جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


عشقی مجنون وار بر بستر معناگرایی


عشقی مجنون وار بر بستر معناگرایی
«علی وزیریان» در اولین بلند سینمایی خود تلاش کرده عشقی مجنون وار را بر بستری از معناگرایی و مذهب به تصویر بکشد. فیلمی که بیش از هر چیز در ژانری که انتخاب کرده محدود می ماند. «وزیریان» در این فیلم نگاهی دارد به ژانر تازه تاسیس معناگرا که به تدریج جای خود را بین گونه های سینمایی پیدا می کند و بدل به قطبی شناخته شده در سینمای ایران می شود. وزیریان با توجه به ریشه های مذهبی خود تلاش کرده در فیلم «خدا نزدیک است» مفاهیمی چون عشق، سیر و سلوک، معجزه، شفا و... را از زاویه ای خاص به تصویر بکشد و در واقع از نقطه نظر خود هر کدام از این مضامین را معنا کند. فیلمی که برای ارتباط برقرار کردن با اهل دل، قصه عام یک عشق را با کدگذاری های خاص بدل به داستانی به شدت مذهبی و دینی حتی در مولفه های ظاهری می کند. فیلم قصه عشق یکطرفه رحمان به لیلا است. عشقی که با همه جزئیات و پرداخت فقط رحمان را دچار می کند و همراهی فیلمساز با وی و تمرکز زاویه دید فیلم بر زندگی رحمان شاهدی بر این مدعاست.
فیلمساز از ابتدا تلاش کرده مولفه های مذهبی و دینی را نه فقط در لایه های درونی فیلم بلکه در طراحی شخصیت، مکان، خاستگاه آدمها و تاکید بر این مولفه ها پررنگ کند. رحمان جوان ساده دلی است که اعتقادات و ریشه های مذهبی خاصی دارد که از ابتدای فیلم با حضور او در امامزاده به آن اشاره می شود. فیلم از جایی آغاز می شود که رحمان با حضور در امامزاده و درددل با خادم آنجا، آرامش و چگونگی رسیدن به این شرایط را برای او شرح می دهد. نوعی نگاه عام به کاراکترهای مستعد برای برقراری ارتباط با عالم ماورا و معنا که در ساده دلی، تنهایی و... باقی می ماند و کاراکتر رحمان هم نمی تواند کد شخصیتی خاصی به آن بیافزاید.
فیلم با رویکرد مالوف به فلاش بک، بخش اعظم روایت خود را در همین فلاش بک میانی ترسیم می کند و وقتی در پایان روایت به نقطه ابتدایی رسیده و محدوده دایره را می بندد، فیلم به زمان حال می آید و آخرین اتفاق و سرانجام کار را در زمان حال به تصویر می کشد. تصویر محتوم عشق هایی که در زمان خاص خود به نتیجه نمی رسند و به گفته ای می سوزند و می سوزانند. رحمان در فلاش بک جوانی معرفی می شود تنها و مهربان که ساده دلی او موجب دور شدنش از مردم شده و مادر هم نگران تنهایی اوست. دغدغه های درونی رحمان در کمک کردن به مردم، اهمیت به حفظ فاصله با زنان مسافری که سوار موتورش می کند و... برجسته می شود و در صحنه کلیدی وقتی او معلم جوان روستا را شناسایی کرده و برای راهنمایی و رساندن او قدم پیش می گذارد، جرقه آغاز این رابطه عاطفی به واسطه ویژگی های بالقوه شخصیت روشن می شود. فیلمساز برای زمینه چینی و بسط عشق رحمان به لیلا، توجه خاصی بر عنصر تکرار دارد و در این میان با تکرار همراهی رحمان و لیلا در مسیر مدرسه، انتظار او پشت در خانه و... گذشت زمان، بسط این عشق و در عین حال رمز آلود بودن دو طرفه بودن آن را به گونه ای تصویری ترسیم می کند. فیلمساز تلاش کرده از این وجه برای گذار رحمان از مرحله عاشقی به جنون هم استفاده کند هنگامی که او را بر درگاهی مقابل خانه لیلا نشان می دهد که گذر زمان ظاهرش را تغییر داده و در نهایت تبدیل به مجنوبی آواره کوچه ها می شود.
در چنین مقطعی است که فیلمساز با توجه به زمینه چینی پررنگی که برای وجوه معنایی فیلم کرده، امامزاده را به عنوان لوکیشن اصلی معرفی کرده و شفای رحمان را در این مکان تصویر می کند. در واقع می توان امامزده را به واسطه رویکرد فیلمساز مکان تعیین کننده و مهمی تلقی کرد که اتفاقات مهم فیلم در آن به وقوع می پیوندد و در واقع به عنوان یک کاراکتر معرفی شده و خودنمایی می کند. وزیریان برای معرفی مکان از زبان سینما و تصویر استفاده ای کرده که بیش از هر چیز به نمایش اغراق شده مکان نزدیک است که با نشان دادن نماهای طولانی از تابلو و نقاشی دیواری های مذهبی از امامان و موسیقی خاص، تاثیرگذاری فضای عرفانی را بالا می برد. اما این شیوه بعلاوه ریتم کند فیلم در باقی لحظات نوعی رخوت و پس زدگی در مخاطب ایجاد می کند که به همراه نشدن با فیلمساز در دنیایی که در فیلم ساخته منجر می شود. به نظر می آید وزیریان تاکید که به دنبال خود تکرار و کندی را به همراه دارد، به عنوان اصل مهم برای نزدیک شدن به فضاهای مذهبی و عرفانی تلقی کرده و از همین روست که آن را به کلیت فیلم تعمیم داده است.
سکانس هایی چون درس گوش کردن رحمان از پشت در کلاس که لیلا درس آب را به بچه ها می دهد و تکرار محض این آموزش در روزهایی که لیلا دیگر به مدرسه نمی آید از لحظاتی سینمایی است که در درون این قصه که با مولفه های دینی، ذهبی کدگذاری شده خودنمایی می کند و کارکرد خوبی از عنصر تکرار در موقعیت های مختلف ارائه می دهد. شفا گرفتن رحمان بر بستر اعتقادات مذهبی نوعی حرکت از جایگاه جنون به عقلانیت است. عقلانیتی که وقتی رحمان دچارش می شود و نسبت به اتفاقات گذشته منطقی برخورد می کند، معشوق را به سوی او می آورد. هر چقدر که فیلم تلاش می کند بستر مناسبی برای سیر و سلوک رحمان فراهم کند و با پرداخته های خود به نوعی نقاط خالی این مسیر را پر کند، اما همین سیر در مورد شخصیت لیلا مبهم باقی می ماند.
هرچند همانطور که اشاره شد فیلم از ابتدا همراهی خود را با رحمان قرار داده و از زاویه دید او اتفاقات را به تصویر می کشد ولی این دلیل نمی شود که پرداخت اولیه دیگر کاراکترها دچار نقصان شود. نگاه و نظر لیلا نسبت به رحمان همواره در پرده ابهام باقی می ماند هر چند او هیچگاه محبت های رحمان را پس نمی زند. ولی وقتی سرخورده از زندگی زناشویی، به رحمان در امامزاده برمی خورد به نظر می آید ارزش عشق خالصانه رحمان را فهمیده... زمانی برای بازسازی گذشته ای که از دست رفته ولی همه چیز هم قابل بازسازی نیست. «خدا نزدیک است» تلاش می کند از پاسخ محض و قطعی ندادن به برخی پرسش ها به نوعی فضای معنوی ساخته شده را پررنگ کرده و به نوعی به این وجه ارجاع دهد در حالیکه معناگرایی و فیلم معناگرا ساختن به مفهوم وانهادن همه چیز به این وجه نیست. معناگرایی اصول و تعاریفی خاصی دارد که در نهایت باید در قالب یک فیلم سینمایی بتواند قائم به ذات بوده و مخاطب را به شیوه خاص خود راضی کند.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید