پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مربی منفوری که قلبی از طلا ندارد


مربی منفوری که قلبی از طلا ندارد
فیلم کمدی آقای وودکاک به کارگردانی کریگ گیلسپی و با بازی بیلی باب تورنتون، سوزان ساراندون و شان ویلیام اسکات که از ۲۳ شهریورماه امسال روی پرده آمد، یکی از چند کمدی ورزشی آخر تابستان امسال بود که بر خلاف فیلم هم رده اش به نام «نقشه بازی» که پرفروش ترین فیلم هفته های گذشته بود، فروش چندان خوبی در گیشه نداشت.
این یادداشت را منتقدی نوشته که بر خلاف آثار نیش دار همیشگی اش بیشترین نظر مثبت را به این فیلم ابراز کرده است.
بیلی باب تورنتون در «آقای وودکاک» کاملاً در حال و هوای فیلم «بابانوئل بد» است؛ یک کمدی پریشان احوال درباره جوانی که به خانه برمی گردد و مادرش را در حال برنامه ریزی برای ازدواج با معلم ورزشش می بیند، معلمی که دوران دبیرستان او را تبدیل به جهنمی واقعی کرده بود. درباره تورنتون نکته این است که وقتی نقش آدم هایی مثل وودکاک را بازی می کند سازش نمی کند و هیچ باجی نمی دهد. او حرام زاده یی منفور است و واقعاً هم هست. این چیزی است که فیلم را بهتر می کند، در واقع اگر ما حس می کردیم که قلبی از طلا زیر پوسته ظاهری شخصیت او هست، فیلم بامزه تر نمی شد.
وودکاک از موضع قدرتش برای انتقاد از آدم های ضعیف و درمانده کلاس های ورزشی اش استفاده می کند، این شامل کسانی است که اضافه وزن دارند، لکنت زبان دارند و آنهایی که به سادگی در تمرین های فیزیکی ضعیف هستند. وودکاک آنها را با ضربه شدید توپ بسکتبال کتک می زند، وادارشان می کند که دور زمین ورزش بدوند تا مضحک به نظر برسند؛ او ضعف های آنها را پیدا می کند و به مسخره می گیرد. وودکاک این طور توضیح می دهد؛ « این کارها باعث می شود از اینها مرد ساخته شود » نه، نمی شود. این کارها باعث می شود از اینها وودکاک هایی ساخته شود.
شان ویلیام اسکات در نقش جان فارلی بازی می کند، پسری که از شهر زادگاهش وارد دنیا شده است و کتاب خودآموز پرفروشی نوشته است که مثل بیشتر خودآموزها به شما چیزهایی می گوید که مادرتان و نورمن وینسنت پیل گفته اند و احساس برتری هم می کنند. به هرحال، کتاب فارلی شعارهای معمولی و ابتذالی بی معنی را دوباره گویی می کند و همین برایش شهرتی به هم زده است.
اما وقتی فارلی مادرش (سوزان ساراندون) را می بیند که دارد با آقای وودکاک نامزد می شود، همه شهرت و ثروتش از بین می رود و تمام ترس های گذشته اش برمی گردند. تمام ستاره ها را بدهید به تورنتون و کارگردان فیلم کریگ گیلسپی برای ارائه نقش آقای وودکاک به عنوان یک آشغال ناسازگار، بی ادب، پر آزار و اذیت و سادیست. وقتی که فارلی بالاخره او را به یک مبارزه می کشاند، جواب او این است؛ « مثل اینکه دلت اردنگی می خواهد فارلی. به گمانم به درد خانواده ات بخوره» اوه، این یکی حتی در تیزر فیلم هم بود.
من می توانم این فیلم را یک کمدی ساده تصور کنم، اما فیلم به عنوان یک کمدی پیچیده جالب تر می شود. شخصیت سوزان ساراندون را در نظر بگیرید. او سال ها تنها بوده است، آقای وودکاک با او مهربان است، او هم مشتاق همراهی و توجه است و ظاهراً وودکاک واقعاً دوستش دارد.
پسرش دیگر کمتر به خانه می آید، اما زندگی اش ادامه می یابد و او باید آزاد باشد تا به بهترین شکل آن را بسازد. این بهتر است تا اینکه از او یک قربانی معصوم ساخته شود.
مطمئن نیستم اما گمان می کنم رفتار تربیتی آقای وودکاک نسبت به بچه ها در مرز غیرقانونی بودن باشد، تا اینجا که به عنوان « مربی سال» نامگذاری شده است و به نظر نمی رسد که اهمیتی بدهد حتی اگر همه از او متنفر باشند. آیا آقای وودکاک با مادر فارلی هم بداخلاق خواهد بود؟ گفتنش سخت است، اما این چیزی است که پسرش از آن می ترسد.
خندیدن به قسمت هایی از این فیلم نشان دهنده این است که شخص رگه هایی از وودکاکیسم در خود دارد. اما خیره شدن به جذبه یی حیرت انگیز کاملاً قابل فهم است. این چیزی است که بیلی باب تورنتون را چنین بازیگر پیچیده یی می سازد. او می تواند نقش دشوار مربی - انسانی سه وجهی - در « روشنایی های شب جمعه» را بازی کند و بعد می تواند از آقای وودکاک یک هیولا بسازد.
به هرحال همه مسائل در پایان بندی طرح ریزی شده فیلم حل می شود؛ پایانی که باید مربوط به سه هفته فیلمبرداری دوباره فیلم باشد، چنان که پاتریک گلدستاین در لس آنجلس تایمز گزارش داده و سایت IMDB هم آن را ثبت کرده. من خوشحال تر می بودم اگر جان فارلی جوان کتاب تفکر مثبت خودش را ورق ورق پاره می کرد و ضربه یی توی شکم آقای وودکاک می زد و به او می گفت اگر ۵۰ دلار ندهد دوباره او را کتک می زند.
راجر ایبرت
ترجمه؛ سیدحسام فروزان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید