پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

راه تازه کابل و اسلام آباد در جنگ ترور


راه تازه کابل و اسلام آباد در جنگ ترور
ایالات متحده و متحدانش در حال حاضر افغانستان را در اشغال و پاکستان را تحت نفوذ خود دارند؛ تفاوت این است که افغانستان را پس از وارد شدن به جنگی تمام عیار علیه دولت طالبان به اشغال خود درآورده اند ولی بخشی از پاکستان را به ترتیبی دیگر و با بهانه تعقیب اعضا و رهبران طالبان و القاعده. با این که پرویز مشرف بر خلاف حامد کرزای با پیروزی نیروهای آمریکایی بر سر کار نیامده است، اما آمریکا امید وار است که اهداف خود را در پاکستان آزادانه تر و راحت تر پیش ببرد.
همراه با این اشغال های کامل و نفوذ نسبی ، موقعیت استراتژیک، ظرفیت هسته ای و فاکتورهای گوناگون دیگر در پاکستان و افغانستان به شدت در حال ایجاد تغییر در وضع فعلی هستند. نتیجه هر چه باشد می توان با اطمینان گفت که پاکستان و افغانستان زمانی طولانی به عنوان دو دولت مستقل بر روی نقشه جغرافیا باقی نخواهند ماند. تقریباً همه نیروهای مشهود دست به دست یکدیگر داده اند تا این دو دولت را در ضعف نگه دارند. با وجود همه این ها احساس می شود که نیروهای نامشهود دیگری این دو کشور را به طرف اتحاد پیش می برند. یک بررسی کامل نشان می دهد همان فاکتورهایی که برای تلاشی این دو دولت در کارند ، به طور غیرمستقیم می توانند به اتحاد این دو کشور منجر شوند. ولی نباید این امر را نادیده بگیریم که هر مرز جدیدی بین این دو کشور باید مورد تأیید واشنگتن قرار گیرد.
آمریکا درست پیش از تهاجم شوروی به افغانستان در جنگ افغانستان شرکت کرد. در واقع به قول زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیتی دولت کارتر، رئیس جمهور هر کار ممکن را انجام داد تا «روس ها را به تله افغان بکشاند» و ۶ ماه پیش از تقاضای دولت افغانستان از شوروی برای کمک نظامی، نخستین کمک پنهانی سیا به مجاهدین تصویب شد.
برژینسکی در مصاحبه ای در سال ۱۹۹۸ اظهار داشت: «من یادداشتی برای رئیس جمهور فرستادم و در آن توضیح دادم که به عقیده من این کمک به مداخله نظامی شوروی خواهد انجامید.... ما روس ها را مجبور به مداخله نکردیم ولی آگاهانه احتمال این را که به این امر دست بزنند افزایش دادیم.» بنابر این نفوذ افغانستان سیاست آمریکاست و ما نمی توانیم این احتمال را انکار کنیم که تنش اخیر بین پاکستان - افغانستان در راستای منافع آمریکا برای بهره برداری از طریق ایفای نقش مستقیم تری در مسائل پاکستان است.
سیاست تضعیف از درون در افغانستان و پاکستان مدت هاست که در مذاکرات قدرت ها به شیوه های مختلف مطرح شده است. برای توجیه این امر، جنگ با ترور و مبارزه با اسلام گرایی افراطی عنوان می شود ـ اصطلاحی که مفهوم ایجاد ترس و توجیه سیاست های غیر عادلانه را در پی دارد ـ درست همان طور که در زمان جنگ سرد ترس از کمونیسم را ایجاد می کردند.
پس از زمینه سازی های قدرت های بزرگ، شورای امنیت به نام «مبارزه با تروریسم» از تحریم علیه طالبان پشتیبانی کرد. نتیجه رأی گیری در شورای امنیت در این مورد ۱۳ رأی مثبت بود ، بدون رأی منفی . چین و مالزی با این حمله مخالف بودند ولی به آن رأی ممتنع دادند. هیچ کس نمی خواست در برابر «تروریسم» دارای نرمش به نظر آید. سفیر آمریکا نانسی سودبرگ این رأی را «موضعی نیرومند علیه تروریسم» خواند و «برای حفظ صلح و امنیت جهان»؛ سفیر کانادا نتیجه این رأی گیری را «به خاطر پیام ضد تروریستی شدید آن» یک تصمیم و راه حل قاطع نامید. بریتانیا، کانادا و هلند در خفا مخالف این تحریم بودند زیرا « پیامد آن فجیع تر کردن شرایط رقت بار افغانستان بود.» اکنون دوباره همان جار و جنجال ها با هدف تغییر جغرافیای جنوب آسیا و به بهانه جنگ با تروریسم جهانی شدت گرفته است. تقریباً تمام خبرها بر این فرض متکی است که «کل شبکه تروریسم به وسیله نیروهای تروریستی اداره می شود که محل شان در پاکستان است و زیر چتر امنیتی پاکستان قرار دارند. این نیروهای تروریستی به خاطر تحقق بخشیدن به طرح های خطرناک زیر سلطه گرفتن جنوب آسیا به خود هویت ایدئولوژیک داده اند.» در سایت ها و روزنامه ها مطرح شده است که تجزیه پاکستان تنها گزینه برای از بین بردن شبکه تروریسم است. طرح هایی هم برای تقسیم افغانستان به چهار بخش مطرح بوده است.
اگر این کار به مفهوم قومی انجام شود عملاً این کشور به چهار بخش تاجیک، هزاره، ازبک و پشتو تقسیم خواهد شد. این تعریف در طرح دوشنبه گنجانده شده است و هدف آن بسط استراتژی آمریکا برای فرستادن نیرو به افغانستان و آسیای مرکزی است.
در گزارشی در « فرانتی یر پست» آمده است که آمریکا به دلیل این که مدت هاست در افغانستان مانده است بدون این که موفقیتی برای ایجاد ثبات و صلح مورد نظر خود در منطقه، به دست آورد، ممکن است اغوا شود که راه را برای تجزیه این کشور آماده کند. ولی به رغم طرح های تجزیه افغانستان و پاکستان، فاکتورهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی فاکتورهای امنیتی دلالت بر این دارد که تشکیل افغانستان بزرگ غیر قابل اجتناب است. جالب است که همه عوامل تجزیه به طور غیر مستقیم ، به اتحاد پاکستان- افغانستان شتاب می بخشند. تنها این سؤال پیش می آید که آیا امنیت پاکستان و افغانستان در پی بی ثباتی و استعمار به وسیله نیروی خارجی حاصل می شود یا با اتحاد و ایجاد افغانستان بزرگ قابل حصول است. تا وقتی موجودیت پاکستان بستگی به امنیت آن دارد ، این موجودیت می تواند تنها با برخورداری از قدرت دوام یابد. درگیری پاکستان در «جنگ ضد تروریستی» مربوط به آمریکا، جنبه بسیار وحشتناکی به خود گرفته است و پاکستان اگر می خواهد شأن ملی خود را از دست ندهد، باید هویت تاریخی و تمدنی اسلامی خود را حفظ کند.
در شرایط پس از ۱۱ سپتامبر اگر پاکستان بخواهد در واشنگتن کارنامه خوبی داشته باشد مجبورشده است در جنگ های به ظاهر ضد تروریستی آمریکا که در حقیقت برای سلطه است، با آمریکا همراهی کند. طبق همان گزارش (فرانتی یر پست) آمریکا اسلام گرایی محدودی را در پاکستان اجازه خواهد داد ، به طوری که گویی این آمریکاست که باید « نوع و سطح اسلام قابل قبول برای ما» را تعیین کند. این امر به این مفهوم است که امنیت و بقای کشور ما مشروط به خرسندی واشنگتن است. اگر بتواند آمریکا را راضی نگاه دارد می تواند به حیات خود ادامه دهد وگرنه برای بقای آن تضمینی وجود ندارد. از لحاظ داخلی به جز سیاستمداران فرصت طلب ، مردم پاکستان از هر قشری مخالف دخالت های آمریکا هستند. پاکستان به شدت گرفتار مبارزه آمریکا با «تروریسم» شده است و از این جهت دارد به شدت نسبت به شهروندان خودش بیگانه می شود. امروز موضع دیپلماتیک پاکستان چه در جبهه افغان و چه در جبهه کشمیر بسیار ضعیف است . از طرف دیگر موقعیت جغرافیای سیاسی در افغانستان با هر معیاری که بسنجیم به شدت نااستوار است. از نظر بسیاری از کارشناسان، گزینه عملی برای بر طرف کردن ضعف اقتصادی و نظامی پاکستان نسبت به هند، در ایده اتحاد با افغانستان قرار دارد.
عبیدالله خان‎/ ترجمه: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید