پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سارقان هویت تحکیم، بانیان حضور بیگانه


سارقان هویت تحکیم، بانیان حضور بیگانه
شاید آن روز که امام عظیم الشأنمان هشدار می داد که: «مراقب باشید منحرفین در انجمن های اسلامی نفوذ نکنند»، امروز را می دید. امروزی که در هیبت روشنفکری، اندیشه های بیگانه ترویج و تشریح می شود. امروزی که به نام مردم و حقوق مردم، لابی های پنهانی با سردمداران ایالات متحده آمریکا شکل می گیرد و امروزی که تشکیلاتی با آن عظمت، نه تنها بندهای مکتوب اساسنامه خویش را برنمی تابد، که دیگر حتی شرافت؛ کرامت و انسانیت خویش را هم بر باد داده و نمایندگی همه جانبه دشمنان دیرینه ایران را پذیرفته است.
به راستی یک تشکیلات با اساسنامه و مرامنامه تعریف شده، چه باید بکند که بتوان نقض اصول پذیرفته شده اش را اثبات کرد؟ مجموعه ای که خود دایه دار نقد و پاسخگویی است، آیا حاضر است یک بار هم گذشته خویش را در بوته نقد قرار دهد؟ آیا کسانی که همه عالم و آدم را پاسخگو می خواهند، خود تجربه این میدان را خواهند پذیرفت؟
حکایت امروز تشکیلاتی به نام دفتر تحکیم وحدت، اگر چه تاسف برانگیز است، اما بالواقع چندان هم دور از ذهن نبود. تشکیلاتی که روزی اعضای آن نمازشان را به شخصیتی چون ابراهیم یزدی اقتدا کنند، قطعاً نهروان خواهد ساخت. اگر کوی دانشگاه و هزار ماجرای دیگر باز هم راه به جایی نبرد، اگر دستشان برای هیاهو به بهانه حضور رئیس جمهور در دانشگاه تهران بسته بود، ساده اندیشی است که بپذیریم حکایت این جریان برانداز که تنها عنوان دانشجو را یدک می کشد، پایان یافته است.
اکنون که مجالی هر چند کوتاه دست داده، بد نیست مروری بر کارنامه داعیان آزاد اندیشی، دموکراسی، آزادی و حقوق بشر داشته باشیم. به راستی سردمداران اخیر این جریان اکنون کجا هستند و چه می کنند؟ بد نیست پاسخی بر سوالاتی از این دست بیابیم. کسانی که روزی از زندان اوین برای نشست دفتر تحکیم پیام می دادند و تحکیم نیز از این سوی بیانیه ها صادر می کرد که باز هم حقوق بشر نقض شد و... اینان امروز کجایند و چه می کنند؟ با بوش نسبتی ندارند؟ مجلس سنای آمریکا چه طور؟ یا حداقل محافلی که تحت عنوان دموکراسی Regime Change را در دستور کار دارند؟ از کجا حقوق می گیرند و چه می کنند؟ آیا تحکیم نسبت خویش با دوستان صدیقش را می تواند کتمان کند؟
نامه به کمیساریای عالی حقوق بشر، نامه به کوفی عنان و... چه می گفتند؟ شهدای ۱۸ تیر که روزی یادواره برایشان برگزار شد، امروز کجایند؟! آیا با دم مسیحایی اکبر گنجی حیات دوباره یافته اند؟! بانیان طرح رفراندم که همنوایی با امثال مایکل لدین را پذیرفته بودند چه طور؟ آیا نشانی از آنان وجود دارد؟ آیا جنگ علیه ایران تنها گزینه موجود برای بسط دموکراسی نیست؟ آیا دموکراسی شیرین عراق مطلوب ما نیست؟ گوانتانامو یا سایر زندان های مخفی که رسانه ای نشدند چه طور؟ دموکراسی را باید از کجا وارد کنیم؟ آیا هیچ نهاد بین المللی باقی نمانده است تا از او وام بگیریم؟ "اصلاح از بیرون" تئوری چه جریاناتی بود؟ عبور از خاتمی و کنار گذاشتن کروبی از ریاست مجلس چه طور؟ اعتصاب غذاهای دروغین به کجا رسیده است؟ انقلاب مخملی در کدام مرحله قرار دارد؟
به راستی که قصه پر غصه ای است. قصه ای که فرصتی اسطوره ای می خواهد و شرح صدری مثال زدنی. یاد شهید بزرگوار مطهری به خیر آنگاه که می فرمود: «من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام قائلم، هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ و نشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و یا مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد، خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند.»
و امروز جنبش دانشجویی که باید عهده دار بسط اندیشه های ناب انقلابی و آرمان گرایانه باشد، چه ساده تحت عنوان یک تشکل رسمی با مارک اسلامی، پادویی احزاب و بیگانگان را بر خویشتن پذیرفته است. گاه سخنانی از جانب مدعیان روشنفکری در محافل بیگانه طرح شده است که هر انسان آزاده ای را متأثر می کند. چنانچه بخش زیادی از آن اصلاً قابل بازگویی نیست.
من باب مثال، علی افشاری در مجلس سنای امریکا می گوید: «فعالیتهای غیر شفاف و مخفی اتمی جمهوری اسلامی که به حق موجبات نگرانی جامعه بین المللی را فراهم کرده است، دراصل بیانگر اراده ای است که می خواهد در منطقه خاورمیانه و جهان بحران سازی و تنش آفرینی کند. این اراده که خودکامگی در داخل و جنگ طلبی در خارج از کشور وجه مشخصه آنست از گسترش شبکه بنیادگرایی اسلامی وتقویت تروریسم استفاده می کند تا ایدئولوژی خود در ستیز با دموکراسی، مدرنیته و عقلانیت را ترویج و توسعه دهد.»
وی ادامه می دهد:« هرگونه سازش و کسب امتیازهای مقطعی با حاکمیت غیردموکراتیک و بنیاد گرای ایران به آن امکان می دهد تا مردم ایران را هرچه بیشتر سرکوب کند و با عبور از شرایط بحرانی و اتلاف زمان به تقویت خود پرداخته و جهان را با خطرها و تهدیدهای بزرگتری در آینده مواجه سازد» و می کوشد تا از این رهگذر هر گونه مذاکره و مماشات با ایران را بیهوده جلوه دهد. چنانچه یک چهره دیگر این جریان نیز بر این موضوع صحه می گذارد: «به عقیده من که تمام زندگیم را در نظام جمهوری اسلامی بودم و با مسئولین این نظام برخورد داشتم، مسئولین نظام جمهوری اسلامی قابل گفتگو و مذاکره نیستند. با کسانی میشود گفتگو کرد که فکر انسانی داشته باشند. مسئولین نظام جمهوری اسلامی صاحب یک فکر وحشی و عقب مانده هستند. شما با مذاکره با آنها به آنها (نظام جمهوری اسلامی) مشروعیت می دهید.»
از سوی دیگر، اکبر عطری نیز که همراه با افشاری علیه ایران در کنگره و روزنامه های امریکایی خطابه می کند و می نویسد، در تازه ترین یادداشت خود که در روزنامه ضدایرانی وال استریت ژورنال منتشر شدده می افزاید: فعالان جنبش دموکراسی خواهی در ایران حتی در اوج سرکوب و فشار حکومت، خواهان ادامه حمایت امریکا هستند و نبود درخواست شفاف برای کمک از سوی رهبران جامعه مدنی ایران نباید به معنای بی نیازی و یا عدم تمایل آنها به چنین کمک هایی تعبیر شود!
این آش گاه آن قدر شور شده است که حتی آشپز هم به فریاد آمده است. شیرزاد در جایی اظهارات افشاری و عطری در مجلس سنای آمریکا را مشمئز کننده می خواند: «احساس بسیار بدی نسبت به حضور ۲ تن از اعضای سابق دفتر تحکیم در سنای آمریکا دارم.... من هر کار کنم نمیتوانم خود را قانع کنم که دو جوانی که طی سالهای اخیر به سهم خودشان برای جنبش دانشجویی کار کردند، زحمت کشیدند و صدمه خوردند بروند مقابل سناتورهای آمریکایی و از جامعه بین الملل (یعنی در واقع از آنها) تقاضای "حمایت علمی و معنوی از مطالبات دموکراتیک مردم ایران" داشته باشند. تصور من این است که این نوع درخواست برای هر ایرانی که هنوز از غرور ملی خود چندان فاصله ای نگرفته، بسیار مشمئز کننده است.»
عزت الله سحابی سحابی نیز موضعی مشابه اتخاذ می کند و اتکا به مداخله خارجی را مورد نقد جدی قرار می دهد:« جوان بودن آنها و نیز فقدان تجربه های عمیق سیاسی، آنان را زود دچار سرخوردگی می کند و دیدید که برخی از آنان چگونه از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند. آقای گنجی و افشاری به راحتی از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند و دخالت خارجی را یک راه حل جدی می دانند...»
اما دریغ! دریغ که دفتر تحکیم وحدت حتی جرأت واکنش نشان دادن به این همه گستاخی را ندارد و از انتشار یک بیانیه یا اطلاعیه مختصر هم عاجز است. تشکلی که پیشتر مدافع حقوق مردم بود و منادی آزادی و ارجحیت منافع ملی!!! چه طنز غریبی است!
چندی قبل از آنکه مایکل لدین در مقاله ای تحت عنوان "faster,please" به پروژه رفراندوم در ایران بپردازد، این چهره های برجسته جریان به اصلاح جنبش دانشجویی بودند که در راستای اهداف براندازانه بیگانگان نامه ای در این راستا تنظیم کردند و چه قرابتی است میان ایده های این افراد با کاخ سفید. شاید نسبتی با برخی اخبار داشته باشد که از حقوق محسن سازگارا از محل کمکهای دولت آمریکا در "واشینگتن انستیتو" و VOA حکایت می کند و نیز دریافتی های علی افشاری از محل کمکهای دولت آمریکا به موسسه NED و بودجه دولت آمریکا در رسانه دولتی VOA. کسی چه می داند چه بسا نامه "صبح نزدیک است" سفارشی بوده باشد. شاید هم ما بدبینیم!
شاید این ماییم که اشتباه می کنیم. مایی که بی جهت بر روی چیزهایی پافشاری می کنیم که آرمان و ارزش نام می نهیمشان. اگر قائل به پلورالیسم و هرمونتیک بودیم این همه بلوا بپا نمی شد. اگر همه چیز را نسبی می دانستیم و هر وسیله ای را در راه رسیدن به هدف مباح می انگاشتیم، مشکلات حل می شد. اصلاً شاید اشکال از همان پلاک طلائی فرشته است. همان که ابوالفضل سپهر هم در دفتر آبی آورده. مشکل نه پلاک طلائی سمیراست و نه رسم و قواعد بازی بچه ها. مشکل شرافت است.
انجمن اسلامی که امروز با عنوان طیف علامه می شناسیم، یقیناً نه تنها هیچ نسبتی با گذشته و اهداف عالی شکل دهنده آن ندارد، بلکه حتی تعریف مشخصی نیز از حوزه عملکرد خویش هم نمی تواند ارائه بدهد و شاید همین ابهام در تعریف بوده و هست که پیشنهاهایی چون تأسیس دفتر تحکیم دموکراسی را رقم زده است. بی تردید باید چاره ای در خصوص جریان های وابسته و برانداز داخلی اندیشید. جریانهایی که کوچکترین اعتقادی به اصول و مبانی نظام اسلامی ندارند و در راه ضربه زدن به ارکان نظام جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنند.
به نظر می رسد بار عظیمی متوجه جنبش دانشجویی است. اگر بنا باشد سدی در این راه قرار گیرد، این جنبش دانشجویی است که باید پاسخ فتنه انگیزی ها و بی پروایی ها را بدهد. تنها یک چیز می تواند راه بانیان حضور بیگانگان را سد کند و آن همت واقعی جنبش اصیل دانشجویی است. در نگاه عام، این تشکل های دانشجویی هستند که باید به این غائله پایان دهند و در نگاه خاص این تحکیمی است که بایست بساط تحکیمی را برچیند و وابستگی ها و پارادوکس ها را برملا کند. عزمی راسخ لازم است و امدادی از یک آسمان درد: درد غربت بابا غنیمت از نبرده/ شرافت و خون دل نشونه های مرده/ یه روز پشیمون می شین که دیگه خیلی دیره/ گریه های مادرم یقه تونو می گیره
محمد مهدی تهرانی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید