سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


زنان،شکار هیولای فقر


زنان،شکار هیولای فقر
فقر مفهومی کلی از نداشته ها است. در تعیین محدوده مفهومی فقر از دو سنخ کلی صحبت می شود؛ فقر مطلق و فقر نسبی. فقر مطلق حداقل معاش است و فقر نسبی به قضاوت افراد نسبت به سطح زندگی خود بستگی دارد. فقر محدودیتی آشکار از رفاه است که دایره یی شوم ایجاد می کند. همواره ایراداتی اساسی نسبت به خط فقر و درآمد خانواده مطرح می شود که در اینجا تنها یکی از این موارد را که نتیجه نگاه جنسیتی است، مطرح می کنم. اینکه چگونه درآمد در خانواده هزینه و تخصیص داده می شود امری شخصی است تا یک تصمیم اجتماعی، هرچند این امر به الگوهای فرهنگی و اجتماعی، منطقه زندگی، سطح توسعه جامعه و قدرت خرید ملی بستگی دارد.
۷۰ درصد از جمعیت ۳/۱ میلیارد نفر فقیر در جهان را زنان تشکیل می دهند و همین موضوع نشانگر زنانه شدن فقر است و به رغم پیشرفت زنان در بازار کار، خانواده های تحت سرپرستی مادر نسبت بالاتری از فقر را دارند. اما فقر تنها برطرف کردن نیازهای زیستی نیست، درست است که رفع گرسنگی یک نیاز زیستی است اما دسترسی به بهداشت و آموزش هم در ردیف نیازهای اولیه قرار می گیرد.
در مصاحبه هایی که با زنان فقیر برخی از کشورهای جهان می شود آنان می گویند فقرا چه نیازی به عزت نفس و اخلاق دارند؟ هر چند هر وقت از کمبودها صحبت می شود، از مواردی مانند کمبود غذا، کمبود پوشاک و کمبود سرپناه صحبت می شود اما حد و انتهایی برای این کمبودها وجود ندارد و آیا همه مادرانی که قادر به سیر کردن بچه های خود نیستند، می توانند از اصول اخلاقی پیروی کنند؟
با این سوال این گونه در ذهن تداعی می شود که مناعت و آبرویی که زنان فقیر از آن حرف می زنند بسیار متفاوت از زنان خانواده های مرفه تر و مردان خانواده است. برای نجات از فقر و دایره شوم فقر یکی از حلقه ها باید گسسته شود. فقر غذایی یک حلقه ارتباطی بحرانی در دایره فقر است که باعث کاهش سلامت و بهداشت نامناسب، کاهش ظرفیت فراگیری و کاهش فعالیت های فیزیکی در نتیجه کاهش بهره وری و تشدید فقر می شود.
زنان در خانواده های فقیر با داشتن درآمدی در حد خط فقر باز هم دچار سوءتغذیه هستند و دلیل آن نحوه هزینه و تخصیص درآمد است؛ مادرانی که حاضرند خود گرسنه بمانند اما از سهم حداقل خوراک خود به کودکان شان بدهند و به این ترتیب توزیع درآمد حداقلی را به هم بزنند و دخترانی که به خاطر دختر بودن سهم کمتری از خانواده نصیب شان می شود در حالی که برادران شان غذای بهتری می خورند و به مدرسه می روند و خواسته یا ناخواسته سهم خواهران خود را مصرف می کنند.
سه چهارم گرسنگان جهان در مناطق روستایی هستند و اکثر آنها را زنان تشکیل می دهند. وضعیت زنان گرسنه در کشورهای توسعه یافته نیز به همین شکل است ولی در کشورهای توسعه یافته این زنان تحت پوشش سیستم های تامین اجتماعی قرار می گیرند و به ازای هر فرزند خود کمک هایی دریافت می کنند هرچند این کمک ها برای بیرون کشاندن آنان از جمع فقرا کافی نیست. در خبرنامه سازمان ملل(سال ۲۰۰۶) آمده است که ۵درصد زنان از سوءتغذیه شدید رنج می برند و ۵درصد نوزادان به خاطر تغذیه نامناسب مادر در دوران بارداری دچار کمی وزن و کوتاهی قد هستند. این در حالی است که در جداول جهانی آمار دقیقی از تعداد افرادی که زیر خط فقر با تعریف جهانی آن زندگی می کنند، وجود ندارد.
کمبود آموزش بخش دیگری از چرخه فقر زنانه است. کودکان شهری نسبت به کودکان روستایی دسترسی بیشتری به امکانات آموزشی دارند و کودکان ثروتمند نسبت به فقیر و پسران نسبت به دختران. طبق آمار اعلام شده در ایران (وبسیاری دیگر از کشورها) ثبت نام دختران در دبستان ها کمتر از پسران است و این شکاف جنسیتی در جنوب آسیا و خاورمیانه گسترده تر است. تداوم این شکاف جنسیتی که در آموزش منعکس می شود مسائلی همانند حاملگی زودهنگام، محدود بودن فرصت های اشتغال برای زنان و انتظار از دختران برای داشتن سهم بیشتر در کارهای خانه را به همراه داشته است. در نتیجه از ۹۰۰ میلیون جمعیت بالغ بی سواد در جهان دو سوم آن را زنان تشکیل می دهند. البته در بسیاری از کشورها آمار کمتر از واقعیت است به خاطر اینکه مقامات رسمی فرض می کنند که چنین پدیده هایی در کشورشان وجود ندارد. تفاوت های جنسیتی در تحصیل با استانداردهای زندگی همبستگی ندارد و زنان با رشد اقتصادی از رشد این تفاوت خلاص نمی شوند. کاهش این شکاف نیازمند سیاست های ملی حمایتی کاهش هزینه تحصیل دختران برای خانواده ها (خانواده ها پسران را به امید بازگشت سرمایه در آینده تشویق به تحصیل می کنند اما در مورد دختران امیدی به بازگشت این هزینه ها ندارند) و ساخت بیشتر مدارس دخترانه است.
بسیاری از متخصصان میزان سواد زنان را از مولفه های مهم کیفیت زندگی زنان می دانند. بهداشت دیگر مساله مهم در کیفیت زندگی زنان است. تعداد زنانی که هر ساله به خاطر زایمان های غیربهداشتی می میرند یا به دلیل عدم نظارت بر دوره بارداری دچار مشکلات اساسی می شوند در جهان و ایران کم نیست و حدود نیم میلیون زن هر سال در زمان حاملگی یا زایمان و البته اغلب در کشورهای در حال توسعه می میرند.
به هرحال فقر زنان، زمینه سوءاستفاده از آنان را فراهم کرده است. از کار در منزل کارفرمایان بدون حق بیمه و ساعت کار مشخص گرفته تا ازدواج های اجباری برای تامین سرپناه و خوراک و حتی ورود به باندهای فحشا برای در امان ماندن از گرسنگی. بدین ترتیب بردگی جدیدی در سطح بین المللی رواج یافته است و این بار بردگان این بازار جدید برده فروشی مردان سیاه تنومند نیستند، این بار زنان از هر نژاد و ملیتی در معرض بردگی هستند.
مهدیه گلرو
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید