چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

جوابی برای سؤال‌های شما


جوابی برای سؤال‌های شما
● اولین اتومبیل را چه کسی ساخت؟
تعیین قطعی این موضوع که اولین بار چه کسی ماشین بنزینی را ساخت، مشکل است. ولی تا آنجائی که می دانیم شخصی آلمانی به نام «گوتلیب دیملر» اولین اتومبیل بنزینی را در سال ۱۸۸۷ ساخت. در همان سال، دو نفر فرانسوی یک «کلاچ» و یک «گیربکس» را به ثبت رساندند، که پایه گذاری نوعی کلاچ و گیربکس بود که هم اکنون در بیشتر اتومبیل های انگلیس به کار می رود.امروزه،البته بعضی از اتومبیل های انگلیسی دنده ی اتوماتیک دارند که این کیفیت در اتومبیل های آمریکائی رایج تر است.
یکی از بزرگ ترین پیش قدمان انگلیسی در راه تکامل اتومبیل، شخصی به نام «لانچستر». بود که اولین اتومبیلش را در سال ۱۸۹۵ به بازار عرضه کرد. دو بدعت تازه در اتومبیل ساخت آقای لانچستر با یک دیگر ترکیب شده بود، یکی تایرهای بادی و دیگر چرخ های پره دار. بعد از این تاریخ اقداماتی که در راه تکامل این وسیله نقلیه انجام گرفت بیشتر در جهت سریعتر شدن حرکت آن بود.
البته ایجاد علاقه مندی در سرمایه گذاران و ترغیب آنان برای تولید این وسیله نقلیه نوظهور خیلی مشکل بود. تا این که یک مخترع جوان آمریکائی به نام «هنری فورد» اتوموبیلی طرح ریزی کرد که با قیمتی مردم پسند عرضه شد. اتومبیل سواری در آن روزگارها، یعنی موقعی که اتومبیل یک چیز کاملاً نو و جدید بود از امتیازات خاص طبقه ثروتمند محسوب می شد.
بنابراین آزمایش فورد جوان خیلی موفقیت آمیز شد، و این پیشقدمی او در حقیقت باعث تأسیس بسیاری از کارخانه های بزرگ اتومبیل سازی در دنیا گردید. طرح ماشین فورد نه تنها باعث شد اتومبیل با بهای نسبتاً ارزان تری عرضه گردد. بلکه باعث شد ماشین های معتبری هم در سراسر دنیا در دسترس مردم قرار گیرد. فورد معتقد بود که دو اصل در صنعت اتومبیل بسیار مهم است اولی استاندارد کردن و دومی تولید انبوه است.
● بعضی از انواع ماهی ها، اسم خود را از کجا گرفته اند؟
آیا تا به حال یک ماهی طلائی را دیده اید و آیا اسمی برای این نوع ماهی اندیشـیده اید؟ فکر می کنید مثلاً اسم این ماهی را چه بگذارید، شاید به رنگ روشن آن در آفتاب بنگرید و بگوئید که این ماهی، طلائی رنگ به نظر می رسد، خوب پس اسم آن را «ماهی طلائی» بگذاریم. بنابراین متوجه شدید که بسیاری از ماهی ها اسمشان را از ظاهر و قیافه و یا بعضی خصوصیات خاص خود گرفته اند.
برای مثال «شارک» یا ماهی کوسه، از کلمه یونانی (kackarios) آمده که معنی «تیزدندان» را می دهد. آیا یک گراز دریایی کمی شبیه خوک نیست. بنابراین این ماهی هم اسم خود را از دو کلمه لاتین (porcus pisces) گرفته است که معنی «خوک ماهی» را می دهد. یا این که «شمشیر ماهی» هم یک مثال خوب در این مورد است. برای این که آرواره بالائی این ماهی واقعاً شبیه به یک شمشیر است.
«ویل (یا نهنگ)» تلفظ مدرن یک کلمه انگلوساکسون است به نام (Hwal). «ماهی آفتاب» هم به خاطر این که شکل گردی مثل خورشید دارد، نام خود را از آن گرفته است. «گربه ماهی» به این خاطر این نام را گرفته که دارای چشمانی خیره و درشت است. خوب حالا می توانید حدس بزنید که مثلاً چرا «ماهی پرنده» این اسم را گرفته است.
ماهی «سول» ( که به فارسی حلوا ماهی نامیده می شود) از یک کلمه لاتین (soleo) می آید که معنی ته یا زیر را می دهید. ماهی « هرینگ»، ( شاه ماهی) از کلمه انگلوساکسون (Haring) می آید که معنی کثرت و جمعیت را می دهد.
آیا یک ماهی « ماکرل» (خالی مخالی) را از نزدیک تماشا کرده اید؟ در این صورت حتماً دیده اید که روی بدنش خال های ریزی دارد. کلمه ماکرل از کلمه دانمارکی (Mackreel) می آید، که معنی خال خال را می دهد. ماهی «اسملت» که قسمی ماهی شبیه قزل آلا می باشد، به خـاطر این که بوی مخصوصی دارد، این نام را گرفته است. ( می دانیم که کلمه smell در انگلیسی معنی بو را می دهد.)
نکته جالب در مورد ماهی «سالمون» (ماهی آزاد) این است که این نوع ماهی به خاطر این که در سر راهش وقتی به موج ضد جریان آب بر می خورد، از روی آن می پرد، بنابراین نامش را از کلمه لاتین (Salmo) گرفته که معنی «ماهی جهنده» را می دهد.
ماهی تروت (قزل آلا) خیلی دوست دارد که دنبال طمعه کُنَد، بنابراین کمله «تروت» از کلمه لاتین (Trocta) سرچشمه می گیرد. که معنی حریص را می دهد.
● درختان اسم خود را از کجا گرفته اند؟
اسامی بسیاری از درختان، گیاهان و علف ها ریشه و تاریخچه جالبی دارند. اسامی بقیه هم از زبان های مختلف دنیا گرفته شده اند. حالا به سراغ گیاهان و درختان و علف هائی می رویم که اسامی جالب تری دارند. مثلاً درخت کاج (pine) اسم خود را از یک کلمه لاتین (pinus) گرفته است که معنی نوک تیز را می دهد. درخت اسپروس (صنوبر) در حقیت باید «پروسیا» نامیده شود، چون یکی از گیاهان بومی سرزمین پروس بود، که این اسم تدریجاً به اسپروس تبدیل شده است.
گل ماگنولیا به خاطر « پیرماگنول» فرانسوی که یکی از دانشمندان گیاه شناس فرانسه بود، نامگذاری شده است. درخت « سایپرس» یا سرو برای اولین بار از جزیره سایپرس ( قبرس) در مدیترانه آورده شده است.
«ویلو» یا درخت بید که از یک کلمه قدیمی انگلوساکسون (Wileg) آمده است.
در ماداگاسکار، یک نوع درخت است که به نام «تراولر» معروفست. یعنی درخت مسافر! چون این درخت دارای برگ های پهن بادبزنی شکل است که آب باران را در خود نگاه می دارد و هر وقت که مسافری از زیر این درخت عبور می کند می تواند با آبی که توی برگ های درخت جمع شده است رفع عطش کند!
در میان درختانی که اسامی جالبی دارند، یک درخت هم هست به نام «درخت باربِر» ( که به فارسی معنی سلمانی می دهد) و در مشرق می روید. اهالی بومی برگ های این درخت را به صورتشان می مالند تا ریششان بلند نشود.
گیاه «مینت» یا نعناع، اسم خود را از کلمه (Menthe) گرفته است.
این کلمه نام زنی در افسانه های قدیمی بوده است که در اثر سحر و جادوی رقیب خود «پراسپرینا» به صورت گیاهی در آمده است. گیاه «تیم» یا آویشن اسم خود را از کلمه لاتین Thymus گرفته است، که معنی قربانی می دهد. رومی ها این گیاه را در محراب اماکن مقدسشان می سوزانده اند. «دنولیون» نام خود را از زبان فرانسه گرفته که در اصل دان دولیون یعنی دندان شیر بوده است چون برگهای این گیاه بی شباهت به دندان شیر نیست.
«آوروت» گیاهی است معروف که به وسیله سرخ پوستان شمال آمریکا به کار رفته به این معنی که عصاره آن را به زخم های ناشی از اصابت «تیر» می مالیده اند
● اسم های ما چه معنی می دهند؟
مهم ترین منظور از اسم گذاری، این است که افراد از همدیگر مشخص باشند. از ابتدای تاریخ حیات بشر وقتی که کودکی به دنیا می آمده یا مدت کوتاهی بعد از تولدش، برای این که از سایرین متمایز باشد، اسمی رویش می گذاشته اند.
اما در دوران باستانی، وقتی والدین کودکی می خواستند اسمی روی او بگذارند، سعی می کردند اسمی را انتخاب کنند که چیزی را بیان کند؛ یعنی به عبارت دیگر، معنی داشته باشد. برای مثال، اسمی که ظاهر او را تفسیر کند یا کلمه ای که محبت آمیز باشد. اسم های مسیحی غالباً از زبان های دیگر گرفته شده اند. مثلاً «بنجامین» که از زبان عربی گرفته شده ست. «آندرو» از یونانی، «آمی» از لاتین و یا «آلفردو » از انگلوساکسون.
در اصل، تمام اسم ها دارای یک معنی خاص بودند، مثلاً کودک دختری که در زمان قحطی به دنیا می آید، اسمش را آنا می گذاشتند که در زبان «سلتی» معنی قحطی می دهد. یا کودک دختری که موهای طلائی داشته، «فلاویا» نام گذاری می شد که در زبان لاتین معنی زرد را می دهد. یا «بلانش» که به فرانسه معنی سفید را می دهد. اسم های دیگری که معنی خاصی دارند عبارتند از دیوید (محبوب) سوزان ( زنبق)، دبو را (زنبور عسل)، مارگرت (مروارید).
در انگلستان و امریکا، والدین بچه ها هر اسمی که مایل باشند، می توانند روی بچه های خود بگذارند. ولی در فرانسه و آلمان، حتماً باید اسم بچه ها را از روی یک فهرست اسمی انتخاب کرد.
موقعی که یک اسم از یک زبان به زبان دیگری، ترجمه می شود، مفهوم های جالبی پیدا می کند. مثلاً «هنری» یک اسم «تیوتنی» است، به معنی «رئیس خانواده». این اسم به صورت های هاری، هال، هنریش (آلمانی)، انریکو (ایتالیائی) و بالاخره هندریک ( دانمارکی) در آمده است.
اسم دوم، یا اسم خانوادگی، برای اولین بار در حدود ۹۰۰ سال پیش، متداول گشت، به خاطر این که، با یک اسم تنها، باز هم مشخص کردن افراد از یک دیگر کار مشکلی بود. انتخاب نام خانوادگی از طرق مختلفی بود. مثلاً نام خانوادگی از اسم پدر یا شهری که زندگی می کردند، یا نوع تجارت و از این قبیل چیزها انتخاب می شده است.
● چه کسی واکسیناسیون یا تلقیح را معمول ساخت؟
در یکی از روزهای سال ۱۷۸۶، یک دختر جوان شیر فروش، برای مشورت درباره موضوعی به مطب یکی از دکترهای شهر «گلاوسسترشایر» انگلستان رفت. در آن موقع، مرض آبله به طور وحشتاکی در سراسر این کشور، تازیانه می کوفت. در مطب دکتر هم همه درباره این مرض صحبت می کردند. دخترک شیرفروش موضوع جالبی را بیان کرد. او اظهار داشت که هرگز آبله نخواهد گرفت. آبله گاوی، مرضی است که نشانه های آن خیلی شبیه به آبله بوده ولی به شکل خیلی خفیف تر آن است.
اهمیت اظهارات دخترک، توجه یکی از حاضرین را که دانشجوی پزشکی بوده و «ادوار جنر» نام داشت، به شدت جلب کرد و اتفاقاً این عقیده و فکر، بعداً هم در تمام مدت تحصیلش در لندن، فکر او را به خود مشغول کرد و بعد از این که تحصیلاتش را به پایان رساند، در سال ۱۷۷۳، به همان دهکده زادگاهش یعنی «گلاوسستر شایر» برگشت تا به پزشکی مشغول شود. و در ضمن اوقات فراغتش را هم به تحقیق و رسیدگی علمی اختصاص داد. تا این که بالاخره بعد از چند سال تحقیق و کاوش، متوجه شد که دخترک شیر فروش حق داشته است، یعنی به این نتیجه رسید که کسانی که به آبله گاوی، مبتلا بوده اند دیگر خیلی خیلی بندرت به مرض آبله دچار می شوند.
در ۱۷۹۶، او اولین تجربه خود را در این زمینه به دست آورد. یعنی باید یک مقدار کمی از میکروب های بیماری آبله گاوی را به مردم ترزیق می کرد؛ تا بتواند بعداً آنها را در مقابل بلای خانمان برانداز آبله، بیمه کند. در سال ۱۷۹۸، جنر اولین آزمایش قطعی خود را انجام داد و در میان خوشحالی زایدلوصف او، چهار بچه ای که مایه کوبی شده بودند، هیچکدام به این مرض ترسناک یعنی آبله مبتلا نشدند. بنابراین او کشف بزرگ و «واکسیناسیون» را انجام داده بود که امروزه این مرض کشنده را در بیشتر نقاط دنیا تقریباً مهار کرده است.
«واکسیناسیون» در ابتدا مخالفین زیادی داشت؛ ولی عاقبت ارزش آن چنان بر همه آشکار گردید که امروزه، در تمام کشورهای پیشرفته دنیا، واکسیناسیون برای تمام مسافران خارجی امری اجباری می باشد و علاوه بر آن، واکسیناسیون در دسترسس همه مردم بوده و معمولاً هر طفلی از ۱۵ ماهگی به بعد واکسینه می شود.
● کوتاه کردن موی مردان را چه کسی ابداع کرد؟
سابقه آرایش و اصلاح موی، شاید به اندازه همان تاریخ تمدن بشر قدمت داشته باشد. اهمیت روش آرایش مو، نزد زنان و مردان، طی قرن ها بسیار موضوع جالبی است. قبایل وحشی در تمام نقاط دنیا، خصوصاً از بدعت گذران سبک های مختلف و عجیب آرایش مو هستند، که این موضوع برای خودشان اهمیت زیادی دارد.
چینی ها، ابتدا، موهایشان را در بالای سرشان به صورت گروه قلمبه ای در می آوردند ولی بعداً که کشورشان به دست «منچو» فتح شد، مجبور شدند سبک گیس بافته پشت سر را به کار ببرند که نشانه بردگی به شمار می رفت. ولی عاقبت همین سبک، بین چینی ها متداول شده و آن را حفظ کردند.
همانطور که تمدن بشر به جلو می رفت، سبک های آرایش مو، مختلف تر و متنوع تر می شد، به طوری که در آن زمان، حتی دو ملت نبودند که مردم آن موهایشان را به یک سبک واحد آرایش کنند. در بعضی کشورها مردم موهایشان را به حالت آزاد پایین می ریختند و برعکس در جاهای دیگر، رسم بود که موهایشان را در بالای سر جمع کنند.
تا این که بالاخره در همین سالها نسبتاً اخیر بود که رسم داشتن موهای بلند برای زنها و موهای کوتاه برای مردان متداول شد. تا قرون وسطی، رسم بود که مردان موهای سر خود را بلند کرده و به همان دقتی که بانوان آرایش می کردند، آن را آرایش دهند. در این دوره مردان موهای خود را پیچیده و حتی نوار هم به آن می زدند. در دوره رنساس، مردها موهای خود را سفید کرده و برای این که آن را بلندتر جلوه دهند، حتی از کلاه گیس هم استفاده می کردند.
هنری هشتم، سرانجام تصمیم گرفت این سبک افراطی آرایش موی سر و صورت مردان را خاتمه بدهد. بنابراین دستور داد که مردان باید موی کوتاه داشته باشند. اما در عوض اجازه داد که می توانند ریش بلند گذاشته و موی سبیلشان را تاب بدهند. گرچه موقعی که «جیمز اول» به تخت نشست، مردان دوباره به رسم موی بلند، روی آوردند.
در فرانسه، از زمان حکومت لوئی چهاردهم، تمام نُجَبای فرانسه برای داشتن موهای بلندتر و مجعد با همدیگر رقابت می کردند.
سبک آرایش مو، باز هم تغییراتی کرده تا این که سرانجام با فرا رسیدن قرن نوزدهم، رسم موی کوتاه برای مردان به صورت مدی پا بر جا در آمد.
ولی هنوز امروزه، در دادگاهها، قضات و وکلای دعاوی را می بینید که از کلاه گیس استفاده می کنند، این یادگاری است از روزگاری که موی بلند برای مردها، مد روز بود
‌● عسل کی برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت؟
عسل یکی از شگفت انگیزترین تولیدات صنعت است. عسل از زمانه خیلی خیلی قدیم هم استفاده می شده است، برای این که تنها راه به دست آوردن شکر بوده است. از عسل، به عنوان دارو هم استفاده می شده است. یا این که برای درست کردن آشامیدنی مخصوصی که نوشابه انگبین نام داشته به کار می رفته است و یا با شراب و یا سایر مشروبات الکلی مخلوط می شده است.
در مصر، عسل حتی برای مومیائی کردن نیز مورد استفاده داشته است و یا در هند قدیم برای نگاهداری میوه ها و یا پختن نان شیرینی های مختلف و سایر غذاها به کار می رفته است. حتی در انجیل و قرآن و بعضی از یادداشت های به جا مانده یونان باستان هم از عسل نام برده شده است. بنابراین تاریخچه مصرف عسل به زمانه خیلی قدیم در تاریخ می رسد.
امروز هم، از عسل، صدها استفاده مختلف می شود، مثلاً به عنوان یک چاشنی شیرین برای پختن بعضی غذاها، میوه ها و شیرینی استفاده می شود. در درست کردن بستنی نیز به کار می رود. مورد استعمال دیگر آن در طب می باشد. و برای تغذیه کودکان نیز تجویز می شود. حتی ورزشکاران برای به دست آوردن نیروی بیشتر عسل می خورند. از اینها گذشته عسل دارای خاصیت ضد عفونی بوده و برای شفا دادن جراحات و زخم ها به کار می رود. بالاخره عسل در چیزهای مختلفی مثل لوسیون دست، سیگار، ضد یخ و حتی ساختن توپ گلف نیز به کار می رود!
● اصل و منشأ خربزه از کجا است؟
تقریباً بیشتر مردم به این میوه و انوع آن علاقه دارند. حالا یا طالبی باشد یا خربزه یا هندوانه. یک چنین میوه ای که امروزه این قدر محبوبیت دارد، حالا تعجب آور است که بگوئیم تاریخچه آن به هزاران هزار سال پیش باز می گردد. خربزه در حقیقت یک میوه بومی آسیاییی است ( میوه بومی میوه ای است که احتیاج به کشت ندارد و خود به خود در زمین می روید.)
بنابراین احتمالاً این میوه در چند هزار سال پیش از آسیا به ممالک دیگر دنیا برده شده است. رومی های قدیم، و احتمالاً یونانی ها همان اندازه که ما حالا به این میوه علاقه داریم، آن را دوست داشته اند. اولین کشوری که در قرون اخیر اقدام به کشت خربزه کرده، کشور فرانسه در حدود ۳۰۰ سال پیش بود.
تمام انواع خربزه به خانواده کدو قلیانی تعلق دارند. که البته خیار و کدو تنبل هم از این خانواده می باشند.
خربزه یک گیاه بالا رونده است که در خاک های گرم و غنی و حاصلخیز خوب رشد می کند. در آب و هوای خنک تر، خربزه را در گلخانه یا روی تخته های پهن پرورش می دهند.
در حقیقت خانواده خربزه، در اصل شامل دو نوع بود. طالبی که در آسیای جنوبی می روئید و هندوانه که در قاره گرمسیری آفریقا به عمل می آمد. اما با گذشت قرنها، زراعت این میوه در تمام نقاط دنیا پراکنده و انواع مختلفی از آن پرورش داده شد. مسکملون ( یا طالبی) اسم خود را از musk که به معنی مشک است، به خاطر بوی ضعیف مشک مانندی که دارد، گرفته است. همانطور که می دانید به طالبی گرمک یا کانتالوپ نیز گفته می شود. کازابا که یک نوع خربزه بزرگ است، پوستی صاف و مایل به زرد دارد. این نوع خربزه، دیرتر می رسد و بهتر و بیشتر از سایر انواع خربزه می ماند.
خربزه، دارای پوست ناصافی بوده و گوشت آن سبز روشن است. هندوانه بزرگتر و آب دار تر از خربزه است.
● آناناس اسم خود را از کجا گرفته است؟
وقتی شما به آناناس نگاه می کنید، حتماً فکر می کنید که دارید به یک میوه می نگرید. ولی در حقیقت آناناس میوه نبوده و بلکه گروهی از میوه های کوچک به هم چسبیده است، که هر کدام شبیه به یک سیب کوچک هستند. تخمدان مرکزی، ساقه ای است که هر یک از این میوه های کوچک روی آن به وجود می آید. ولی چون خود میوه آناناس شبیه میوه کاج است. بنابراین اسم آن را «پاین اپل» گذاشته اند.
اسپانیائی ها که از کاشفان اولیه قاره آمریکا بودند، وقتی به آمریکای جنوبی رسیدند، پی به وجود این میوه خوشمزه برده و در بازگشت آن را به عنوان ارمغان به اروپا آوردند و سال های سال بعد از آن اروپائیان خوش خوراک ثروتمند این میوه درشت و خوشمزه را در گلخانه های خصوصی خود پرورش می دادند. بنابراین این میوه یک چیز کاملاً تجملی بود. همانطور که صنعت حمل و نقل توسعه می یافت. امکان این فراهم می شد که آناناس در مناطق گرمسیری به عمل آمده و با کشتی به بازارهای شمالی حمل شود. بنابراین امروزه غالباً آناناس دیگر به صورت سابق در گلخانه پرورش داده نمی شود و این نوع آن فراوان نیست.
امروزه مزارع وسیع آناناس در بسیاری از جاهای دنیا به وجود آمده است، مثل «هند غربی» فلوریدا، آفریقای شمالی، هاوائی و استرالیا.
گیاه آناناس تا سه فوت رشد می کند و در هر موقع از سال میوه می دهد. بعد از این که این گیاه رسیده باشد. جوانه های تازه ای برای محصول بعدی در روی آن ظاهر می شوند. یک درخت آناناس ممکن است سالیان زیادی زندگی کرده، میوه بدهد.
برگ های آناناس، حاوی یک نوع الیاف است که در پارچه سازی به کار می رود.
برای به عمل آوردن گیاه آناناس، به ندرت از تخم آن استفاده می شود، بلکه معمولاً ازدیاد این گیاه بیشتر با قلمه زدن به عمل می آید. در ضمن باید این گیاه در زمین کاملاً زهکشی شده، کاشته شود. زمین های شن با چند اینچ عمق و برای این منظور مناسب تر است. بعضی اوقات هم پرچین های بلندی در اطراف این گیاه درست می کنند تا آن را از سرمای احتمالی و یا گرمای خیلی زیاد حفظ می کند.
دانستنیها
‌ ● کلم از کجا آمده است؟
کلم یک گیاه بسیار قدیمی است و گیاهان خوارکی دیگری که نسلشان به این گیاه قدیمی می رسد، آنقدر تعدادش زیاد است که حتماً تصورش را هم نمی کردید کلم یک چنین گیاهی باشد!
هزاران سال پیش، کلم، گیاه بی مصرفی بود که در ساحل دریا در نقاط مختلف اروپا خود به خود می روئید که دارای گل هائی زرد رنگ و برگ هائی حاشیه دار بود. ولی در حقیقت، این گیاه وحشی، مادر بیش از ۱۵۰ نوع گیاه زراعتی است که از آن به عمل آمده اند. معروف ترین نوع کلم ها عبارتند از کلم معمولی، کلم پیچ، کلم دکمه ای، گل کلم، بروکلی و گلم قمری.
در کلم معمولی، یک غنچه مرکزی وجود دارد که برگها دور این غنچه و نزدیک به هم رشد کرده و چین می خورند و بدین ترتیب یک کله تو پر و بزرگ به وجود می آوردند. کلم قرمز و کلم سفید برگ های منظمی دارند، کلم سفید تازه یا به صورت خام در سالاد به مصرف می رسد یا به عنوان سبزی در آشپزی به کار می رود.
کلم پیچ، به کلم وحشی شباهت دارد برای این که برگ هایش خیلی بی قواره و جدا از هم رشد می کنند. کلم دلمه ای ترکیبی از کلم معمولی و کلم پیچ است. بدین ترتیب که بر جستگی های کوچک کلم شکل، در روی یک ساقه قرار دارند و در انتهای ساقه یک دسته برگ به شکل شکفته و پر، قرار گرفته است.
گلم کلم، گل های غنچه ای ظریف و خوشمزه ای دارد ولی برگ های این نوع کلم زیاد نیست. این غنچه ها رشد می کنند تا به صورت یک توده تو پر در می ایند که چند برگ جدا از هم در اطراف آن قرار دارد. ایتالیائی ها یک نوع از گلم کلم را پرورش داده اند که «بروکلی» نام دارد.
کلم قمری، که عبارت از یک ساقه به اصطلاح متورم شده توپی شکل است مربوط به آن قسمتی از ساقه است که از زمین خاج شده، این قسمت را موقعی که تازه و ترد است، می خوردند.
● پرچم برای اولین بار چه موقع مورد استفاده قرار گرفت؟
پرچم چیست؟ پرچم عبارت از یک نشانه یا علامتی است که از پارچه درست می شود. ضمناً باید قابل حمل بوده و جائی نصب شود و یا بتواند به اهتزاز در بیاید. پرچم به منظور متمایز کردن افراد یک ملت یا سازمانی خاص، حمل شده یا به کار می رود.
تاریخچه فکر درست کردن پرچم، احتمالاً به هزاران سال پیش بر می گردد زیرا شکارچیان و یا جنگجویان اولیه بودند که این فکر را ایجاد کردند. چون می خواستند اطمینان داشته باشند هم دوستان و هم دشمنانشان بتوانند آنها را تشخیص داده و بفهمند که آنها خیال جنگ دارند یا صلح و دوستی. این پرچم های اولیه احتمالاً از پوست حیوانات یا پرندگان ساخته می شده است.
در مصر باستان تیر چوب بلندی را حمل می کرده اند که مجسمه فلزی یک پرنده یا یک حیوان و یا هر چیز دیگری، در بالای آن قرار داشته است. اولین پرچم های پارچه ای که در دنیا ساخته شد، توسط چینی ها و هندی ها بود. معروفست که چینی ها، ۱۱۰۰ سال قبل از میلاد، دارای پرچم پارچه ای بوده اند.
در اوایل حکومت روم، سربازان رومی، تیرهای چوبی که شکل و ترکیب حیوانات مختلف در بالای آنها نصب شده بود، با خود حمل می کردند. بعد آنها هم شروع به استفاده از پرچم های پارچه ای کردند.
در قرون وسطی، پرچم از هر نوعی، در اروپا بسیار متداول شد. سربازان جنگ های صلیبی، در جنگ های مذهبی با خود پرچم حمل می کرده اند. بعضی از خانواده های سلطنتی و اشرافی هم از پرچمی که علامت مخصوص خانوادگیشان را داشت، برای مشخص کردن خود استفاده می کردند.
احتمالاً قدیمی ترین پرچم ملی، پرچم کشور دانمارک است. این پرچم عبارت از صلیب سفیدی است که روی یک زمینه قرمز رنگ نقش بسته است. و طبق روایت افسانه ای، تاریخچه آن به سال ۱۲۱۹ می رسد.
● نخستین کانال (ترعه) را چه کسی ساخت؟
چینی ها در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد، کار ساختمان «ترعه بزرگ چین» را که بین «هنگچو» و «پکن» قرار داشت، شروع کردند که جمعاً ۱۰۰۰ میل طول داشت و گفته شده است که قدیمی ترین ترعه دنیا بوده است. قسمت اساسی ساختمان این ترعه در قرن سیزدهم بعد از میلاد، ساخته شد.
در حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح هم، مصری ها کانالی ساختند که رود نیل را به دریای سرخ متصل می کردند. بدین ترتیب راه آبی کانال سوئز را که امروزه می شناسیم پیش بینی کردند.
بعداً «بخت النصر» کانال یا آب راه سلطنتی بابل را ساخت که رودخانه دجله و فرات را به همدیگر وصل می کرد.
رومی ها هم کانال های بسیاری را در سراسر امپراطوری خود، ساختند شارلمانی امپراطور فرانسه هم حدود قرن هشتم، شروع به ساختن یک رشته کانال کرد که رود راین و مس و دانوب را به یکدیگر متصل می ساخت. در سال های بعد، پیشرفت وسیعی در زمینه کانال سازی در ایتالیا، فرانسه، بلژیک و خلاصه جاهای دیگر اروپا به چشم می خورد. در نیمه دوم قرن هیجدم، فعالیت چشمگیری در زمینه کانال سازی در بریتانیا به چشم می خورد که خصوصاً برای حمل زغال و سایر کالاهای دیگر بود. این فعالیت تا ظهور راه آهن در سال ۱۸۲۰، با حرارت ادامه داشت. «منچستر شیپ کانال»، مثال خوبی است برای این که بفهمیم چگونه راه های آبی برای اتصال شهرهای داخلی به سواحل ساخته شدند. بین سال های ۱۸۳۰- ۱۷۵۹ مجموعاً حدود ۴۷۹۰ میل کانال در انگلستان حفر گردید. اشخاص بسیاری در این راه سرمایه گذاری کرده و بسیاری از کمپانی های کانال سازی، سود سهام قابل توجهی به سهامداران خود پرداختند.
در ابتدا، قایق های توی کانال، به وسیله مردان در طول کانال کشیده می شد، ولی بعداً این قایق ها را به اسب یا قاطر می بستند که این حیوانات در طول کانال رفته و قایق را با خود می کشیدند.
امروزه، قایق یا به وسیله قدرت خود حرکت می کند یا وسیله اسب کشیده می شود. تا زمانی که دریچه کانال اختراع شود، ساختن کانال فقط در سرزمین های مسطح امکان پذیر بود.
● اولین فضانورد چه کسی بود؟
فکر مسافرت به ستارگان خیلی قدیمی است. ولی فقط در ۵۰ سال گذشته بوده است که فضا نوردی و مسافرت به فضا عملاً امکان پذیر شده است.
اولین پیشقدم در این باره یک نفر روسی بود که «تسیولکوفسکی» نام داشت و برای نخستین بار استفاده از موشک (راکت) را برای مسافرت تحقیقات فضایی در سال ۱۹۰۳ پیشنهاد کرد. زیرا کار کردن موشک، تنها در اثر عکس العمل های موتورهاست و بستگی به اتمسفر محیط ندارد. او همچنین محرک های مایع را به جای محرک های سفت و جامد پیشنهاد کرد، چون مواد محرک جامد خیلی ضعیف و برای کنترل مشکل بودند. در سال ۱۹۲۶، اولین موشک ها با محرک های مایع، به وسیله «گودارد» آمریکائی به فضا فرستاده شد. در کشور آلمان هم تحقیقات دامنه داری در زمینه مسافرت فضائی به عمل آمد که نتیجه آنها، موشک نوع v۲ با محرک های مایع بود که در بمباران هوائی انگلیس طی جنگ دوم جهانی از آن استفاده شد.
بعد از جنگ، بسیاری از متخصصین و دانشمندان موشک ساز آلمانی، توسط آمریکائی ها و روسها به اسارت گرفته شده و برای کار در طرح های پیشرفته موشک سازی اجیر شدند که این تحقیقات هم جهت ساختن موشک برای ارتش و هم جهت برنامه های علمی بود.
اما قبل از این که امریکا، آماده شود که اولین موشک را به فضا بفرستد، «اسپوتنیک» به وسیله اتحاد جماهیر شوروی، به فضا فرستاده شد که احتمالاً دانشمندان و متخصصین اسیر آلمانی در این موفقیت فضائی سهم به سزائی داشتند.
در ۱۹۶۱، شوروی با اقدام دیگری بار دیگر جهانیان را به حیرت و شگفتی درآورد. یعنی اولین انسان «یوری گاگارین» را به فضا فرستاد که گردش کامل دوره کره زمین را انجام داد.
● اولین دزد دریایی چه کسانی بودند؟
دزدی دریایی که در دریاهای بزرگ انجام می گرفت هزاران سال ادامه داشت.
حتی کشتی های متعلق به یونان قدیم و رومی ها، غالباً و بارها در دریای اژه و مدیترانه، مورد حمله این دزدان قرار می گرفته است. در حقیقت دزدان دریایی تدریجاً آن قدر قدرت و جسارت پیدا کرده بودند که حتی جائی را که اکنون ترکیه نامیده می شود جهت مقرّ حکمروائی خود انتخاب کرده بودند.
به طوری که رومی ها در سال ۶۷ قبل از میلاد، ناچار شدند که یک کشتی سرباز را برای گوشمالی دادن این دزدان جسور روانه و مقرّ حکمروائی آنها را خراب کنند.
دوره اوج شرارت و غارت دزدان دریائی بین سال های ۱۳۰۰ تا ۱۸۳۰ طول کشید. این دزدان دریایی بیشتر در بندرهای آفریقای شمالی مستقر شده بودند که ایالت «بربرها» نامیده می شدند و عبارت بودند از: مراکش، الجزیره، تونس و تریپولی. آنها به کشتی های اروپائی که از مدیترانه عبور می کردند، حمله کرده و بعد از غارت کشتی مسافرین آن را دستگیر کرده یا می فروختند، یا به صورت غلام درآورده و یا به عنوان گروگان نگاه می داشتند. بنابراین اگر الجزیره به سال ۱۸۳۰ توسط فرانسوی ها فتح نمی شد، شاید هرگز این غارت و چپاول دزدان دریایی هم به این زودی خاتمه نمی یافت.
یکی از اسم هائی که برای دزدان دریائی داریم، لفظ «نوکانیر» است. این دسته دزدان بین سال های ۱۵۰۰ و ۱۶۰۰ در دریای اسپانیا به دزدی و غارت مشغول بوده اند. در اصل اصطلاح دریای اسپانیا، معنی سواحل کارائیب آمریکای مرکزی و جنوبی را می دهد. در روزهای چپاول دزدان دریائی، این کلمه، همان معنی دریای کارائیب را می داده است.
«بوکانیر» ها غالباً ملاحان یا برده های فراری از کشورهای مختلف بودند که در جزایر یا بنادر هند شرقی گرد آمده بودند. آنها عادت داشتند که چهار پایان وحشی را شکار کرده و روی سیخ هائی خشک کنند که آن را بوکن می نامیدند و بنابراین نام «بوکانیر» را از این اسم گرفته اند.
دزدان دریائی غالباً گنج ها و جواهراتی را که از راه غارت و دزدی به دست می آوردند، در زیر زمین دفن می کرده اند. چون می خواستند کسی از جای گنج های آنها خبر نداشته باشد.
بنابراین، امروزه هنوز هم خیلی ها معتقدند که بسیاری از این گنج های مدفون دزدان دریایی در طول سواحل گلف از فلوریدا تا تگزاس، پراکنده است.
● اولین تفنگ چه شکلی است؟
اولین اسلحه گرم که در اواخر قرن چهاردهم میلادی ساخته شد، نوعی تفنگ دستی بود.
این تفنگ دارای یک لوله آهنی یا مسی بود که در یک طرف مسدود می شد. در نزدیکی انتهای لوله (قنداق) سوراخ کوچکی تعبیه شده بود، که از طریق آن بتوانند باروت داخل تفنگ را آتش بزنند. این سوراخ به محفظه ای توخالی منتهی می گردید و در آن تکه چوبی راست و مستقیم وصل شده بود. مکانیزمی که تفنگ را آتش می زد، وسیله آتش رسانی یا «لاک» نامیده می شد. یک تکه فلز دو شاخه به یک طرف قندان تفنگ پرچ گردیده بود و در حدود سال ۱۴۲۵ میلادی به ساختمان تفنگ اضافه شد که محل فتیله آتش زنه بود. این تکه فلز دو شاخه به سمت جلو و عقب حرکت کرده و آتش را به مخزن باروت می رساند و به این ترتیب باعث اشتعال آن و خالی شدن تیر می گردید. تفنگـ هائی که بدین طـریق مـورد استفاده بودند، به نـام «تفنگ های فیتله ای» معروف بودند.
بین سال های ۱۴۷۵ و ۱۵۰۰ میلادی قدم دیگری در تکامل تفنگ برداشته شد و در نتیجه قنداق آن را به طرف پایین خم کردند. سپس شخص استفاده کننده می توانست آن را به خوبی در مقابل شانه اش نگاهداشته و آتش کند. در همان حال او می توانست به موازت لوله تفنگ نشانه گیری کند. این تفنگ را تفنگ شمخال می گفتند زیرا قنداقش خمیده بود.
در حدود سال ۱۵۱۵، وسیله آتش رسانی چرخ دار اختراع گردید. یک چرخ لبه زبر فولادی در مقابل تکه سنگ «پیریت» آتش زمانه مانند نصب کرده بودند. این چرخ در ظرف کوچکی که در بالای چرخ تعبیه شده بود تولید جرفه می کرد. ظرف مزبور پر از باروت بود و سوراخ ریزی آن را به قسمت داخلی لوله مربوط می ساخت.
در اروپا چندین نوع از این تفنگ ها به وجود آوردند که اولین تفنگ از این نوع «اسنپ هنس» یا تفنگ جرقه ای خوانده می شد. در اواخر قرن هفدهم، تا حد امکان تفنگ شمخال توسعه و بهبود و تکامل یافت. تفنگ جدید به وسیله جرقه و با کمک فتیله مورد استفاده قرار گرفت. از این تفنگ هم تا سال ۱۸۴۰ میلادی با تغییرات کمی بهره برداری می شد.
در سال ۱۸۰۷، سیستم تفنگ پاشنه دار اختراع گردید. این تفنگ دارای لوله فلزی تو خالی کوچکی بود که یک انتهای آن به لوله تفنگ پیچ شده بود در حالی که طرف دیگرش محل کپسول مشعل شونده یا چاشنی مواد منفجره قرار داشت. هنگامی که به وسیله آتش زنه جرقه تولید می شد آتش را به مخزن باروت منتقل می کرد و باعث انفجار می شد.
محمد قاسمی بادی


همچنین مشاهده کنید