاری از شخصیتهای مبارز، اعم از دینی و ملی، در زندانها به سر میبردند . اما فرزندان معنوی امام با حرکتی خودجوش و به یادماندنی در مدرسه فیضیه گردهم آمدند تا هم یاد شهیدان خرداد ۴۲ را گرامی بدارند و هم سکوت دهشتبار آن روزگار را بشکنند .
علی رغم مراقبتها و اعمال محدودیتهای بسیار، مجلس با شکوهی در مدرسه فیضیه برگزار شد . این حرکت انقلابی و بتشکنانه، بر رژیم بسیار گران آمد . مامورین پلیس مدرسه رامحاصره کردند و بیرحمانه، طلاب حاضر در آن محیط معنوی و علمی را مورد ضرب و شتم قرار دادند . دهها نفر شهید و صدها نفر مجروح و دستگیر شدند . اما همچنان، فریادهای "درود بر خمینی" و "مرگ بر سلسله پهلوی" گوشها را مینواخت و قلبها را میلرزاند . دو روز محاصره مدرسه و ضرب و شتم طلاب ادامه داشت، (۲۲) و در این مدت، رژیم با همه قوای نظامی و سازمانی خود به جنگ طلاب جوان آمده بود . بالاخره، پس از قتل چندین نفر و دستگیری کلیه معترضین، محاصره از مدرسه برداشته شد و خبر آن، مانند صدای بمب در ایران پیچید . حضرت امام خمینی به همین مناسبت، پیام نوید بخشی، خطاب به عموم مردم ایران صادر کردند و در آن نوشتند:
"اخبار واصله از ایران، به دنبال شکست مفتضحانه شاه در حزب بازی جدید، با آن که موجب کمال تاسف و تاثر است، مایه امید و طلیعه درخشان آزادی است ... مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران - به حسب اعتراف شاه - ، و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت، با همه فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است . شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی و انتخابات خائنانه، نمونه بیداری و پیروزی است . " (۲۳)
آنگاه هشدار دادند که "من در این لحظههای آخر عمر، نگرانیهای فراوان دارم . خوف این دارم که این شخص که به هر حیلهای متشبت میشود، [وقتی] با مخالفت ملت و طبقه جوان مواجه شد، بیش از این مبتلا به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بیش از این به خاک و خون کشد . " (۲۴)
غیر از این پیام، حضرت امام خمینی در همان سال چندین پیام مهم دیگر صادر کردند که در همگی آنها، نوید پیروزی و خبر نزدیک بودن شکستشاه نظرها را جلب میکرد . مثلا در پیام به هفتمین کنگره سالیانه انجمنهای اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا در ۲/۷/۵۴ نوشت:
نقطه روشنی که در این آخر عمر، برای من امیدبخش است، همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که به سرعت در حال رشد است و با خواستخداوند تعالی، به نتیجه قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است، خواهد رسید . (۲۵)
در واقع این امیدهایی که در این پیامها، به چشم میخورد، نشانههای بیداری ملت و آگهی عمیق مردم از حجم توطئههای ضد ملی و ضد اسلامی رژیم شاه بود که این خود دستاورد مجاهدتها و جانفشانیهای کسانی بود که با الهام گرفتن از منویات رهبری نهضت، انقلاب اسلامی را پیش میبردند و هر روز، گوشهای از فجایع دربار را به سمع و نظر مردم میرساندند . در صف مقدم این گروه، روحانیون و روشنفکرانی قرار داشتند که توسعه فرهنگی و آگاهی بخشی عمیق را در سرلوحه کار خود قرار داده بودند و به هر طریقی، مردم را به وظایف الهی خود آگاه میکردند .
● تغییر تاریخ اسلامی
شاه، از شکستخود در ماجرای حزب رستاخیز، نه عبرت گرفت و نه بر سر عقل آمد; بلکه در اقدامی دیگر، به انگیزه شکستهای پیشین، دست در تاریخ ملت مسلمان برد و آن را از هجری به شاهنشاهی برگرداند . او برای این اقدام خندهدار و بیمبنای خود، هیچ توجیهی نداشت جز اینکه، بدین ترتیب، جهانیان خواهند دانست که ما تمدن و فرهنگی بزرگ و کهنسال داریم و ریشه آن به چند هزار سال پیش میرسد . این تغییر که در سالگرد تولد رضاخان (۲۴ اسفند ۱۳۵۴) از تصویب مجلس سنا گذشت، پردهای دیگر از نمایش اسلامزدایی رژیم و محو همه آثار دینی و سنتی از جامعه بود . تغییر مبدا تاریخ مسلمانان، از هجرت پیامبر، به مبدا سلطنتشاهان هخامنشی، غیر از آن که مرهوم، بیپایه و بیپشتوانه تاریخی بود، هیچگونه توجیه عقلانی، انسانی، ملی و دینی نداشت; جز آنکه بدین طریق، برخی از عقدههای درونی خاندانی ننگین و خائن گشوده میشد!
ملت مسلمان ایران، هم به دلیل پیروی از منویات رهبر تبعیدی خود، و هم به سائقه علایق و انگیزههای دینی، هرگز زیربار این توطئه نرفتند; زیرا نیک میدانستند که این تغییر خائنانه، مبدا و آغازی خواهد شد برای بسیاری از تغیییرات دیگر . نیز میدانستند که با محو تاریخ هجری، رابطه آنان با همه مناسبتهای دینی و حوادث تاریخی و رخدادهای دوره اسلامی و خاطرههای معنوی میگسلد، و برای آنان چیزی جز یک مشت استخوان که زیر خروارها خاک پنهان است، باقی نمیماند .
به گفته یکی از نویسندگان:
"رضاخان با همه قلدری و یکتهتازیاش جرئت چنین کاری را پیدا نکرد . این کار، گذشته از ساختگی بودنش، از جهتی خندهدار نیز بود; زیرا در سال ۱۳۵۰، به مناسبت ۲۵۰۰ ساله شدن شاهنشاهی ایران، جشن باشکوهی گرفته شد و حال آنکه، طبق تقویم و تاریخ جدید، با محاسبات جعلی، دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی با سال جلوس سلطنت محمدرضا مطابقت پیدا کرد تا تاریخ جدید، هم نشانه مبدا تاریخ شاهنشاهی باشد و هم نشانه سلطنت محمدرضا! بدین معنا که دو رقم سمت چپ، طول قرون شاهنشاهی و دو رقم سمت راست آن، مدت سلطنت محمدرضا را نشان میداد تا همگان بدانند که پادشاهی محمدرضا در ادامه ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، و او وارث کورش کبیر است! " (۲۶)
افزون بر این، چنین تغییر نابجا و غیر موجهی، مشکلات بسیاری نیز برای زندگی روزانه، به ویژه کارمندان اداری فراهم کرد که شرح آن را در آثاری که زندگی مردم ایران را در آن سالها گزارش کردهاند، میتوان یافت . (۲۷) در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمده است: "بسیاری از مردم با تغییر تقویم مخالفت نشان داده و ملاهای محافظهکار با استناد به همین مطالب، شاه را کافر خوانده و به انتقاد مجدد از رژیم میپردازند . (۲۸)
امام خمینی که هیچگاه در برابر اقدامات غیرانسانی و ضداسلامی رژیم، کوتاه نیامده و سکوت اختیار نکرده بود، این بار نیز با تمام توان و امکانات خود به مبارزه با این توطئه خطرناک پرداختند و تحریم شرعی آن را صادر فرمودند:
"این تغییر [تغییر مبدا تاریخ] از جنایات بزرگی است که در این عصر به دست این دودمان کثیف واقع شد . بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکار مخالفت کنند و چون این تغییر، هتک اسلام و مقدمه محو اسم آن استخدای نخواسته، استعمال آن بر عموم حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم و مخالفتبا اسلام عدالتخواه است . " (۲۹)
این تاریخ جعلی، به رغم هیبتشاهانه و هیئت موقرانهاش، بیش از یک سال و چندماه، عمر نکرد و شاه رسما لغو آن را در سال ۵۷ اعلام کرد .
● فراز و نشیبهای تند
تیرگی روابط بین رژیم بعثی عراق و نظام سلطنتی ایران، چند سالی این فرصت را در اختیار رهبر انقلاب اسلامی ایران گذاشت که نامهها و پیامهای خود را به طرق گوناگون به گوش مردم ایران برساند . اما این تیرگی روابط بین دو کشور مذکور، چندان نپایید و بالاخره در اسفند ۱۳۵۳، شاه با شرکت در جلسه سران اپک، دست دوستی به سوی اعراب دراز کرد . همزمان، هواری بومدین رئیس جمهور الجزایر و انورسادات رهبر مصر و دوست صمیمی شاه، توانستند محمدرضا و صدام را به پای میز مذاکره بکشانند و قرارداد رفع اختلاف مرزی را به امضای طرفین برسانند . اسناد مربوطه، پس از تصویب مجالس دو کشور، در اول مرداد ماه ۱۳۵۵ مبادله و لازم الاجرا شد .
دور جدید روابط میان دو کشور عراق و ایران، بر محدودیتها و تنگناهای امام خمینی در رهبری نهضت افزود . از این رو امام در پاسخ به کسانی که از ایشان خواسته بودند به مسلمانان لبنان، کمک مالی کنند، مینویسند: "دست وکلای این جانب تقریبا یا مقطوع و یا قریب به قطع است و آنچه به طور غیر عادی میرسد، چیزی نیست که بتوان با آن، امری به این خطیری را انجام داد . " (۳۰)
با این همه، امام از هیچ کوششی دریغ نکردند و حتی در آن وضعیت نامطلوب و سخت، به مخالفتهای خود با رژیم شاه ادامه دادند; به طوری که در همان زمان سفیر کبیر ایران در عراق به وزارت خارجه نوشت: "آیت الله خمینی در عراق ساکت ننشسته و شدیدا علیه رژیم فعالیت میکند . خواهشمند است دستوری در این زمینه صادر کنید تا تکلیف ما روشن شود . " پاسخ این تکلیف خواهی را شاه شخصا نوشت و در آن خشم خود را از تداوم نهضت اسلامی، نشان داد: "برای چندمین بار گفتم این صدا را خفه کنید . " (۳۱)
در سی دیماه ۱۳۵۵ش . دمکراتها در امریکا به قدرت رسیدند و به دلیل مجموعهای از شرایط جهانی و داخلی کشورهای وابسته، فشارهایی برای اجرای اصلاحات و گشایش فضای سیاسی اعمال شد . شاه ایران، علی رغم میل باطنی خویش میکوشید تا چنین وانمود کند که او خود تصمیم گرفته است که به مردم آزادی دهد!
در پی این گشایش نسبی در فضای سیاسی کشور، جلسات شبهای شعر و سخنرانیهای انتقادی و نامهنویسیهای روشنفکران مخالف شاه آغاز شد و مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی و نیز بزرگداشت جلال آل احمد و دکتر مصدق، به تظاهرات سیاسی مبدل شد . (۳۲)
درباره چرایی و سبب این تغییر محسوس در سیاستهای خارجی امریکا، رایزنیهای بسیاری شده است; از جمله گفتهاند:
"دو حادثهای که در طول دهه ۶۰ و نیمه اول ۷۰ میلادی در امریکا روی داد، این کشور را وادار به تغییر سیاستخارجی خود نمود . حادثه اول شکست نظامی امریکا در هندوچین و حادثه دوم قضیه "واترگیت" در امریکا بود . پس از گذشت ده سال از مداخله نظامی وسیع امریکا در ویتنام، کامبوج و لائوس و اعزام صدها هزار نیروی نظامی ورزیده و به کارگیری پیشرفتهترین سلاحها در این نبرد، سرانجام با دادن دهها هزار کشته، مجروح و اسیر و صرف دهها میلیارد دلار، شکستخورد و در سال ۱۹۷۵م/۱۳۵۴ ش خاک این کشور را به اجبار ترک نمود . در طول ۱۲ سال جنگ، دولت امریکا افکار عمومی مردم خود را متوجه جنگ گستردهای در آن سوی مرزها کرده بود که بیهودگی و عمق جنایات و اعمال ضد انسانی نظامیان امریکایی و عوارض فراوان روانی، اخلاقی و اجتماعی آن - که امریکا همواره سعی در مخفی نگه داشتن آنها دارد - به تدریج نمودار شد . . از این رو در دوره پس از جنگ برای تسکین آلام جنگ، مردم امریکا به دولتی طرفدار حقوق بشر و صلح طلب نیاز داشتند . از سوی دیگر پس از اخراج امریکاییها، دولتهای دستنشانده این سه کشور که تا به دندان مسلح بودند، سقوط کردند . "
"تا پیش از آن سیاست اصلی امریکا در کشورهای دست نشانده، ایجاد دیکتاتوریهای نظامی بود تا توسط آنها جنبشهای آزادیبخش و ضد استعماری سرکوب گردیده و یا چنان که امریکا وانمود میکرد مانع نفوذ و پیروزی کمونیسم شوند . از این رو در طول جنگهای هندوچین، بزرگترین دیکتاتوریهای نظامی در این کشورها و دیگر دولتهای دست نشانده امریکا ایجاد گردید که از جمله میتوان از ایران، فیلیپین، شیلی، نیکاراگوا و ... نام برد . سقوط سریع دولتهای دست نشانده در ویتنام، کامبوج و لائوس پس از اخراج نیروهای امریکایی از این سه کشور، توسط نیروهای انقلابی، نشان داد که قدرت نظامی به تنهایی قادر به ایجاد امنیت و ثبات سیاسی مورد نظر امریکا نیست و با وجود کمکهای مستقیم و غیر مستقیم نظامی به این قبیل دولتها، آنها نخواهند توانست که در برابر تودههای محروم انقلابی مقاومت نمایند . از این رو امریکا به این فکر افتاد که دیکتاتوریهای نظامی وابسته به خود را تا حدودی تعدیل کرده و با ایجاد فضای باز سیاسی نسبی در این کشورها از انفجار سیاسی آنها بکاهد و مخالفان و معترضان محافظهکار و میانهرو را به نام دفاع از آزادی و حقوق بشر به تحرک و فعالیتسیاسی محدود در چهارچوب همان رژیمهای سیاسی سوق داده و اصلاحات اقتصادی - اجتماعی سطحی و محدودی صورت گیرد تا بدین ترتیب، ثبات سیاسی در این کشورها بیشتر شده و از کشیده شدن ناراضیان به سمت رادیکالیسم و مبارزه مسلحانه جلوگیری شود . " (۳۳)
اما شاه که به هیچ روی حاضر به دادن این مقدار آزادی نیز نبود، با تطمیعها و قول و قرارهای بسیار توانست نظر مساعد کارتر، رئیس جمهور دمکرات امریکا را به سود خود جلب کند و از زیربار برنامههای حزب دمکرات، شانه خالی کند . کارتر و مشاور امنیتی او نیز خیلی زود کوتاه آمدند و دوباره با اطمینانهایی که به او دادند، دست وی را برای ادامه جباری هایش بازگذاشتند . به طوری که شاه در آبان ۵۶ به دیدار کارتر شتافت و در همان جا وی را متقاعد کرد که بهترین شیوه کشورداری و حفظ امنیتبرای منافع امریکاییان، همان شیوه و روش او در حکومت است . کارتر نیز در دی ماه ۵۶ به تهران آمد و شب سال نو را با شاه و خانوادهاش گذرانید . در همان شب، طی نظقی در سر میز شام گفت: "ایران مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است; زیرا او توانسته است ایرا ن را به صورت یک جزیره ثبات در یکی از پر آشوبترین نقاط دنیا درآورد . نظرات ما در مسائل مربوط به امنیت نظامی متقابل، با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست و من نسبتبه هیچ رهبری، مانند شاه این همه احساس حق شناسی عمیق و دوستی صمیمانه ندارم . " (۳۴)
به رغم آن که شاه به همه قول و قرارهای خود عمل کرد و مثلا تا آنجا که توانستبهای نفت را ثابت نگه داشت و همچنان حراست از منافع امریکاییان را در منطقه با جد و جهد فراوان ادامه داد، اما دمکراتها در امریکا، به منافع دراز مدت کشور خود میاندیشیدند و از این رو، همچنان بر سر مسئله حقوق بشر، پافشاری میکردند و از شاه میخواستند که برای حفظ و ثبات پایههای حکومتخود، مانع بروز انفجار عمومی و یک نهضت فراگیر شود .
آقای حمید انصاری در کتاب "حدیثبیداری" مینویسد: "کمکهای مالی گسترده شاه به جمهوری خواهان در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نتیجهای نبخشید . جیمی کارتر با شعار حقوق بشر و محدودیت در صدور اسلحه به خارج کشور، پیروز شده بود . این شعارها به منظور جلوگیری از رشد احساسات ضد امریکایی در کشورهایی نظیر ایران و پوشش دادن به بحران اقتصادی داخل امریکا و وارد آوردن فشار بیشتر بر شوروی (سابق) برای گرفتن امتیازات در جریان مذاکرات کنترل سلاحهای هستهای (سالت) مطرح شده بود . متعاقب سیاستهای حزب دمکرات امریکا، شاه در ایران سیاست فضای باز سیاسی را اعلام کرد و دستبه تغییرات ظاهری و جابجایی مهره زد . [از جمله عزل هویدا، پس از ۱۳ سال از پست نخست وزیری] . خط مشیهای امریکا در مورد ایران که به وسیله وزارت خارجه امریکا و سازمان سیا ترسیم و به سفارت این کشور در تهران ارسال میشد و بعدها در مجموعه اسناد لانه جاسوسی منتشر گردید، نشان میدهد که هیچگونه تغییری در روند حمایتهای همه جانبه امریکا از شاه بروز نکرده بود و دمکراتها نیز همچون گذشته، شاه را عاملی اساسی برای حفظ منافع امریکا در منطقه خلیج فارس میدانستند و به همین دلیل نیز ایران از طرح محدودیت صدور اسلحه مستثنا شد . سفر کارتر و همسرش به تهران و سخنان او در پشتیبانی بلاشرط کاخ سفید از شاه بیانگر این بود که فضای باز سیاسی، حرکتی نمایشی و زودگذر میباشد" . (۳۵)
اما همین حرکت نمایشی و زودگذر، فرصت مغتنمی را در اختیار رهبر هوشمند و فهیم ایران قرار داد تا بر مخالفتهای علنی خود بیفزاید و صدای مظلومیت این ملت را به گوش جهانیان برساند . چنان که در مرداد ماه ۵۶، طی پیامی اعلام کرد:
اکنون به واسطه اوضاع داخلی و خارجی و انعکاس جنایات رژیم در مجامع و مطبوعات خارجی، فرصتی است که باید مجامع علمی و فرهنگی و رجال وطنخواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمنهای اسلامی، در هر جا بیدرنگ از آن استفاده کنند و بیپرده به پا خیزند ... نادیده گرفتن حقوق صدها میلیون مسلم و مسلط نمودن مشتی اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژیم غیر قانونی ایران و دولت پوشالی اسرائیل برای غصب حقوق مسلمین و سلب آزادی و معامله قرون وسطایی، جنایاتی است که در پرونده روسای جمهور امریکا ثبت میشود . (۳۶) فرصت پیش آمده، پس از چند سال اختناق و سکوت مرگبار در کشور، قشرهای بسیاری را در جامعه به حرکت در آورد . روز ۱۵ خرداد ماه سال ۵۶، دانشجویان مسلمان ساکن کوی دانشگاه تهران، به ناسبتسالگرد پانزدهم خرداد و برای بزرگداشت آن روز بزرگ ویادآوری امام ومرام شهیدان قیام خرداد، دستبه تظاهرات با شکوهی زدند . پس از سالها دوباره شعار "درود بر خمینی" بر سر زبانها افتاد و در گوشها طنین خوش انقلاب را افکند . این راهپیمایی با حمله گارد شاهنشاهی به زد و خورد و درگیری انجامید . روز بعد، دانشجویان مسلمان دانشکده اقتصاد، تظاهراتی مشابه و با همان شعارها به راه انداختند که سختبر شاه و دربار گران آمد .
در آخرین روزهای همان ماه (۲۹/۳/۵۶) شاه در مصاحبه با رادیو فرانسه به جهانیان هشدار داد که پایههای حکومتش در حال فرو ریختن است و اگر اوضاع همین سان پیش رود، امریکاییان از استقرار یک ایران طرفدار امریکا، محروم خواهند شد . در همان حالی که شاه با خبرنگار فرانسوی در حال گفتگو بود، اتفاقی هولناک و جانسوز در شرف وقوع بود: مرگ دکتر علی شریعتی . اعلان خبر ارتحال این متفکر بزرگ و سخنور ماهر اسلامی، موجی از خشم و آشوب را برانگیخت . نفوذ دکتر علی شریعتی و اندیشههای بیدارگرانه او در نسل جوان، خبر ارتحال او را به یک اتفاق بزرگ در تاریخ انقلاب اسلامی، بدل کرده است . او یک ماه پیش از فوت، مخفیانه از ایران خارج شده بود و پس از عمری تلاش در راه معرفی چهرهای نو از اسلام در بلاد غربت، جان باخت . دوستان و یاران او، مرگش را غیر طبیعی دانستند; به ویژه آن که ساواک پس از اطلاع از خروج وی، مانع الحاق همسر و فرزندانش به او شد . .
دو روز پس از مرگ شریعتی، دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران، پس از نمازظهر و عصر، تظاهرات بزرگی را به راه انداختند که دامنه آن به بیرون از محوطه دانشگاه کشید . در همان روز، روزنامه کیهان، عکس بزرگی از دکترعلی شریعتی را در صفحه اول چاپ کرد و شرح نسبتا مفصلی از زندگی، مدارج علمی و آثار او درج نمود . در این مقاله، اشارهای به سوابق سیاسی و مبارزاتی وی نشده بود . این مقاله، کوششی برای محو خاطره دکتر شریعتی و لکهدار کردن او بود که با واکنش شدید جوانان و دانشگاهیان مواجه شد .
مرگ دکتر شریعتی، منشا سلسلهای از تظاهرات و مخالفتهای علنی و گسترده شد . دانشگاهیان تبریز در ۲ تیر، دانشجویان مستقر در دانشگاه تهران در سوم تیرماه، بازاریان تهران در ۵ تیر و همین طور مشهد و اصفهان و ...
در همان زمان، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا، امریکا و بسیاری از شخصیتهای مهم خارج از کشور، برای امام خمینی پیامهایی مبنی بر تسلیت فقدان دکتر علی شریعتی، ارسال کردند . امام در تلگرامی خطاب به یکی از اعضای اصلی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در امریکا، نوشتند:
در این نفسهای آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان عموما و دانشجویان خارج و داخل اعم از روحانی و غیره میباشد ... من به جوانان عزیز، نوید پیروزی و نجات از دست دشمنان انسانیت و عمال سرسپرده آنها میدهم . (۳۷)
درگذشت ناگهانی دکتر علی شریعتی، به حتم یکی از مهمترین عوامل شتاب گرفتن نهضت و آغاز حرکتهای خودجوش و دانشگاهی بود که به هیچ وجه نمیتوان نقش آن را در پیروزی انقلاب و اوجگیری مخالفتهای مردمی، انکار و یا کمرنگ کرد .● شهادت آیتالله مصطفی خمینی
آیتالله مصطفی خمینی فرزند ارشد امام و مرد دین و دانش و سیاست، در اول رجب ۱۳۴۹/۱۳۰۹ شمسی در شهر قم دیده به جهان گشود . (۳۸) پس از اتمام دوره دبستان، به تشویق پدر بزرگوارش، وارد حوزه شد و در کمترین زمان ممکن، مراحل دروس حوزوی را پشتسرگذاشت . پس از هفتسال استفاده از استادان دروس سطح، مانند آیتالله صدوقی، حائری، سلطانی و عبدالجواد اصفهانی، به محضر آیات عظام بروجردی و پدر عالیقدرشان رسیدند و دو درس مهم خارج را از ایشان فراگرفتند . نخستبر سر درس خارج فقه آیتالله العظمی بروجردی حاضر میشدند و پس از ارتحال آن مرجع بزرگ دینی، خارج فقه را نیز از پدر خود آموختند .
هوش، ذکاوت، تیزبینی و اندیشههای ژرف علمی وی از همان سالهای نخست جوانی، بر همگان آشکار شد . در میانسالی نیز به چنان جامعیتی در علوم معقول و منقول دستیافتند که از همان زمان، تعبیر "امید اسلام" در حق او به کار میرفت . غیر از فقه و اصول، از محضر علمی علامه طباطبایی و علامه رفیعی قزوینی، استفادههای فلسفی و عرفانی بردند و تبحر وی را در این زمینهها نیز میتوان حاشیههای او بر کتاب "مبدا و معاد" ملاصدرا دریافت . حوزه تالیفات آن روحانی عالی مقام از فقه و اصول و فلسفه نیز درمیگذرد و در تفسیر و تاریخ نیز وارد میشود . (۳۹)
اما اهمیتبینظیر و زبانزد آن وارسته مرد انقلابی، بیش از همه در نقشی است که در به ثمر رسیدن انقلاب بازی کرد . بی هیچ شک و ریبی، خبر ارتحال یا شهادت وی، همچون صاعقهای بر شاخههای زرد و پاییزی رژیم سفاک پهلوی زد و همه را فرو ریخت . پس از پخش خبر ارتحال او بود که مردم راه خود را روشنتر و صریحتر از پیش یافتند و به جلو تاختند .
او بیش از هر کس دیگری به آرمانهای پدر انقلابی و بزرگوار خود، معتقد و کوشا بود و جایگاه پدر را در علم و سیاست، نیک میدانست . به همین رو، بیش از دیگران خود را به اطاعت و التزام اوامر ایشان، درآورده بود; چنانکه برادر کهتر، حاج احمد آقا میگفت:
اگر درباره امام میگویند حرکتهای ایشان، پیامبرگونه است، باید درباره مرحوم حاج آقا مصطفی نیز گفته شود که حرکت ایشان نسبتبه پیامبرگونه بودن امام، علیوار بود . (۴۰)
نقش سیاسی شهید حاج آقا مصطفی از خرداد ۴۲ آغاز میشود و تا پایان عمر پربرکتش ادامه مییابد . به ویژه در حوادث خونین ۱۵ خرداد ۴۲، در سازماندهی و حفظ روحیه نیروهای انقلابی و برقراری ارتباط آنان با رهبری انقلاب، نقش درخشان و برجستهای را به منصه ظهور درمیآورد . در واقع وی، رابط نهضتبا رهبر تبعیدی انقلاب بود و کانون گرم انقلاب در داخل . اما رژیم، حضور وی را در آن سالها تاب نیاورد و پس از تبعید امام به ترکیه در ماجرای کاپیتولاسیون، آن شهید را نیز دستگیر و در زندان " قزلقلعه" حبس کرد . حبس آقا مصطفی، چندان به طول نینجامید; اما پس از آزادی به خارج از کشور تبعید شد . در تمام مدت تبعید و دوازده سالی که در نجف بودند، هماره یار و یاورامام و پشتیبان نهضت اسلامی ایران بودند و در آن شرایط سخت و طاقتفرسا، مایه روشنی چشم پدر و امید انقلاب بودند .
رژیم شاه، حاج آقا مصطفی را عامل اصلی تحرکات و مبارزات اسلامی مردم ایران میشناخت و حتی بر این گما ن بود که وی محرک رهبر کبیر انقلاب نیز هست . بدین رو هماره در اندیشه حذف وی از صحنه سیاست و یا حیات بود . در یکی از اسناد ساواک، در اینباره، آمده است:
قرائنی نشان میدهد که فعالیتهای سیاسی [آیتالله] خمینی به وسیله فرزند متوفای او صورت میگرفت و با مرگ او، احتمالا این فعالیتها مختل خواهد شد; مضافا به اینکه تا زمان نامحدودی در ادامه فعالیت اطرافیان خمینی وقفه ایجاد شود و احیانا روی روشهای جاری او تاثیر میگذارد . (۴۱)
سرانجام رژیم ستمشاهی در اول آبان ۱۳۵۶/نهم ذیقعده ۱۳۹۷ قمری، قهرمان علم و مبارزه و فرزند شایسته و بزرگ امام خمینی را به طرز مرموزی به شهادت رساند و با این حادثه جانگذاز، نهضت اسلامی مردم مسلمان ایران را وارد جدیترین و راسخترین مرحله خود کرد . نخست چنین به نظر میرسید که آن بزرگوار به سکته قلبی یا مغزی، جهان را وداع گفته است، ولی نظر پزشک متخصص و قرائن دیگر، نشان داد که آنچه اتفاق افتاده است، از مقوله شهادت است نه مرگ . (۴۲) مرحوم حاج آقا احمد خمینی در اینباره میگوید:
آنچه میتوانم بگویم و شکی در آن ندارم، این که ایشان را شهید کردند; زیرا علامتی که در زیر پوستبدن ایشان، روی سینه ایشان، روی سر و دست و پا و صورت ایشان بود، حکایت از مسمومیتی شدید میکرد . من شکی ندارم که او را مسموم کردند; اما چگونه این کار صورت گرفت، نمیدانم; ولی همینقدر میتوانم بگویم که ایشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحهای شرکت کردند که در آن جا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دست اندرکار دادن چای و قهوه مجلس بودند . (۴۳)
به هر روی شهادت حاج آقا مصطفی و حوادث پس از آن، مهمترین رویدادهای سال ۵۶ بود که یک سال بعد به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید . به همین رو، امام خمینی شهادت فرزندشان را "از الطاف خفیه الهی" شمردند . مجالس و مراسمی که به یادبود نام و خاطره آن شهید گرامی، در ایران و پارهای از کشورهای اسلامی و غربی برگزار شد، درباره نام "خمینی" را در فضای خفقانزده ایران، بلندآوازه کرد و آن مجالس، خود بهانهای شدند تا پس از ۱۳ سال نام امام خمینی، آشکارا برده شود .
● ۱۹ دی، آغازی دوباره
چالمرز جانسون، از نظریهپردازان مشهور انقلاب، در کتاب معروف خود، موسوم به تحول انقلابی، برای هر رخداد مهمی در سرنوشت ملتی، سه عامل را شرط اساسی میداند: (۴۴)
۱) ایدئولوژی;
۲) انعطافناپذیری نخبگان;
۳) عوامل شتابزا .
نهضت اسلامی ایران، دو عامل نخست را به کمال داشت، آنچه مانع رسیدن کاروان انقلاب به منزل مقصود بود، فقدان عوامل شتابزا و محرک نیرومند بود .
شهادت حاج آقا مصطفی و قیام مردم قم در ۱۹ دیماه ۱۳۵۶ از اصلیترین عوامل شتابدهنده به جریان نهضتبودند که پیروزی انقلاب اسلامی را در ایران تسریع بخشیدند .
حوادثی که از نیمه اول سال ۱۳۵۶ در صحنه سیاسی کشور روی داد، وحشت و نگرانی فزاینده رژیم و دستگاههای امنیتی را برانگیخت و پیامدها و تداوم آن رویدادها، در ماههای بعد نشان داد که نگرانی حکومت، چندان هم بیمورد نبوده است . شهادت آیتالله مصطفی خمینی موجی از خشم و نفرت را علیه حکومتیان برانگیخته بود; به طوری که رژیم در مهار آن، راهی پیش پای خود نمیدید .
اشتباه دیگر رژیم، حمله مطبوعاتی به رهبری نهضتبود . درباریان تصمیم گرفته بودند که چهره پیشوای انقلاب اسلامی را که پس از شهادت فرزندش، نامآورتر شده است، مخدوش کنند . آنان در آن زمان به پشت گرمی حمایتهای کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، پایههای قدرت خود را همچنان مستحکم میدیدند و در ارزیابی توان بالقوه مذهب، دچار خطای بزرگی شدند . بدین رو در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶، همزمان با سالروز کشف حجاب، توسط رضاشاه، روزنامه اطلاعات به دستور مستقیم هویدا، وزیر وقت دربار، مقالهای توهینآمیز و سراسر کذب و افترا، علیه امام خمینی و روحانیتبه چاپ رساند . عنوان مقاله "ایران و استعمار سرخ و سیاه" بود و کسی به نام احمد رشیدی مطلق (!) آن را امضا کرده بود . داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی در دولت آموزگار در اشاره به این مقاله میگوید:
آن مقاله، مسلما پاسخی بود به حملات خمینی به شاه ... شاه حقیقتا از این حملات زخمی شده بود; چون خودش را در اوج قدرت و محبوبیت میدید ... کارتر قوت قلبی به شاه داد که برایش قابل تصور نبود . خیلی از حدود متعارف دیپلماتیک تجاوز کرده بود و احساس میکرد که دیگر محلی برای نگرانی نیست و الان وقتش است که به مبارزهای که خمینی پیش کشیده و شروع کرده است، پاسخ دهد . (۴۵)
دو روز بعد از چاپ مقاله مزبور، مردم قم، دستبه تظاهراتی عظیم زدند و آخرین پایههای حکومت را نیز به لرزه درآوردند . آنچه از شواهد و قرائن موجود در تاریخ معاصر، برمیآید، قیام ۱۹ دی از عوامل مهم و اساسی در احیای نهضت اسلامی و فراگیری آن است . این عامل، همه موتورهای ماشین انقلاب را روشن کرد و حتی ابتکار عمل را از دست انقلابیون غیرمذهبی نیز خارج کرد . " حوادث قم در دی ماه ۱۳۵۶ را میتوان نقطه عطفی دانست که در آن، بخش اعظم ابتکار عمل در نهضت ایران از دست نیروهای غیرمذهبی خارج شد و به دست مخالفان و مبارزان مذهبی افتاد ... حتی اگر مقامات مسئول ایران، شعور این را داشتند که این اتهامات را بر آیتالله خمینی وارد نسازند، باز هم حرکتی که به رهبری روحانیون آغاز شده بود، رهبری نیروهای مخالف شاه را در دست میگرفت . " (۴۶)
به هر روی، انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات، آنچنان احساسات مذهبی را بیدار کرد که مقامات پهلوی را سختبه حیرت انداخت . واکنش ۱۹ دی ۵۶، اوج رویارویی مردم با حکومتشاه بود; حرکتی که ضمن سلب اعتماد عمومی مردم، اقشار دیگر جامعه به خصوص نظامیان را تا حدود بسیاری نسبتبه شاه بیاعتماد کرد و میرفت که در مدت کوتاهی، عامل اصلی جذب قشر عظیمی از آنان، به توده مردم گردد .
صبح روز ۱۹ دی ماه، هزاران نفر از طلاب حوزه علمیه قم مردم آن شهر انقلابی، به سوی منازل مراجع به راه افتادند و اعتراض شدید خود را نسبتبه وضع موجود و اهانتهای شاه به پیشوای خود، اعلام کردند . در پی این اعتراض عمومی و شدیداللحن، که با همدلی و پشتیبانی همه مراجع همراه از طلاب و مردم قم، شهادت رسیدند و عده بسیاری از ایشان زخمی و دستگیر شدند . (۴۷)
به دنبال این کشتار وحشیانه، تا چندین روز، حوزهها و بازار قم، تعطیل شد و تظاهرات پراکنده ادامه یافت . این قیام خونین و موثر، همچون نوری در تاریکی درخشید و فریاد رسایش، سکوت مرگبار آن زمان را در هم شکست . شهادت آقا مصطفی و قیام مردم قم، عرصه را برای مخالفتهای گستردهتر و آشکارتر گشود و نقطه آغازی بود برای تعرضات فیزیکی به مراکز دولتی، از جمله ساختمان حزب رستاخیز و بسیاری از بانکها و تاسیسات حکومتی .
از دیگر آثار این رخداد مهم سیاسی، تعویض نخستوزیر در سطح حکومتبود، آموزگار برکنار شد و جای خود را به شریف امامی داد .
● نهضت ادامه دارد
شهادت آقا مصطفی، قیام ۱۹ دی و توابع آن، مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی و تجمعات پراکنده در مساجد، دانشگاهها و بازار، سال ۵۶ را، سال تعیین سرنوشت ایران، رقم زد . امام خمینی در برابر همه حوادث روزهای آن سال، واکنشهای سریع و صریح از خود نشان میدادند و هوشمندانهترین بهرهبرداریهای ممکن را از هر حادثهای میکردند . پیامها و سخنرانیها و عکسالعملهای الهی آن پیشوای راستین، نگذاشت که حتی یک قطره خون در آن روزهای جنگ و جدال، هدر رود و همه را به سیلی بنیانافکن تبدیل کرد . (۴۸)
از سویی مراسم یادبود شهیدان ۱۹ دی قم، در تبریز و یزد و جهرم و شیراز و اصفهان و تهران، فضای عمومی کشور را یکپارچه و انقلابی کرده بود . رژیم پهلوی، جز واکنشهای خشونتآمیز و خونین، راه دیگری پیش پای خود نمیدید; اما این راه نیز او را از چاهی که به مدت پنجاه سال حکومتخود و پدرش، کنده بودند، بیرون نیاورد . بلکه هر عمل ناشیانه و نابخردانه او، بر شعلههای مقدس انقلاب میافزود و مردم را در راهی که انتخاب کرده بودند، مصممتر میکرد .
شاه، غیر از اقدامات نظامی، گاه به ترفندهای سیاسی نیز متوسل میشد; از جمله دادن جای هویدا - پس از ۱۳ سال نخستوزیری - به جمشید آموزگار که از تکنوکراتهای غربزده محسوب میشد . در سال ۵۶، آموزگار نیز مجبور شد که جای خود را به یکی از ارکان فراماسونری ایران، یعنی جعفر شریف امامی بدهد و خود به کناری رود .
شریف امامی، نام دولتخود را "دولت آشتی ملی" گذاشت; اما دیگر برای این دست از فریبکاریها، بسیار دیر شده بود . به ویژه آن که کشتار فجیع و ننگین ۱۷ شهریور در زمان صدارت او اتفاق افتاد و مردم، معنای جدیدی از "آشتی ملی" را نیز دریافتند! در روز جمعه، ۱۷ شهریور ۵۶، مردم تهران که در میدان ژاله (شهدا) گرد هم آمده بودند تا فریادهای خود را به گوش جهانیان برسانند، سربازان ارتش پهلوی به روی آنان آتش گشودند و شمار بسیاری از مردان و زنان انقلابی را به شهادت رساندند .
حکومت، در تهران و ۱۱ شهر دیگر، رسما حکومت نظامی اعلام کرده بود . این وضعیت فوقالعاده در کشور، که زمانی نیز برای پایان آن تعیین نشده بود، با مخالفتها و افشاگریهای صریح رهبر انقلاب مواجه شد . امام در این پیامها از مردم ایران خواستند که به این وضعیت ویژه و نظامی، تن ندهند و اعتنایی به هشدارهای نظامیان نکنند . (۴۹)
نخستین روزی که حکومتیان برای آغاز حکومت نظامی تعیین کرده بودند، جمعه ۱۷ شهریور بود و اجتماع عظیم مردم در آن روز، نشان داد که دیگر هیچ ترس و واهمهای از برخورد و درگیری با نیروهای شاه ندارند . به گزارش خبرنگار گاردین که در صحنه درگیری نظامیها با مردم در میدان ژاله، حضور داشت: "هلیکوپترها برای متفرق کردن مردم از مسلسل و مواد تخریبی استفاده کردند . " وی میافزاید: "منظره، به میدان اعدام شباهت داشت . نظامیان مردمی را که تظاهرات ضدرژیم میکردند، به گلوله میبستند . " (۵۰)
شورای امنیت ملی، آمار شهیدان این روز را ۸۶ نفر اعلام کرد; اما در بولتنهای محرمانه ساواک، عدد ۹۷ آمده بود و قرائن نشان میدهد که بسی بیش از اینها بوده است . (۵۱)
فضای کشور کاملا دگرگون شده بود . روشهایی که رهبر انقلاب در آن روزهای حساس برمیگزید و اعلام میکرد، نقش اساسی در به ثمر رساندن تلاش مردم داشت . "از روشهای موفق امام خمینی در پیشبرد مبارزه علیه رژیم شاه، دعوت مردم به اعتصاب و گسترش آن بود . اعتصابهای سراسری در ماههای پایانی عمر رژیم، به ارکان حکومت و وزارتخانهها و ادارات و مراکز نظامی کشیده شده و ضربه نهایی را اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بانکها مراکز حساس دولتی وارد ساخت . " (۵۲)
● طلوع از مغرب
وزرای خارجه ایران و عراق در دیداری که محل آن نیویورک بود، تصمیم گرفتند که امام خمینی را از سلاح حضور در کشور همسایه ایران، یعنی عراق، محروم کنند . برخی نیز گفتهاند که خروج امام از عراق، به تصمیم و صلاحدید خود ایشان بوده است که با توجه به مقصد نخستین ایشان، یعنی کویت، بعید به نظر میرسد . (۵۳)
روز دوم مهرماه سال ۱۳۵۷، منزل امام در نجف، به محاصره قوای بعثی درآمد . رئیس سازمان امنیت عراق در دیدار با امام از وی خواست که تمام فعالیتهای سیاسی خود را تعطیل کند تا بتواند به اقامتخود در نجف ادامه دهد . اما امام خمینی این پیشنهاد مذبوحانه را نپذیرفت و گفت که به خاطر مسئولیتی که در مقابل امت اسلام، احساس میکند، حاضر به سکوت و هیچگونه مصالحه و معاملهای نیست . (۵۴)
ده روز بعد، یعنی دوازدهم مهرماه ۱۳۵۷، امام خمینی عراق را به قصد کویت، ترک کرد . انتخاب کویت از میان دیگرکشورهای اسلامی، دلایل روشنی داشت . اولا حضور امام در هر یک از کشورهای نسبتا انقلابی، مانند لبنان و سوریه، نهضت اسلامی را در معرض اتهام به ارتباطات خارجی قرار میداد . شاه همراه، نهضت دینی مردم ایران را به خارج از مرزهای ایران، وصل و منتسب میکرد تا آن را از انگیزههای اسلامی و ملی، تهی کند . حضور امام در چنین ممالکی، شاه را در استفاده از آن حربه قدیمی، کمک میکرد . (۵۵) دلیل دیگر انتخاب کویت، نزدیکی آن به ایران و تسهیل ارتباط با داخل بود .
وقتی امام در مرز کویت، از ورود به آن کشور، منع شد، همگان دانستند که در این ممانعت، رژیم شاه بینقش نیست . از این رو، پس از مشورت با نزدیکان، به ویژه مرحوم حاج احمد آقا، تصمیم به هجرت به فرانسه را گرفتند که بسیار هوشمندانه و کارساز بود . (۵۶)
چهاردهم مهرماه، روز ورود امام به پاریس است . دو روز بعد، خانه یکی از ایرانیان مقیم حومه پاریس، میزبان رهبر انقلاب شد و ازآن پس نام شهرک "نوفل لوشاتو" جایی برای خود در تاریخ ایران گشود . در پاریس نیز، نمایندگان رئیسجمهور وقت فرانسه، از امام خواستند که به فعالیتهای سیاسی خود، پایان دهد; اما امام در پاسخ به فرستادگان کاخ الیزه، جملاتی گفتند که آن نیز در تاریخ ثبتشد:
اینگونه محدودیتها خلاف ادعای دمکراسی است و اگر ناگزیر شوم که از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور بروم، از هدفهایم دست نخواهم کشید . (۵۷)
نوفللوشاتو، حدود چهار ماه، میزبان رهبر انقلاب اسلامی ایران بود و در این مدت، کانون رفت و آمدهای سیاسی و خبرگزارانه گشت . این مدت کوتاه، بحرانیترین ایام نهضت اسلامی بود و هدایت و حوادث پی در پی ایران، همگی از همین روستای پاریسی صورت میگرفت .
سیل خبرنگاران و سیاستمداران به سوی نوفللوشاتو در جریان بود که شاه، خشونتآمیزترین تصمیم سیاسی خود را نیز گرفت: بر سر کار آوردن یک کابینه صددرصد نظامی . بدین ترتیب، شریف امامی ناکام، جای خود را به ازهاری داد . جنگ و خونریزی در خیابانهای قم و تهران و اصفهان و مشهد و ... ادامه داشت و هر روز بر شدت آن افزوده میشد . شاه به سفیران آمریکا و انگلیس متوسل شد، ولی از آنها نیز کاری ساخته نبود . (۵۸) همه منتظر تیر خلاص بودند که ناگهان صدای آن در روز عاشورای همان سال بلند شد . راهپیمایی عظیم مردم در آن روز بزرگ تاریخی، به واقع تیر خلاص به جنازه رژیم بود . پس از آن همه میدانستند که دیگر آب رفته، به جوی باز نخواهد گشت; حتی با سر کار آمدن مهره مرموز و فریبکاری مانند بختیار . شاه که سیاست مقابله و خشونت را کاملا ناکام یافته بود، حکم نخستوزیری را برای کسی نوشت که در پرونده او، چند سطری به مبارزه با رژیم پهلوی اختصاص داشت . این حیله سیاسی نیز، نه تنها شاه را نجات نداد، بلکه آخرین برگ برنده را نیز از دست او گرفت . جهان استکباری به یاری بختیار شتافت و ژنرال هایزر معاون فرماندهی ناتو به ایران آمد . گویا او در اندیشه تکرار حادثه ۲۸ مرداد بود و به قصد سامان دادن به نیروهای وفادار به شاه، دو ماه در تهران ماند . او در خاطراتش به نام "ماموریت در تهران" چاپ شد، ازاین نیتخود، پرده برمیدارد و میافزاید که در آن روزها، همه برای برگرداندن شاه به موقعیت قبلی خود، در اندیشه راهاندازی کودتایی خونین بودیم . (۵۹)
شاه که هیچگونه راهحلی پیش پای خود نمیدید، ناگهان خبر تشکیل شورای انقلاب را در فرانسه شنید . در اوایل دیماه ۵۷، امام خمینی، طی بیانیهای، گروهی از برجستهترین مردان انقلابی را به عضویتشورایی درآورد که تا سالها، نقش اساسی در ساماندهی امور کشوری داشت . همزمان با تشکیل شورای انقلاب و پشتیبانی یکپارچه مردم از آن، شاه نیز در ایران شورای شلطنت را راه انداخت و پس از اخذ رای اعتماد از مجلس برای کابینه بختیار، در روز ۲۶ دی ماه از کشور خارج شد .
خبر فرار شاه از کشور، موجی از شادی و شعف را در سرتاسر ایران برانگیخت و مردم، خود را تا پیروزی کامل، چندان دور نمیدیدند . اما هایزر و بختیار، همچنان میکوشیدند که کشور را برای بازگشتشاه به تاج و تخت موروثی، آماده کنند . تنها چیزی که توطئهها و اقدامات آنان را خنثی کرد، حضور میلیونی مردم در خیابانها و پیامهای روشنیبخش امام بود .
هنوز شادی مردم از فرار شاه، ادامه داشت که خبر قصد امام از آمدن به کشور، موجی دیگر به دریای سعادت ایرانیان، انداخت . اوایل بهمن ماه، این خبر تاریخی در کشور پیچید و اشک شوق را بر چشمان مشتاق ایرانی، نشاند . تنها نگرانی مردم در آن روزهای خوب خدا، سلامتی امام بود . آیا بختیار و عوامل حکومتی، اجازه خواهند داد که امام قدوم خود را به خاک میهن بگذارد و بیآنکه گزندی به وجودش رسد؟ این نگرانی عمیق، دوستان امام را واداشت که امام را از سفر به ایران، منصرف کنند و آن را به تعویق اندازند . غیر از دوستان، دشمنان نیز سخت در تکاپو بودند که رهبر انقلاب را از پیوستن به مردم انقلابی ایران بازدارند; تا آنجا که رئیسجمهور فرانسه را نیز واسطه کردند . (۶۰) اما امام خمینی یکی دیگر از انتخابهای تاریخی خود را کرده بود و طی پیامی به مردم ایران گفت که میخواهد در این روزهای سرنوشتساز و خطیر در کنار مردمش باشد .
بختیار، تنها کاری که توانستبکند، بستن فرودگاهها به روی پروازهای خارجی بود; اما این تلاش مذبوحانه نیز به همت مردم پاکباخته و سراسر شور و اشتیاق نیز خنثی شد . میلیونها نفر از مردم در تظاهرات خیابانی، خواستار دیدار رهبر خود در تهران شدند . در این روزها، مسجد دانشگاه تهران نیز، میزبان گروه بسیاری از روحانیون و شخصیتهای سیاسی - انقلابی کشور بود و همگی خواستار باز شدن فرودگاهها .
"سرانجام، امام خمینی بامداد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، پس از ۱۴ سال دوری از وطن، وارد کشور شد . استقبال بیسابقه مردم ایران، چنان عظیم و غیرقابلانکار بود که خبرگزاریهای غربی نیز ناگزیر از اعتراف به عظمت آن شدند و مستقبلین را ۴ تا ۶ میلیون نفر برآورد کردند . (۶۱)
امام از فرودگاه، عازم بهشتزهرا شدند و در آنجا خبر از عزم خود در تشکیل دولت ملی، دادند . (۶۲) بختیار که گمان میکرد با سیاستپیشهای همچون خود، رو در رو است، این خبر را شوخی خواند . تا اینکه ۱۶ بهمن ماه، امام مهندس مهدی بازرگان را به ریاست دولت موقت نصب فرمود . سپس از مردم خواست که با راهپیماییهای خود، بر این نصب، صحه گذارند . مردم نیز که هماره به رهبر خود اعتماد و ایمان داشتند، به خیابانها ریختند و با تایید نخستوزیری بازرگان، آخرین پرتوهای امید را از چشمان بختیار و دوستانش گرفتند .
آنچه فرار بختیار و از هم پاشیدگی رژیم را در آن روزها سرعتی افزونتر از تصور همگان داد، بیعت گروهی از افسران نیروی هوایی با امام خمینی در مدرسه علوی، (محل اقامت امام) بود . این بیعت، که خبر از اعتقاد بسیاری از نیروهای نظامی کشور به فساد رژیم و حقانیت انقلاب میداد، آخرین امیدها را از حکومت گرفت و پس از آن، انهدام ارتش شاهنشاهی آغاز شد . روز ۲۰ بهمن، همافران نیروی هوایی، مهمترین پایگاه هوایی تهران را به تسخیر خود درآوردند و درهای این محل استراتژیک را به روی مردم گشودند . یک روز بعد، پایگاههای نظامی و مراکز مهم دولتی، یکی پس از دیگری به تسخیر انقلابیون درآمد . در همان روز، اعتحکومت نظامی، چهار بعدازظهر اعلام شد و بختیار در جلسه اضطراری شورای امنیت کشور، طرح کودتای نظامی را به میان کشید .
"امام خمینی طی پیام مهمی از مردم تهران خواستند تا برای جلوگیری از توطئه، به خیابانها بریزند و حکومت نظامی را عملا لغو کنند . سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ، به خیابانها ریختند و مشغول سنگربندی شدند . اولین تانکها و تیپهای زرهی کودتاچیان به محض حرکت از پایگاههایشان، به وسیله مردم از کار افتادند . کودتا در همان آغاز با شکست مواجه شد . " (۶۳)
بدینترتیب، برای بختیار نیز راهی جز فرار باقی نماند و پس از اختفا، از کشور خارج شد .
صبحدم روز آفتابی ۲۲ بهمن، خورشید پیروزی انقلاب خمینی از پشت کوههای یخزده استبداد، درخشیدن گرفت و عصر همان روز، همه روزنامهها با تیتر درشت نوشتند: "رژیم متلاشی شد . " (۶۴)
رضا بابایی
یادداشتها:
۱ . حمید روحانی، نهضت امام خمینی (قم، دارالفکر) ص۶۹۹ . برخی از عبارات این اعلامیه روشنگرانه، از بیم مخالفتحکومت عربستان با پخش آن در ایام حج، حذف شد .
۲ . پیش از این درباره این جشنها، سخن گفتهایم .
۳ . فالاچی، مصاحبه با تاریخ، بخش سانسور شده، تهران نشر آواز، ۱۳۵۷، ص۳، به نقل از زندگینامه امام خمینی، محمد حسن رجبی، ص۳۰۶ .
۴ . صحیفه امام، جلد ۲، ص۳۹۷ .
۵ . همان .
۶ . همان، ج۲، ص۳۹۸ .
۷ . همان، ص ۴۸۳ .
۸ . به نقل از حجهٔ الاسلام دعایی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶ تیرماه ۱۳۵۹، شماره ۳۱۷ . نیز ر . ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۲۰ - ۲۱۹ . (به نقل از: رجبی، زندگینامه امام خمینی، ص۳۱۰) .
۹ . چنین شیوهها و ظرافتهایی که امام در آن سالها به کار میبستند، همچنان میتواند الگو و سیره امروزین ما باشد .
۱۰ . صحیفه امام، ج۳، ص۷ .
۱۱ . محمدحسن رجبی، زندگینامه امام خمینی، ص۳۲۱ .
۱۲ . صحیفه امام، ج۳، ص۲ .
۱۳ . همان، ج۳، ص۶ به بعد .
۱۴ . همان، ص۷ .
۱۵ . گروه نویسندگان، مطالعات روستایی در ایران، ص۱۴ .
۱۶ . ر . ک: احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین .
۱۷ . ر . ک: صحیفه امام، ج۲، ص ۴۸۲و ۴۸۳ . پیام امام خمینی به علما و وعاظ و امت مسلمان ایران در مورد نقشههای دستگاه جبار برای محو اسلام و قرآن .
۱۸ . "کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی"، ج۱، ص۲۷۳ .
۱۹ . صحیفه امام، ج۳، ص۷۱ .
۲۰ . همان .
۲۱ . ر . ک: جزوه "زندگینامه اجمالی امام خمینی"، تهیه و تنظیم: واحد تحقیقات موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، ص۱۱۵ .
۲۲ . حمید انصاری، حدیثبیداری، ص۹۳ .
۲۳ . صحیفه امام، ج۳، ص۱۰۰و۱۰۱ .
۲۴ . همان .
۲۵ . همان، ص۱۱۴ .
۲۶ . محمدحسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام، ص۳۴۶ .
۲۷ . از ظهور تا سقوط ، ص۲۱۲ .
۲۸ . همان .
۲۹ . صحیفه امام، ج۳، ص۱۷۹ . این پیام به مناسبت عیدفطر در تاریخ مهر ۱۳۵۵/شوال ۱۳۹۶ خطاب به عموم مسلمین و دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر شد . درباره فاصله هفت ماهه میان اصل ماجرا و نامه امام (ره) برخی گمانه زنیهای درخور تاملی کردهاند . . ر . ک: رجبی، همان، ص۳۴۹ .
۳۰ . در چنین مواقعی امام از مردم سایر کشورهای اسلامی میخواستند که به کمک برادران و خواهران خود در لبنان بیایند .
۳۱ . کوثر، ج ۱، ص۲۷۳ و روزنامه کیهان، ۸/۱۲/۵۷ . .
۳۲ . دائرهٔ المعارف تشیع، ج۷، ذیل مدخل "خمینی" ص۲۶۹ .
۳۳ . رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ص۴ - ۳۵۳ .
۳۴ . ر . ک: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ص۳۰۴ .
۳۵ . حدیثبیداری، ص۹۵ - ۹۴ .
۳۶ . صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۰ .
۳۷ . صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۷ .
۳۸ . ر . ک: خاطرات آیتالله پسندیده، به کوشش مرادینیا، ص ۳ - ۵۲ .
۳۹ . ر . ک: ستاره صبح انقلاب، روحالله حسینیان، ص ۱۵ - ۱۴ . همچنین در مجله حوزه، ش ۸۲ - ۸۱، شرحی از تالیفات چهلگانه او آمده است .
۴۰ . ر . ک: مجله پاسدار اسلام، ش ۲۳، ص ۲۹ .
۴۱ . ر . ک: مجله حضور، ش ۲۱، ص ۲۴۸ - ۲۴۷ .
۴۲ . ر . ک: راز طوفان، ص ۷ - ۲۵۶ .
۴۳ . ر . ک: مجله یاد، ش ۱۲ .
۴۴ . برای آشنایی بیشتر با نقش عوامل شتابزا در انقلاب، رجوع کنید به: چالمرز جانسون، تحول انقلابی، ترجمه حمید الیاسی، ص ۱۰۳ و مصطفی ملکوتیان، سیری در نظریههای انقلاب، چاپ دوم، فصل هفتم .
۴۵ . ر . ک: نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه گواهی، ص ۴۱۴ .
۴۶ . ر . ک: افراسیابی، ایران و تاریخ، ص ۵۱۹ .
۴۷ . ر . ک: علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۳۸۱ .
۴۸ . صحیفه نور، ج ۲، ص ۳۹ .
۴۹ . سیر این وقایع را با نقل جزئیات آنها، در کتاب "کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی"، مجلدات ۳ - ۱، بخوانید .
۵۰ . ر . ک: تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ج ۲، ص ۹۲ - ۹۱ .
۵۱ . ر . ک: ساواک و روحانیت، همان، ص ۲۲۷ و ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ص ۲۵ .
۵۲ . حمید انصاری، حدیثبیداری، ص ۱۰۰ .
۵۳ . ر . ک: عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۳۸۹ .
۵۴ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۵۳۲ .
۵۵ . ر . ک: همان، ج ۱، ص ۴۳۴ .
۵۶ . همان، ص ۴۳۴ .
۵۷ . حدیثبیداری، ص ۱۰۱ .
۵۸ . ر . ک: پاسخ به تاریخ، ص ۳۶۴ - ۳۵۰ .
۵۹ . ماموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، به نقل از حدیثبیداری، ص ۱۰۲ .
۶۰ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۵۸۱ و ج ۳، ص ۵۴۵ .
۶۱ . حدیثبیداری، ص ۷ - ۱۰۶ .
۶۲ . کوثر، ج ۳، ص ۱۸ - ۴۷ .
۶۳ . حدیثبیداری، ص ۱۱۰ - ۱۰۹ .
۶۴ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۶۱ - ۳۵۱ .
یادداشتها:
۱ . حمید روحانی، نهضت امام خمینی (قم، دارالفکر) ص۶۹۹ . برخی از عبارات این اعلامیه روشنگرانه، از بیم مخالفتحکومت عربستان با پخش آن در ایام حج، حذف شد .
۲ . پیش از این درباره این جشنها، سخن گفتهایم .
۳ . فالاچی، مصاحبه با تاریخ، بخش سانسور شده، تهران نشر آواز، ۱۳۵۷، ص۳، به نقل از زندگینامه امام خمینی، محمد حسن رجبی، ص۳۰۶ .
۴ . صحیفه امام، جلد ۲، ص۳۹۷ .
۵ . همان .
۶ . همان، ج۲، ص۳۹۸ .
۷ . همان، ص ۴۸۳ .
۸ . به نقل از حجهٔ الاسلام دعایی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶ تیرماه ۱۳۵۹، شماره ۳۱۷ . نیز ر . ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج۲، ص۲۰ - ۲۱۹ . (به نقل از: رجبی، زندگینامه امام خمینی، ص۳۱۰) .
۹ . چنین شیوهها و ظرافتهایی که امام در آن سالها به کار میبستند، همچنان میتواند الگو و سیره امروزین ما باشد .
۱۰ . صحیفه امام، ج۳، ص۷ .
۱۱ . محمدحسن رجبی، زندگینامه امام خمینی، ص۳۲۱ .
۱۲ . صحیفه امام، ج۳، ص۲ .
۱۳ . همان، ج۳، ص۶ به بعد .
۱۴ . همان، ص۷ .
۱۵ . گروه نویسندگان، مطالعات روستایی در ایران، ص۱۴ .
۱۶ . ر . ک: احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین .
۱۷ . ر . ک: صحیفه امام، ج۲، ص ۴۸۲و ۴۸۳ . پیام امام خمینی به علما و وعاظ و امت مسلمان ایران در مورد نقشههای دستگاه جبار برای محو اسلام و قرآن .
۱۸ . "کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی"، ج۱، ص۲۷۳ .
۱۹ . صحیفه امام، ج۳، ص۷۱ .
۲۰ . همان .
۲۱ . ر . ک: جزوه "زندگینامه اجمالی امام خمینی"، تهیه و تنظیم: واحد تحقیقات موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، ص۱۱۵ .
۲۲ . حمید انصاری، حدیثبیداری، ص۹۳ .
۲۳ . صحیفه امام، ج۳، ص۱۰۰و۱۰۱ .
۲۴ . همان .
۲۵ . همان، ص۱۱۴ .
۲۶ . محمدحسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام، ص۳۴۶ .
۲۷ . از ظهور تا سقوط ، ص۲۱۲ .
۲۸ . همان .
۲۹ . صحیفه امام، ج۳، ص۱۷۹ . این پیام به مناسبت عیدفطر در تاریخ مهر ۱۳۵۵/شوال ۱۳۹۶ خطاب به عموم مسلمین و دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر شد . درباره فاصله هفت ماهه میان اصل ماجرا و نامه امام (ره) برخی گمانه زنیهای درخور تاملی کردهاند . . ر . ک: رجبی، همان، ص۳۴۹ .
۳۰ . در چنین مواقعی امام از مردم سایر کشورهای اسلامی میخواستند که به کمک برادران و خواهران خود در لبنان بیایند .
۳۱ . کوثر، ج ۱، ص۲۷۳ و روزنامه کیهان، ۸/۱۲/۵۷ . .
۳۲ . دائرهٔ المعارف تشیع، ج۷، ذیل مدخل "خمینی" ص۲۶۹ .
۳۳ . رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ص۴ - ۳۵۳ .
۳۴ . ر . ک: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ص۳۰۴ .
۳۵ . حدیثبیداری، ص۹۵ - ۹۴ .
۳۶ . صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۰ .
۳۷ . صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۷ .
۳۸ . ر . ک: خاطرات آیتالله پسندیده، به کوشش مرادینیا، ص ۳ - ۵۲ .
۳۹ . ر . ک: ستاره صبح انقلاب، روحالله حسینیان، ص ۱۵ - ۱۴ . همچنین در مجله حوزه، ش ۸۲ - ۸۱، شرحی از تالیفات چهلگانه او آمده است .
۴۰ . ر . ک: مجله پاسدار اسلام، ش ۲۳، ص ۲۹ .
۴۱ . ر . ک: مجله حضور، ش ۲۱، ص ۲۴۸ - ۲۴۷ .
۴۲ . ر . ک: راز طوفان، ص ۷ - ۲۵۶ .
۴۳ . ر . ک: مجله یاد، ش ۱۲ .
۴۴ . برای آشنایی بیشتر با نقش عوامل شتابزا در انقلاب، رجوع کنید به: چالمرز جانسون، تحول انقلابی، ترجمه حمید الیاسی، ص ۱۰۳ و مصطفی ملکوتیان، سیری در نظریههای انقلاب، چاپ دوم، فصل هفتم .
۴۵ . ر . ک: نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه گواهی، ص ۴۱۴ .
۴۶ . ر . ک: افراسیابی، ایران و تاریخ، ص ۵۱۹ .
۴۷ . ر . ک: علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۳۸۱ .
۴۸ . صحیفه نور، ج ۲، ص ۳۹ .
۴۹ . سیر این وقایع را با نقل جزئیات آنها، در کتاب "کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی"، مجلدات ۳ - ۱، بخوانید .
۵۰ . ر . ک: تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ج ۲، ص ۹۲ - ۹۱ .
۵۱ . ر . ک: ساواک و روحانیت، همان، ص ۲۲۷ و ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، ص ۲۵ .
۵۲ . حمید انصاری، حدیثبیداری، ص ۱۰۰ .
۵۳ . ر . ک: عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۳۸۹ .
۵۴ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۵۳۲ .
۵۵ . ر . ک: همان، ج ۱، ص ۴۳۴ .
۵۶ . همان، ص ۴۳۴ .
۵۷ . حدیثبیداری، ص ۱۰۱ .
۵۸ . ر . ک: پاسخ به تاریخ، ص ۳۶۴ - ۳۵۰ .
۵۹ . ماموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، به نقل از حدیثبیداری، ص ۱۰۲ .
۶۰ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۵۸۱ و ج ۳، ص ۵۴۵ .
۶۱ . حدیثبیداری، ص ۷ - ۱۰۶ .
۶۲ . کوثر، ج ۳، ص ۱۸ - ۴۷ .
۶۳ . حدیثبیداری، ص ۱۱۰ - ۱۰۹ .
۶۴ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۶۱ - ۳۵۱ .
منبع : مجله حضور
همچنین مشاهده کنید