سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


یادداشتی بر فیلم کلاغ پر


یادداشتی بر فیلم کلاغ پر
موسیقی متن « پاریس ، تگزاس» ( ویم وندرس ) را یادمان هست. همان تک نوازی مسحور کننده گیتار « رای کودر». می دانم که الآن دارید با دهان می زنید اش. نسخه ایرانی اش را می توانید این روزها در سالن های سینما بشنوید. قصد پیش کشیدن قانون کپی رایت و این حرف ها را ندارم.
بخش هایی از موسیقی متن « کلاغ پر » حال و هوای موسیقی « پاریس، تگزاس » را تداعی می کند ،همین. و البته اگر کمی هم دقیق تر شویم ، خط داستانی مشترکی هم این وسط می شود پیدا کرد. در خبرها خلاصه داستان فیلم این طورآمده : " « کلاغ پر» روایت گر قصه جوانی است به نام رضا که در تعقیب عشق از دست رفته راهی شمال می شود." دارید به شخصیت « تراویس» در این فیلم فکر می کنید. اما این جا و در سالن‌های سینمای تهران قرار نیست « پاریس ، تگزاس ۲ » را ببینیم. وجه اشتراک این دو فیلم صرفاً همان دو موردی است که اشاره کردم.
« کلاغ پر » ،ببخشید ، « تهران ، شمال » تفاوت اساسی با « پاریس ، تگزاس» ما دارد.- من عاشقیم که تو عشقش رو به لجن کشیدی.
نامزد پر یا همان « کلاغ پر» روایت دو آدمی است که می خواهند میانه نامزدهای قبلی شان که حالا هر دو با هم نامزدند را به هم بزنند و بعد دو تایی با هم نامزد کنند! مهم نیست اگر نفهمیدید. از شما چه پنهان خودم هم نفهمیدم! فقط جمله آخری مهم بود. آخر فیلمنامه نویس ما هم وسط داستان را بی خیال شده و فقط به پایانش فکر کرده.
این طوری است که تماشاگر هم از ابتدای فیلم روی صندلی اش جا به جا می شود و انتظار می کشد که کی قرار است سکانس آخر را ببیند و خلاص شود. همان هپی اِندی که دختر و پسر لجباز فیلم بالاخره روی خوش به هم نشان می دهند و ... بقیه اش را حتماً خودتان می دانید.راستی این را نگفتم که با فیلمی کمدی طرفیم!
البته این ادعای سازندگان فیلم است. در فرهنگ واژگان ما کمدی معنای دیگری دارد. هر چند امروز که دیگر هر چیز بدلی را اصل جلوه می دهند ، نسبت دادن هر اثر نازل و مبتذلی به اسم کمدی چندان هم عجیب نیست. ما اثری را کمدی می دانیم که در پشت ظاهر شوخ و شنگ خود زشتی های اجتماعی را هم افشا کند اما آنچه که « کلاغ پر » به تماشاگر عرضه می کند جز ابتذال و اندک شوخی های کلیشه ای و نخ نما شده ، چیز دیگری نیست.
شوخی هایی در حد به هم زدن یک مهمانی با چند تا موش نا قابل یا رقصیدن رضا بعد از گرفتن نقشه هایش. سرقت ماشین ، رژ لب ، عطر فرانسوی ، انگشتر هم قرار است نقش گره افکنی را در فیلمنامه ایفا کنند اما آن قدر پر مایه و خلاقانه نیستند که بتوانند سوراخی حدوداً به بزرگی شصت دقیقه را پر کنند. فیلمنامه نویس « کلاغ پر » دقیقاً همان اشتباهی را مرتکب شده که خیل عظیم فیلمنامه نویسان ایرانی مرتکب می شوند.
فیلمنامه نویسان ما تصور می کنند به صرف داشتن یک ایده اصلی و یک پایان ، کار تمام است و فیلمنامه کامل. حال آنکه پر کردن آن سوراخ وسطی است که تفاوت سینمای ما و جهان را بیشتر به رخ مان می کشد. اما مشکل « کلاغ پر » فراتر از این سوراخ بزرگ است.
سازندگان فیلم حتی زحمت سر سوزنی تفکر و پیدا کردن یک ایده خلاقانه را هم برای پایان مورد علاقه شان به خود نداده اند. مثل پرده خوانی ها و نقالی های کافه های قدیم که می گویند: " پرده آخر: و عشق... !". گرفتن تسبیح از دست درویش و شنیدن عبارت " و عشق..." از زبان آقای درویش هم شد پایان؟!
بعد از دوره مقبولیت ملودرام های اجتماعی و انتقادی که در پی تحولات دوم خرداد ۷۶ مورد توجه قرار گرفتند ، هیجانات و فعالیت های سیاسی فروکش کرد و تماشاگر دلزده از واقعیت به سینمای کمدی تمایل نشان داد اما سطحی نگری و ساده انگاری فیلمسازان از یک سو و نبود ظرفیت پذیرش کمدی های انتقادی از سوی دیگر ، سینما را در انحصار فیلم های سبک و بی مایه ای قرار داد که جز ترویج ساده پسندی چیز دیگری برای ارائه به تماشاگرشان نداشتند.
مردم گریزان از واقعیت نیز که مفری جز همین فیلم های کمدی نمی دیدند ، ناچار به این مبتذل سازی روی خوش نشان دادند اما هر چه زمان گذشت ، سازندگان این گونه فیلم ها به دور از ذره ای ابداع و خلاقیت به هدف بازگشت سرمایه، به موقعیت های موفق قبلی خود دل خوش کردند و به تولید کپی دست چندم همان ایده های امتحان پس داده، دست زدند تا آنجا که حالا دیگر تنها ایده بدیع « کلاغ پر » نسبت به همتایانش کلاه روی سر کاراکترهاست!
که البته بعید نیست نمادی از کلاه بزرگی باشد که سر مخاطب و شعورش گذاشته می شود! و حالا در موقعیتی ایستاده ایم که به نظر می رسد اگر سینمای کمدی تحولی در روند تولیدش ایجاد نکند ، به آخر خط نزدیک است و دیگر چیزی برای خنده گرفتن از تماشاگر ندارد. مگر اینکه ترویج ساده پسندی اثرش را گذاشته باشد و مخاطبان این گونه فیلم ها همچون طرفداران تیم فوتبالی رفتار کنند که از دیدن گلی در موقعیت آفساید شاد می شوند!
حنانه سلطانی
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید